سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات سیدعلیرضا شفیعی مطهر

سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات سیدعلیرضا شفیعی مطهر

با جور و جمود و جهل باید جنگید
تا پاک شود جهان از این هرسه پلید
یا ریشه هر سه را بباید خشکاند
یا سرخ به خون خویش باید غلتید

بایگانی

۱۸ مطلب در فروردين ۱۳۹۳ ثبت شده است

 

نایت اسکیننایت اسکین

دل دیدنی های شهر سرب و سراب/فرگرد436


تصاویر زیباسازی نایت اسکین

من بادبادک را دیدم با ادای شادی و ادعای آزادی ؛ اما او را نیز نه شاد دیدم و نه آزاد؛ زیرا رشته ای باریک او را به این دنیای تاریک وابسته می کرد. 

 گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من در قطار این شهر چه بسیار دیدم مسافران فرصت طلب و مسئولان صاحب منصب که بی بلیت سوار شده اند و بی کردیت ماندگار گشته اند.


گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من « دل » و « دیده » را دیدم که بی « من » به هر سوی « سر » می کشیدند و به هر کوی « پر » می گشودند؛ من در این عرصه خود را نه «شخصیتی آزاد » ، که « بنده ای در بند باد » یافتم؛ بنابراین کوشیدم تا «دیده» را به بند کشم و « دل » را به دلبند بسپارم. 

 گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من از شهر شادی ها تنها دری بسته و دلی شکسته دیدم و آن قدر بدان ها خیره نگریستم و عمری با غفلت زیستم که ده ها در باز و دل دلنواز را ندیدم.


گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من سرنوشت آدمی را نه تنها از آب و گل که از جان و دل دیدم. او را جان داده اند تا به جانان سپارد و دل داده اند تا به دلدار واگذارد. 
ادامه دارد...

               شفیعی مطهر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ فروردين ۹۳ ، ۰۷:۳۰
سید علیرضا شفیعی مطهر


نایت اسکیننایت اسکین

دل دیدنی های شهر سرب و سراب/فرگرد435


تصاویر زیباسازی نایت اسکین

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org 

من مغز انسان های فکور و افراد ذی شعور را همواره چون چشمه ای جوشان و رودی خروشان دیدم. 

طنز نوشته ها (خنده بازار) -سری اول
من مرفهانی بی درد و مرشدانی نامرد را دیدم که گنج را برای جان خود و رنج را برای پیروان خود می خواستند.

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من فقیرترین فرد را نه افراد بی پول،که انسان های ملول دیدم که نه رویایی برای روایت دارند و نه هدفی برای هدایت

 گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من انسانی را آزاد دیدم که نه از قدرتمدار دون که تنها از قانون اطاعت کند.

 

من چهره هایی را به دل سپردم که دل زلالشان در چهره هاشان موج می زد.  

ادامه دارد...

                   شفیعی مطهر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ فروردين ۹۳ ، ۰۷:۵۲
سید علیرضا شفیعی مطهر



 

نایت اسکیننایت اسکین

دل دیدنی های شهر سرب و سراب/فرگرد434


تصاویر زیباسازی نایت اسکین

من موریانه های پنهان را دیدم که کشتزارهای بوستان این شهر را می خوردند،اما مردم برای گنجشک ها مترسک می ساختند.  


گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من چه اندک دیدم کسانی را که در زندگیم نقش داشتند و چه بسیار دیدم آنانی را که نقش بازی کردند!!


گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

 من بهترین معیار برای شناخت وفاداری انسان ها را «زمان » دیدم، نه «زبان »! 

 گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من آدم ها را دو گونه دیدم : یا غرورشان را زیر پای می نهند و با آدم ها زندگی می کنند و یا آدم ها را زیر پای می گذارند و با غرورشان می زیند!


گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من همسفری وفادارتر و همسایه ای ماندگارتر از سایه خود ندیدم....اما همین سایه همسایه نیز در تاریکی ها تنهایم می گذارد! 
ادامه دارد...

