سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات سیدعلیرضا شفیعی مطهر

سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات سیدعلیرضا شفیعی مطهر

با جور و جمود و جهل باید جنگید
تا پاک شود جهان از این هرسه پلید
یا ریشه هر سه را بباید خشکاند
یا سرخ به خون خویش باید غلتید

بایگانی

۳۸ مطلب در آذر ۱۴۰۱ ثبت شده است

#طنزسیاهنمایی. 416

خندۀ تلخ!!

گفت: از شدّت غم ها و غصّه ها پیش دکتر روانپزشک رفتم.به من گفت:

سعی کن از امروز به مسبّب همه دردها و بدبختی‌هایت بخندی.

گفتم: راست می گوید.

گفت: چطور می توانم به برخی از این مسئولان دولت رئیسی بخندم؟

گفتم: مگر چه کرده اند؟

گفت:رئیس هلال احمر می گوید ظرف سه روز داروهای مورد نیاز کشور را تهیّه می کند.

گفتم: این که کار خوبی است. پس چرا این مشکل را حل نمی کند؟

گفت: از آن طرف سازمان غذا و دارو دستور می دهد برخی آنتی بیتویک های وارداتی شرکت سهاکیش وابسته به هلال احمر را از بازارها جمع آوری کنند.

گفتم: حالا تو بر این هماهنگی ها می خندی؟!

گفت: خندۀ تلخ من از گریه غم انگیزتر است

کارم از گریه گذشته است از آن می خندم

گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟!

شفیعی مطهر

 

http://www.eqtesaddan.ir/?p=108868

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آذر ۰۱ ، ۰۶:۱۰
سید علیرضا شفیعی مطهر

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

«بنده» یا «نماینده»؟!فرگرد 1835

☘️🌺🍃🌸☘️🌺🍃🌸☘️🌺🍃🌸

من مرشدی را دیدم «خالی از رشاد» با «خیالی از ارشاد» ؛

«بس فرگاه» و «بسی خودخواه».

او در زمین، خدا را به جای«بندگی» ،«نمایندگی» می کرد.

او تنها خود را «سپیدجامه»می پنداشت و همه را،« سیاه نامه» .

ایمان دیگران را آن گاه«زلال» می انگاشت که از«غربال» او بگذرد.

او تنها خود را «ورجاوند نزیه»می دید و همه را «نیازمند تنزیه».

آفرینشگر هستی اگر او را با «همان سرشت»بر«آستان بهشت»،

«بنشانَد»، بی شک بهشت«خالی می مانَد»!! 

بیاییم بپذیریم که غیر از ما نیز ممکن است دیگری هم  

«حقیقت را یافته» و «طریقت را دریافته» باشد!

#شفیعی_مطهر

☘️🌺🍃🌸☘️🌺🍃🌸☘️🌺🍃🌸

رشاد راستی و ایستادگی

فرگاه: عالی مقام،بلندمرتبه

نزیه : پاک و پاکیزه، خوش و خرم، باصفا،پاکدامن

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آذر ۰۱ ، ۰۳:۵۵
سید علیرضا شفیعی مطهر

#طنزسیاهنمایی.415

پیش به سوی یمنی شدن!!

شفیعی مطهر

گفت: مژده بده!

گفتم: خوش خبر باشی! چه خبر خوشی داری؟

گفت: اگر ما نتوانستیم به «ژاپن» برسیم،خوشبختانه بنا به توصیۀ جناب آقای دکتر ولایتی که فرموده بودند:«از یمنی‌ها یاد بگیرید، لنگ می‌پوشند و نان خشک می‌خورند»،ما داریم به سرعت به نقطه ای می رسیم که می توانیم لُنگ ببندیم و نان خشک بخوریم!!

سرانۀ مصرف گوشت قرمز در ایران پس از اصلاحات اقتصادی افت شدیدی داشته است.

مرکز آمار ایران سرانۀ مصرف گوشت قرمز در سال را 4 کیلوگرم به ازای هر نفر اعلام کرد.

سرانۀ مصرف گوشت قرمز در کشورهای عربی در مقایسه با ایران:

کویت: 67 کیلوگرم، امارات: 62 ،عربستان : 54 ،عمّان: 43 ،موریتانی : 31 ،

تونس: 28 ،مصر: 26 ،عراق: 19 ،لبنان: 18 ،جیبوتی: 15 و ایران:4 کیلوگرم درسال

سرانۀ مصرف گوشت قرمز در ایران یک چهارم جیبوتی شد!

البتّه بیش از 8 درصد خانوارها به کلی خوردن گوشت قرمز را ترک کرده اند،که بیش از 4 درصد خانوارها بتوانند هر روز گوشت قرمز بخورند!!

گفتم: حالا با لُنگ بستن و نان خشک خوردن چه قدر فاصله داریم؟

گفت: اعلی حضرت هردمبیل سلطان ابدمدّت شهر هرت در ضمن سفرهای تفریحی خود در میانۀ گرمای تابستانی به یک بیابان سوزان و خشک و بی آب و علف رسید. تحمُّل آن وضع سخت برای اعلی حضرت و همۀ همراهان خیلی سخت بود. بنابراین یک سورچی راه بلد را فراخواند و گفت:

هر چه زودتر ما را به جنگل های ییلاقی و پرآب و آبشار و رود برسان.

