سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات سیدعلیرضا شفیعی مطهر

سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات سیدعلیرضا شفیعی مطهر

با جور و جمود و جهل باید جنگید
تا پاک شود جهان از این هرسه پلید
یا ریشه هر سه را بباید خشکاند
یا سرخ به خون خویش باید غلتید

بایگانی

۴۷ مطلب در مهر ۱۴۰۲ ثبت شده است

#طنزسیاهنمایی 663

تو چاره‌ای جز #سیاهنمایی نداری!!

گفت: افراد فرومایه و کم‌ظرفیّت و بیگانه با کرامت و منش متعهدّانۀ انسانی با

مجیزگویی و چرب‌زبانی فریبنده، می‌کوشند مدیران بالای نظام را به دام چاپلوسی

بیفکنند تا بتوانند برای خویش یا بستگان خود پُستی و میزی نان و آب‌دار به دست

آورند و طیّ مدّتی کوتاه پشت خود و دودمان خود را ببندند!

گفتم: مدیران شایسته و باکفایت باید در نخستین گام مدیریت،دور و برِ خود را از افراد

چاپلوس و متملّق بپیرایند،تا خویش و سیستم تحت مدیریّت خود را از لوث وجود

این افراد فرومایه بزدایند.

گفت: یکی از دوستان پاک‌دست ولی ساده‌لوح من به سمت بالایی دست یافت.

در روزهای اول کاری به او گفتم:

دور و برِ خود را از شرّ افراد چاپلوس و متملّق پاک کن.مبادا افراد فرومایه و چرب‌زبان

با گذاشتن «هندوانه زیر بغلت» و «پوست موز زیر پایت» ،سیستم مدیریت تو را

به بلای تملّق بیالایند و از کارایی بیندازند.

دوستم پاسخ داد: خیالت راحت باشد. حواسم جمع است.

روزی شنیدم یک فرد نالایق و چاپلوس را به سمت مدیرکلّی بخش مهمّی منصوب

کرده است.نزد او رفتم و پرسیدم:

چه شد که فریب خوردی؟ آخرش هندوانه زیر بغلت گذاشتند؟

پاسخ داد: اصلاً چنین نیست! من اتّفاقاً کاملا مواظب هندوانه و موز بودم!

پرسیدم: ماجرای آشنایی و انتصاب این آقازاده را برایم شرح بده.

پاسخ داد: پدر بزرگوار او حاج آقا فلانی یک شب مرا به مهمانی شام در یک

رستوران لاکچری باکلاسی دعوت کرد. وقتی می‌خواستم بروم رستوران یاد

سفارش‌های تو بودم که مواظب باشم هندوانه زیر بغلم و پوست موز زیر پایم نگذارد.

من هم خیلی مواظب بودم. او همه جور میوه و غذا سفارش داد به جز هندوانه و

موز و خیلی‌خیلی از من تجلیل و تعریف کرد.لذا من هم خوشم آمد و صلاحیت او را

برای مدیرکلی تایید کردم!!پس تو از جهت هندوانه و موز راحت خیالت باشد!!

گفتم: این دفعه دوستت کاری کرده که تو چاره‌ای جز #سیاهنمایی نداری!!

شفیعی مطهر

دانلود رایگان کتاب‌ها و دیگر آثار این قلم در کانال گزین‌گویه‌های مطهر

https://t.me/nedayemotahar

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مهر ۰۲ ، ۱۶:۰۸
سید علیرضا شفیعی مطهر

هر پگاه نو با یک نگاه نو

گزین‌گویه‌های مطهر.فرگرد2081

☘️🌺🍃🌸☘️🌺🍃🌸☘️🌺🍃🌸☘️🌺

زنبور «نوشی نوشین» دارد و «نیشی زهرآگین».

این ماییم که می‌توانیم با «خودارزی» و «خردورزی»،

با «دفع نیش» به «نفع نوش» برسیم.