                       شفیعی مطهر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ فروردين ۹۳ ، ۰۷:۰۴
سید علیرضا شفیعی مطهر

 

نایت اسکیننایت اسکین

دل دیدنی های شهر سرب و سراب/فرگرد433


تصاویر زیباسازی نایت اسکین

من بسیاری از انسان ها را دیدم که از ارتفاع می ترسیدند ، نه از پستی؛چنین است که « پست » ها بسیارند و فرومایگان در راس کار

 گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من علت وجودی همه انسان ها را برای دوست داشتن و اشیا را برای استفاده شدن دیدم؛اما افسوس که در این شهر اشیا را دوست دارند،ولی از انسان ها استفاده می کنند،آن هم سوء استفاده!!  


گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من خودبینی را نه دیدن خود، که ندیدن دیگران دیدم. 


گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من گاهی لب های خندان را دردمندتر از چشم های گریان دیدم. 


گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من همه ویژگی های انسان های بزرگ را بزرگ دیدم،حتی اشتباهات کوچکشان را! 

ادامه دارد...

                     شفیعی مطهر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ فروردين ۹۳ ، ۰۷:۱۷
سید علیرضا شفیعی مطهر

 

نایت اسکیننایت اسکین

دل دیدنی های شهر سرب و سراب/فرگرد432


تصاویر زیباسازی نایت اسکین

عکس های جالب و دیدنی - سری اول

من شهریار خودکامه ای را دیدم که در حکمرانی ستمگرانه خود چنان عرصه را بر شهروندان تنگ  می کرد که مردم امنیت و امان را در زندان اسارت می یافتند و آزادی را همراه با خطر هلاکت.

من سیمرغ را آن گاه به معنای واقعی «سیمرغ» دیدم که حتی یک مرغ از آن نکاهند و او را ناقص نخواهند؛ بنابراین باید همه سلایق و عقاید انسان ها را پذیرفت و هیچ باوری را نباید حذف و طرد کرد.

جهان چون خط و خال و چشم و ابروست    

   که هر چیزی به جای خویش نیکوست


گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من پرنده ای را دیدم که به دانه های روی دام خیره می نگریست و به این می اندیشید که چگونه بمیرد ؟ گرسنه و آزاد یا سیر و اسیر؟!


گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من دوستانی را دیدم که آنان را با دنیا عوض نمی کنم؛زیرا دنیا نیز نمی تواند آنان را عوض کند.


گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من آسانسوری را ندیدم که بتواند انسان را به یک باره به بالاترین طبقه کامیابی برساند، چنین آسانسوری هنوز ساخته نشده است ؛بنابراین انسان ناگزیر است که مسیر کامیابی را پله به پله بپیماید و بالا برود. 
(با الهام از سخن وین دایر) 

ادامه دارد....

                 شفیعی مطهر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ فروردين ۹۳ ، ۰۷:۰۴
سید علیرضا شفیعی مطهر

 

نایت اسکیننایت اسکین

دل دیدنی های شهر سرب و سراب/فرگرد431


تصاویر زیباسازی نایت اسکین

جملات الهام بخش برای زندگی

من گرانبارترین گوهری که گردن زن را می آراید،دستان گرم فرزند دیدم،نه زینت گردن بند.

جملات الهام بخش برای زندگی

من بسیاری از انسان ها را دیدم که قیمت هر چیز را می دانستند،نه قدر آن ها را.

جملات الهام بخش برای زندگی

من یورش احساسات را چون شورش امواج دریا دیدم که اگر از آن به عنوان یک فرصت سود نجوییم به منزله یک تهدید می تواند ویرانگر باشد.

عکس های جالب و دیدنی - سری اول

من دیدم که  یک گل محبت یک لشکر قساوت را درهم شکست و رشته بنیانش را از هم گسست.

عکس های جالب و دیدنی - سری اول

من کسی را دیدم که خورشید را خورد و همه نورها را با خود برد.

ادامه دارد...

                  شفیعی مطهر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ فروردين ۹۳ ، ۰۶:۵۸
سید علیرضا شفیعی مطهر


فناوری فوق مدرن

قصه های شهر هرت / قصه چهل و هفتم

در عصر فناوری و دانش و اندیشه همه ملل پیشرفته با همه وجود می کوشیدند و با شتاب هر چه بیشتر به سوی رفاه و رستگاری گام برمی داشتند.

