سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات سیدعلیرضا شفیعی مطهر

سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات سیدعلیرضا شفیعی مطهر

با جور و جمود و جهل باید جنگید
تا پاک شود جهان از این هرسه پلید
یا ریشه هر سه را بباید خشکاند
یا سرخ به خون خویش باید غلتید

بایگانی

۴۴ مطلب در آذر ۱۳۹۵ ثبت شده است

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(453)  

 

 « قَدر شناسی» و « غَدر هراسی »  ! 

 

 Похожее изображение

 

من « گُواهی » « صادق تر از آب » 

و « نگاهی » « عاشق تر از آفتاب » ندیدم. 

آب ،« سیمینه ای صاف » و « آیینه ای شفّاف » است 

که واقعیت ها را « می نماید» 

و آفتاب برای همه « پدیده های دَیجور » ،

« شعر نور و سرور » « می سراید».  

آب و آفتاب « نمودهایی مُنوّر » و « نمادهایی روشنگر»ند،

که جز « حقیقت را نمی جویند» و جز « واقعیت را نمی گویند»

من نه تنها « آب و آفتاب » که همه « آفریده های ربّ الارباب » را 

« بی کم و کاستی »،« آیه های راستی » یافتم؛

اما تنها موجودی که می تواند « حقایق را وارونه » 

و « دقایق را واژگونه » نشان دهد،انسان است!

انسان می تواند « عالی ترین نبوغ » و « خیالی ترین دروغ » را تجلّی بخشد!

زهی افسوس برای کسی که خود را « قَدر نشناسد» و از« غَدر نهراسد » !

 

#شفیعی_مطهر

----------------------------

می نماید : نشان می دهد

 دقایق : نکات دقیق،نکته های باریک،امور غامض

 غَدر : خیانت، بی وفایی، مکر و فریب

از غَدر نهراسد: از خیانت و فریبکاری نپرهیزد

 

شما را چشم در راهم در گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آذر ۹۵ ، ۰۶:۰۹
سید علیرضا شفیعی مطهر

 

محمد(ص) فریادگر قرن ها سکوت 


#شفیعی_مطهر

امروز سرو قامتی شکست که استقامت قامتش قیامت می کرد و در سوگ او قامت سروها خمید !

امروز صفا را از صبح باز گرفتند و سپیدی را از سپیده !

امروز طراوت را از سبزه زاران ربودند و لطافت را از گلستان !

امروز روح رایحه را از ریاحین باز ستاندند و عطر عاطفه را از بساتین !

امروز یک سبد سپیده از باغ بامداد چیدند که دیگر پس از آن از چشمه خورشید نور ندیدند !

امروز خاطره سرخ شکفتن در خاطر غنچه ها مُرد و آرزوی سبز رُستن در ذهن جوانه ها پژمُرد !

امروز خون حیات و حرکت در رگ هر برگ افسُرد و روح لطافت در نبض هر گلبرگ مُرد !

امروز غمی جانکاه دل بلورین دریا را شکسته و به درد آورده ! آنسان که سوگمندانه سر بر ساحل می ساید و با گلواژه های خروش سوگ سروده می سراید !

امروز تُندر ها خشمگینانه پای بر بام ابر می کوبند و با درخش آذرخش درد دل باز می گویند !

امروز شکوفه های شادی بر شاخساران شوق نمی خندند و پرندگان غزل خوان بر فراز گُلبُن نمی خوانند !

امروز اندوهی بر قلب هستی چنگ انداخته که فلک از درد به خود می پیچد . صخره های ابر دردمندانه پیکر خود را بر یکدیگر می کوبند . آنسان که از برخوردشان آتش آذرخش بر می جهد !

   ...و امروز سموم مرگ ،گل سرخ رسالت را چید و نشاط سبز دشت دل ها را دروید !

در ۲۸صفر سال ۱۱هجری خورشید آسمان رسالت، ماه تابان نبوت، سر افرازترین سرو باغ بشریت، سبزترین سپیدار بوستان انسانیت ،حضرت ختمی مرتبت محمّد مصطفی (ص) روح بر عالم افلاک و روی در نقاب خاک کشید !

محمّد (ص) عالی ترین انسان  و کامل ترین مسلمان و اُسوه و اُلگوی همه مسلمانان جهان بود . ایشان الگویی به تمام معنی از همه کمالات و امتیازات یک انسان ـ آن گونه که باید بود ـ برخوردار بود .