باید «بار سنگین جهد را بکشیم»

تا بتوانیم«شاهکار شیرین شهد را بچشیم» .

هر «انسانِ فریده» در «جهانِ آفریده» نیز

در «هویّتِ خویش» و «شخصیّتِ فراندیش»،

هم«ارزش‌هایی زیبا» نهفته دارد و هم«لغزش‌هایی فریبا».

او باید با همۀ«توان بکوشد» و با«جهان بجوشد»،

تا تنها «ارزش‌ها را بخواهد» و از «لغزش‌ها بکاهد»!

شفیعی مطهر

☘️🌺🍃🌸☘️🌺🍃🌸☘️🌺🍃🌸☘️🌺

فرید(فریده): یک دان گوهر نفیس،یکتا،بی مثل

دانلود رایگان کتاب‌ها و دیگر آثار این قلم در کانال گزین‌گویه‌های مطهر

https://t.me/nedayemotahar

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مهر ۰۲ ، ۰۴:۰۷
سید علیرضا شفیعی مطهر

#طنزسیاهنمایی. 662

زهی افتخار!!

گفت: بر پایۀ گزارش اوپک،ایران در 10 سال گذشته به دلیل تحریم‌ها و کاهش

فروش نفت بیش از 450 میلیارد دلار درآمد خود را از دست داده است.

گفتم: در عوض پوژۀ آمریکا را به خاک مالیده‌ایم!

گفت: ممکن است در کنار این «خاک مالی‌ها»!! کمی هم به فکر گرسنگان

هموطن خود یعنی ولی‌نعمت‌های خود باشیم؟

روزنامۀ شرق متذکّر شده: «رشد نرخ تورُّم» مدت‌هاست به «مرز هشدار»

رسیده و در حال حاضر ایران «یکی از ۱۰ کشور جهان با بیشترین نرخ تورُّم»

و «یکی از هشت کشور جهان با بیشترین نرخ فلاکت» است.

شاخص فلاکت ،حاصل بیکاری و تورُّم است.

بر اساس گزارش بانک جهانی، درآمد سرانۀ ایرانیان از ۸۳۸۹ دلار در

سال ۲۰۱۱ با روندی کاهشی به کمتر از نصف در شش سال بعد رسیده

(۴۰۴۶ دلار) و سپس با کاهشی شدیدتر به ۲۷۵۶ دلار در سال ۲۰۲۰

سقوط کرده است. در واقع یک دورۀ ده ساله قدرت خرید در ایران با ۶۷

درصد کاهش مواجه شده‌است.

به عبارت دیگر قدرت خرید در سال ۲۰۲۰ یک‌سوم قدرت خرید در سال ۲۰۱۱

است. کاهش درآمد سرانه به معنای فقیرترشدن جامعه در طول زمان است.

گفتم: چرا به حضور فعّال و نام پرافتخار ایران در عراق و سوریه و یمن و لبنان

اشاره نمی‌کنی؟

گفت: در روستایی خان مغروری بود که خیلی به قدرتش می‌نازید.

روزی دخترش به او گفت:

امروز برای آوردن آب به سرِ چشمه رفتم. در آن جا مردی مرا بوسید.

پس از آن به او گفتم: تو می‌دانی من چه کسی هستم؟

پرسید: کی هستی؟

پاسخ دادم: من دختر خان هستم!

وقتی فهمید من دختر خان هستم با خوشحالی و افتخار دوباره مرا بوسید!

خان دستی به سبیل خود کشید و گفت:

من این جا نشسته‌ام ،ولی نام من در کنار چشمه کار می‌کند! زهی افتخار!!

گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟

شفیعی مطهر

دانلود رایگان کتاب‌ها و دیگر آثار این قلم در کانال گزین‌گویه‌های مطهر

https://t.me/nedayemotahar

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مهر ۰۲ ، ۱۴:۴۴
سید علیرضا شفیعی مطهر

هر پگاه نو با یک نگاه نو

گزین‌گویه‌های مطهر.فرگرد2080

💖 ☀️ 💖 ☀️ 💖 ☀️ 💖💖 ☀️ 💖

همۀ «دیده‌ها» و «شنیده‌ها»،

تا با «تکاپوی تامُّل» و «ترازوی تعقُّل» سنجیده نشود،

نباید به صورت «باور» در ذهن، «بارور» شود.

اگر تنها «گوش به نقل فرادهیم» و«هوش و عقل را وانهیم»،

نه به «راهِ رحمانِ رحیم» که به «چاهِ شیطانِ رجیم» می‌افتیم.

حتّی «نقلِ روایت» بدون «عقلِ درایت»،

نه بر«آگاهی و ایمان»،که بر «تباهی لئیمان»می‌افزاید!

شفیعی‌مطهر

💖 ☀️ 💖 ☀️ 💖 ☀️ 💖💖 ☀️ 💖

دانلود رایگان کتاب‌ها و دیگر آثار این قلم در کانال گزین‌گویه‌های مطهر

https://t.me/nedayemotahar

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مهر ۰۲ ، ۰۶:۰۴
سید علیرضا شفیعی مطهر

تطهیر شخصیت هردمبیلی

قصّه‌های شهر هرت،قصّۀ190

شفیعی مطهر

اعلی‌حضرت هردمبیل پدربزرگی داشت به نام «سالار قمه‌کش» که در میان مردم شهر

هرت به راهزنی و دزد سَرِ گردنه مشهور بود.گاهی اوقات مخالفانش برای کوبیدن و توهین ،

او را دزدزاده و از تبار راهزنان می‌نامیدند. هردمبیل از این توهین‌ها خیلی رنج می‌برد.

روزی صدراعظم و شارل شرلی را فراخواند و برای این چالش از آنان راه حل خواست.

آنان پس از مدّتی بحث و جدل طرح جالبی پیشنهاد کردند. آنان گفتند:

راه حلِّ تطهیر پدربزرگ محترم(!!) این است که از شخصیّت ایشان یک حماسه بسازیم

و بر گورشان مرقدی باشکوه بنا کنیم و مردم را برای نذر و نیاز به بارگاه مجلّل ایشان

فراخوانیم.

هردمبیل از شنیدن این طرح با شگفتی گفت:

چنین چیزی امکان ندارد. مردم شهر هرت ده‌ها سال است نیای بزرگوار مرا سالار

قمه‌کش می‌نامند!ما چطور می‌توانیم این القاب زشت را از اذهان مردم بزداییم

و به جای آن شخصیتی مقدّس و پاک بسازیم؟

صدراعظم به شرف‌عرض ملوکانه رسانید که:

اولاً واژۀ «سالار» که معنای زیبایی دارد و به معنی سردار و رئیس و بزرگ قوم است

و معنای زشتی ندارد. می‌ماند «قمه‌کش»! ما می‌توانیم بگوییم واژۀ اصلی «قیمه‌کش»

بوده که در طول تاریخ، دشمنان و بیگانگان این گونه آن را تحریف کرده‌اند.زنده یاد

سالار قیمه‌کش همیشه شب‌ها در هیئت‌ها برای درماندگان و ایتام غذا به درِ

خانه‌ها می‌برده،لذا به نام قیمه‌کش معروف شده‌است!

هردمبیل باز هم مردّد بود بتوان چنین ننگ و بدنامی تبار و نیاکانش را با این

عوامفریبی‌ها بپوشاند.

در این جا صدراعظم با تمثیل تطهیر یک شخص بدنام به نام «ابوالفتح آفتابه‌دزد» ،

خیال اعلی‌حضرت هردمبیل را راحت کرد. او گفت:

ابوالفتح‌خان آفتابه‌دزدی می‌کرد. می‌رفت و از خانه‌های مردم آفتابه‌ها و دمپایی‌ها

را از دم دستشویی‌ها جمع می‌کرد و می‌برد.