مردم طاغوت زده و خودکامه پرور شهر هرت در اسارت و انقیاد خودکامه ای متفرعن چون اعلی حضرت هردمبیل گرفتار بودند. در حالی که همه مردم متمدن و بافرهنگ جهان هر روز قله های دانش و اندیشه را می گشودند و مردمشان در رفاه و سلامت بیشتر زندگی می کردند،مردم عقب مانده شهر هرت با رمالی و جن گیری و انواع خرافات می خواستند راهی به سوی فردای بهتر بیابند.

در چنین اوضاع و احوالی برخی از مشاوران خارج رفته و فرنگ دیده شهر هرت ،محرمانه و در خلوت به شرف عرض خاک پای ملوکانه رسانیدند که :

اعلی حضرتا ! امروزه بیشتر ملت های جهان پس از رهایی از یوغ استعمار،توانسته اند از اسارت استبداد نیز برهند و هر روز گام هایی به سوی دانش و فناوری بردارند و به رفاه و خوشبختی بیشتر برسند. می ترسیم بر اثر مرور زمان خبرهای آنان از راه تهاجم فرهنگی به گوش مردم شهر هرت برسد و اینان نیز کم کم فیلشان یاد هندوستان بکند!! بنابراین باید چاره ای بیندیشیم.

اعلی حضرت آروغی زدند و سری خاراندند و گفتند:

خب ! می گویید چه کار کنیم؟

یکی از مشاوران گفت: ما هم باید تا اتدازه ای در زمینه های مدرنیسم گام هایی برداریم.

اعلی حضرت هرمبیل خشمگینانه فریاد زدند:

احمق ! مگر نمی دانی ما که نمی توانیم در علم و تکنولوزی به فرنگ برسیم. مگر گفته اعلی حضرت شاه شهید ناصرالدین شاه را نشنیده ای که در فرنگ چه گفتند؟

هردمبیل آنگاه با اب و تاب برای مشاوران تعریف کردند:

میکادو ،امپراتور ژاپن با اعلی حضرت ناصرالدین شاه قاجار همزمان می زیستند و هر دو به فرنگ سفر کردند. وضع هر دو کشور ایران و زاپن در آن روزگار یکسان بود. در  آغاز حکومت«می جی»  (همزمان امیر کبیر) در ژاپن فقط چهار درصد سواد داشتند. ناصرالدین شاه وقتی پیشرفت های فرنگ را دید،گفت:

ما هرگز به پای فرنگ نمی رسیم ؛فقط باید کاری کنیم که مردم ما نفهمند در آن طرف دریاها چه خبر است؟

در اینجا یکی از مشاوران با ترس و لرز گفت:

اعلی حضرتا ! قربانت شوم،اما میکادو بعد از مشاهده پیشرفت های اروپا گفت: ما با دو عنصر «قناعت» و «ثبات کار» باید خود را به پای اروپا برسانیم. چنان که امروزه ژاپن از کشورهای اروپایی نیز در مواردی جلوتر تست.

اعلی حضرت با شنیدن چنین سخنی فورا دستور داد این مشاور گستاخ را با اردنگی بیرون کنند و به اصطبل بفرستند! سپس روی خود را به دیگر مشاوران کرد و راه حل طلبید.

مشاوران وقتی چنین رفتاری را با همکار خود دیدند، با ترس و لرز ضمن تایید اوامر ملوکانه یک صدا گفتند: امر،امر ملوکانه است!


کاریـکاتورهای اجتـماعی، جـالب و مفهـومی

سرانجام پس از مجادلات مفصل به این نتیجه رسیدند که چون ما نمی توانیم در عرصه های توسعه فرهنگی،فناوری،اقتصادی،علمی،صنعتی و...به فرنگیان برسیم،باید با جادو و جنبل یک کار چشمگیر و فوق العاده ای انجام دهیم،که به ظاهر بالاتر از کار فرنگیان باشد و آن گاه با تبلیغات و جار و جنجال آن قدر درباره آن بزرگ نمایی کنیم تا مردم ما که عقلشان به چشمشان است،باور کنند که ما از فرنگی ها پیشرفته تریم!!

