سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات سیدعلیرضا شفیعی مطهر

سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات سیدعلیرضا شفیعی مطهر

با جور و جمود و جهل باید جنگید
تا پاک شود جهان از این هرسه پلید
یا ریشه هر سه را بباید خشکاند
یا سرخ به خون خویش باید غلتید

بایگانی

۲۰ مطلب در مرداد ۱۴۰۰ ثبت شده است

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1643)

«جمع قُلّابی» و «شمع انقلابی»

در هر انقلاب دو گروه «می کوشند» و «می خروشند»:

«سهم گروهی ،جود» است و «وهم انبوهی،سود»! 

«بسیاری زیر بار هزینه ها می سوزند» و «اغیاری انبار گنجینه ها می اندوزند».

برخی «با هال،نهال می کارند» و بسیاری «با ریوه،میوه برمی دارند»! 

همیشه «جمع های قُلّابی» می کوشند تا «شمع های انقلابی» را خاموش کنند.

هر انقلاب پس از «نبرد پیروزی» باید «دستاورد بهروزی» داشته باشد.

وگرنه «راه انحراف» است و به «چاه اختلاف» می انجامد!

#شفیعی_مطهر

-----------------------------

هال: قرار، آرامش ، صبر

ریوه: مکر،حیله،فریب

کانال رسمی ندای مطهر

https://t.me/nedayemotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ مرداد ۰۰ ، ۰۴:۵۷
سید علیرضا شفیعی مطهر

#طنزسیاهنمایی.233

تبلت های لاکچری!

💠گفت:  انتشار تصویری از تبلت لاکچری #مایکروسافت_سرفیسِ برادر #سعید_جلیلی نامزد انصرافی انتخابات ریاست‌جمهوری سیزدهم و عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام در شبکه‌های اجتماعی خبرساز و پربحث شده است!

💠 سابقا انتشار تصاویری از کامپیوتر فوق‌لاکچری و آمریکایی #آی_مک برادرِ بزرگ #حسین_شریعتمداری و تبلت چند ده میلیونی #مایکروسافت برادرِ کوچک #علی‌اکبر_رائفی‌پور هم دردسرساز و پربحث شده بود!

💠 ظاهرا این #سه_تفنگدار آمریکاستیز از تبلت‌ها و کامپیوترهای فوق لاکچری #آمریکایی برای مبارزه #پارتیزانی با #آمریکا استفاده می‌کنند!

♦️‏برای مردم نسخه ‎مقاومت تجویز می کنند ولی خود از لاکچری ترین فناوری ساخت غرب استفاده می کنند

♦️طنز تلخی است، امثال ‎سعید جلیلی برای مردم نسخه مقاومت می پیچند و از بی حاصل بودن رابطه با آمریکا می گوید و در خلوت خود در سرفیس آمریکایی برنامه های آینده را مرور می کند.
@janbazanesabz

گفتم: خب،چه اشکالی دارد؟ دارندگی و برازندگی؟

گفت: شیخی در سخنرانی دربارۀ ایثار داد سخن می داد. پس از پایان سخنرانی وقتی به خانه اش رفت،دید قالی دستباف و تلویزیون گرانبهایش در خانه نیست.وقتی از همسرش سراغ آن ها را گرفت،طرف گفت:

مطابق نصایح خودت آن ها را به نیازمندان ایثار کردم!

شیخ برآشفت و گفت: من این حرف ها را برای خودمان که نگفتم،برای مردم گفتم!!

گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟

#شفیعی_مطهر

کانال رسمی ندای مطهر

https://t.me/nedayemotahar

 

--------------------------------

🆔 @rahmatollahbigdeli

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۰۰ ، ۰۶:۱۷
سید علیرضا شفیعی مطهر

 معیار رفاه در شهر هرت!