آن زمان‌ها دستشویی‌ها اکثراً در حیاط خانه‌ها بود و آفتابه‌دزدی سر راست‌ترین و

راحت‌ترین دزدی بود.

حتّی صاحب مال هم اگر سر می‌رسید معمولاً به صرافت تعقیب دزد و پس‌گرفتن

مالش نمی‌افتاد و معمولاً فحشی حواله دزد می‌کرد و ماجرا تمام می‌شد.

هرچه بود ابوالفتح‌خان که آن زمان به «ابوالفتح آفتابه‌دزد» معروف بود و هنوز «خان»

نشده بود، روزگارش را با آفتابه‌دزدی و سرقت دمپایی توالت می‌گذراند.

یک روز موقع یکی از سرقت‌هایش صاحب‌خانه سر رسید و ابوالفتح که هول شده بود،

در داخل مستراح پایش لیز خورد و سرش به سنگ توالت برخورد کرد و همان جا

راهی سفر آخرت شد.

بعد از مرگ او فرزندانش برای او مجلس ختم ترتیب دادند و کسی را به عنوان ذاکر

آوردند تا از خوبی‌های پدرشان یاد کند.

منتها چون مرحوم هیچ خوبی نداشت و همۀ شهر هم او را به آفتابه‌دزدی می‌شناختند،

فرزندان مرحوم پولی اضافه بر نرخ معمول به ذاکر دادند که بگوید ابوالفتح آفتابه‌هایی را

که از در مستراح مردم بر می‌داشت خرج ایتام می‌کرد.

ذاکر هم چنین کرد اما ملّت بلندبلند خندیدند که این فلان‌فلان شده اگر بچّۀ یتیم گیر

می‌آورد رحم نمی‌کرد و این حرف‌ها را جایی بزنید که کسی این قرمساق را نشناسد.

خلاصه هرچه ذاکر می‌گفت، ملّت که احساس می‌کردند به شعورشان توهین شده

است، با خنده و تمسخر و سخنان زشت برخورد می‌کردند، جوری که در نهایت ذاکر

قهر کرد و رفت و مردم هم چای و خرما نخورده و «تف به گور ابوالفتح»گویان متفرّق شدند.

سالگرد مرحوم ابوالفتح باز فرزندان مرحوم به ذاکر دیگری پول دادند و خواستند

کمتر روی آفتابه‌دزدی مانور دهد و بیشتر فوکوس کند روی بخش کمک به ایتام...

ذاکر هم مقدمه‌ای چید مبنی بر این که گاهی هدف وسیله را توجیه می‌کند و بعد

اشاره مختصری کرد به آفتابه‌دزدی های مرحوم و بلافاصله رفت و فوکوس کرد روی

بخش کمک به ایتام... باز صدای همهمه و پچ پچ در سالن بلند شد و عدّه‌ای بر سبیل

اعتراض و تمسخر چیزی گفتند، ولی خب یک سال از فوت ابوالفتح گذشته بود و دیگر

زیاد کسی به آفتابه‌های از دست‌داده‌اش فکر نمی‌کرد و اعتراض‌ها به شدت سال

پیش نبود.

در این میان بعضی هم فکر می‌کردند از کجا معلوم واقعاً ابوالفتح آفتابه‌دزد، پول دزدی

را گاهی صرف کمک به ایتام نمی‌کرده...؟ باری این بار به جز چند نفری که بلند شدند

و ناسزاگویان مجلس را ترک کردند، بقیه نشستند و گوش دادند و چای و خرمایی

خوردند و فاتحه‌ای نثار روح ابوالفتح آفتابه‌دزد کردند.

سال بعد و سال‌های بعد هر سال در مراسم ختم ابوالفتح، ذاکر از بخش آفتابه‌دزدی

مرحوم سانسور می‌کرد و به بخش کمک به ایتام می‌افزود.