رحلت جانگداز پیامبر اکرم (ص) پیام آور مهر و مدارا و کرامت ، و شهادت جانسوز حضرت امام حسن مجتبی (ع) و نیز شهادت غریبانه حضرت علی بن موسی الرضا (ع) را به همه حقگرایان جهان تسلیت می گویم .

در پایان مقال سه جرعه برگزیده از زلال حکمت را از دریای لایزال معرفت این سه معصوم بزرگوار می نوشیم :

پیامبر اکرم(ص)

هر کس بر دیگر مسلمانان در تصدّی کارها پیشی گیرد، در حالی که بداند در میان آن جامعه از او شایسته تر وجود دارد ، به خدا و رسول خدا و مسلمانان خیانت کرده است ! 

  امام حسن مجتبی (ع) :

ماتشاور قوم الّا هدوا الی رشدهم . (تحف العقول-ص ۱۶۸)

هرگز مردمی مشورت نکردند، مگر این که به پیروزی خویش راه یافتند .

امام رضا (ع) :

لیس لبخیل راحه ولا لحسود لذّه و لا لملوک وفاء و لا لکذوب مروه.

(تحف العقول-ص۳۳۱)

برای بخیل ،راحتی و برای حسود، لذت  و برای حاکمان، وفاداری و برای دروغگو ،جوانمردی نیست.

                  در کسب رضای حق موفق باشید

 

شما را چشم در راهم در گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آذر ۹۵ ، ۱۱:۱۰
سید علیرضا شفیعی مطهر

  #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 452)  

 

« پنجره های باز » و « حنجره های آواز »! 

 Похожее изображение

من « شیرین ترین توت » و « نوشین ترین قوت » را 

« ریخته در زیر درخت » و « آمیخته با هر لَخت » دیدم؛ 

در حالی که دیگران به « توت های نارس و کال » بر « بلندای نهال  » 

« چشم می دوزند » و « دل می بازند».  

بنابراین دریافتم که « هر دوری، شیرین » و « هر دیری، نوشین » نیست!

گاه ممکن است که « نیک ترین هدف » در« نزدیک ترین طَرَف »باشد.

گاه نومیدی از دیدن یک « دَرِ بسته » و « پَرِ شکسته »،

نگاه ما را از ده ها « پنجره باز » و « حنجره آواز » باز می دارد!

هیچ « بن بستِ سدید» و هیچ « شکستِ شدید » 

نمی تواند« انسان بااراده » و « جوان آزاده »را از هدف بازدارد!

 

#شفیعی_مطهر

---------------------------

قوت : خوردنی،طعام،روزی،آنچه انسان می خورد 

لَخت : تکّه و پاره ای از چیزی

سدید : محکم و استوار، راست و درست

 

شما را چشم در راهم در گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آذر ۹۵ ، ۰۶:۲۳
سید علیرضا شفیعی مطهر

محمد (ص)موج خروش در مرداب خموش

 

#شفیعی_مطهر

رود اگر رود است، ناگزیر از ترنم سرود است، سرود حیات و حرکت. زلال آب باید بی‌امان از چشم چشمه‌ها بجوشد و بر بستر رود خرامان بخروشد.

موج اگر موج است، ناچار از تلاطم درحضیض و اوج است. باید بر جمود بر آشوبد و رکود را در هم کوبد.

کوه اگر کوه است، پیچیده در هاله‌ای از شکوه است. باید که قامت افرازد و قیامت برپا سازد.

مِهر اگر مِهر است، هماره فروزان بر سینه سپهر است. باید پیوسته بدرخشد و آفریدگان را نور و نار بخشد.

گُل اگر گُل است، دلرُبای بُلبُل است. باید رایحه روح‌بخش را بر بال‌های نسیم نشانَد و شمیم افشانَد.

اما چون رود، رامش گیرد و موج آرامش پذیرد، رود مُرداب می‌شود و موج از شتاب می‌ماند.

انسان انسان است، زیرا می‌اندیشد و در راه تحقّق اندیشه خود می‌‌کوشد.

برفراز این دنیای دیرینه و در زیر این گنبد آبگینه تنها نهال یاد و فریاد است که می‌ماند؛ جوانه یادی که از ریشه فطرت بروید و شکوفه فریادی که از اندیشه بشریت برآید.

آنان‌که کوه را شکوه بخشیده‌اند و این اسطوره نستوه را به ستوه آورده‌اند، روشنگرانی هستند که رایت ریا را برکنده‌اند و حقیقت اندیشه را نه به رؤیا، که به رؤیت دیده‌اند. اینان فریادگران دشت سکوت‌اند و دادگران وادی برهوت.‌ آنان پیوسته از آیه‌های نور و سوره‌های شعور روایت می‌نگارند و افق روایت را با نگاه درایت می‌نگرند.

