سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات سیدعلیرضا شفیعی مطهر

سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات سیدعلیرضا شفیعی مطهر

با جور و جمود و جهل باید جنگید
تا پاک شود جهان از این هرسه پلید
یا ریشه هر سه را بباید خشکاند
یا سرخ به خون خویش باید غلتید

بایگانی

۳۲ مطلب در تیر ۱۳۹۹ ثبت شده است

 خدا یاریم کرد تا پاک بمانم!

#خاطره_هاومخاطره_ها

#شفیعی_مطهر

نزدیکی های غروب یکی از روزهای اوایل تیرماه 1346 بود. آقای اسلامی راهنمای تعلیماتی مرا از فولکس خود در روستای اسدآباد نیم بلوک قائنات پیاده کرد و رفت .من سپاهی دانش دورۀ دهم بودم . آقای امینی سپاهی قبلی ظاهراً همراه کدخدا به شکار رفته بودند. من جلوی مدرسه که سرچشمۀ قنات روستا هم بود،با چمدان خود منتظر آقای امینی ایستاده بودم.  خانم های روستا برای بردن آب می آمدند و با من حال و احوال و تعارف می کردند و می رفتند.

خانم جوانی آمد و پس از سلام و احوال پرسی گفت: 

خانۀ ما همسایۀ مدرسه است. شما فعلاً بفرمایید خانۀ ما تا آقای امینی بیاید.

من ضمن تشکر گفتم: همین جا می مانم تا او بیاید.  

ایشان هر چه اصرار کرد،نپذیرفتم. پس از مدتی آقای امینی آمد و با هم به اتاق مدرسه رفتیم. مدرسه دو اتاق داشت که یکی محل استراحت سپاهی دانش بود و دیگری کلاس درس.

تا وارد مدرسه شدیم آن خانم همسایه دوباره آمد و ما را برای صرف شام دعوت کرد. ما پذیرفتیم و شب به منزل این زوج جوان رفتیم. انصافاً خوب پذیرایی کردند. 

پس از صرف شام برای استراحت به مدرسه برگشتیم. به محض رسیدن به مدرسه آقای امینی روی به من کرد و متعجّبانه به من گفت:

شما دیگر چه  جور آدمی هستید؟! چرا به این خانم توجّه نمی کردید؟ این همه برای شما چراغ سبز نشان داد. شما اصلاً نگاهش نمی کردید!

گفتم: من از شما تعجّب می کنم. ما مهمان این خانواده هستیم. چطور به خود اجازه دهیم که به ناموس آن ها خائنانه نگاه کنیم! 

گفت: پس بگذار خیالتان را راحت کنم.این زوج بچه دار نمی شوند. شما اگر می خواهید در اینجا راحت کار کنید و از زندگی لذت ببرید،باید با این خانم رفیق باشید. او برایتان غذا می پزد،لباس هایتان را می شویَد و اگر هم به مسافرت بروید و بازرس بیاید،سر او را شیره می مالد. ضمناً با کدخدای جوان هم باید رفیق باشید. او اهل حال است و...در اینجا شیخ بازی جواب نمی دهد. مثلاً در نیمه شب دختری با بهانۀ گرفتن قرص و دارو به سراغت می آید و...

 با شنیدن این حرف ها(که شاید بعضی هم بلوف بود برای تغییر ذهنیّت من) گویی کوهی بر سرم آوار می شد. من با نیّتی و ذهنیّتی پاک و مقدّس به روستا رفته بودم تا با سوادآموزی و کار فرهنگی به مردم خدمت  کنم. حالا این همکار من مرا به چه کارهایی فرامی خواند.

یک هفته ای با هم گذراندیم تا پایان خدمت ایشان فرارسید و ایشان رفتند. من تنها شدم. از همان اولین روز تنهایی برای این که از هر رویداد مشکوکی در امان باشم،تدبیری اندیشیدم. شاگردی داشتم به نام جعفر که از پدر یتیم بود و خانواده فقیری بودند. به او پیشنهاد کردم با موافقت مادرش شبانه روز پیش من و با هزینه من در مدرسه بماند. مادرش هم از این پیشنهاد با خوشحالی استقبال کرد.بنابراین تا اندازه ای خیالم راحت شد که همه می دانند من تنها نیستم.ولی همچنان نگران حرف های آقای امینی بودم و از خدا می خواستم فرجی برساند و من از این نگرانی ها رها شوم.

