سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات سیدعلیرضا شفیعی مطهر

سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات سیدعلیرضا شفیعی مطهر

با جور و جمود و جهل باید جنگید
تا پاک شود جهان از این هرسه پلید
یا ریشه هر سه را بباید خشکاند
یا سرخ به خون خویش باید غلتید

بایگانی

۲۸ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۹ ثبت شده است

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1453

«راه اکتشافی» یا «کجراه انحرافی»؟!

من «فَلّه ای از وحوش» را چون «گلّه ای چموش» دیدم،

که «شتابان» و «چراکُنان» ،

«گروه گروه» در «جنگلی انبوه» ،

«راه می سپردند» و «چراگاه را می ستُردند».

آن ها در آن «اقلیم» به جای گزیدن راهی «مستقیم»،

چنان «کج و مُعوَج» آن «راه فج»را پیمودند،

که «راهی راست و کوتاه» را به «کجراهی تباه» تبدیل کردند!

بدین سان پسینیانِ «فاقدِ فکر» و «مقلّدِ بکر»،

این «کجراه انحرافی» را به عنوان «راه اکتشافی» برگزیدند.

از آن پس هر «روشنگر آگاه» و «دانشور دادخواه»،

که می خواست این «قاف قفا» و «خطِّ خطا» را افشا کند،

او را متّهم به «عناد» و «ارتداد» کردند!

بیاییم «چراغ عقل را برافروزیم» و در پرتو آن «هر نقل را بیاموزیم»!

#شفیعی_مطهر

----------------------------------

فَلّه: اجناسی که به صورت کیلویی و غیر بسته بندی فروخته شود

ستُردن:  تراشیدن، پاک کردن، محو کردن

فج: راه فراخ و گشاده میان دو کوه

قاف: در افسانه‌ها، کوهی که می‌پنداشتند سیمرغ بر فراز آن آشیانه داشته

قفا: پس گردن ، پشت گردن، پشت، پی ، دنبال،عقب .

عناد: ستیزه کردن ، لجاج ورزیدن، لجاج ، سرکشی ،ستیزه .

ارتداد: از دین برگشتن ، کافر شدن

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۴:۴۸
سید علیرضا شفیعی مطهر

 #سیاهنمایی/44

توهُّم یا نظر مردم؟!

 

پخمه گفت:  آیا می دانی مسئولان ایران از مدیران و مسئولان سویس بسیار داناتر و باهوش ترند؟ انگار همه شان از دل همه مردم خبر دارند؟!

گفتم: به چه دلیل چنین حکمی صادر می فرمایید؟

گفت: چون مسئولان سویس برای درک و فهم حرف دل مردم به طور متوسط هر 15روز یک بار رفراندم برگزار می کنند و درباره همۀ امور کشور نظر شهروندان را می پرسند؛ ولی مسئولان ما همه خود را سخنگوی مردم می پندارند و هر روز هر مسئولی دربارۀ هر مسئله ای هر چه می خواهد می گوید و آن ها را نظر مردم می داند! 

گفتم: اگر مردم اظهارات مسئولان را خلاف نظر خود می دانند،چرا اعتراض نمی کنند؟

پخمه خندید و گفت:

شبی خروشچف که بعد از استالین رهبر شوروی سابق شد، گریم کرد و تصمیم گرفت به صورت ناشناس بین مردم برود، تا از دیدگاه مردم نسبت به حکومت آگاه شود.

او پس از مدّتی پرسه زدن در شهر،تصمیم گرفت که به سینما برود.

قبل از فیلمِ اصلی یک فیلم خبری به نمایش درآمد و تصویر او را نشان داد.

‏مردم همه به احترام او ایستادند!!!

خروشچف که نشسته بود از علاقۀ مردم نسبت به خودش اشک در چشمانش حلقه زد !

ناگهان مردی به شانه او زد و گفت:

احمق بلند شو!!! ما همه مثل تو فکر می کنیم. چرا می خواهی خودت را به کشتن بدهی؟

 گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟!

#شفیعی_مطهر

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۵:۱۸
سید علیرضا شفیعی مطهر

                                     رمضان ؛ فصل سبز دعا  

 

#شفیعی_مطهر

     بهار از راه  رسید . نه تنها بهار خاک، که بهار افلاک.

نسیم بهار رمضان نه تنها حیات بخش گِل هاست که روان آفرین دِل هاست .

    رمصان بهارِ دِل است و سرچشمۀ فضایل . نسیم آن خوشگوار است و شمیم آن مشکبار . 

در کوله بار هر لحظه صد انبان عطر عشق نهفته و صد غنچه معطّر شوق شکفته است .

