سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات سیدعلیرضا شفیعی مطهر

سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات سیدعلیرضا شفیعی مطهر

با جور و جمود و جهل باید جنگید
تا پاک شود جهان از این هرسه پلید
یا ریشه هر سه را بباید خشکاند
یا سرخ به خون خویش باید غلتید

بایگانی

۱۹ مطلب در تیر ۱۴۰۱ ثبت شده است

هر پگاه نو با یک نگاه نو

«امید پایایی» و «کلید پویایی» (فرگرد1779)

💖 ☀️ 💖 ☀️ 💖 ☀️ 💖💖 ☀️ 💖 ☀️

هر انسان که دو روز «یکسان بیندیشد»،قطعاً «از بُنیان می پریشد»!

زیرا جهان آفرینش در هر «آن» و هر «زمان»

در«حال تغییر» و «روال تاثیر»است.

ما همه بر «مِیلِ تقدیر» بر روی «رِیلِ تغییر» در حرکت هستیم.

هم «لرزش یک دندانۀ برگ» و «ریزش یک دانۀ تگرگ» نمادی از تغییر است

و هم «حرکت کهکشان های گران» در «آسمان های بی کران»!

انسانی که «آهنگ بینش» را «ناهماهنگ با آفرینش» می نوازد،

ناگزیر در «سراب وهم درمی ماند» و نمی تواند خود را به «آفتاب فهم برساند».

«بذر تغییر» و «جذر تاثیر» 

تنها در «بستر باور،بارور» می شود،نه در «خاکستر شور و شر»!

در جهان هستی ،«امید پایایی»،در «کلید پویایی»است

وگرنه ما «مُرده ای مانده» و «افسُرده ای درمانده»هستیم،

که «نَفَس می کشیم» و هر لحظه طعمِ«قَفَس می چشیم»!

#شفیعی_مطهر

💖 ☀️ 💖 ☀️ 💖 ☀️ 💖💖 ☀️ 💖 ☀️

جذر: ریشه

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۰۱ ، ۰۴:۵۹
سید علیرضا شفیعی مطهر

#طنزسیاهنمایی. 360

مشکلات بازنشستگان!!

گفت: از چه راهی می توان نیازهای شهروندان را به مسئولان کشور منتقل کرد؟

گفتم: بهترین راه این است که خود مسئولان محترم در جایگاه مردم قرار بگیرند تا بفهمند مردم در تامین مایحتاج خود با چه مشکلاتی روبه رو هستند.

گفت: بنابراین مسئولان کشور هرگز مشکلات بازنشستگان را درک نخواهند کرد!

گفتم: چرا؟

گفت: چون هیچ وقت مسئولان کشور بازنشسته نمی شوند!!!

گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟

شفیعی مطهر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ تیر ۰۱ ، ۰۴:۵۶
سید علیرضا شفیعی مطهر

هر پگاه نو با یک نگاه نو

«سبزکیشی» و «نیک اندیشی»(فرگرد1778)

💖 ☀️ 💖 ☀️ 💖 ☀️ 💖💖 ☀️ 💖 ☀️ 💖

افکندنِ «نورِ نیکی» در «تورِ تاریکی»،

نسبت به هر «آفریده» حتّی «نفریده»،

چون آب دادن به «بذری خفته» و «جذری نهفته» است.

در آغاز نه «کُنشی بایسته» دیده می شود و نه «واکُنشی شایسته»؛

ولی سرانجام زمانی «نهال» در هر «حال»،

چون دیگر «اشجار» به «برگ و بار» می نشیند  

و «سایه» بر سر هر «همسایه» می افکند.

«باغ زندگی را طراوت» می بخشد و «راغ ارزندگی را لطافت».

بیاییم با «نِظار» و بدون هیچ «انتظار»، 

با «سبزکیشی» و «نیک اندیشی»،

به همۀ انسان ها «مهر ورزیم» تا به «سپهر بیَرزیم»!