یکی از مشاوران گفت:فرنگی ها با سفینه های فضایی توانسته اند به ماه سفر کنند و نیز سفینه هایی به سیارات دوری بفرستند.ما باید اعلام کنیم که سفینه ای ساخته ایم که از سفینه های آنان پیشرفته تر است و به سیاره ای دورتر سفر می کند!

اعلی حضرت هردمبیل پرسید:مثلا کدام سیاره؟

مشاور فکری کرد و به عرض رسانید:مثلا می گوییم ما دو سیاره دوقلو کشف کرده ایم که تا کنون هیچ یک از ستاره شناسان به وجود آن ها پی نبرده بوده اند و آن ها را «جابلقا» و «جابلسا» نام گذاری می کنیم و اعلام می کنیم دو سفینه فضایی با نام های «هردمبیل یک» و «هردمبیل دو» با فضانوردانی به این دو سیاره فرستاده ایم.

هردمبیل گفت:خب !چطور این لاطائلات را به مردم بباورانیم؟

مشاور پاسخ داد: فیلم ها و تصاویری فتوشاپی!! تهیه می کنیم و آن قدر از طریق رسانه ها،و در خیابان ها و کوچه و معابر و... به طور شبانه روزی جار و جنجال می کنیم و مردم را زیر بمباران تبلیغاتی قرار می دهیم و این دفعه نیز مثل دفعات پیشین موفق می شویم و مردم هم به مرور باور می کنند. مگر اعلی حضرت خودشان بارها در رهنمودهای طلایی افاضه نفرموده اند که: «دروغ های بزرگ بگویید،ولی آن را بسیار تکرار کنید تا مردم بر اثر تکرار زیاد باور کنند.» ما می توانیم با تاسی به رهنمودهای معجزه آسای ملوکانه این خبر را نیز در اذهان مردم ساده اندیش خود جا بیندازیم.


کاریـکاتورهای اجتـماعی، جـالب و مفهـومی

...و این گونه شد که همه بلندگوهایی تبلیغاتی اعلی حضرت هردمبیل ، سال هاست شهر هرت را پیشرفته ترین،مرفه ترین و خوشبخت ترین ملل دنیا معرفی می کنند ....و مردم از شدت خوشی و خوشبختی!!دارند می میرند!!

این شگرد تبلیغاتی و ترفند عوام فریبی مدت ها توانست بسیاری از توده های مردم را بفریبد و به امور واهی سرگرم کند.

چند سال گذشت.باز مسئولان و مشاوران اعلی حضرت هردمبیل به این نتیجه رسیدند که جامعه شهر هرت دوباره به یک شوک تبلیغاتی و تپش کاذب علمی نیاز دارد.

روزی هردمبیل همه مشاوران و درباریان چاپلوس را به دربار فراخواند و مشکل جدید را با آنان در میان گذاشت و راه حل طلبید.

یکی از درباریان متملق شاه گفت: درست است ما از لحاظ فناوری و تولید دانش نمی توانیم به ملت ها و کشورهای پیشرفته برسیم،اما باز هم دوباره می توانیم با انجام یک کار پرسر و صدا وانمود کنیم که در علم و تکنولوژی از کشورهای پیشرفته دنیا حلو افتاده ایم.

مشاوران دیگر پرسیدند: چگونه؟

هردمبیل رو به سوی مشاور اعظم کرد و پاسخ این پرسش را به واگذار کرد.

مشاور اعظم اعلی حضرت افاضه فرمودند:

کشورهای پیشرفته مدعی اند که فضانوردانی را با سفینه های فضایی مثلا به ماه و مریخ فرستاده اند،ما اعلام می کنیم بر اثر رهنمودهای اعجازگر مقام عالی سلطنت دانشمندان ما موفق به ساختن سفینه ای شده اند که می تواند فضانوردان جان بر کف شهر هرت را به کره خورشید یعنی مرکز منظومه شمسی بفرستد!!