    نسیم بهار آفرین رمضان بسیار نرم خیز است و مُشکبیز . زیرا از چمن زار بهشت برخاسته است .

    رمضان فصل سبز دعاست . 

در رمضان از حنجرۀ هر پنجره آوای تلاوت قرآن می تراود و عطر آن در کوچه ها جاری است .

    گُلِ تکبیر بر شاخساران گلدسته ها می شکفد  و رایحۀ معطّر آن در سطح شهر می پیچد .

     از ساقه های تُرد دعا،جوانه های سبزِ راز و شکوفه های سرخِ نیاز در حال رویش است .

     رمضان فصل دل های طوفانی است و دیدگان بارانی .فصل پنجره های نورانی است و حنجره های آسمانی .

      رمضان موسم شکوفایی نیلوفرهای نیایش است و کوکب های بخشایش . 

در رمضان، معراج ،حراج است و دل ها سرای سراج است. 

چه مهربان اند شب های رمضان و چه رخشان اند کوکب های آن . 

مهتاب بر هودج سیمین خود می نشیند و از شاخسار دیدگان، گُلِ بوسه می چیند .

     رمضان فصل چکیدن دل هاست از دیده ها و موسم تراویدن تسبیح است از گلوی پدیده ها .

     در رمضان با تپش آیینه، آبگینۀ دل ها می شکند و حرارت سینه ها برودت کینه ها را آب می کند .

      در رمضان غنچه های مُشکبار بر لب های روزه دار رشک می برند و بر این حسرت اشک می بارند . مروارید شبنم در هر صبحدم شاهد این غم و گواه این ماتم است .

      در این ماه میهمانان خدا بر سر سفرۀ " رضا " از چشمۀ نور، شراب طهور می نوشند . مست از می " الست " بر سر پیمانۀ صفا پیمان وفا می بندند . با ملایک دوشادوش گام بر می دارند و نوشانوش جام می زنند . 

      دلدادگان در معبد زمرّدین " مُرابطه " نفس را تهذیب و ضمیر را تَادیب می کنند . معبدی که بر چهار ستون  لعلِ " مُشارطه، " یاقوتِ " مُراقبه ،"  عقیقِ " مُحاسبه " و برلیانِ " مُعاتبه  استوار و افراشته است .

    بال های دعا، دل را از قفسِ کینه و قفسۀ سینه رهایی می بخشد و او را سبک تر از رویا و لطیف تر از نسیم صبا تا خلوتگاه خورشید به پرواز در می آورند .

     سرود سپید سحر، ترانۀ سبز رهایی است برای زنجیریان خاک . 

هر سفرۀ افطار،سکوی مطار است برای پرواز به افلاک .

     چه دلپذیر است سر بر دامان رمضان نهادن و شکوه خدایی را نگریستن و اندوه جدایی را گریستن .

      فرارسیدن ماه مبارک رمضان ،بهار تلاوت قرآن، فصل عروج به قلل رفیع عرفانی و ماه معراج به مدارج آسمانی را به پَرسوختگان شمع رسالت و دلدادگان مکتب امامت تبریک و تهنیت می گویم . 

پیراستن دل از خارهای رذایل و آراستن آن به گُل های فضایل مبارک باد ! 

التماس دعا !

                                    طاعات قبول و عبادات مقبول !

                                                        

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۵:۱۱
سید علیرضا شفیعی مطهر

 مشاغل هردمبیلی! 

قصّه های شهر هرت/ قصّۀ 84

در زمان حکومت اعلی حضرت هردمبیل در شهر هرت،فقر و فساد و فحشا بیداد می کرد. اقتصاد رو به ورشکستگی می رفت. جوانان بیکار و کارخانجات همه در حال تعطیل شدن بود.

در این شهر خانواده ای می زیستند که مرد خانواده شبانه روز با حمّالی و دستفروشی با زحمت لقمۀ نانی برای خانواده فراهم می کرد. آنان پسری 27 ساله داشتند که نه سواد چندانی داشت و نه کار و شغلی. هر روز با لات های محل سرِ کوچه ها و بازارها ولگردی می کردند و گاه مزاحم زنان و دختران مردم می شدند.

شبی همسر آن مرد به شوهرش گفت: اسماعیل پسرمان حالا دیگر بزرگ شده،یک کار و کاسبی برای او جور کن .هم دست از الواتگری بردارد و هم بتواند ازدواج کند.

مرد گفت: کار کجا پیدا می شود؟ همه بچه های مردم بیکارند.

