سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات سیدعلیرضا شفیعی مطهر

سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات سیدعلیرضا شفیعی مطهر

با جور و جمود و جهل باید جنگید
تا پاک شود جهان از این هرسه پلید
یا ریشه هر سه را بباید خشکاند
یا سرخ به خون خویش باید غلتید

بایگانی

۲۸ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۹ ثبت شده است

 #سیاهنمایی/53

فاتحه!!

پخمه گفت: رفتم از سوپری خرما بخرم برای سر مزار تا مردم بخورند و برای امواتم فاتحه بخوانند.دیدم کیلویی 40هزار تومان است. 

گفتم: خیلی گران است و من بودجه ام نمی رسد! 

سوپری گفت: پس به امواتت بگو فاتحۀ تو را بخوانند!

گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟!

#شفیعی_مطهر

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۴:۲۳
سید علیرضا شفیعی مطهر

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1461) 

«بی پر،پریدن» و «بی بال،بالیدن»!

در «سورۀ دل» فهم هیچ «آیه ای مشکل» نیست.

دل،«کتابی لال» است و «خیزابی زلال».

در «ژرفای این جویبار» و در «صفای این چشمه سار»،

می توان هم «آمیزه های فانی» را دید و هم«سنگریزه های عرفانی» را .

در این جا می توان «آویژه، شکُفت» و «بی واژه، سخن گفت»!

می توان «بی پر،پرید» و «بی بال،بالید»!

در این جا «مردابِ یاد»،صد «خیزابِ فریاد» در بَردارد

و «حنجرۀ راز در کوی سکوت»، هزار «پنجرۀ باز به سوی ملکوت» دارد. 

بر اساس این «بُنیان بینش» در «راژمان آفرینش»،

«معانیِ ساخت» بر «مبانیِ شناخت» استوار است.

این مبانی اگر با «ملاطِ حکمت» و بر «بساطِ عقلانیّت» بنا نشود،

انسان نه می تواند «شور بیافریند» و نه «شعور را برگزیند»!

هیچ «روایتِ منقول» بدون «درایتِ معقول»،

نه «بارِ آگاهی» دارد و نه «اعتبارِ الهی»!

#شفیعی_مطهر

--------------------------------

خیزاب:  موج،کوهۀ آب

آمیزه: آمیخته،مخلوط

آویژه: ویژه،خالص

بالیدن: رشدکردن،نموکردن

راژمان: دستگاه،نظام،سیستم

ملاط: گِلی که در ساختمان روی سنگ و آجر می کشند

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۴:۴۲
سید علیرضا شفیعی مطهر

 

#سیاهنمایی / 52

قانع کننده ترین منطق!!


پخمه گفت: ‏بودجه امسال آموزش و پرورش ژاپن ۱۶۵ میلیارد یورو و بودجه آموزش و پرورش ایران ۵.۲ میلیارد یورو است.

هزینه هر دانش‌آموز ایرانی امسال حدود ۲ میلیون تومان است؛ درحالی که هزینه سالانۀ یک زندانی ۱۸ میلیون تومان است، یعنی سهم دانش آموزان ما را "یک نهم" یک زندانی در نظر گرفته‌اند.

گفتم: معلوم است. اداره و هزینۀ نگهداری شبانه روز یک زندانی بیشتر از یک دانش آموز است.

گفت: اگر بودجه سرانۀ یک زندانی و یک دانش آموز را برابر کنند، نظام آموزشی ما هم طراز کشورهایی پیشرفته چون فنلاند می شود،در نتیجه در کشور ما نیز چون کشورهای شبه جزیرۀ اسکاندیناوی آن قدر آمار بزهکاری و فساد و جنایت کم می شود که بخش بزرگی از دستگاه عظیم دادگستری،تعداد قاضیان محترم،افراد نبروی محترم انتظامی و تعداد زندان های کشور کاهش می یابد .

گفتم: این که خیلی عالی است.چرا این کار را نمی کنند؟

گفت: آیا تو می دانی چقدر فرصت شغلی از بین می رود؟ و چقدر نیروی شاغل،بیکار می شوند؟! 