شفیعی مطهر

💖 ☀️ 💖 ☀️ 💖 ☀️ 💖💖 ☀️ 💖 ☀️ 💖

تور: دوران،گردونه،گردش

 نفریده:نفرین شده

جذر: ریشه،بن

نِظار: زیرکی،فراست

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ تیر ۰۱ ، ۰۴:۱۴
سید علیرضا شفیعی مطهر

#طنزسیاهنمایی.359

اندر حکایت پوزه به خاک مالیدن!!

  💖 ☀️ 💖 ☀️ 💖 ☀️ 💖💖 ☀️ 💖 ☀️ 💖

گفت:سابقۀ جنگ ویتنام را با آمریکا به یاد داری؟

گفتم: تا اندازه ای بله!

گفت: زمانی آمریکا بیش از 560 هزار سرباز در ویتنام جنوبی داشت. چریک های ویتنامی که «ویِت کُنگ» نامیده می شدند،روزی یک پیاستر(معادل نیم ریال آن زمان ایران) حقوق می گرفتند؛ولی کشتن هر ویِت کُنگ برای آمریکا یک میلیون دلار هزینه در بر داشت.
سابقه تاریخی جنگ بین ویتنام با آمریکا بسیار طولانی تر و گسترده تر از ایران است اما رهبرانش ‎#منافع_ملی و مردم و اقتصاد را در اولویت نخست گذاشتند و ایده ئولوژی و هیاهو را رها کردند و به گونه ای برنامه ریزی کرده اند که تا 2050 اقتصاد بیستم جهان می‌شوند‏.

▫️ویتنام در زمره اقتصادهای نوظهور شرق آسیا، رکورددار جذب سرمایه گذاری خارجی و پروژه های joint venture با شرکت‌های بزرگ جهان است.

ویتنام پس از فروپاشی شوروی از روسیه و شرق دل کند و درهای کشور را به سوی جهان گشود، سفارت آمریکا را بازگشایی کرد و به اینجا رسید و در 30 سال اخیر میزان تولید در این کشور بیش از 1000 برابر شده است!

▫️کشوری که تا دهه 80 میلادی بسیار فقیر بود و بیش از 60% مردمش زیر خط فقر بودند، امروز جمعیت زیر خط فقر به کمتر از 10% رسیده و مشکل فرار مغزها و مهاجرت نخبگان ندارد.

✅صادرات ‎ویتنام به آمریکا از 50 میلیارد دلار درسال گذشت؛ درحالی‌که وارداتش 5 میلیارد دلار است!

گفتم:در عوض ما پوزۀ آمریکا را به خاک مالیده ایم!!

گفت:جوانی تازه به دوران رسیده رجزخوانی می کرد که من پوزۀ پهلوان پایتخت را به خاک می مالم! هر چه به او نصیحت کردند که تو از پس او برنمی آیی!دست از رجزخوانی و خالی بندی بردار! او گوش نمی کرد. سرانجام قرار شد روزی در میدان بزرگ شهر با پهلوان نامی پایتخت کُشتی بگیرد. پس از آغاز کُشتی در همان لحظات اول جوان خالی بند از پای درآمد و پس از زمین خوردن وحشتناک بدن نحیفش زیر اندام نیرومند پهلوان لِه می شد!بالاخره پس از رهایی از زیر تن تنومند پهلوان در حالی که ناله می کرد و لباس های خاکی اش را می تکاند،می گفت: 

دیدید؟ پوزه اش را به خاک مالیدم!

گفتند: تو که زمین خوردی!چطور پوزه اش را به خاک مالیدی؟

پاسخ داد: پدری از او درآوردم که خودش هم نفهمید!

پرسیدند: چه کردی با او؟

پاسخ داد:وقتی زیر تن تنومند او در فشار بودم،یواشکی بند کفش او را زیر دندان چنان فشار دادم که لِه شد!! و خودش هم نفهمید چه بر سرش آمده!!

گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟!

شفیعی مطهر

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ تیر ۰۱ ، ۰۲:۳۹
سید علیرضا شفیعی مطهر

هر پگاه نو با یک نگاه نو

«سختۀ زرّین» و «تختۀ چوبین»(فرگرد1777)

💖 ☀️ 💖 ☀️ 💖 ☀️ 💖💖 ☀️ 💖 ☀️

«سخته های زرّین» و «تخته های چوبین»،

در «ارزیابی ارزش» و «بازیابی سنجش»،

یکی «نماد گرانی» است و دیگری «نمود ارزانی».

ولی وقتی انسان در «خیزابی کوبنده» و «گردابی برآشوبنده» گرفتار می شود، 

یک «تختۀ چوبین» بیش از صد «سختۀ زرّین» به کارش می آید.

بنابراین هیچ «ارزن را ارزان» نشمار

و برای هیچ «گران،نگران» نباش! 

هر «کریم،قابل تکریم» است، ولی هر «عظیم،قابل تعظیم» نیست!

شفیعی مطهر

💖 ☀️ 💖 ☀️ 💖 ☀️ 💖💖 ☀️ 💖 ☀️

سخته: سنجیده،وزن شده

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ تیر ۰۱ ، ۰۴:۵۴
سید علیرضا شفیعی مطهر

هرزه گیاه حماقت!

قصه های شهر هرت.قصّۀ 164

 شفیعی مطهر

روزی آقای مهرورز،حکیم روشن ضمیر شهر هرت برای کاری وارد کاخ اعلی حضرت هردمبیل شد. در آستانۀ کاخ ورودی چندین نفر از نگهبانان را با کلاهخود آهنی دید. از یکی از آنان پرسید: 

اینجا میدان جنگ و نبرد تن به تن که نیست. چرا کلاهخود بر سر گذاشتید؟

نگهبان پاسخ داد:

بله! درست است اینجا میدان نبرد تن به تن نیست. ولی هر روز وقتی والاحضرت شاهزاده هردمبیلک از پلّکان قصر شرفِ نُزول می فرمایند، از روی تفنُّن و لطف ملوکانه ای که با این بندۀ کمترین و سایر غلامان حلقه به گوش خود دارند،ما را مورد تفقُّد ملوکانه قرار می دهند و گُرزی پولادین بر سر ما چاکران خود فرومی کوبند. اگر کلاهخود بر سرمان نباشد،سرمان می شکند و مغزمان فرومی پاشد.بنابراین این گونه هم مورد تفقُّد ملوکانه قرار می گیریم و هم زنده می مانیم برای فیض بردن در روزهای بعد!

حکیم چهره درهم کشید و متفکّرانه سکوت کرد. یکی از یاران همراهش از او علّت این واکنش را پرسید. حکیم مهرورز سری تکان داد و با تاسُّف گفت:

تا زمانی که در این شوره زار شهر هرت فقط نهال هرزه گیاه حماقت می رویَد ،حاکمان بر مرکب جور و جهل و جمود سوارند و مردم بر حقارت و اسارت خویش می بالند! در این صورت شمع روشنگر ما هیچ نقطۀ تاریکی را روشن نمی کند. اول باید به شهروندان خود کرامت انسانی را بیاموزیم.انسانی که در وجود خویش احساس کرامت و شخصیّت کند،هرگز زیر بار زور و ستم نمی رود!

در این بین سروکلّۀ والاحضرت هردمبیلک در بالای پلّکان قصر پیدا شد. او در حالی که قاه قاه می حندید،گُرزی پولادین دور سر می چرخانید تا بر سر نوکران و چاکران فروکوید! در این حال نگهبابان به صف شدند و هر یک نسبت به دیگران پیشی می گرفتند،تا زودتر مورد تفقُّد ملوکانه قرار گیرند! هردمبیلک با غرور و تفرعُن از پلّکان فرود آمد و خنده کنان با گُرز پولادین خود بر سر هر یک از آنان ضربتی فروکوبید و به راه خود ادامه داد!