سال چهارم یا پنجم بود که دیگر لقب آفتابه‌دزد از پسوند اسم مرحوم به کلّی افتاد و او

را مرحوم ابوالفتح خالی خطابش می‌کردند..

هشتمین سالگرد او بود که ذاکری در حین ذکر گفتن، سهواً لقب «خان» را به انتهای

نام مرحوم اضافه کرد که البتّه همان‌جا عدّه‌ای که ابوالفتح را می‌شناختند تذکُّر دادند

که ابوالفتح، خان نبود و شغل آزاد داشته است.

در دوازدهمین سالگرد بود که در اعلامیّۀ مراسم ترحیم لقب «خان» به اسم ابوالفتح

اضافه شد و چون کسی توجّهی نکرد، دیگر این اسم بر سر زبان‌ها افتاد.

سال پانزدهم در مراسم ترحیم او جوانی بلند شد و با گریه به حضّار گفت که وقتی

که کودکی یتیم بوده ابوالفتح خان شبانه برایش غذا و لباس می‌آورده و حاضران

در مسجد به شدّت تحت تاثیر قرار گرفته و گریستند.

بیست سال بعد از فوت ابوالفتح‌خان در مراسم سالگرد او که دیگر مراسم ترحیم نبود

و به نوعی مراسم بزرگداشت ابوالفتح خان شمرده می‌شد،اولین بار صحبت از

«افسانۀ ابوالفتح‌خان» شد... گویا کسی مدّعی شده‌بود که مرگ ابوالفتح‌خان بر

اثر شکستگی پیشانی بوده که بر اثر شیرجه‌زدن در رودخانه برای نجات جان دخترکی

یتیم که درحال غرق شدن بوده است، حادث شده است.

در سی‌اُمین سالروز بزرگداشت حماسه ابوالفتح خان و مرگ افسانه وارش

گفته‌شد که عدّه‌ای او را به خواب دیده‌اند که با فلان شخصی فالوده می‌خورده..

در پنجاهمین سالروز حماسۀ آن بزرگوار، اسم میدان اصلی شهر به میدان

ابوالفتح‌خان تغییر پیدا کرد.

بله تاریخ هم خیلی جاها به همین نحو دست به دست شده، خرافات هم همین طور

وارد مغز مردم ساده‌لوح شده.

البته عکس این پروسه هم بارها در خصوص اشخاص سلیم‌النّفسی که به جامعه

به عنوان اشخاصی ناباب جلوه داده شده‌اند نیز مصداق دارد.

در این جا اعلی‌حضرت هردمبیل کاملاً قانع شد که همین‌گونه می‌توان شخصیت

کاذب سالار قمه‌کش را به سرداری افتخارآفرین در اذهان مردم به تصویر کشید.

...و شد آنچه که بارها در تاریخ تکرار شده‌بود و می‌شود!!

شما چندتا سالار قیمه‌کش می‌شناسید؟

دانلود رایگان کتاب‌ها و دیگر آثار این قلم در کانال گزین‌گویه‌های مطهر

https://t.me/nedayemotahar

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۰۲ ، ۰۶:۰۰
سید علیرضا شفیعی مطهر

#طنزسیاهنمایی.661

چپ کدوم طرفه؟

گفت: گاهی اوقات که گاف‌های گفتاری و رفتاری برخی مسئولان را

می‌بینم و می‌شنوم،متاسّف می‌شوم که نکند اینان در اجرا هم چنین

گاف‌هایی بدهند.

گفتم: مثلاً چه گاف‌هایی؟

گفت: از مسئولان گذشته نوع انگلیسی حرف‌زدن یکی از مسئولان و استفاده

از واژه« وان دقیقه» یا جواب به احوال‌پرسی مدودوف رییس‌جمهور وقت روسیه

با کلمه« یس» از سوتی‌های او بود. در مورد دیگر او برای نابینایان دست

تکان می‌داد!