گفتم:در عوض راندمان کار افزایش می یابد.

گفت: راندمان کیلویی چند است؟ 

روزی صبح اول وقت برای انجام یک کار اداری بسیار ساده و معمولی به یکی از ادارت رفتم. کارمند مربوطه پس از پاراف نامه ،مرا به اتاق 34 ارجاع  داد. کارمند اتاق 34 پس از پاراف نامه، مرا به اتاق 14 و از آن جا به اتاق 79 ووو..خلاصه تا 16 اتاق برای پاراف مراجعه کردم. نزدیکی های ظهر اتاق آخری مرا به همان اولی ارجاع داد. وقتی به اتاق اولی برگشتم،پرسیدم :

اگر کار نهایی توسُّط شما انجام می شود،چرا از صبح تا حالا مرا سرگردان کرده اید؟

پاسخ داد: شما می فرمایید این همه کارمند را بیکار کنیم و این همه فرصت شغلی را از بین ببریم؟!!

انصافاً در همۀ عمرم پاسخی قانع کننده تر از این نشنیده بودم!!

گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟

#شفیعی_مطهر

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۵:۰۵
سید علیرضا شفیعی مطهر

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1460

 «رنگ باختن» و با «نیرنگ ساختن»!

چه بسیار «درخت های میوه دار» و «جان سخت های پایدار»،

که به هر «رمیده،رامش» می بخشند و به هر «آرمیده،آرامش»؛

 ولی با «هجوم پاییزان» و وزش نخستین «سموم برگریزان» ، 

«خزان را برنمی تابند» و به سوی«زمستان می شتابند»!

این درختان همه «برگ و بارشان را فرومی ریزند» و به «دامان زمستان می گریزند»؛

ولی بنازم به «سرو سرافراز» و «نخل چشم نواز»،

که در یورشِ«خزان برگریز» و «زمستان طراوت ستیز»،

همچنان سبزِسبز «قامت می افرازند» و با پایداری«قیامت برپامی سازند»! 

اینان در «نگونی بهار» و «گونه گونی روزگار» ،

نه «رنگ می بازند» و نه «نیرنگ می آغازند»!

بیاییم «رنگی را برگزینیم» و «فرهنگی را بیافرینیم»،

که در «یورش طوفان فریب» و «شورش شتابان نهیب»،

بتوانیم در برابر «طاغوت دوران» و «بادِ بروت سلطان» بایستیم

و  «رنگ نبازیم» و با «نیرنگ نسازیم»!

#شفیعی_مطهر

------------------------------- 

سموم:باد گرم،باد زهرآگین،باد گرم و خفقان آور

نهیب: ترس ،بیم هراس ،تشر

باد بروت: کنایه از خودبینی و خودپسندی و عُجب و تکبُّر

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۵:۰۸
سید علیرضا شفیعی مطهر

  درس هایی از قرآن درباره مدیریت

#شفیعی_مطهر

    قرآن ، پنجره سبز ملکوت است به روی زمین زرد برهوت. 

   قرآن ، جوشش زلال زندگی است از چشمه سار ارزندگی. 

   قرآن ، فوران فوّارۀ معنویت است در کویر خشک مادّیّت. 

   قرآن ، شعر بلند رهایی انسان است از وحشت تنهایی زندان. 

   قرآن ، دریچه ای است به خلوت خورشید و آیینه ای است از تجلّی توحید. 

   قرآن ، درس کندن دل است از گِل و آکندن به فضائل. 

   قرآن ، حضور در محضر ربّ است و ظهور مظاهر مکتب. 

   قرآن ، قرین دل است و نگین فضائل . در افق زمانی می درخشد و جان را صفا می بخشد.  آیه هایش قامت ایمان است و کرامت انسان.
 در بینش قرآنی و تعالیم اسلامی از یک سو سایۀ توحید الهی ‏برجامعه انسانی افتاده و همه را با هر زبان و نژاد در یک مجموعه قرار داده است . اصولاً در اسلام جامعۀ اسلامی جدا از مجموعۀ عالم هستی ‏نیست و جزئی از عالم بزرگ است. از سوی دیگر در جهان بینی اسلامی، انسان دنیای کوچکی است که تمام عالم بزرگ را در خود خلاصه کرده ‏و جای داده است . 