 قصّه های شهر هرت . قصّۀ 140

روزی اعلی حضرت هردمبیل در قصر خود نشسته بود که از بیرون قصر صدای سیب فروشی را شنید که فریاد می زد :  “سیب بخرید! سیب !!!”
حاکم بیرون را نگاه کرد و دید که مرد دهاتی، حاصل باغش را بار الاغی کرده و روانۀ بازار است.حاکم میل و هوس سیب کرد  و به وزیر دربارش گفت:
 ۵ سکه طلا از خزانه بردار و برایم سیب بخر و بیاور!
 - وزیر ۵ سکه را از خزانه برداشت و به دستیارش گفت:
-این ۴ سکه طلا را بگیر و سیب بخر و بیاور!
 دستیار وزیر، فرمانده قصر صدا زد و گفت:
-این ۳ سکه طلا را بگیر و سیب بخر و بیاور!
فرمانده قصر، افسر دروازه قصر را صدا زد و گفت:
-این ۲ سکه طلا را بگیر و سیب بخر و بیاور!
افسر ، عسگر  را صدا کرد و گفت:
این ۱ سکه طلا را بگیر و سیب بخر و بیاور!
عسگر دنبال مرد دست فروش رفته و یقه اش را گرفته، گفت:
های مرد دهاتی! چرا این قدر سر صدا می کنی؟ خبر نداری که اینجا قصر حاکم است و با صدای دلخراش خوود خواب جناب اعلی حضرت را اشفته کرده ای.اکنون به من دستور داه تا تو را زندانی کنم.
مردم باغدار به پاهای عسکر قصر افتاد و گفت:
اشتباه کردم، قربان!
این بار الاغ حاصل‌ یک سال زحمت من است، این را بگیرید، ولی از خیر زندانی کردن من بگذرید!
عسکر با منّت پیشنهاد او را پذیرفت و نصف بار سیب را برای خودش برداشت و نصف دیگر را برای افسر برده و گفت:
-این هم  این سیب ها با ۱ سکه طلا.
افسر نیمی از آن سیب‌ها را به فرمانده قصر داده، گفت:
 این سیب ها به قیمت ۲ سکه طلا!
فرمانده نیمی از سیب‌ها  را برای خود برداشت و نیمی را به دستیار وزیر داد و گفت:
-این  سیب ها به قیمت ۳ سکه طلا!
دستیار وزیر، نیمی از سیب ها را برداشت و نزد وزیر رفته و گفت:
-این  سیب ها به قیمت ۴ سکه طلا!
 وزیر نیمی از سیب ها را برای خود برداشت و بدین ترتیب تنها پنج عدد سیب ماند و نزد حاکم رفت و گفت:
- این هم ۵ عدد سیب به ارزش ۵ سکه طلا!

حاکم پیش خود فکر کرده و پنداشت که  مردم واقعا در قلمرو تحت حاکمیت او پولدار و مرفه هستند. که کشاورزش پنج عدد سیب را به پنج سکه طلا می فروشد هر سیب یک سکّۀ طلا و مردم هم یک عدد سیب را به  یک سکّۀ طلا می خرند!  یعنی ثروتمندند!!
پس بهتر است مالیات را افزایش دهم و خزانۀ قصر پرتر بسازم.

بنابراین روز بعد با صدور حکم ملوکانه مالیات همۀ اصناف و کشاورزان را دو برابر کرد؛

در نتیجه مردم فقیر تر شدند و شریکان حلقۀ فساد قصر سرمایه دار تر ... .

شریکان حلقه فساد سرمایه دار تر!!

شما را چشم در راهیم در : کانال رسمی ندای مطهر

https://t.me/nedayemotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۰۰ ، ۱۱:۱۲
سید علیرضا شفیعی مطهر

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1642)

«زوال کرسی» در «روال همه پرسی»

 آنان که «زوال کرسی» را در «روال همه پرسی» می پندارند،

کسانی اند که «پیام مردُم را می دانند» ،بنابراین از «سرانجام رفراندُم نگرانند».

مدیرانی که «آمال رستگاری را باور» دارند،

باید «نهال مردمسالاری را بارور» کنند.

در این جامعه اگر «مردُم، سالارند»،پس در حاکمیّت «حقِّ تقدُّم دارند»!

هیچ حکومت بدون «پشتوانۀ مردم» و «سامانۀ تفاهُم»،

«دیر نمی پاید» و «دور نمی آساید»!