گفتم: از مسئولان فعلی چه مواردی داری؟

گفت:در مواردی اشتباهات لفظی یکی از مسئولان که مدّت‌ها سوژۀ شوخی

رسانه‌ها شده‌بود،چون استفاده از الفاظی مثل« مگاواماتا» به جای« مگا وات»

حتی دستمایه شوخی در صداوسیما شد.« لوکوموتیر»( به جای لوکوموتیو)،

« شیخ طوطی»( به جای شیخ البوطی یا شیخ بوطی) و« پرپکانی»

( به‌جای پروپاگاندا) از دیگر سوتی‌ها بود. در یک مورد« مقدّس اردبیلی»

و « محقّق اردبیلی» را دو نفر پنداشته‌بود.

گفتم: این اشتباهات عادی است.ممکن است برای هر کسی پیش بیاید. مثلاً

در آمریکا دونالد ریگان هم گاف‌های بسیاری می‌داده است، به همین دلیل

تیم ارتباطات او حتّی جامعه‌شناسان و استادان ارتباطات را به کار گرفتند تا

ایرادهای رئیس‌جمهور را اصلاح کنند یا به کمترین حد برسانند!

گفت: در دولت‌های پیشین وقتی برادر رئیس‌جمهور وقت معاون وزیر خارجه

شده بود،گل‌آقا کاریکاتوری از او کشید که در یکی از دست‎های او زغال و در

دیگری گچ گذاشته‌بودند تا دست چپ را به او یاد بدهند!!

گفتم: قصد مسئولان از این گاف‌ها «اِدخال سُرور»است! می‌خواهند ما

سوژه‌ای برای خندیدن داشته‌باشیم!

گفت: بله! درست است! آنان می‌دانند که ما علّت دیگری برای خندیدن نداریم!!

یک همکار اداری کم‌سوادی دارم .امروز آمد نزد من و گفت:

سمتِ ریاست اداره را به من پیشنهاد کرده‌اند. به نظر تو بپذیرم؟

من که توان و شایستگی او را برای سمت آبدارچی هم تایید نمی‌کردم،

گفتم: آیا تو توان این کار را داری؟

گفت: مگر من از رئیس فعلی چه کم دارم؟

دیدم راست می‌گوید.رئیس فعلی هم جناحی و با پارتی‌بازی رئیس شده.

به او گفتم: تو هنوز دست چپ و راست خودت را تشخیص نمی‌دهی!

تو که همیشه با تقلُّب و پارتی‌بازی تحصیل‌کردی و لیسانس قُلّابی گرفتی!

گفت: بله! من البتّه هیچ‌وقت در دوران تحصیل نمی‌خواستم تقلُّب کنم ،

ولی گاهی ناگزیر می‌شدم.

اوّلین بار که در عمرم تقلُّب کردم، کلاس اول ابتدایی بودم و سر جلسۀ امتحان

ریاضی!به جلوییم گفتم: پیس پیس !! گِردی عدد ۹ سمت چپشه یا راستش؟

جلوییم گفت : چپ!

من گفتم : چپ کدوم طرفه؟

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟!

شفیعی مطهر

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

دانلود رایگان کتاب‌ها و دیگر آثار این قلم در کانال گزین‌گویه‌های مطهر

https://t.me/nedayemotahar

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مهر ۰۲ ، ۱۵:۱۴
سید علیرضا شفیعی مطهر

هر پگاه نو با یک نگاه نو

گزین‌گویه‌های مطهر.فرگرد2079

💖 ☀️ 💖 ☀️ 💖 ☀️ 💖💖 ☀️ 💖 ☀️

هر «پگاهی» با «آگاهی»،

وقتی دکمه‌های لباسم را«می‌بندم»،پیش خود«می‌خندم»،

که آیا «باز» هم خود دکمه ها را «باز» خواهم کرد،

یا «مُرده شور» برای نهادن در «گور»؟!

بنابراین در هر «آن» با هر «انسان»که برخورد می‌کنم،

باید بیندیشم که اگر این «آخرین رفتارم» و «واپسین گفتارم»باشد،

پس از مرگ از آن «پریشان» و «پشیمان»نشوم!