   در بیان پیشوای بزرگ ما امام علی (ع) آمده است: 

  "تو گمان می کنی  موجود کوچکی هستی؟ در حالی که عالمی بزرگ ‏در تو خلاصه شده است." 

  این بر اساس تمام اصولی که در مدیریت عالم بزرگ و در مدیریت جسم و جان یک انسان حاکم است، بر جوامع انسانی ‏حکم فرماست. این مسئله می تواند الهام بخش مسائل زیادی گردد و برای یافتن اصول مدیریت اجتماعی،سیاسی ،اقتصادی و آموزشی و غیر از  آن ‏ما را به دنبال جستجوی اصول مدیریت الله در عالم هستی رهنمون گردد. برای نمونه امور زیر را می توان ذکر کرد: ‏
‏1-‏ مدیریت خداوند در جهان هستی بر پایۀ رحمت عام و خاص اوست، چنان که در سورۀ حمد که همه روزه آن را در نمازها می خوانیم ‏بعد از توصیف خداوند به " ربّ العالَمین " او را به رحمان و رحیم توصیف می کنیم، یعنی عالم هستی صحنۀ این دو صفت الهی " ‏بخشندگی و مهربانی" است. مدیریت ما نیز در تمام زمینه ها باید بر اساس رحمت عام ( محبّت به دوست و دشمن ) و رحمت خاص ‏‏(محبّت ویژه به دوستان شایسته ) استوار باشد . بنابراین آنجه مدیران را با کارکنان یک مجموعه پیوند می دهد ،همان پیوند دوستی ، صفا ‏،صمیمیّت و محبّت است که یک مجموعه را با قدرت و توانایی تمام به پیش می برد.‏
‏2-‏ مسئلۀ رحمت عام و خاص خداوند هرگز به معنای رسیدگی نکردن به تخلّفات نیست. چنانچه توصیف به " مالک یوم الدّین" (او صاحب ‏روز جزاست) بعد از توصیف به رحمت درسورۀ حمد گواه این مدّعاست . واکنش های مطلوبی که از سوی علل و اسباب جهان به ‏هنگام بی اعتنایی نسبت به آن ها دامان ما را می گیرد، نوعی مجازات الهی در عالم آفرینش است. مثلاً بیماری که از مراقبت ویژه و ‏پرهیز لازم ،سرباز می زند و بیماریش شدید می شود، به طور خودکار محاکمه وجریمه می شود، همین امر در مورد تمام مشکلاتی که ‏دامان ما می گیرد، صادق است و در الگوهای مدیریّت اجتماعی ما نیز می تواند به صورت یک قانون حاکم باشد . ‏
‏3-‏ قلب ما را خداوند برای ادارۀ این بدن از نظر تغذیه آفریده است. با این که شبکۀ خون رسانی بدن چنان است که ده میلیون میلیارد سلول ‏بدن را به آسانی تغذیه می کند، امّا قلب تنها با دو سه شاهرگ سر و کار دارد و به آن ها در کار خود اعتماد می کند و هرگز با تمام مویرگ ها ‏ارتباط مستقیم ندارد. این الگوها به ما می گوید مدیریت صحیح تنها در پرتو اعتماد مستقیم ، معاونان محدود مورد اعتماد است و اگر ‏مدیری بخواهد ارتباط مسقیم خود را با تمام نفرات برقرار سازد، راه خطا پیموده است و درست مثل آن است که تمام مویرگ های بدن ‏،مستقیما با قلب ارتباط داشته باشند. این اصل در مورد مدیریت مغز و سلسلۀ اعصاب نیز کاملاً صادق است.‏
‏4-‏ در تکوین نطفۀ انسان و تمام جانداران و بذر گیاهان، نقطۀ شروع بسیار کوچک است ؛ اما هدف دریک مرحله  بسیار بالا، با این که قدرت ‏خداوند برترین قدرت هاست ،این الهامی است به همۀ مدیران که نقطۀ شروع را کوچک بگیرند و با گسترش آن به اهداف بسیار بالا ‏برسند. مسئلۀ آفرینش عالم هستی در چندین روز (دوران عظیمی که هر یک میلیون ها سال طول کشیده ) نیز تاکید دیگری بر این ‏موضوع است. ‏
‏5-‏ در مدیریت الهی ، اصل ساخته شدن انسان هاست و هر گونه دگرگونی را با دگر گونی انسان مرتبط می سازد، آیات کتاب آسمانی ما ‏،شاهد زنده ای بر این مدّعاست پروردگار جهان در سوره رعد، آیه 11 می فرماید: 