  می گفتند شش دانگ این روستا متعلّق به اسدالله عَلم است. هفته ای دیگر گذشت .روزی یکی از سپاهیان دانش اهل قم به همراه آقایی که خود را نماینده اسدالله علم معرفی می کرد،به روستای اسدآبادنیم بلوک  آمدند. او به من گفت: چون اینجا متعلّق به آقای عَلَم است ،من برای کمک به جمع آوری اجاره جات علم باید سپاهی دانش اینجا باشم. در عوض شما هر روستای دیگری را انتخاب کنید من پارتی دارم و می توانم شما را به آنجا منتقل کنم. 

من احساس کردم خدا دعایم را مستجاب کرده و می خواهد مرا از اینجا و از آلوده شدن به گناه نجات دهد.لذا این پیشنهاد را پذیرفتم و با انتخاب روستای مَیَم در نزدیکی خضری و دشت بیاض از اسدآباد به آنجا منتقل و تا پایان دورۀ14 ماهه در آنجا خدمت خود را انجام دادم.

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ تیر ۹۹ ، ۱۲:۲۷
سید علیرضا شفیعی مطهر

هر پگاه نو با یک نگاه نو

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1477

«کَشتی نَوَند» یا «کوه بلند»؟!

آن گاه که«طوفان نوح» چون «بوران فتح الفتوح»،

«وزیدن را می آغازد» و «با خروشیدن می تازد»،

«بهترین پناه» و «برترین قرارگاه»،

«کَشتی نَوَند» است،نه «کوه بلند»!

زیرا «آبِ جوشان چون بجوشد» و «سیلابِ خروشان چون بخروشد»،

 «کوهِ بِشکوه» و آن «حجمِ انبوه» را،

سرانجام با یک «خیزاب» به زیر «آب» فرومی برد؛ 

هر چند «سربرافرازد» و به سربلندی «بنازد»!

ولی کَشتی ،«همپای آب» و «همپوی سیلاب»

بر روی «دریای موّاج» و بر فراز «دست های امواج»،

همچنان «برتر» و «بالاتر» می رود، 

و «کولاک را می فرساید» و «سر بر افلاک می ساید»! 

«قدرت های پوشالی» چون «کوه های خیالی» هستند.

 آن گاه که طوفانِ«خشم مردم، ظهور» کند، «چشم تحکُّم را کور»می کند!

کاخ های قدرت هر چند «مَلَک آسا» و «فَلَک فَرسا» باشد،

با یک یورشِ «خیزابِ مردُمی» و «سیلابِ تهاجُمی»،

چون «برآشوبد»،همه را «درهم می کوبد»!

#شفیعی_مطهر

-----------------------------

نَوَند: پیک یا سوار تندرو

کولاک:طوفان،موج دریا

مَلَک  آسا: بلند چون جایگاه فرشتگان(مَلَک:فرشته)

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ تیر ۹۹ ، ۰۵:۱۶
سید علیرضا شفیعی مطهر

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1476

«طلای ضرّاب» یا «کیمیای نایاب»؟!

هر «کَسی» هر «نَفَسی» که برمی آورَد ،

«گامی به سوی گور»و آن «دام نه چندان دور» برمی دارد.

بنابراین همواره چون «تودۀ برف» در برابر «آفتاب شگرف»

در «حالِ زیان» و «احتمالِ خُسران» است. 

پس در این «قفسِ دنیا» هر «نَفَسِ گذرا»را که از دست می دهیم،

باید از این «زَهرۀ شایگان»،«بهرۀ شایان»ببریم! 

وقت، نه تنها «طلای ضرّاب»،که «کیمیای نایاب» است.

انسان بخرد برای از دست دادن «طلای گران» هرگز «نگران» نمی شود، 

زیرا طلا در صورت «کافتن» قابل «بازیافتن» است؛

ولی انسان ،وقتِ «بَرتَفته» و «هدررفته»را 

هرگز نه می تواند «بودنش را بازیابَد» و نه «نبودنش را برتابَد»!