باید «نُصرت‌ها را قیمت» و «فُرصت‌ها را غنیمت» بدانم.

در این «جهان» هیچ «انسان»، هیچ گاه

از«سبزکیشی،پریشان»و از«نیک‌اندیشی،پشیمان»نمی‌شود!

شفیعی‌مطهر

💖 ☀️ 💖 ☀️ 💖 ☀️ 💖💖 ☀️ 💖

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مهر ۰۲ ، ۰۶:۲۵
سید علیرضا شفیعی مطهر

#طنزسیاهنمایی 660

چه کسانی می‌گویند آزادی نیست؟!

گفت:آیا سازمان تعزیرات منحل شده؟

گفتم: منحل نشده و بخوبی وظایف ذخود را انجام می‌دهد.

گفت: اگر منحل نشده،وظایف آن چیست؟

گفتم: در قانون تعزیرات حکومتی، تخلّفاتی نظیر گران‌فروشی، کم‌فروشی

و تقلُّب، احتکار، عرضۀ خارج از شبکه، درج‌نکردن قیمت، اخفا و امتناع از عرضۀ

کالا، صادرنکردن فاکتور، اجرانکردن ضوابط قیمت‌گذاری، اجرا نکردن تعهّدات

واردکنندگان و تولیدکنندگان در قبال دریافت ارز و خدمات دولتی، نداشتن پروانۀ

کسب و یا بهره‌برداری، فروش اجباری و اعلام‌نکردن موجودی، پیش‌بینی

و مجازات‌هایی برای آن در نظر گرفته شده‌است.

حالا این سوال انحلال سازمان تعزیرات از کجا در ذهن تو ایجاد شده؟

گفت:اتّفاقاً آنانی که می‌گویند آزادی نیست،بیایند در عرصۀ بازار و ببینند هر

مغازه‌ای در کمال آزادی اجناس و خدمات خود را با هر کیفیّتی و با هر قیمتی

که می‌خواهد به مشتری عرضه می‌کند و نظارتی در تعیین قیمت‌ها احساس

نمی‌شود.

می‌گویند در زمان یکی از شاهان، شایعه شد که شاه مُرده.

شاه به عواملش دستور پیگیری داد که کسی که شایعه را درست‌کرده پیداکنند.

پس از جستجو، به عامل شایعه‌پراکنی که یک پیرزن بود رسیدند. او نزد

پادشاه بردند.

پادشاه به پیرزن گفت:

چرا شایعۀ مرگ من را درست کردی، در حالی که من زنده‌ام؟

پیرزن گفت: من از اوضاع مملکت به این نتیجه رسیدم که شما دارفانی را

وداع گفته‌اید. چون هرکسی هرکاری که بخواهد انجام می‌دهد، قاضی رشوه

می‌گیرد و داروغه از همه باج‌خواهی می‌کند و به همه زور می‌گوید، کاسب‌ها

هم کم‌فروشی و گران‌فروشی می‌کنند، هیچ دادخواهی هم پیدا نمی‌شود،

هیچ کس به‌فکر مردم نیست و مردم به حال خود رها شده‌اند، لاجرم فکر کردم

شما در قید حیات نیستید!!

گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟!

شفیعی مطهر

دانلود رایگان کتاب‌ها و دیگر آثار این قلم در کانال گزین‌گویه‌های مطهر

https://t.me/nedayemotahar

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مهر ۰۲ ، ۱۶:۵۰
سید علیرضا شفیعی مطهر

هر پگاه نو با یک نگاه نو

گزین‌گویه‌های مطهر.فرگرد2078

💖 ☀️ 💖 ☀️ 💖 ☀️ 💖💖 ☀️ 💖 ☀️

گاهی کسانی که به‌اندازۀ «فرسنگ‌ها راه» و «فرهنگ‌ها نگاه»،

از من «دوراند»،ولی چون «فکوراند»،

هم «گفتارم» را درک می‌کنند و هم «رفتارم» را!