سورچی آنان را به درشکه سوار کرد و با الاغ به سوی جنگل های ییلاقی راه افتاد. شبانگاه شد و هنوز به مقصد نرسیده بودند.ولی به کاروانسرایی رسیدند،که سورچی دیگری در آن جا بود با کالسکه ای زرّین و دو اسب تیزرو. اعلی حضرت خشمگینانه سورچی پیشین را مرخّص کرد و به سورچی جدید گفت:

اگر کالسکۀ زرّین تو جای خواب دارد،شبانه به سوی جنگل حرکت کن. ما در کالسکه استراحت می کنیم.

اعلی حضرت هردمبیل داخل کالسکۀ زرّین به استراحت پرداختند و اسب های تیزتک کالسکه به سرعت به سوی مقصد به تاخت و تاز پرداختند. نزدیکی های سحرگاه اعلی حضرت از خواب بیدار شدند و پرسیدند:آیا به مقصد رسیدیم؟

سورچی گفت: ما که داریم با سرعت چندین برابر قبل می تازیم. درشکۀ پیشین با الاغ پیش می رفت. ما داریم با اسب های تیزتک می تازیم. ولی هنوز قدری راه مانده است. تا اعلی حضرت چرتی کوتاه بزنند،ما به مقصد می رسیم!

شاه خوابید و کالسکه با سرعت بیشتر پیش می تاخت.

اعلی حضرت وقتی چشم گشود،آفتاب طلایی رنگ را دید که از پنجره های کالسکه می تابد. ناگهان کالسکه ایستاد. سورچی درِ کالسکه را باز کرد و گفت:

اعلی حضرتا! لازم است موضوع مهمّی را به شرف عرض ملوکانه برسانم!

اسبان ما خوب تاختند! ما هم همۀ شب بیدار ماندیم و با سرعت پیش تاختیم! همه چیز عالی است. فقط یک اشتباه کرده ایم!

سلطان پرسید: چه اشتباهی؟

سورچی گفت: فقط راه را عوضی آمده ایم و به جای رسیدن به جنگل های سرسبز به همان بیابان خشک و سوزان برگشته ایم!!

http://www.eqtesaddan.ir/?p=108827

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آذر ۰۱ ، ۰۳:۲۹
سید علیرضا شفیعی مطهر

#طنزسیاهنمایی 414

تخصُّص!!

گفت: آقای رئیس جمهور پس از استعفای آقای رستم قاسمی چرا برای وزارت مسکن و شهرسازی به جای معرفی وزیر،سرپرست گذاشته است؟

گفتم: لابد دنبال یک متخصّص می گردد.

گفت: کمتر وزیری تخصُّص وزارت خود را دارد.برای گزینش هر وزیر اول خطّ سیاسی و بعد یک چفیه کفایت می کند!

در فرودگاه پرواز ما به تاخیر افتاده بود.از یکی از مسئولان علّت تاخیر را پرسیدم.

پاسخ داد: کاپیتان نیامده است.

من گفتم: خب، بازوبند را به یک نفر دیگر بدهید ببندد!

پرتم کردند بیرون!!

گفتم: تا تو را به بیرون پرت نکرده اند،زود بساط #سیاهنمایی خود را جمع کن!!

شفیعی مطهر

http://www.eqtesaddan.ir/?p=108737

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آذر ۰۱ ، ۰۵:۲۲
سید علیرضا شفیعی مطهر

هر پگاه نو با یک نگاه نو

«دار کیفر» و «دیار کافر»!فرگرد1834

☘️🌺🍃🌸☘️🌺🍃🌸☘️🌺🍃🌸

در «شهر بیداد» و «دهر استبداد»،

که «اموال ناس» توسّطِ «عُمّال اختلاس» برباد می رود،

در آنجا «دزدهای کبیر،بانی»اند و «روزمزدهای فقیر،قربانی»!

آنان که «زندان مجازات می بینند» و بر «سندان مکافات می نشینند»،

«ربایندگان آفتابه»اند،نه «سرایندگان خطابه»!!

آنان را به «دار کیفر می آویزند» و اینان به «دیار کافر می گریزند»!

هرجا که «عدالت،آلت زور»شود،«شرافت نیز،آفت شعور»می گردد!!

شفیعی مطهر

☘️🌺🍃🌸☘️🌺🍃🌸☘️🌺🍃🌸

سندان: افزار آهنی که آهنگران قطعۀ آهن را روی آن می گذارند و با پُتک می کوبند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آذر ۰۱ ، ۰۴:۰۸
سید علیرضا شفیعی مطهر

#طنزسیاهنمایی. 413

بار کلان بر دوش ناتوان!!

گفت: من دلم برای افراد زحمتکشی چون جناب آقای علی اکبر ولایتی و جناب آقای غلام علی حدادعادل می سوزد!