بیاییم در این «دنیای دون» و «دوران گردون»، 

«سوزش قَبَس ها را برتابیم» و «ارزش نَفَس ها را دریابیم»!

#شفیعی_مطهر

--------------------------

زَهره: شکوفه،شکوفۀ درخت یا گیاه

ضرّاب:سکّه زننده،کسی که پول سکّه می زند

کافتن:شکافتن،ترکانیدن

بَرتَفته: سوخته،گداخته 

قَبَس: شعله و پارۀ آتش

گردون: آسمان،چرخ،هر چه بچرخد

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ تیر ۹۹ ، ۰۴:۴۹
سید علیرضا شفیعی مطهر

#سیاهنمایی/58

رواج بازار فیلترشکن ها!

 گفت: چرا تلگرام را فیلتر کردند؟

گفتم: چون می گفتند بدآموزی های آن بر روی بیش از 40میلیون کاربر ایرانی اثر منفی  دارد.

گفت:  حالا که فیلتر کردند مشکل حل شد؟

گفتم: به هر صورت راه ورود به تلگرام را بسته اند!

گفت: اکنون که خود اعتراف می کنند که بیش از 45میلیون ایرانی با استفاده از فیلترشکن های خارجی کاربر تلگرام اند! آیا بازاری بهتر برای فیلترشکن ها درست نشد؟  

می گویند مادری نذر کرد اگر پسرش سیگار را ترک کند به یک سفر زیارتی برود. پس از تلاش زیاد سرانجام به مادر مُژده دادند که پسرش سیگار را ترک کرده،لذا بار سفر را بست و پسر را به پدرش سپرد و به زیارت رفت.

پس از بازگشت ،پدر به استقبال همسرش رفت. به محض دیدار،مادر از وضع اعتیاد پسر پرسید. پدر گفت: 

خیالت راحت که پسرمان دیگر لب به سیگار نمی زند،فقط هر روز هروئین می کشد!!

گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟بگذار به کار و زندگی مان برسیم!!

#شفیعی_مطهر

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ تیر ۹۹ ، ۰۳:۳۳
سید علیرضا شفیعی مطهر

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1475

«غُنچۀ نهفته» و «شکوفۀ نشکفته»

هر انسان به «اندازۀ سعۀ صدر» به «دروازۀ توسعۀ قدر» می رسد. 

این گونه افراد چون «غُنچۀ نهفته» و «شکوفۀ نشکفته» اند.   

باید «برگ هایشان را پژوهید» و «گلبرگ هایشان را بویید»!

اینان «یک آسمان پرواز در بال» دارند و «صد آرمان پیشتاز در آمال»!

«صد راز در سینه» نهفته اند و «هزار آواز در گنجینه»!

برای پی بردن به «راز های سینه» و «رمزهای گنجینه»،

باید «گوش ها شنوا» باشند و «هوش ها ،گیرا».

باید «ساحت باغ» و «مساحت راغ» را

از جَوَلان «زاغ و زغن» و «کلاغ و کرگدن» زدود

تا «تبسُّمِ گل» و «ترنّمِ بلبل» ،

«گلزار» را پر از «بهار» کند!

#شفیعی_مطهر

------------------------------ 

جَوَلان: تاختن ، تاخت زدن ،تاخت و تاز

زَغَن:پرنده ای است گوشتخوار از دستة بازها اما کوچک تر از باز

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۹۹ ، ۰۴:۳۷
سید علیرضا شفیعی مطهر

#طنزسیاهنمایی /57

خروس بی محل!!

گفت: ایران ازمجموع ۱۵کشور اروپایی بزرگ تر است!

ایران بیش از ٦٠ برابر کل اروپا نفت و گاز کشف شده دارد!

 ایران ۳۸برابر اروپا ذخایرمعدنی دارد!

ایران به تنهایی از کل قارۀ اروپا ثروتمندتر است!
کشورى با این ثروت عظیم ولى فشار زندگى بر مردمش در حد سومالی!
مشکل کجاست؟!!!

گفتم :مشکل از تو و امثال توست!اگر تو و امثال تو این قدر سرتون رو توی کتاب ها نکنید و این قدر این آمارها و ارقام رو ردیف نکنید،هیچ کس دیگه این حرفای زیادی رو نمی زنه.  