یکی از مشاوران تحصیل کرده فرنگ با کمی من و من کردن و با ترس و لرز گفت:

آیا شما می دانید که درجه حرارت سطح خورشید چقدر است؟

مشاور اعظم پرسید: خب ! چقدر است؟

مشاور فرنگ رفته گفت :

درجه حرارت سطح خورشید آن قدر بالاست که هر شیئی که از فاصله چندهزار کیلومتری به آن نزدیک شود،ذوب می شود.بتابراین هیچ کس و هیچ چیز نمی تواند به آن نزدیک شود؛تا چه رسد به این که روی ان فرود آید!

در اینجا اعلی حضرت که تا حالا ساکت نشسته و به گفت وگوی مشاوران گوش می داد،حوصله اش سر رفت و با عصبانیت بر سر مشاور فرنگ رفته فریاد کشید:

این شما غرب زده ها هستید که هر گاه ما می خواهیم گامی به سوی تکنولوزی و پیشرفت برداریم،با این بهانه ها آب به آسیاب خارجی ها می ریزید!!

سکوت مطلق همه حاضران را فرا گرفت. هیچ کس دیگر جرات نکرد حرفی بزند...لحظاتی بعد اعلی حضرت ادامه دادند:

اگر واقعا سطح خورشید این همه داغ و سوزان است،من دستور می دهم سفینه فضایی ما در شب عازم آنجا شود که از حرارت آفتاب در امان باشد و نسوزد!!!

به دنبال این اظهار نظر داهیانه(!!!) ملوکانه همه حضار تا ده دقیقه مرتب  کف می زدند!! 

...و دیگر هیچ کس جرات نکرد در این باره سخنی بگوید یا اظهارنظر کند.

****************

یک ماه بعد همه رسانه های دیداری و شنیداری و نوشتاری و گفتاری و...شهر هرت به طور ناگهانی خبری بسیار مهم را به عنوان بلندترین گام تاریخ علم در جهان بشری با طمطراق و هیاهو به گوش جهانیان رسانیدند. به دنبال آن به دستور ذات ملوکانه شهر هرت به مدت ده روز تعطیل رسمی اعلام شد و همه مردم موظف شدند تا ده شبانه روز با رقص و پایکوبی این پیروزی بزرگ علمی،سیاسی،اقتصادی،احتماعی وووو...را جشن بگیرند!!

بدینسان دیگر هیچ شهروند شهر هرت در برابر دیگر شهروندان جهانی احساس سرافکندگی نمی کردند.

فقط روزی در یکی از کلاس های دبستان کودک دانش آموزی از حای برخاست و از معلم جغرافی پرسید:

اقا اجازه؟! مگر کره خورشید هم شب و روز دارد؟!!

معلم در حالی که سرش را پایین انداخته بود، با لبخندی دستی بر سر دانش آموز کشید و گفت :

فرزندم فعلا بنشین تا .....؟!!


alt


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ فروردين ۹۳ ، ۰۷:۴۵
سید علیرضا شفیعی مطهر


 

نایت اسکیننایت اسکین

دل دیدنی های شهر سرب و سراب/فرگرد430


تصاویر زیباسازی نایت اسکین

من همه غرق شدگان را مرده دیدم،چه در دریا و چه در رویا ؛ آن غرق در آب است و این غرقه در مرداب.

جملات الهام بخش برای زندگی

من شکستن تخم مرغ از بیرون را ،معادل مرگ و از درون را آغاز زندگی دیدم؛ بنابراین هر حرکت تحول آفرین باید از درون آغاز شود.

جملات الهام بخش برای زندگی

من خشم را احساسی دیدم که باعث می شود زبان تندتر از فکر و بیان کندتر از ذکر به حرکت درآید.

جملات الهام بخش برای زندگی

من نگرانی را نه تحول آفرین که عامل نفرت و نفرین دیدم؛ حال را تباه می کند و آینده را سیاه.

جملات الهام بخش برای زندگی

من دردناک ترین اشک و تلخ ترین سرشک را نه باریده از دیده، که چکیده از از دل تکیده دیدم.

ادامه دارد...