#شفیعی_مطهر

----------------------------- 

کُرسی: تخت،تخت سلطنت و حکومت،نماد قدرت(در اینجا)

کانال رسمی ندای مطهر

https://t.me/nedayemotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مرداد ۰۰ ، ۱۵:۳۹
سید علیرضا شفیعی مطهر

 #طنزسیاهنمایی. 232

نقش مهمّ قیچی!!

گفت: مسئولی در مراسمی که برای افتتاح یک پروژه حاضر شده بود،ولی نتوانست این افتتاح را انجام دهد.

گفتم: چرا؟ 

گفت: آخر قیچی نبود تا نوار را ببرد! 

آقازاده ای شلوارش را خراب کرده بود. به او گفتند: دستشویی روبه رویت بود!

پاسخ داد: آخر پیشخدمت نبود برایم پرده را کنار بزند!!

گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟!

#شفیعی_مطهر

کانال رسمی ندای مطهر

https://t.me/nedayemotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مرداد ۰۰ ، ۰۶:۱۱
سید علیرضا شفیعی مطهر

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1641)

«حاسبان حریم» و «کاسبان تحریم»

آن جا که «سمند» را به «بند» می کشند 

و «ورجاوند» را به «کمند»،

 «زاغان در جَوَلان» اند و «کلاغان در طَیَران».

«حاسبان حریم» ،«کاسبان تحریم» می شوند

و «بهسازان فردا»،«بهسوزان فردها»!

 اینان «آب را گِل آلود» می خواهند و «آفتاب را نابود».

تا از آن «ماهی خویش» را بگیرند و از این«تباهی دگراندیش» را! 

#شفیعی_مطهر

---------------------------- 

حاسب: شمارنده حسابدان

سمند: اسب زردرنگ

 

کانال رسمی ندای مطهر

https://t.me/nedayemotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ مرداد ۰۰ ، ۰۴:۱۱
سید علیرضا شفیعی مطهر

#طنزسیاهنمایی.231

این هم یک جوک دیگر!!!

گفت: «صیانت» یعنی چه؟

گفتم: یعنی حفظ کردن،نگاهداشتن و نگاهداری.

گفت: چرا همۀ آنان که می خواهند جلوی آگاهی و بیداری مردم را بگیرند،از این واژۀ ارزشی سوء استفاده می کنند؟

گفتم: چه کسانی از آن سوء استفاده کرده اند؟

گفت: دولت کمونیستی آلمان شرقی برای محاصرۀ ملّت خود دیواری به طول 155 کیلومتر بین کشور آلمان کشید و به مدت 28 سال مردم آلمان را از هم جدا کرد. انسان های بسیاری برای عبور از این دیوار و ورود به آلمان غربی جان خود را از دست دادند.
ولی نکته حیرت انگیز آن که، دولت کمونیستی آلمان شرقی وقتی دیوار برلین را ساخت آن را « دیوار صیانتِ ضدفاشیست » نام نهاد. این دولت همیشه خود را دولتی ضدفاشیستی معرفی می کرد و این دیوار را هم اقدامی در همان راستا می دانست: دیواری برای صیانت از مردم آلمان شرقی در برابر غرب.

ولی سرانجام با قیام آگاهانۀ مردم این دیوار جاهلانه تخریب شد و نام بانیان آن در تاریخ به زشتی ثبت و ضبط شد!

گفتم: حالا منظور تو از این همه شرح و بسط چیست؟

گفت: می خواهم به آنان که بارها و بارها با اقدامات بی اثری چون مبارزه با ویدئو،دیش ماهواره و فیلترکردن کوشیده اند جلوی رشد آگاهی و بیداری مردم را بگیرند و هر بار با شکست بزرگ تری روبه رو شده اند،چرا عبرت نمی گیرند؟ از یک سوراخ چند بار باید گزیده شد؟ سال ها جلوی ورود ویدئو به کشور را گرفتند. بعد دیدیم تعداد ویدئوهای ایران از ترکیه نیز بیشتر شده!! سال ها دیش ها را از بالای بام ها به زیر افکندند که مردم به جای ماهواره، صدا و سیمای میلی(!!!) را فقط ببینند! میلیاردها خرج کردند تا شبکه های پیام رسانی و سایت ها را فیلتر کنند، در نتیجه تعداد کاربران ده ها میلیون نفر افزایش یافت! آخر اینان کی می خواهند بیدار شوند؟! این گونه اقدامات بیهوده کوبیدن آب در هاون است و برای نسل نو سوژۀ جوک شده است.