پیامبران، باغبانان بوستان بشریت بودند و مُبشّران پر شور بشر. نیلوفر نگاه را از حضیض خاک سیاه برداشتند و بر اوج افلاک "الله" برافراشتند. استعدادهای نهفته را برآشفتند و فطرت‌های خفته را شکفتند. به دیدگان «دید»‌ بخشیدند و به رنجدیدگان، ‌امید.

اگر نبود سایه سبز رسالت، از یورش سموم سوزان ضلالت، جوانه تُرد فطرت می‌فسُرد و شکوفه‌های سرخ طبیعت می‌پژمُرد. شقایق‌های شوق می‌سوختند و یاس‌های امید با خاکستر یأس می‌ساختند.

واپسین بشیر بشر و آخرین سفیر داور در سیاه‌ترین عصر حاکمیت سکوت و حکومت طاغوت از مناره غار «حرا» شراره فریاد «چرا؟»‌ را برافروخت و تندیس‌های اکاسره و قدیس‌های قیاصره را در هم کوفت. در پرتو پیامش نه از قصر قیصران نشان ماند و نه از کاخ تاجوران.

عدالت محمدی ،بلال سیاه را در کنار صاحبان جلال و جاه نشانید. توحید، عیار ارزش شد و تقوا، معیار گزینش. (إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ ) (حجرات:13)

محمد (ص)فرشته نبود، اما اسطوره وجودش با عصاره نور سرشته بود.

«اگر پیامبر را فرشته‌ای هم قرار داده بودیم، او را به صورت مردی در می‌آوردیم و بر او لباس مردم می‌پوشاندیم» (انعام:9)

محمد (ص)در سیاه‌ترین روزهای رکود و شب‌های جمود، قامت به قیامت بست و در «قد قامت»‌ عشق قامت شکست.

محمد (ص)سرو سر سبز سعادت بود که در بوستان مردم رویید و در میان چمنزار مردم بالید و از هیچ سختی و دشواری ننالید. با مردم زیست و درد مردم ستمدیده را در مردمک دیده گریست.

محمد(ص) دریای بیکرانی بود که در تَنگ‌نای جام گنجید و پهنای پیام را برگزید. او بحری بود که در ظرف آمد و کوهی بود که به حرف آمد.

محمد (ص)موج خروش بود در مرداب خموش. مرداب را به تپش خواند و خیزاب را به خیزش. سراب را آب بخشید و مُرداب را شتاب. او اقیانوس مردمان را به شورش فرا خواند و بر تندیس‌های خودکامگان یورش آورد. گفتارش روزنی از ریاض آفتاب بود و فَوَران فَیّاض نور ناب.

محمد (ص)سوداگر سودآور بود؛ اما خود سودای سود نداشت. جان را به اخگر عشق افروخت و کالای جان را به بالای جانان فروخت.

محمد (ص)در حاکمیت زرد پاییز، حکومت سبز رستاخیز را بر پا کرد. دستانش پر از بهار بود و انبانش انباشته از شکوفه‌زار. از لب‌هایش نسیم نجابت می‌وزید و از دهانش، شمیم شهامت.

محمد (ص) آیه آفتاب بود و همسایه مهتاب. از کوله‌بار رسالتش شکوفه‌های نور می‌ریخت و کوچه‌های تاریکستان تاریخ را با نسیم نور می‌آمیخت.

... و اکنون محمد (ص)این پیامبر رحمت و رهایی بر فراز تاریخ بشریت سرافراز و پیشتاز ایستاده و خامه در کف من، حیران و سرگردان ‌که چگونه این اقیانوس نور را در فانوس کور در آورد؟

تو از قبــــیله که ای که ناز را شکســته ای

تنگ حـصار مبهم نیاز را شکســــــــــته ای

ســـــــــرو شود خجل اگر به قامتت نگه کند

ز بس که راست قامتی طراز را شکسته ای

قلم کمندی است که اندیشه‌های ناب را به بند می‌آورد و پرنده سبک‌بال خیال را از فراز قله‌های بلند آمال شکار می‌کند و در قالب واژه‌ها و زنجیر کلمات به رشته تحریر می‌کشد؛ اما در این‌جا درمانده که چگونه این قامت را بنگرد و قیامت را بنگارد؟