وقتی چند قدمی از صف نگهبانان دور شد،حکیم یک نفر از نگهبانان را دید که از دستشویی بیرون آمد و وقتی نگاهش به شاهزاده هردمبیلک افتاد،شتابان به دنبال او دوید تا خود را به او رسانید. حکیم از یکی دیگر از نگهبانان پرسید:

همکار شما چرا به دنبال شاهزاده می دوَد؟ با او چه کار دارد؟

نگهبان پاسخ داد: چون موقع تشریف فرمایی والاحضرت او در دستشویی بوده و توفیق تفقُّد ملوکانه را از دست داده،به دنبال ایشان می دوَد تا شاهزاده با کوبیدن ضربتی بر فرقش سهم خود را از تفقُّد ملوکانه دریافت کند!!

در اینجا حکیم نتوانست جلوی گریۀ خود را بگیرد!در حالی که از این همه تحقیر خودخواسته زارزار می گریست،کاخ سلطنتی را ترک کرد!

وقتی کمی از قصر ملوکانه فاصله گرفتند،رویَش را به یاران و شاگردانش کرد و گفت:

آیا می دانید خودکامگان و فرعون های تاریخ چگونه مردم را وادار به اطاعت محض از خود می کنند؟ «فَاستَخَف قَوْمَهُ فَأَطاعُوهُ » (زخرف،54) فرعون ،قومش را ذلیل و زبون داشت تا همه مطیع فرمان وی شدند.

از امروز کار روشنگری ما سخت تر می شود. ما باید با تکریم شخصیّت ،به شهروندان خود کرامت و عزّت نفس بیاموزیم تا خود در برابر تحقیر و ستم بایستند!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ تیر ۰۱ ، ۰۵:۵۵
سید علیرضا شفیعی مطهر

 #طنزسیاهنمایی.358

آبگوشت چرب تر!!

گفت آقای رئیس جمهور فرموده اند: مردم نگران نباشند ما برخی از گرانی هارو گذاشتیم برای سال آینده تا نرخ تورمی کمتر به مردم فشار وارد شود!!!!!!

گفتم: کار خوبی کرده اند!

گفت:بله! اگر در بر این پاشنه بچرخد،آبگوشت چرب تر این هم می خوریم!

گفتم: این چه ربطی به آبگوشت دارد؟!

 اربابی به خدمتگزارش گفت: دو تا تخم مرغ جوشانده برایم بیاور. سپس تخم مرغ ها را خودش برداشت و آب آن را به خدمتگزارش داد که با نان بخورد. خدمتگزار گفت: ارباب! این آب خالی که چربی و طعم و مزه ای ندارد!

ارباب پاسخ داد: اگر درِ این خانه نوکری کنی، برای سال آینده آبگوشت چرب تر از این هم خواهی خورد!!

گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟!

شفیعی مطهر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ تیر ۰۱ ، ۰۵:۱۵
سید علیرضا شفیعی مطهر

 هر پگاه نو با یک نگاه نو 

«حقارت» و «اسارت»(فرگرد1776)

💖 ☀️ 💖 ☀️ 💖 ☀️ 💖💖 ☀️ 💖

در این «شهر غریب» و «دهر عجیب»،

هر «آدم» در هر «دم»،

در خطر «سقوط از مقام انسانیّت» و «هبوط در کُنام حیوانیّت» است.

آنجا که «خرد را خوار» و «بخرد را خاکسار» می کنند،

برای هر «زار و نزار» از «در و دیوار»،

«بار حقارت» و «رگبار اسارت» می بارد!

جز «حقیر»،«تحقیر» را برنمی تابد

و جز «کریم»،«تکریم» را درنمی یابد.