  " خداوند سرنوشت هیچ ملّتی را تغییر نمی دهد ‏مگر این که خودشان بخواهند." 

  در مدیریت جوامع انسانی نیز مسئله اصلی ساخته شدن انسان هاست و آن ها که  بر ابزار تکیه می ‏کنند، راه خطا می پیمایند ،همان گونه که با چشم دیدیم ابرقدرت هایی که پایۀ انسانی را در ایدئولوژی خود بر تحوّل ابزار تولید قرار دادند ‏و انسان را مقهور آن شناختند ، چگونه گرفتار عواقب دردناک سوء مدیریت ناشی از این تفکر گشتند و سرانجام فروپاشی و مجازات ‏خود را در این جهان دیدند.‏
‏6-‏ مسئلۀ سازمان دهی و هماهنگی را که مدیریت نقش بسیار مهمی ایفا می کند می توان در جهان طبیعت و عالم خلقت به عالی ترین ‏صورت مشاهده کرد و از آن الهام گرفت. مثلاً در برابر یک حادثۀ ناگهانی و سخت که برای یک انسان پیش می آید در یک لحظه ،تمام ‏نیروهای جسمی و روحی او با هماهنگی خاصّی بسیج می شوند. مغز بروز حادثه را درک می کند. یک فرمان از طریق اعصاب صادر ‏می شود و مقارن آن ،ضربان قلب به سرعت بالا می رود تا خون را هر چه بیشتر به مغز برساند. برای این که عضلات کارهای ‏بیشتری را انجام دهند ، تنفّس نیز سرعت می گیرد تا خون را با سرعت کار قلب، همگون سازد، هوشیاری بیشتر می شود ،چشم تیزبین تر و گوش شنواتر می شود ، معده کار خود را موقّتاً تعطیل می کند و احساس تشنگی و گرسنگی که یک عامل بازدارنده است، ‏ناگهان از بین می رود . جالب این که تمام این ها به صورت خودکار انجام می گیرد ،یعنی این وظیفه بر عهدۀ بخش نا آگاه اعصاب ‏گذارده شده است نه بخش آگاه . سازمان دهی و هماهنگی در مدیریت نیز باید چنین در عمق تشکلات نفوذ کند تا در برابر حوادث به ‏صورت خودکار عمل کند ، در غیر این صورت فرصت هایی که هر لحظه آن سرنوشت ساز است ،ممکن است از دست برود.  *

     گر نشان زندگی جنبندگی است        

خار در صحرا سراسر زندگی است

     دوست می داری حقیقت را ببین          

  فرق بین زندگی تا زندگی است

                                  در کسب رضای حق موفّق باشید 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۵:۰۶
سید علیرضا شفیعی مطهر

 #سیاهنمایی/51

تصویب از من! اجرا با تو!!

پخمه گفت: یادت هست یک وقتی من بیمار شده بودم نذر کردم اگر خوب شدم،مادربزرگ پیرم را پیاده بفرستم کربلا! تو به من خندیدی!

گفتم: بله،درست است. واقعاً خنده دار است کسی از جیب دیگری ببخشد!