 خویش را هر لحظه در آییــــــنه ها گم می کنم

در دل دریا چو موجی خویــــــش را گم می کنم

از شکـــــست رنگ آوازم کســــــی آگــــه نشد

بس که من از خجلت دل دست و پا گم می کنم

قلم غوَاصی است که گوهرهای شگرف را از دل دریای ژرف می‌رباید و در گنجینه حرف می‌آراید؛ اما در این‌جا قلم لال است و جمال یار، بی‌مثال:

گم شدم در خود چنان کز خویش ناپیدا شدم

شبنمی بودم  ز دریا غـــــــــرقه در دریا شدم

سایه ای بودم ز اول بر زمین افـــــــــتاده خوار

راست کان خورشید پیدا گشــت ناپیدا شدم

       (شیخ عطار)

بر پایه «ما لا یُدرک کُلّه لا یُترکُ کُلٌه»

آب دریا را اگـر نتوان کــــشید                 

پس به قدر تشنگی بتوان چشید

من ناگزیر از نگرش و ناچار از نگارش هستم.

زبان ناطقه در وصف شوق ما لال است     

چه جای کلک بریده زبان بیهوده گوست

(حافظ)

 شما را چشم در راهم در گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آذر ۹۵ ، ۰۹:۴۴
سید علیرضا شفیعی مطهر

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 451) 

 

هر که « ژرف تر »،« کم حرف تر »!

 Картинки по запросу

من « بزُرگ ترین بیماری » و « ستُرگ ترین شرمساری » را 

برای « جوان پرشور » و « انسان مغرور » در این دیدم 

که نه « سوادِ گُفتن » داشته باشد و نه « استعدادِ شنُفتن ». 

« آفرینشگر بشر » و « گزینشگر خیر و شر »

به انسان دو « گوش شنوا » داد و یک « زبان گویا »!

یعنی « بیشتر بشنود » و « کمتر بگوید»

و چون « دانای خموش » « سراپای گوش » باشد! 

که هر کس « برازنده تر »،« شنونده تر »!

و هر کس « ژَرف تر »،« کم حَرف تر »

هنرِ گوش،شنیدن « گفتار سکوت » است،نه « انفجار باروت»!

 

#شفیعی_مطهر

 

شما را چشم در راهم در گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آذر ۹۵ ، ۰۵:۱۲
سید علیرضا شفیعی مطهر

دل بستن و جان را رستن!

"آسمان زیر پر و بال من است"

این سخن را مرغکی با سنگ گفت

آسمان با این بلندی 

کوه با این ارجمندی

ابر با این اوج 

دریا با هزاران موج

جنگل و صحرا و دشت و دره

سرتاسر همه زیر پر و بال من است

ای سیه دل سنگ سنگین!  

ای سراسر نفرت و نفرین!

و ای آرام آشفته!  

و ای خاموش خفته!

تو نمی دانی چرا این راز را؟ 

و قدرت پرواز را؟

زیرا که تو دل بسته ای بر خاک و...

من جان رسته ام از خاک!

                            شفیعی مطهر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آذر ۹۵ ، ۱۰:۰۶
سید علیرضا شفیعی مطهر

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(450) 

 

باروری باورها


 Похожее изображение

 

من زندانیان را دیدم با « حیله های حِرمان »، 

ولی در پشت « میله های زندان » . 

من آنان را « کنجکاوانه نگریستم » و « غمگنانه گریستم »!

اما آنان مرا «رِندانه دیدند» و « شادمانه خندیدند». 

...و من درماندم که آیا زندان آن سوی میله هاست یا این سوی آن؟! 

زندان هر « وجود زنده » و « موجود برازنده » 

جایی است که در آن « فریادهای خُفته » و «استعدادهای نهفته» را 

بتواند « آزادانه عیان سازد» و «بی بهانه بیان آغازد»!

جامعه آزاد،جامعه ای است که در آن « داور » ها « دادور » باشند و

« باور » ها ، « بارور »!

و انسان آزاد کسی است که بتواند با موازین منطقی نظرِ « داور » را « باور »

و « باور» های خود را « بارور » کند!