گفت: در شهری مردم برای سیرکردن شکم خود و خانواده شون دو سه جا کار می کردن و شب ها دیروقت می خوابیدن. سحر که می شد یک خروس با صدای خودش خواب همه را آشفته می کرد. یک روز همۀ مردم خواب آلوده به خانه صاحب خروس یورش آوردند و خروس را سربریدند!از آن پس دیگه  همه راحت تا ظهر روز بعد می خوابیدند!

گفتم: آفرین بر تو! تو همون خروس بی محل هستی!برو بخواب تا......! 

و این قدر #سیاهنمایی نکن! 

#شفیعی_مطهر

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۹۹ ، ۰۵:۲۲
سید علیرضا شفیعی مطهر

 زاغ سخنگو

قصه های شهر هرت/قصه 89

#شفیعی_مطهر

در زمان سلطنت ابدمدت اعلی حضرت هردمبیل بر شهر هرت هر پنج سال یک بار یک مسابقۀ بین المللی بین طوطی های سخنگو برگزار می شد. شهر هرت تحت مدیریت داهیانۀ!! هردمبیل در زمینه های اقتصادی،علمی،فناوری و...هیچ دستاورد قابل ذکری نداشت که در عرصۀ بین المللی قابل عرضه و افتخار باشد. بنابراین هردمبیل دستور داد در این زمینه نهایت تلاش و کوشش انجام شود تا در مسابقۀ طوطی های سخنگو لااقل دارای رتبۀ قابل قبولی بشود.

بدین منظور اطّلاعیّه ای صادر شد و از همۀ دارندگان و پرورش دهندگان طوطی خواسته شد که اگر طوطی سخنگویی پرورش داده اند که بتواند در سطح جهان بدرخشد، آن را به دربار اعلی حضرت بیاورند.

به دنبال انتشار این اطّلاعیّه تعدادی از پرورش دهندگان طوطی با طوطی های دست پروردۀ خود در دربار حاضر شدند. دربار توسّط چند کارشناس خبره چند طوطی برتر را برگزید و از صاحبانش خواست طوطی ها را برای شرکت در مسابقۀ داخلی آماده کنند،تا طوطی برتر ملّی برای شرکت در المپیک بین المللی شناخته و اعزام شود.

در همین زمان یک شیّاد زیرکی بود که نقطۀ ضعف هردمبیل را شناخته بود،به وزیر دربار مراجعه و پیشنهاد کرد :

شما به جای عرضۀ طوطی سخنگو به مسابقات جهانی، موضوع «زاغ سخنگو» را مطرح کنید تا همۀ جهانیان از هنر شهر هرت مبهوت شوند و هیچ کس و هیچ کشوری نتواند با ما رقابت کند!

وزیر پرسید: زاغ که نمی تواند سخن بگوید! ما زاغ سخنگو از کجا بیاوریم؟

شیّاد گفت: آن بر عهدۀ من! شما فقط به من ده سال زمان و مقداری امکانات بدهید،من زاغی تربیت می کنم که نه تنها سخن بگوید،بلکه سخنرانی هم بکند!

وزیر ساده دل با شگفتی و خوشحالی این خبر را به عرض ملوکانه رساند. شاه با ذوق زدگی امر به احضار آن مرد داد و به او گفت:

تو برای انجام این کار شگفت و بی نظیر هر امکاناتی بخواهی دستور می دهم تا در اختیارت بگذارند. من می خواهم با نشان دادن یک کار خارق العاده روی دشمنان داخلی و خارجی خود را کم کنم. از بس این خارجی ها اختراعات و اکتشافات و پیشرفت های خود را به رخ ما کشیدند،خسته و شرمنده شدیم. حالا در مراسم افتتاحیۀ مسابقات شخصاً شرکت می کنم و چنان نطقی غرّا ایراد می کنم که همۀ رقبا را سرِجای خود بنشانم! می خواهم هنرت را به خرج جهانیان بدهی! 

شاه سپس به وزیر دستور داد: 

این مرد هر چه می خواهد از شیر مرغ تا جان آدمیزاد در اختیارش بگذارید.

مرد شیّاد که از خوشحالی در پوست خود نمی گنجید،فهرست بلندبالایی از نیازمندی های خود را از قبیل حقوق نجومی ماهیانه،چند قصر بزرگ با کلّیِۀ امکانات ،وسیلۀ نقلیه و تعدادی کُلفت و نوکر و...تهیه و به وزیر ارائه داد.