گفتم: این ها می خواهند از حقوق کاربران ایرانی صیانت کنند!

گفت: این هم یک جوک دیگر!!

می گویند خروشچف از جوک‌هایی که مردم علیه حکومت می‌ساختند بسیار ناراحت شده بود. روزی دستور می دهد یکی از افرادی که این جوک‌ها را می‌سازد پیدا کنند و نزد او بیاورند. مامورها یک نفر را پیدا می‌کنند و به خانۀ خروشچف می آورند.
خروشچف به او می گوید: بگو ببینم چرا این جوک‌ها را علیه ما می‌سازی؟
طرف نگاهی به خانۀ اشرافی خروشچف می‌اندازد و می گوید: 

خوب خانه و زندگی لوکسی برای خودت ساختی ، خانۀ خوب، ماشین خوب، غذای خوب.
خروشچف عصبانی می شود و می گوید: 

همۀ مردم شوروی الان دارند این‌ گونه زندگی می‌کنند!

طرف می گوید: بیا، این هم یک جوک دیگر!!

گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟

#شفیعی_مطهر

کانال رسمی ندای مطهر

https://t.me/nedayemotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مرداد ۰۰ ، ۰۶:۳۵
سید علیرضا شفیعی مطهر

 بُقچۀ توسعه نیافتگی!!

قصّه های شهر هرت. قصّۀ 139

#شفیعی_مطهر

در سحرگاه یک روز سرد زمستانی در خانه ای محقر و فقیرانه در جنوب شهر هرت نوزادی پسر پای به دنیا نهاد. اسم او را فرشاد گذاشتند. فرشاد دارای هوش و استعداد فوق العاده ای بود. بزودی دورۀ تحصیلات ابتدایی و دبیرستان را طی کرد و چون در شهر هرت دانشگاه پیشرفته ای نبود،با تقاضای او از چند دانشگاه معروف دیار فرنگ برایش پذیرش آمد. او یکی از بهترین هایش را برگزید و برای ادامۀ تحصیل راهی فرنگ شد.

او پس از سال ها در رشتۀ پزشگی دانشنامۀ فوق تخصّص قلب گرفت. بسیاری از دانشگاه های فرنگ او را برای تدریس فراخواندند؛ولی او به خاطر عشقی که به زادگاه و میهن خود و هموطنانش داشت،به همه جواب منفی داد و روانه شهر هرت شد.

در بدو ورود پس از چند روزی دید و بازدید بستگان و دوستان،روزی برای اشتغال و انگیزۀ خدمت به هموطنانش به بزرگ ترین دانشگاه شهر هرت رفت. رئیس دانشگاه وقتی با مدارج علمی و جایگاه برجستۀ او در سطح جهان آشنا شد،از فرط حسادت و نگرانی از این که مبادا جای او را اشغال کند،با سردی او را پذیرفت و شرط اشتغال را دستبوسی اعلی حضرت و وفاداری نسبت به مقام سلطنت دانست. 

دکتر فرشاد با این برخورد فهمید که مسئولان شهر هرت ارزشی برای مقام علمی و انگیزۀ خدمت او قائل نیستند. در اینجا پاچه خواری تنها شاخص رشد مقام و موقعیت اجتماعی است.ولی عزّت نفس و شخصیّت والای دکتر فرشاد به او اجازۀ کُرنش دربرابر هر کس و ناکس نمی  داد. بنابراین با نومیدی به خانه برگشت و در صدد برآمد تا با بازکردن یک مطبّ کوچک در جنوب شهر هرت خدمت صادقانۀ خود را به مردم محروم آن جا آغاز کند.

البتّه چون سروکارش با مردم محروم و تنگدست بود،لذا درآمد چندانی نداشت و به زحمت می توانست اجارۀ مطبِّ خود را تامین کند. کم کم به فکر ازدواج افتاد. روزی دختر بیماری برای درمان به مطبّ او مراجعه کرد. دکتر فرشاد با یک نظر دل در گروی عشق او بست. پس از گفتگوهایی با او دریافت که دختر نیز چون خودش از تحصیلات بالای دانشگاهی برخوردار است،ولی وقتی از شغلش پرسید،شگفت زده شد. زیرا دختر گفت چون کاری پیدا نکرده سرِ چهارراه فال می فروشد!!