 

#شفیعی_مطهر

 -----------------------------------

دادور : دادگر، عادل

حیله: قدرت و توانایی،(در فارسی به معنی مکر و فریب)

حِرمان: بازداشتن،بی روزی،نومیدی

 

شما را چشم در راهم در گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آذر ۹۵ ، ۰۶:۳۲
سید علیرضا شفیعی مطهر

 ازدواج نهاد شریعت با نهاد قدرت 

 

امام حسین(ع):

«...باری این چه وضعیت و چه مصیبتی است که اصحاب درفش و دینار، این زورگویان خودسر بدمنش و چیره دستان بدکنش - به رغم این که مبدا و معادی نمی شناسند و باور ندارند - فرمانروایی یافته و نهاد شریعت را به ازدواج نهاد قدرت درآورده و رسانه های تبلیغی را در اختیار گرفته و به استخدام خویش درآورده و در هر شهر و کوی و برزنی ،سخنوری بر منبر دارند و همه زمان و زمین را به اشغال درآورده و پوشش داده اند و مردمان را - بی هیچ گونه امکان دفاعی - به اسارت گرفته و به بردگی و بندگی کشیده اند ! ارزش ها را دچار ریزش و نیروها را دچار میرش کرده اند؟! »

 « خدایا ! تو گواهی و می دانی که دغدغه من نه رقابت در قدرت و نه سبقت در کسب ثروت و شهرت است؛ بلکه بر آنم تا بر بام جامعه پرچم های دین به اهتزاز درآید و در جام جامعه نشانه های اصلاح آشکار شود، مگر تا بندگان خدا آسوده گردند و تعهدات الهی سامان پذیرفته و انجام گیرد و بر زمین نماند.»


 « هان ! ای گروه عالمان ! به یاری ما برخیزید و به ما حق دهید؛ چه ، آن که ستمکاران با همه توش و توان بر شما چیره گشته و سخت در خاموشی نور پیامبر می کوشند.»     

  (بخشی از سخنرانی امام حسین(ع) در صحرای منی)

                                      (تحف العقول،240/1384)

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آذر ۹۵ ، ۰۷:۴۴
سید علیرضا شفیعی مطهر


 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(449)   


« رمز رفعت » و « راز موفّقیّت » 

 

 Похожее изображение

من « رمز رفعت » و « راز موفّقیّت » در زندگی را ، 

نه « داشتن امکانات » و « انباشتن ثمرات » دیدم ، 

بل که « مکانت در بی مکانی » و « مُکنت در بی امکانی » را  

بهترین « نُقطه قُوّت » و برترین « نُکته قُدرت » یافتم .   

هنر انسان تلاشگر « آبادی در کویر مرارت » و « آزادی از زنجیر اسارت »است!

تجلّی تلاش در شناکردن در جهت « خلاف رود » « به سوی صعود»است،

و گرنه هر« پَرِ کاه بی افاده » و هر « هرزه گیاه بی استفاده » ،

هر « ماهی مُرده » و هر « گیاهی پژمُرده »

همسوی « جریان آب » به سوی « هرزاب » می روند!  

 

#شفیعی_مطهر

--------------------------

مکانت: پایگاه، منزلت،مقام

مُکنت: قدرت، توانایی، نیرو، توانگری

نُکته: نقطه سیاه در روی چیزی سفید یا نقطه سفید بر روی یک چیز سیاه،مسئله دقیق

مرارت: تلخی،سختی، مشقّت

صعود: بالارفتن،برآمدن،برشدن

افاده: فایده دادن،فایده رساندن،(در فارسی به معنی تکبّر و خودبینی)  

 

شما را چشم در راهم در گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آذر ۹۵ ، ۰۶:۰۲
سید علیرضا شفیعی مطهر

  #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 448) 

 

« عصر سنگ » و « مردم بی فرهنگ »!

 

homo-sapien-sapien

من « آدمیان دیرین » و « انسان های نُخُستین » را دیدم 

که « از جفا می خروشیدند »

و تنها « برای بقا می کوشیدند» .

...و چه « شباهتی شگفت آور» و « مشابهتی جلوه گر » دیدم 

بین « انسان های عصر سنگ » و « مردمان بی فرهنگ »!

 انسان های زیر« ستم و استبداد» و مردم تحت « بیداد و انقیاد » 

گر چه در دوران پسامدرن هزاره سوم زندگی می کنند؛

اما تا آن گاه که « بیداد را تحمّل » و با « استبداد تعامُل »می کنند،

همچنان در « فقر می زیَند » و « فقیر می زایند»! 

 آن چه توسعه و تحوّل می آفریند « نگاه نو » است،نه « پگاه نو »!

 

#شفیعی_مطهر

 

شما را چشم در راهم در گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آذر ۹۵ ، ۰۷:۰۰
سید علیرضا شفیعی مطهر