زن گفت: برو دربار هردمبیل شاه .به او التماس کن .بلکه یک کاری برایش پیدا کند.

زن آن قدر اصرار کرد که مرد صبح روز بعد اسماعیل را برداشت و دو نفری به سوی قصر اعلی حضرت هردمبیل حرکت کردند.قصر در محاصرۀ نیروهای امنیّتی بود و هیچ کس را راه نمی دادند که به قصر نزدیک شود. آنان ناگزیر در جلوی یکی از درهای قصر با حالت تحصُّن روی زمین نشستند به امید این که اعلی حضرت برای انجام کاری از قصر خارج شود و آنان با اصرار و التماس مشکل خود را با او مطرح کنند.آن روز تا شب نشستند و نتوانستند به حضور ملوکانه شرفیاب شوند!بنابراین دست از پا درازتر به خانه برگشتند.

آن ها هر روز می رفتند و جلوی قصر می نشستند به امید دیدار شاه. اتّفاقاً روزی شاه را دیدند که با اعوان و انصار و گارد ویژه دارد از قصر خارج می شود. فوراً با هر زحمتی بود خود را به شاه رساندند و مرد خود را جلوی مرکب شاهانه روی زمین انداخت و ملتمسانه خواهش خود را مطرح کرد.

هردمبیل دستور داد او را به حضورش بیاورند. وقتی شرفیاب شد،از او پرسید: 

چه مشکلی داری؟

مرد گفت: پسرم بیکار است . از اعلی حضرت استدعا دارم دستور فرمایند کاری و شغلی به او بدهند.

شاه پرسید: چقدر سواد دارد؟ و چه کاری از او برمی آید؟

مرد پاسخ داد: اعلی حضرتا! پسرم سواد چندانی ندارد.کاری هم بلد نیست،ولی کم کم یاد می گیرد.

شاه گفت: آیا می خواهی دستور بدهم وزیرش کنند؟

مرد با شگفتی گفت: قربانت گردم! این پسرِ لشِ و بی سواد من کجا و مقام عالی وزارت کجا؟ قربان بفرمایید یک شغل معمولی به او بدهند که بیکار نباشد.

شاه فکری کرد و گفت: معاون وزیر چطور است؟

مرد پاسخ  داد: نه،قربان این سمت ها از او برنمی آید.

شاه پرسید: بسیار خوب. می تواندخزانه دار کشور بشود؟

باز هم مرد با شگفتگی و شرمندگی آن را رد کرد. خلاصه شاه  یک به یک همۀ سمت ها و مقام های بالای درباری و کشوری را برشمرد و او با سادگی و به بهانۀ ناتوانی و بی لیاقتی پسرش نپذیرفت. سرانجام شاه گفت:

پس پسرت چه کاری می تواند انجام دهد؟

مرد گفت: قربان پسر بی هنر من از عهدۀ هیچ یک از سمت ها و مسئولیت های بالای مملکتی برنمی آید. خواهش من این است که اعلی حضرت دستور فرمایند پسرم را به عنوان یک کارمند ساده در یکی از ادارات استخدام کنند! 

در اینجا شاه با عصبانیّت در حالی که به رانندۀ خود دستور حرکت می داد،بر سرِ او فریاد کشید که:

ای مردک! استخدام در ادارت، حساب و کتاب و قانون و مقرّرات دارد و پسر انگل تو برای کارمندشدن باید مدرک کارشناسی به بالا داشته باشد! مقامات و سمت هایی که هیچ نیازی به سواد و تخصّص و شایستگی ندارد،همین ها بود که به تو پیشنهاد کردم و تو نپذیرفتی!

این را گفت و با دستور شاه به راننده ،کاروان سلطنتی به راه افتاد!

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۵:۳۹
سید علیرضا شفیعی مطهر

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1452

«آیین خویش» و «آیینۀ دگراندیش»

هر کس می خواهد «خویش را بیابد» ،باید به سوی «دگراندیش بشتابد»؛

زیرا آن که ما را با «ناآگاهی می ستاید»،در حقیقت ما را به «خودخواهی می آلاید».

هر کس «شخص خود را به جمال» و «شخصیّت خود را به کمال» می پندارد.

دوستان نیز نه در «جمال ما عَیبی» می یابند و نه در «کمال ما،رَیبی». 

این دشمن است که با «ذرّه بین»،«نقاط چرکین» را 

با «پویایی می یابد» و به سوی «دُرُشت نمایی می شتابد».

بنابراین بهترین راه شناخت خود ،تماشای «آیین خویش» در «آیینۀ دگراندیش» است.