وزیر ظرف چند روز همۀ درخواست های شیّاد را تهیه و در اختیارش قرار داد.

مردک شیّاد در قصر بزرگ مستقر شد و برای خود و خانواده اش یک زندگی شاهانه برقرار کرد و مشغول عیش و نوش شد.

روزی یکی از دوستان محرمش از او پرسید:

به راستی تو چطور می خواهی زاغ سخنگو پرورش دهی؟ آخر زاغ که نمی تواند سخن بگوید!

مرد شیّاد با پوزخندی مسخره آمیز پاسخ داد:

تو چقدر ساده ای! من هم می دانم که هیچ کس نمی تواند به هیچ زاغی سخنگویی بیاموزد!فعلاً که بساط بخور بخور ما برقرار است .حقوق نجومی و قصر شاهانه و وسیلۀ نقلیّه و کلفت و نوکر و...حالا کو تا ده سال دیگر؟! تا ده سال دیگر کی مرده و کی زنده؟! خود اعلی حضرت که همین حالا هم مُردنی است! با مرگ هردمبیل دیگر هیچ ملّتی زیر بار دیکتاتوری هردمبیلک نمی رود! 

تو ظاهراً هنوز با نظام هردمبیلی شهر هرت آشنا نیستی! در این جا هر روز باید با وعده هایی تازه سر مردم را شیره مالید! مردم کم حافظه اند. تا حالا دیده ای کسی بیاید بپرسد چرا به وعده های دیروزت عمل نکرده ای؟ فعلاً زندگی شاهانه را عشق است! بزن به سلامتی اعلی حضرت هردمبیل!!

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ تیر ۹۹ ، ۰۵:۵۸
سید علیرضا شفیعی مطهر

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1474

هر «نوباوۀ رزم آور» یک «کاوۀ آهنگر»!

من «ضحّاک ماردوش» را دیدم با هزاران «هتّاک حلقه به گوش»!

این «مارهای غرور»،«حصارهای شعور» اند!

مطلوب اینان نه تنها «خوراک مغز جوانان»،که «اِدراک نغز مردمان» است.

اینان با «زبان تجاهُلِ داس» با «روانِ گُلِ یاس»سخن می گویند!

«داس، تیز» است و «یاس،مُشکبیز»!

آن می تواند «خون بریزد»،ولی این «مُشک می بیزد»!

در قانونِ این جا همه آزادند برای«چَرا»،ولی حق ندارند بگویند «چِرا»؟!

این جا «فرمان از سلطان» است و «بله قربان از مردمان»!

او «بانی» است و همه «قربانی»!

او «لب ها را می دوزد» و «طرب ها را می سوزد»!

مردم «فقیر»اند و «پای در قیر»!

نه «نالی برای نالیدن» دارند و نه «بالی برای بالیدن»!    

دل بستن به برافراشتن یک «عَلَمِ قهرمانی» و «پرچم کاویانی»،

«کاری بیهوده» و «انتظاری ناستوده» است.

تنها «راه رهایی» و «پگاه شکوفایی» این است

که باید هر «نوباوۀ رزم آور» یک «کاوۀ آهنگر» باشد.

#شفیعی_مطهر

------------------------------

نوباوه: نورسیده،

هتّاک: پرده در،بدزبان

می بیزد: غربال می کند،(بیختن:غربال کردن)

نال:نی،نی باریک و سُست و میان تهی،لولۀ باریک

بالیدن: رشدکردن،نموکردن

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ تیر ۹۹ ، ۰۵:۰۵
سید علیرضا شفیعی مطهر

 #طنزسیاهنمایی/ 56

نظرسنجی جالب!

گفت: رادیو ایران دربارۀ ارزیابی از کار یکی از قوای سه گانه نظرسنجی جالبی را اعلام کرده است.نظرسنجی از مردم می خواهد دربارۀ میزان رضایت خود از  آن دستگاه به یکی از این سه پرسش زیر،پاسخ دهند:

الف- خیلی زیاد

ب -متوسّط

ج- نظری ندارم 

آخر این هم شد نظرسنجی؟!کسی که نظری ندارد،با چه انگیزه ای در نظرسنجی شرکت کند؟

گفتم: لابد شوخی می کنی!