گفت: حالا اگر مصوبه ستاد ملی مبارزه با کرونا دربارۀ تمدید قرارداد اجاره مستاجران برای مالکان را ببینی چه می گویی و چقدر می خندی؟ مصوّبه می گوید: «تمامی مالکان در صورت درخواست مستاجر باید قرارداد اجاره خود را تا دو ماه با همان شرایط قبلی تمدید کنند و البته اجازه هیچ‌گونه افزایش قیمتی در این دو ماه برای مالکان وجود ندارد. »

دولت اگر می خواهد در حقِّ مستاجران لطفی کند،چرا از جیب خود نمی بخشد؟ هزینه های آب و برق و گاز و تلفن و مالیات و عوارض و...را چرا نمی بخشد؟ زحمت تصویب بر عهدۀ ستاد،پرداخت هزینه از جیب مالکان!! حالا انصافاً چقدر خنده دارد؟! 

این ها نمی دانند هیچ کس حق ندارد شرعاً،عرفاً و قانوناً حقِّ مالکیت را از هیچ مالکی سلب کند؟!!

گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟

#شفیعی_مطهر

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۲:۳۵
سید علیرضا شفیعی مطهر

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد1459

  «برحق» یا «احمق»؟!

در «پهنای زمین» و در «درازای زمان»،

آیا فرد یا گروهی «احمق» را یافته اید که خود را «برحق» ندانند؟

اگر احمق،«حماقتِ خویش» و «لیاقتِ دگراندیش» را درک می کرد،

او را «ورجاوند موفّق» می نامیدند،نه «خودپسند احمق»!

بنابراین احمق نه «نشانی» در «پیشانی» دارد

و نه «گُمانی» در «پشیمانی»!

لذا «بایسته» و «شایسته» است،

که هر «خردپیشه» و «اهل اندیشه»،

«عیارهای حماقت» و «معیارهای بلاهت» را 

در «کار خویش» بجوید،نه تنها در «افکار هر دگراندیش»! 

آیا کسی هست که خود را از پُرسش از این«راز»،«بی نیاز» بداند؟

چرا من «برحق» هستم و مخالفانم ،«احمق»؟!

#شفیعی_مطهر

------------------------------

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۵:۲۶
سید علیرضا شفیعی مطهر

خاطره ها و مخاطره ها

ترجیح ضابطه بر رابطه 

ترجیح ضابطه بر رابطه در مدیریت ها،کاری بسیار پسندیده و مورد تایید و تحسین همۀ خردورزان است؛ولی انجام آن در عمل گاه موجب پرداخت هزینه های سنگینی است. من در طول دوران مدیریت خود هزینه های سنگینی از این بابت پرداخته ام.امروز خاطرۀ یکی از آن مخاطره ها را خدمت شما بازگو می کنم.

در سال های 1364 تا 67 من به عنوان رئیس آموزش و پرورش شهرستان گلپایگان در در خدمت مردم آن شهر بودم. در آن روزها شخصی به نام آقای (الف) از سوی استانداری اصفهان به عنوان شهردار گلپایگان منصوب شد . خانم ایشان معلّم ابتدایی بود.آن خانم پس از ارائۀ ابلاغ خود به من، او را برای تعیین محلِّ تدریس به دایرۀ آموزش معرّفی کردم. دایرۀ آموزش نیز پس از امتیازبندی طبق مقرّرات محلِّ کار او را در یکی از روستاهای نسبتاً دور گلپایگان تعیین کرد. آقای شهردار که انتظار داشت به علّت مقامش محلِّ کار خانم ایشان را در شهر و نزدیک خانه شان تعیین کنیم، به شدّت از این موضوع ناراحت شد و ضمن تماس با من ناراحتی خود را ابراز کرد. من در پاسخ ایشان محترمانه گفتم:

  ما ضوابط و مقرّرات دقیقی داریم و برای هیچ کس حتّی جناب عالی هم نمی توانیم از آن تخطّی کنیم. 

اصرار و پافشاری ایشان نتوانست هیچ رخنه ای در ضوابط و رفتار ما ایجاد کند . 