شفیعی مطهر

💖 ☀️ 💖 ☀️ 💖 ☀️ 💖💖 ☀️ 💖  

زار و نزار: ناتوان،درمانده،رنجور

هبوط: فرودآمدن

کُنام:جایگاه حیوانات

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ تیر ۰۱ ، ۰۴:۳۹
سید علیرضا شفیعی مطهر

عید قربان ، اوج عشق و عرفان 

☘️🌺🍃🌸☘️🌺🍃🌸☘️🌺🍃🌸

عید قربان نه یک روز ، که یک راز است . راز این روز ، «خود » دادن و «خدا »دیدن است .

آنان که زلال سپیده را در جام سحر می نوشند ، زمزمه خلوت یار را از زمزم ساغر می نیوشند .

با حبیب عارفانه راز می گویند و عاشقانه نیاز می جویند . 

بر آستان آفتاب و آستانه محراب ، سبد سبد ستاره شوق می بارند و سبو سبو باده عشق می گسارند. شام را با قیام به بام (بامداد) می رسانند و بام را با صیام ، به شام .

شام را با شعف می آغازند و بام را با هدف . 

به گاه ملال با دل رام و ضمیر آرام در پرنیان آرامش می آرامند و در هنگام اشتغال ،برای تلاش معاش می خرامند. 

شبانگاهان در چشمه سار مهتاب تن می شویند و از نهال نماز ، یاسمن نیاز می بویند .

در «میقات» اخلاص ، لباس وابستگی را از تن می کنند و «احرام» وارستگی را به بر می کنند . 

در زلال « زمزم » شوق وضو می سازند و در آذر آرزو می گدازند . 

اگر اعتکاف در «کعبه» حجاز را نمی توانند ، «طواف » کعبه راز را می دانند . 

کعبه حجاز را از سنگ و گل می دانند و کعبه راز را از جان و دل . 

آن کعبه ساخته ابراهیم خلیل است و این پرداخته رب جلیل . 

حاجیان ، خانه خدا را می طلبند و اینان خدای خانه را . آنان با ناز می روند و اینان با پرواز . 

 «مروه» معرفت را با «سعی» و همّت از جفای جان می پیرایند و به «صفا»ی جانان می آرایند . 

از قصور خود ناخرسنداند و به «تقصیر» پای بند . 

این گونه اند که «سعی» شان مشکور است و «ذنب»شان مغفور . 

در وقوف ، واقف می شوند و در «عرفات» ، عارف . 

در «مشعر» ، شعور را تکریم می کنند و «شعائر» را تعظیم .

(ذلکَ وَ مَن یُعظِّم شعائرالله فَاِنَّها مِن تَقوَی القُلوب –حج ،33)

در «منا»ی یار ، دل را از مونای اغیار می زدایند و به مینای دلدار می آرایند . 

از زاری و ذلّت در برابر طاغوت ننگ دارند و بر اهریمنان زور و زر و تزویر سنگ می بارند . 

شیطان را رجیم می دانند و یزدان را ، رحیم .

در قربانگاه نیاز ، حرص و آز را سر می برند و کرکس نفس هوسباز را ، پر .

با قربانی این شاهین از غربت زمین می رهند و به قربت ربّ العالمین می رسند . 

در عرصه ملکوت ، پر و بال می افشانند و در حریم لاهوت ، بال را هم وبال می دانند . 

طعم زندگی را از ملاحت فکر می گیرند و طعام را از حلاوت ذکر . 

با این ، عشق را در می یابند و با آن به سوی معشوق می شتابند . 

عروس فکرشان برخاسته از باور بکر است و آراسته به زیور ذکر . 

هستی را با نگاه نماز می نگرند و با قلم راز می نگارند . 

در نگاهشان نماز ، سرور سپیده است و نور دیده . 

با نماز می زایند و با نماز می زیند . 

با نماز جان می گیرند و با نماز می میرند .