گفت:نه، والله! می گویند پادشاهی اعلام کرد در همۀ شهرها جارچی ها جار بزنند که هر کس می تواند چاپار تهران را 24 ساعته به تبریز برساند،به دربار مراجعه کند. 

در یکی از شهرهای دور وقتی یک کشاورز ساده دل این اعلامیّه را از جارچی ها شنید،پیش خود هر چه فکر کرد،دید با آن وسائط نقلیّۀ آن زمان،نمی تواند چاپار تهران را 24 ساعته به تبریز برساند؛بنابراین کار و بار خود را رها کرد و به سختی بار سفر را بست و به تهران آمد و با دشواری به دربار رفت و به شاه اعلام کرد که :«قربان! من نمی توانم»!

شاه و درباریان از سادگی او خندیدند و گفتد: «بسیار خوب!بفرما».

کشاورز با خوشحالی و با خیال راحت برگشت و به کار خود پرداخت. فردای آن روز برادرش او را دید و از او پرسید : 

برادر!چرا چند روز غایب بودی؟کجا رفته بودی؟

وقتی کشاورز علّت سفرش را توضیح داد،برادر به سختی برآشفت و بر سر او فریاد زد :

تو که این همه راه را تا پایتخت رفتی،لااقل باید به سلطان می گفتی که برادرم هم نمی تواند ،تا من هم مجبور نباشم این همه راه را بروم که بگویم من هم نمی توانم!!!

گفتم:باز هم #سیاهنمایی کردی؟!

#شفیعی_مطهر

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ تیر ۹۹ ، ۰۵:۱۹
سید علیرضا شفیعی مطهر

هر پگاه نو با یک نگاه نو

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1473

«جُرعه های جسمانی» و «لُقمه های لُقمانی»!

 دو گونه خوراک، حیات انسان را «می پاید» و بر درازای آن «می افزاید»:

«جُرعه های جسمانی» و «لُقمه های لُقمانی»!

آن ،«جسمِ خاکی» را می پرورد و این،«جانِ افلاکی» را!

انسان با آن «می بالد» و با این «می سگالد»!

«افزایش درازای زندگی» اگر به «زایش کیمیای ارزندگی» نینجامد،

«یک دَمَش به ز خُلود» و اصلاً «عَدَمَش به ز وُجود» !

«لُقمه های لُقمانی» باید «عُقده های عقلانی» را بگشاید

و «ریشه را به زلال حکمت» و «اندیشه را به کمال معرفت» برساند.

هر «هالی بَری» دارد و هر «نهالی ثمری». 

نهال انسان که عمری از «بهترین اَفراس می نوشد» و «برترین لباس را می پوشد»،

با چه «شیوه ای»،چه «میوه ای» می دهد؟

انسان «تاج آگاهی بر سر» و «دیباج خلیفةُ الّهی در بر»دارد

بنابراین باید چون «مهر الهی » بر سینۀ «سپهر آگاهی» بدرخشد 

و همگان را «از ثری تا ثُریّا»،«نور و نوا» بخشد!

هر انسانِ «خودآگاه» که تاج «خلیفةُ الله»را بر سر دارد 

باید با «زبان روشنگر» و «قلم هنرور»،

«مناره ای از نور برافرازد» و «شراره ای از شعور برافروزد» 

تا نه تنها «خانۀ خویش»،که «آشیانۀ هر دگراندیش» را

و همۀ «شهر خاموشان» و «دهر فراموشان» را روشن کند.

او باید چون «خورشیدِ پگاهی» همه جا «شیدِ آگاهی»بیفشاند؛

زیرا زکاتِ «انوارِ دانایی»،«انتشارِ روشنایی» است.

#شفیعی_مطهر

--------------------------------

هال:قرار،آرامش،آرام،صبر و شکیبایی

بر: میوه،ثمر

اَفراس:چشمه،قنات،کاریز

دیباج:پارچه ابریشمی

ثَری تا ثُریّا: زمین تا آسمان

شید: نور،روشنایی،آفتاب

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ تیر ۹۹ ، ۱۷:۰۷
سید علیرضا شفیعی مطهر