 ناگزیر آقای شهردار تقاضا کرد با انتقال خانم ایشان به شهرستان خوانسار موافقت کنم. من نیز به علّت عدم نیاز به معلّم موافقت کردم. بنا به اظهار آقای شهردار،اداره آموزش و پرورش خوانسار محلِّ خدمت خانم ایشان را آخرین روستای واقع در جاده خوانسار - گلپایگان تعیین کرده که به گلپایگان نزدیک تر از روستایی بود که ما در گلپایگان تعیین کرده بودیم. 

آن سال گذشت. در آغاز آقای شهردار خیال می کرد من با ایشان غرض دارم و عمداً می خواهم او را اذیّت کنم . البته این بدبینی برای من کم هزینه هم نبود.

  یک روز بعد ظهر پس از تعطیلی اداره وقتی با پیکان خود عازم ورود به خانه مان بودم، با شگفتی مشاهده کردم که پل سیمانی روی جوی جلوی خانۀ ما را کنده و به کناری ریخته اند. من فهمیدم این نخستین هزینه ضابطه گرایی ماست!! 

بعداً فهمیدم آقای شهردار همۀ فکرهایشان را کرده اند و سرانجام تشخیص داده اند که کاری جز تخریب راه ورود ما را به خانه مان نمی توانند بکنند. آن خانه متعلّق به اداره آموزش و پرورش بود. لذا وقتی از دایرۀ خدمات با شهرداری تماس گرفته و علّت تخریب پل را پرسیده بودند ، شهرداری تنگی گذرگاه آب را بهانۀ تخریب پل عنوان کرده بودند. گرچه بسیاری از پل های همان خیابان آیت الله گلپایگانی نظیر پل درِ خانۀ ما بود ، با این وجود من به خدمات دستور دادم برابر ضوابط شهرداری پل را بازسازی کردند و این بهانه هم از شهرداری گرفته شد . 

گاهی در جلسات شورای اداری وقتی شهردار را می دیدم، سرسنگینی و بی اعتنایی ایشان بیانگر گلایۀ شدید ایشان از عدم رعایت جایگاه خانم ایشان توسّط ما بود. 

  البتّه مشابه همین هزینه را نیز من به خاطر تعیین ضابطه مند محلِّ کار خانم رئیس دارایی گلپایگان پرداختم . ایشان  نیز به همین علّت پرداخت حقوق معلّمان را به بهانه ای واهی به تعویق انداختند. البتّه ما همچنان روی ضوابط خود ایستادیم و بدون کوتاه آمدن از ضوابط خود، مسئله را حل کردیم.

   سال بعد خانم آقای شهردار ناگزیر به گلپایگان منتقل شدند و من باز هم بدون هیچ تبعیضی برابر ضوابط و مقرّرات او را به آموزش معرّفی کردم و دایرۀ آموزش نیز کاملاً با توجّه به امتیازات ، نام برده را به یکی از روستاهای گلپایگان اعزام کرد. 

این دفعه آقای شهردار و خانمشان یقین و باورکرذند که ما کاملاً برابر مقرّرات عمل می کنیم. اولاً وقتی دیدند ما با عنایت به امتیازشان دقیقاً عمل کرده ایم و حتّی تخریب پل را بهانه ای برای انتقام و تبعیض قرار نداده ایم، بسیار تعجّب کرده بودند.

 روزی برای بازدید به یکی از روستاها رفتم . دیدم حیاط مدرسه که قبلاً خاکی بود و در مواقع بارندگی، گِل و لای کار عبور و مرور را سخت می کرد، اکنون شن ریزی و مسطّح شده است. از خانم مدیر به خاطر این کار تشکّر کردم . ایشان اظهار داشت : چون خانم آقای شهردار یکی از معلّمان ما هستند ، شهرداری چند کمپرسی شن آورده و حیاط را شن ریزی کرده اند.

  کم کم آقای شهردار احساس کردند ما هیچ تقابلی نداریم و تنها پای ضوابط و مقرّرات خود ایستاده ایم ، در روابط خود با ما تجدید نظر کردند و بر خلاف گذشته آمادگی خود را برای هرگونه همکاری اعلام داشتند.