"قُل اِنَّ صَلوتی وَ نُسُکی وَ مَحیایَ وَ مَماتی لِلّهِ رَبِّ العالَمین " 

در نماز از غربت دنیا می نالند و برای «قُربهً اِلَی الله »می بالند .

از نماز پر و بال می گیرند و شور و حال . این بال و حال ، پروانه خروج از فرش است و عروج بر عرش .

عشق آمد و شد چو خونم اندر رگ و پوست

تا کرد مرا تهی و پر کرد ز دوست

اجزای وجودم همگی دوست گرفت

نامی است ز من بر من و باقی همه اوست

مسلمان حج گزار که در «میقات» وارستگی ، لباس وابستگی را از تن کنده و دل را از عطر دلدار آکنده ، جان را در زلال عشق جانان شسته ، کعبه عشق را نه با پای گِل ، که با بال دِل« طواف» کرده ، با «سعی»خود از «صفا»ی جان به «مروه» جانان پر کشیده ، اینک در «منا»ی عرفان ، اسماعیل جان را «قربان » و «شیاطین»روزگار را «سنگباران» می کند .

حج ، آیینه تمام نمای اسلام است و لحظه لحظه آن دارای پیام است .

حج ، یافتن «آمال » است و روی برتافتن از «امیال».

هویت انسان چون«صفر»، هیچ و پوچ است . در حج ، خدای احد و واحد است که به این صفرها هویت می بخشد . «صفر»ها بدون «یک»، هیچ اند و با «یک=خدا»همه چیز .

حج ، کندن است و آکندن . کندن دل از گِل و آکندن جان با زلال جانان .

حج از انسان وابسته ، مسلمان وارسته می سازد .

حج ، زنجیرهای وابستگی را از پر و بال می گشاید و او را برای اوج گرفتن در آسمان پاکی ها می آراید .

در عرفات ، نهال عرفان به برگ و بار می نشیند و انسان را به تامُّل می نشاند .

در عرفات ، خون سبز عرفان در رگ های سرخ انسان سرود سپید ایمان می سراید .

حج گزار در محراب عبادت یار ، عبودیت قامت دلدار را قامت می بندد و قائمه حیات را به اقامه مناجات می پیوندد . 

در «منی» ، رشته وابستگی حج گزار به دنیا باریک تر و به خدا نزدیک تر می شود . 

در «مشعر»، شور و شعور را به هم می آمیزد و آبشاری از عشق و عرفان بر دشت دل فرو می ریزد . 

حج گزار در قربانگاه منی ، نه تنها گلوی حرص و آز ، که آرزوی نفس دغلباز را نیز می برد .   

عید فرخندۀ قربان ، اوج عشق و عرفان بر همه آزادگان جهان مبارک باد .

                نوشته : سیدعلیرضا شفیعی مطهر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ تیر ۰۱ ، ۰۴:۳۶
سید علیرضا شفیعی مطهر

 هر پگاه نو با یک نگاه نو

«بینش نوین» «آفرینش راستین»(فرگرد 1775)

💖 ☀️ 💖 ☀️ 💖 ☀️ 💖💖 ☀️ 💖

انسان های «شاد» و «آزاد»،

«تنگنای درون را می سازند» و «دنیای بیرون را می پردازند»؛

ولی افراد «حزین» و «اندوهگین»،

«ظرف درون را می بازند» و بر «ظرفیّت بیرون می تازند».

بیاییم با «نگاهی ژرف» در «پگاهی شگرف»،

«آفرینش راستین را بازبینیم»

و «بینش نوین را برگزینیم».

شفیعی مطهر

💖 ☀️ 💖 ☀️ 💖 ☀️ 💖💖 ☀️ 💖 

می پردازند:جلامی دهند و می آرایند، می سازند ،کارسازی می کنند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ تیر ۰۱ ، ۰۳:۵۱
سید علیرضا شفیعی مطهر