گر چه در شنیدنِ «بیانم در وهم‌اند»،ولی «زبانم را می‌فهمند»!!

امّا چه بسا آنان‌که چون «سایۀ ایمن‌اند» و «همسایۀ من‌اند»،

و در «کنارم نشسته» و به «جوارم پیوسته»اند،

نه «ریشه‌ام» را می‌فهمند و نه «اندیشه‌ام» را.

خدایا! چه «دردی جان‌سوز» است و «گفتاوردی دهان‌دوز»،

«گُفتن برای ناشنوایان» و «شکُفتن برای نابینایان»!

شفیعی مطهر

💖 ☀️ 💖 ☀️ 💖 ☀️ 💖💖 ☀️ 💖 ☀️

دانلود رایگان کتاب‌ها و دیگر آثار این قلم در کانال گزین‌گویه‌های مطهر

https://t.me/nedayemotahar

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مهر ۰۲ ، ۰۳:۴۶
سید علیرضا شفیعی مطهر

#طنزسیاهنمایی. 659

درایت!درایت! مدیر بی‌کفایت!

گفت: آیا می‌دانی برای نیروگاه اتمی بوشهر تا کنون طبق آمارهای رسمی (سخنان

اسحاق جهانگیری، معاون اول رییس‌جمهور پیشین ایران) حدود ۸٫۵ میلیارد دلار هزینه

شده، اما شرکت‌های روسیِ طرف قرارداد، همین هزینه را حدود ۱۰ میلیارد دلار

برآورد کرده‌اند؟ (با دلار 50 هزار تومانی، حدود 425 هزار میلیارد تومان)

گفتم: خب! در عوض چرا نتایج درخشان آن را نمی‌گویی؟

گفت: اگر تا کنون تو نتیجه‌ای سراغ داری،بگو!

گفتم: مگر دیگر کشورها چه کرده‌اند؟

گفت: مثلاً ابوظبی با هزینه‌کردن فقط 870 میلیون دلار ظرف دو سال یک نیروگاه

خورشیدی ساخته که 1200 مگاوات برق تولید می‌کند.

ما حدود 44 سال و حدود ده برابر آنان هزینۀ بی نتیجه کرده‌ایم و اکنون نیروگاه ما

نمی‌تواند برق مصرفی خود را تولید کند!

گفتم: مگر کار دیگری هم می توانستیم برای تولید برق بکنیم؟

گفت: بله، ایران اگر فقط در ده درصد از مساحت کویر پنل‌های خورشیدی مستقر

می‌کرد،اکنون می توانست دو برابر امروز برق تولید کند!

گفتم:شاید ایران امکانات ندارد.

گفت: ایران از مجموع 15 کشور اروپایی بزرگ‌تر است

ایران 56 برابر کل اروپا نفت و گاز کشف‌شده دارد

ایران 38 برابر اروپا ذخایر معدنی دارد

ایران به تنهایی از کل قارّۀ اروپا ثروتمندتر است..

گفتم: پس ریشۀ مشکلات ما کجاست؟

گفت: فقط نداشتن مدیرانی شایسته و باکفایت. برخی از مدیران بی‌کفایت نه از

عهدۀ کار برمی‌آیند و نه کنار می‌روند!

گفتم: تو اگر به جای آنان بودی چه می‌کردی؟

من تازه رانندگی یاد گرفته‌بودم. روزی وسط چهارراه خاموش کردم. همه شروع کردند

به بوق زدن. هول شدم پیاده شدم و فرار کردم!

گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟!

شفیعی‌مطهر

دانلود رایگان کتاب‌ها و دیگر آثار این قلم در کانال گزین‌گویه‌های مطهر

https://t.me/nedayemotahar

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مهر ۰۲ ، ۱۵:۲۸
سید علیرضا شفیعی مطهر