#طنزسیاهنمایی 737 دیکتاتورها چطور دیکتاتور میشوند؟!
#طنزسیاهنمایی 737
دیکتاتورها چطور دیکتاتور میشوند؟!
گفت: آیا همۀ دیکتاتورها از اول خودکامه و دیکتاتور بودهاند؟
گفتم: هرگز! آنان نوعاً ﺭﻭﺯﯼ ﻗﺒﻠۀ ﻣﺮﺩﻣﺎﻧﺸﺎﻥ ﺑﻮﺩﻧﺪ. ﻫﻤۀ ﺍﯾﻦﻫﺎ ﺑﺮ ﺳﺮ ﺩﺳﺖ ﻋﻮﺍﻡ،
ﺑﻪ ﻗﺪﺭﺕ ﺭﺳﯿﺪﻧﺪ،ﻫﻤﻪ ﺩﺭ ﺁﻏﺎﺯ ﻣﺤﺒﻮﺏ ﻋﻮﺍﻡ ﺑﻮﺩﻧﺪ. ﻋﻮﺍﻡ، ﺁﻥﻫﺎ ﺭﺍ ﻣﯽﭘﺮﺳﺘﯿﺪﻧﺪ و
ﺑﺮﺍﯾﺸﺎﻥ ﮐﻒ ﻣﯽﺯﺩﻧﺪ، ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺁﻥﻫﺎ ﺑﻪ ﮐﺸﺘﻦ ﻣﯽﺩﺍﺩﻧﺪ.
گفت: بنابراین چطور این بتوارههای مقدّس(!!) خدایگونه و مغرورانه بر اریکۀ قدرت
تکیه زدند و سنگدلانه این همه خون مظلومان را ریختند و میریزند؟!
گفتم: همۀ این فجایع به علّت عدم نظارت مردم و عدم پاسخگویی خودکامگان است.
ﻗﺬﺍﻓﯽ ﺭﻭﺯﯼ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭﯼ ﻗﻬﺮﻣﺎﻥ ﺑﻮﺩ. ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺧﻮﺍﺳﺘﻨﺪ ﺍﺳﺘﻌﻔﺎ ﺩﻫﺪ،ﺧﻨﺪﯾﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ:
ﺍﺳﺘﻌﻔﺎ؟ ﺍﺳﺘﻌﻔﺎ ﺍﺯ ﭼﻪ؟ ﺍﺯ ﭼﻪ ﺍﺳﺘﻌﻔﺎ ﺩﻫﻢ؟ ﻣﻦ ﮐﻪ ﻣﻘﺎﻣﯽ ﻧﺪﺍﺭﻡ .
ﺍﻭ ﺭﺍﺳﺖ ﻣﯽﮔﻔﺖ، ﻧﻪ نخستوزیر ﺑﻮﺩ؛ ﻧﻪ ﺭﯾﯿﺲﺟﻤﻬﻮﺭ،ﻧﻪ ﺳﻠﻄﺎﻥ، ﻧﻪ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ؛
ﺍﻭ ﻧﻤﯽﺧﻮﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﻫﯿﭻ ﯾﮏ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻋﻨﺎﻭﯾﻦ ﻧﺎﻣﯿﺪﻩ ﺷﻮﺩ!
ﺭﻭﺯﮔﺎﺭﯼ ﻟﻨﯿﻦ ﻫﻢ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩ:
ﻭﺯﯾﺮ ﭼﻪ ﻧﺎﻡ ﺗﻬﻮُّﻉﺁﻭﺭﯼ ﺍﺳﺖ! ﺑﺎﯾﺪ ﻧﺎﻡ ﭘﺮﻭﻟﺘﺮﯼ برگزینیم، ﻭﺯﯾﺮ ﺑﻮﯼ ﮔﻨﺪ ﺑﻮﺭﮊﻭﺍﺯﯼ ﻣﯽﺩﻫﺪ!
ﻣﺎﺋﻮتسهتونگ رهبر چین ﻫﻢ ﻫﻤﯿﻦ ﻃﻮﺭ ﺑﻮﺩ .
فیدل کاسترو، ﭼﺮﯾﮏ ﭘﯿﺮ ﻫﻢ ﺳﻠﻄﻨﺖ ﺭﺍ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﭘﻨﺠﺎﻩ ﺳﺎﻝ ﺑﻪ ﺑﺮﺍﺩﺭﺵ ﺗﻘﺪﯾﻢ ﮐﺮﺩ !
ﮐﯿﻢ ﺍﯾﻞ ﺳﻮﻧﮓ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﺭﯾﯿﺲﺟﻤﻬﻮﺭﯼ ﮐﺮۀ ﺷﻤﺎﻟﯽ ﮐﻮﭼﮏ ﺑﻮﺩ، ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺭﯾﯿﺲ
ﺟﻤﻬﻮﺭ ﺩﺍﯾﻤﯽ کره ﻧﺎﻣﯿﺪ!
گفت:اگر دیکتاتورها از اول انسانهایی نوعاً مقدّس بودهاند،چطور ناگهان این قدر
قسیالقلب و خودکامه و ستمگر شدهاند؟
گفتم: ستایش بیش از حد و اغراق و غلو دربارۀ خوبیهای هر کس او را به
پرتگاه غرور میافکند!
گفت: آقای پخمه تعریف میکرد:
زمانی من نامزد انتخابات مجلس شدم.کلّی هزینه کردم و پول شام دادم و عدّۀ زیادی
در سالن بزرگی گردآوردم. یک مجری چاپلوس را هم اجیرکردم. در حالی که من روی
سن روبهروی مردم ایستادهبودم،مجری خطاب به من شروع به چاخان کرد:
ای استاد پخمۀ عالی و متعالی!
نگاهت چون گل نرگس!
پروازت چون عقاب!
دلت چون دریا!
ارادهات چون کوه!
زبانت چون آتش!
قد و بالایت مثل سرو!
صدایت چون نغمۀ بلبل!
ندایت مثل آواز پرنده!
راهرفتنت چون کبک!
ووو....
مجری مرتّب این گونه شعار میداد و دور و بریهای متملّق هم پیدرپی کف میزدند.
من هم در اوج غرور و تکبّر با تعظیم کاذب به ابراز احساسات حاضران پاسخ میدادم
و در دل غرق لذّت بودم و به آیندۀ پر از تبختُر و تفرعُن میاندیشیدم!
...و داشتم حالت یک دیکتاتور تمام و کمال را میگرفتم،که...
گفتم: که چی؟!
گفت: ناگهان یکی از حُضّار سخن گویندۀ چاپلوس را قطع کرد و با فریاد گفت:
پس کدام کارهایت مثل آدمیزاد است؟!
گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟!
شفیعی مطهر