                    شفیعی مطهر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ فروردين ۹۳ ، ۱۶:۰۶
سید علیرضا شفیعی مطهر

 

نایت اسکیننایت اسکین

دل دیدنی های شهر سرب و سراب/فرگرد429


تصاویر زیباسازی نایت اسکین

من ملتی را دیدم که با دنیایی از امید، نهالی از نوید را نشاندند و با خون جگر و چشم تر آن را پروریدند. آنان گل هایش را عطرآگین و میوه هایش را شیرین می پنداشتند؛اما چون به برگ و بار نشست،جز خارهای گزنده و میوه های کشنده از آن نچیدند.


گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من وقتی دیدم به جای تابلوی ” از سرعت خود بکاهید “ از سرعت گیر استفاده شده ،فهمیدم که به شعور شهروندان امیدی و اطمینانی نیست.

کی جرات داره اینجا شنا کنه؟! +عکس

من دریای دنیا را پر از تمساح های خونخوار و طعمه های آماده شکار دیدم.بنابراین دانستم تنها راه بقا،طعمه نبودن و لقمه نشدن است. تا طعمه باشی، می گیرندت و تا لقمه باشی ،می خورندت...

KamYab.Ir | کمیاب‌ترین های وب فارسی

من هیچ یک از فرهنگ ها و تمدن های زنده دنیا را مستقل،خالص و ناب ندیدم. همه فرهنگ های بشری چون ظروف مرتبطه در یک دیگر اثرگذارند.فرهنگ ها و تمدن ها برایند عقول بشری در درازنای زمان و پهنای زمین هستند. هیچ فرهنگ و تمدنی به سرزمین خاصی تعلق ندارد.

image
من مردمی را دیدم که چون فکرشان آزاد نبود، هیچ گاه و در هیچ انقلابی آزاد نشدند، بلکه به اندازه وسعت تفکرشان قفسی دیگر را تجربه  کردند…!(با الهام از سایت موفقیت برای شما)

ادامه دارد...

                شفیعی مطهر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۹۳ ، ۰۶:۴۷
سید علیرضا شفیعی مطهر



نایت اسکیننایت اسکین

دل دیدنی های شهر سرب و سراب/فرگرد428


تصاویر زیباسازی نایت اسکین

من پرندگانی را دیدم رهاشده از قفس ،اما افتاده از نفس؛زیرا استمرار اسارت،پرواز را از یادها برده و به بیدادها سپرده. قرن ها تداوم تعجیز و تاخت و تاز،آرزوی پرواز را در دل ها میرانده و بذر خماری و خمودگی را افشانده است.

 KamYab.Ir | کمیاب‌ترین های وب فارسی

من داشتن یک «پای» را برای یک نفر بسیار شگفت انگیز دیدم؛اما شگفت انگیزتر از آن داشتن یک «سر » را برای یک « ملت » دیدم ؛ « سر»ی که بار سنگین اندیشیدن را از دوش ملت برمی دارد،به جای همه می اندیشد و به جای همه تصمیم می گیرد!

http://s3.picofile.com/file/7509606127/3ali3_ghadimi_36_.jpg

من ملتی را دیدم که هیچ گاه زمانی مناسب نمی یافت تا دهان باز کند.این ملت نه تنها با دهان،که با چنگ و دندان همه هستیش را باید دریابد تا سختی زنده ماندن را برتابد.

تصاویر فتوشاپی قبل از اختراع فتوشاپ!

من چه پست و فرومایه دیدم انسانی را که با سر انسان ها بازی کند و از او فرومایه تر کسی که  فکر و باور انسان ها را به بازی می گیرد!


گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من نخبگان ملتی را دیدم که بارها گیاهان هرز را از کشتزارهای مرز خود زدودند؛اما چون زمینه های بازتولید آن ها را از بین نبردند،دوباره و چند باره علف ها روییدند و صحن و سرای جامعه را درنوردیدند.

استبداد را ریشه هایی است و هر ریشه فرویشگر اندیشه هایی است.

ادامه دارد....

                   شفیعی مطهر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ فروردين ۹۳ ، ۰۷:۳۰
سید علیرضا شفیعی مطهر