پس از چند روز دکتر فرشاد به اتّفاق خانواده برای خواستگاری به خانۀ دختر رفتند،ولی بر خلاف انتظار خانۀ آنان را اشرافی و گران قیمت یافتند!پس از آشنایی و گفتگوی بیشتر فهمیدند که شغل پدر و مادر دختر نیز گدایی و فال فروشی است و جالب تر این که خانوادۀ دختر موافقت خود را با این ازدواج منوط به این کردند که آقای دکتر باید سه روز در سر چهارراه گدایی و فال فروشی کند!! هر چه آقای دکتر فرشاد و خانواده اش اصرار کردند،مرغ خانوادۀ عروس یک پا داشت! سرانجام دکتر فرشاد این شرط را پذیرفت .

روز آغاز این کار قیافۀ خود را گریم کرد و با لباسی مندرس بر سر چهارراه رفت و کار فال فروشی را آغاز کرد. در اول کار خیلی به او سخت می گذشت و سرش را بالا نمی آورد و در چشمان مردم نگاه نمی کرد. ولی پس از ساعاتی کوشید تا تسلیم واقعیت شود. درآمد روز اول چندین برابر درآمد مطبّ او شد. لذا روز دوم و سوم با کمی خوشحالی کار را شروع کرد و غروب با کیسه های پر از اسکناس به خانه رفت. پدر و مادر دکتر فرشاد وقتی این همه پول را دیدند،بشدّت او را تشویق کردند که مطبّ خود را تعطیل کند و همین کار و اشتغال را ادامه دهد! 

بدین ترتیب دکتر فرشاد قصّۀ ما شخصیّت علمی جهانی خود را در بقچه ای به نام توسعه نیافتگی شهر هرت پیچید و در گوشۀ پستوی جهان سوم پنهان کرد و به منظور تامین هزینه های نجومی معیشت در شهر هرت اشتغالی بهتر از گدایی و فال فروشی برای خود و همسر تحصیل کرده اش نیافت!

کانال رسمی ندای مطهر

https://t.me/nedayemotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ مرداد ۰۰ ، ۰۶:۱۱
سید علیرضا شفیعی مطهر

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1640)

«کان نهان» و «دکان عیان»!

هیچ «کوتاهِ حقیر» را با «نگاهِ تحقیر» ننگرید.

هر انسان «صد سینه سخن برای گفتن» دارد

و «هزار گنجینه گلشن برای شکفتن»!

حتّی هر نادان «حرف هایی نگفته» و «ژرف هایی نهفته» دارد.

هیچ «فرقه» را نمی توان با «خرقه» شناخت.

هر انسان «کانی نهان» دارد و «دکانی عیان»!

در هر کان «هزاران گوهر» و «صدهزاران سیم و زر» نهفته

که باید آن ها با «کنگاش،باور» و با «تلاش ،بارور» کرد!

#شفیعی_مطهر

--------------------------------- 

کان: معدن

کنگاش: شور،مشورت

کانال رسمی ندای مطهر

https://t.me/nedayemotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مرداد ۰۰ ، ۰۳:۵۸
سید علیرضا شفیعی مطهر

 #طنزسیاهنمایی. 230

آقا! اجازه؟!

گفت: مسئولی فرموده اند: قانون اجازۀ سگ گردانی نمی دهد!

گفتم: مگر تو مدافع سگ گردانی هستی؟

گفت: نه! من می خواهم بپرسم آیا قانون اجازۀ نفس کشیدن،آب خوردن و غذاخوردن و پیاده روی و...می دهد؟

گفتم: این چیزها که اجازه نمی خواهد!

گفت: سگ گردانی هم اجازه نمی خواهد ؛زیرا تنها چیزهایی ممنوع است که قانون منع کرده باشد!

گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟!

#شفیعی_مطهر

کانال رسمی ندای مطهر

https://t.me/nedayemotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۰۰ ، ۰۵:۳۱
سید علیرضا شفیعی مطهر