 این قضایا گذشت. من در تیرماه ۱۳۶۷وقتی به عنوان مدیرکل آموزش و پرورش یکی از استان ها منصوب شده و قصد خداحافظی با مسئولان شهر را داشتم ، آقای شهردار با لحنی بغض آلود به من گفت:

 آقای شفیعی مطهر! مردان بزرگ دیر شناخته می شوند و شما یکی از ایشان هستید . من افسوس می خورم چرا شما را دیر شناختم.

من که انتظار چنین برخورد تجلیل آمیز را از ایشان نداشتم،ضمن تشکر از حُسن نظر ایشان،علّت این تحسین را پرسیدم.

ایشان توضیح دادند: من برخورد اولیّۀ شما را حمل بر غرض ورزی کردم و به تلافی آن دستور تخریب پلِ درِ خانۀ شما را دادم. ولی شما اصلاً به روی خودتان نیاوردید و آن را برابر ضوابط شهرداری بازسازی کردید.

بعداً که بیشتر با شما آشنا شدم،فهمیدم این شدّت حق گرایی و ضابطه مندی شماست که مرا رنجانده و شما شخصاً در تعیین محلِّ کار هیچ معلّمی دخالت نمی کنید. لذا از کار خود شرمنده شدم ،ولی شما باز هم به روی من نیاوردید و همچنان بدون حبّ و بغض وظایف خود را انجام دادید!

#شفیعی_مطهر

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۵:۵۶
سید علیرضا شفیعی مطهر

 #سیاهنمایی/ 50

راست میگی حالا بلرز!

پخمه گفت: پدر زلزله شناسی ایران گفته در صورت وقوع زمین لرزۀ هفت ریشتری در تهران بیش از هفت میلیون نفر جان می بازند.

گفتم: اولاً خدا نکند! ثانیاً آقای وزیر بهداشت فرمودند زیر مجموعۀ ایشان صد در صد آمادگی دارند. 

گفت: آیا می دانی آمادگی برای چه کاری دارند؟

گفتم: لابد برای مقابله با زمین لرزه!

گفت: نه،بابا! برای غافلگیرشدن ! تو که بارها مسئولان را آزموده ای! اگر مطمئن هستی ، به زمین بگویم دیگر معطّل چه هستی؟راست می گویی حالا بلرز! 

می گویند زمانی تگرگ های درشت سر طاس ملّانصرالدّین را شکست! فوراً رفت یک هاون سنگی آورد و رو به آسمان گرفت و گفت: 

سرِ طاس مرا می شکنی؟ راست می گویی این هاون را بشکن!!

گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟

#شفیعی_مطهر

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۶:۴۷
سید علیرضا شفیعی مطهر

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1458)

«نرمیِ خردمندانه» یا «بی شرمیِ موذیانه»؟!

آن چه «بیش از همۀ عوامل» و «پیش از همۀ رذایل»، 

  در «سیّارۀ زمین» این «گهوارۀ وزین»،

«خون ریخته» و «شبیخون برانگیخته»، 

«تحجُّر کور» است و «تکبُّر امپراتور» .

وقتی پیروان هر «باور» تنها خود را «داور» پنداشتند

و هر «دگراندیش» را «کافرکیش» انگاشتند،

«خشونت، رنگ قداست» می گیرد و «رعونت،فرهنگ سیاست».

«خون ریزی را،مُباح» می انگارند و «فتنه انگیزی را،عین صلاح».

اینان کشتارِ همنوع را نه «دردِ بشر»،که «شگردِ نابودیِ شر» می پندارند.

بیاییم از این «شگردها، در امان» و برای همۀ «دردها،درمان» باشیم.

آن چه «گره های کور» و «گریوه های دور» را می گشاید،

«نرمیِ خردمندانه» است،نه «بی شرمیِ موذیانه»!

#شفیعی_مطهر

------------------------------------ 

رعونت: کم عقلی ،نادانی، سستی،یاوه سرایی

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۴:۴۰
سید علیرضا شفیعی مطهر