#شفیعی_مطهر

----------------------------------

عَیب: نقص،نقیصه،بدی

رَیب:شک،گمان،تهمت

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۶:۱۱
سید علیرضا شفیعی مطهر

 

#سیاهنمایی/43

تاوان تصمیمات مسئولان

پخمه گفت: من تعجُّب می کنم از برخی دولتمردان که هر موضوعی را سیاسی می کنند. مثلا ابتلای مردم به بیماری کووید- 19موضوعی است که با جان مردم بستگی دارد. گره زدن این مسئله با مسائل سیاسی بازی کردن با جان انسان هاست!

گفتم: خب دولتمردان چه کرده اند؟

گفت: وقتی مردم از حدّاقلِّ امکانات از جمله ماسک و دستکش و دارو و....برای مبارزه با این ویروس وحشتناک محروم اند،ردکردن پیشنهادهای کمک از سوی برخی کشورها به بهانه اختلافات سیاسی ،بازی کردن با سلامت مردم است! حفظ سلامت مردم هر جامعه باید اولویت اول همه مسئولان باشد . دعواهای سیاسی را نباید با این مسائل گره زد! 

گفتم: مسئولان کشور لابد دغدغه عزّتمداری ایران را دارند!

گفت: مسئولان اگر خیلی برای تکریم شخصیت ایرانی اررزش قائل اند از جیب خود مایه بگذارند. کدام مسئول به علت گرانی گوشت و سایر مایحتاج ضروری زندگی شب گرسنه سر بر بالین می گذارد؟ چرا مردم نیازمند باید تاوان تصمیمات اشتباه مسئولان را بدهند؟!

می گویند یکی بیمار شده بود. به او گفتند: نذر کن تا خوب شوی!

گفت: نذر کرده ام اگر خوب شدم،مادر پیرم را پیاده به کربلا بفرستم!!

گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟

#شفیعی_مطهر

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۴:۳۹
سید علیرضا شفیعی مطهر

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1451

«سافرِ جویا» و «مسافرِ پویا»

«نادان» و «سرگردان» کسی است 

که دانش خود را «مُطلق» و تنها خود را «برحق» می پندارد،

اگر چه «جهانی موهوم» و «انبانی از علوم» را

در «سر انباشته» و در «دفتر نگاشته» باشد.

ولی «خردمند» و «ورجاوند» کسی است ،

که «می داند» که «نمی داند»!

همۀ «نوآوری های دانش» و «پژوهشگری های بینش» را 

کسانی «فهمیده» و «آفریده» اند،

که «اهل تشویش» بوده و «جهل خویش» را پذیرفته اند.

دنیای دانش «دایره ای وسیع» و «نایره ای منیع» است

و «دانش انسان» در آن «دایرۀ بی کران»،

«شعاعی باریک» با «ارتفاعی نزدیک» است.

بنابراین بپذیریم که راه دانش نه «کرانی» دارد و نه «پایانی».

همه در این راه «سافری جویا» و «مسافری پویا» هستیم!

#شفیعی_مطهر

----------------------------------------

سافر: سفرکننده، رسول ، سفیر،کاتب

تشویش: شوریده کردن ، اضطراب

نایره(نائره):  آتش افروخته

منیع: بلند

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۶:۱۰
سید علیرضا شفیعی مطهر

 «کار خوب» یا «عمل صالح»؟!

یک نفر در کنار دریا قدم می زد. ناگهان فریادی شنید که یک غریق کمک می طلبد. فوراً به درون دریا پرید و او را نجات داد.

هنوز چند قدمی نرفته بود که فریاد کمک خواهی غریقی دیگر را شنید. او را هم نجات داد . کمی که جلوتر رفت،فریاد کمک خواهی غریق سوم را شنید. او را هم نجان داد.

او حسّاس شد و علّت غوطه ورشدن این افراد را پرسید. معلوم شد یک دیوانۀ مردم آزار جلوتر از او حرکت می کند و مردم را یکی یکی به دریا می اندازد!

حالا این داستان را شما به پایان برسانید!

نجات افراد غریق کاری پسندیده،انسانی و خداپسندانه است! آیا او همچنان به نجات افراد غریق ادامه دهد؟ یا آن دیوانه را از انداختن مردم به دریا بازدارد؟

نجات غریق یک «کار خوب» است،ولی بازداشتن دیوانه از این کار بد،«عمل صالح» است.

ما هر روز و هر لحظه در  برابر این سوال قرار داریم که :

حالا ما باید «کار خوب» انجام دهیم؟ یا «عمل صالح»؟!

#شفیعی_مطهر

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۵:۵۹
سید علیرضا شفیعی مطهر