گفتم: چرا؟

گفت: این دو پیرمرد خدمتگزار در دهه هفتم عمر خود به اندازۀ 60 نفر!! کار و شغل و سمت را بر عهده گرفته اند!! در عین حال برخی به آنان انتقاد هم می کنند که با وجود میلیون ها جوان تحصیل کردۀ بیکار،چرا بار سنگین این همه مسئولیت را بر دوش ناتوان خود حمل می کنند!!

واقعاً آدم جگرش کباب می شود به حال این دو خدوم سالمند وقتی می بیند آقای ولایتی با 77 سال سن بار سنگین 37 مسئولیت و آقای حداد عادل نیز با 77 سال سن، بار طاقت فرسای 23 مسئولیت را بر دوش گرفته اند!!آن وقت میلیون ها جوان تحصیل کرده بیکار دارند راست راست در خیابان راه می روند و تازه اعتراض هم می کنند!!

گفتم: ایشان وقتی می بینند پیرمردی چون آقای احمد جنّتی با 96 سال سن چندین مسئولیت بر گردن گرفته،رگ غیرتشان به جوش می آید و شانه از زیر بار مسئولیت های سنگین خالی نمی کنند !!!

گفت: پیرمردی که توان بینایی اندکی داشت،درخواست گواهی نامۀ رانندگی داشت.مسئول امتحان رانندگی به او گفت:

اگر 50 سوزن را نخ کنی ،به شما گواهی نامه می دهیم. پیرمرد یک گلولۀ نخ و 50 سوزن را گرفت و صبح روز بعد همۀ سوزن ها را نخ کرده آورد! مسئول از او پرسید:

آیا خودت همۀ سوزن ها را نخ کردی؟

پاسخ داد: بله!

مسئول گفت: من روزی رفتم جنگل برای شکار.ناگهان یک پلنگ قوی را دیدم که خشمگینانه به سوی من می آید. من فقط یک عصا در دست داشتم. عصا را چون تفنگ به سوی گرفتم و در خیال خود گلوله ای به او شلّیک کردم. ناگهان پلنگ از پای درافتاد و در خون خود غلتید!

پیرمرد گفت: هرگز چنین چیزی امکان ندارد!حتماً یک شکارچی تیرانداز از پشت سر تو با تیر خود پلنگ را از پای درآورده است.

مسئول گفت: پس حتماً جوانانی با چشمان بینا این سوزن ها را نخ کرده اند!! گواهی نامه حق آن هاست!

گفتم:باز هم #سیاهنمایی کردی؟!

شفیعی مطهر

http://www.eqtesaddan.ir/?p=108608

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آذر ۰۱ ، ۱۰:۴۶
سید علیرضا شفیعی مطهر

هر پگاه نو با یک نگاه نو

«سیل جوشان»و«خیل خروشان» !فرگرد1833

☘️🌺🍃🌸☘️🌺🍃🌸☘️🌺🍃🌸

آن چه در «کف خیابان» با «شرف شایگان»،

چون «سیل جوشان» و «خیل خروشان»

«ساری» و «جاری» است،

نه با «تاکتیک کوله،رام» می گیرد و نه با «شلّیک گلوله،آرام»!

اینان «غیور یگانه»اند،نه «مزدور بیگانه».

باید «سیمایشان را دید» و «صدایشان را شنید».

این «خیزش خیرآفرین» با «ریزش نفرت و نفرین»،

نه از «موج» می افتد و نه از «اوج».

هیچ «دبیر فرزانه» جز با «تدبیر آگاهانه»

نمی تواند این «سیل را رام» و این «خیل را آرام» کند!

شفیعی مطهر

☘️🌺🍃🌸☘️🌺🍃🌸☘️🌺🍃🌸

ساری: رونده در شب

تاکتیک: تدبیر جنگ،فوت و فن

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آذر ۰۱ ، ۱۵:۱۱
سید علیرضا شفیعی مطهر

#طنزسیاهنمایی. 412

انتقاد خاکستری!

گفت: بنده به ۶٠ کشور دنیا سفر کرده‌ام و واقعا وقتی از فرودگاه کشورهای خارجی وارد فرودگاه امام می‌شوم گویی از یک شهر بزرگ وارد یک روستا شده‌ام.

گفتم: این حرف ها را به وزیر راه و شهرسازی باید گفت!

گفت: این ها را خود وزیر راه و شهرسازی دولت سیزدهم یعنی رستم قاسمی گفته است!!

گفتم: پس دیگر وزیران چه خواهند گفت؟

گفت: فکر می کنم وزیر آموزش و پرورش و وزیر علوم و آموزش عالی خواهند گفت:

این مدارس ما بودند که دهه هشتادی ها را پرورش دادند و روانه خیابان ها کردند.وگرنه رزمندگان دفاع مقدس که تربیت شده قبل از انقلاب بودند!

وزیر اقتصاد و دارایی از بالابودن مالیات ها و اعمال تبعیض در تعیین میزان مالیات ها انتقاد خواهد کرد.

وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات از قطعی اینترنت و فیلترکردن بسیاری از شبکه های پیام رسانی انتقاد خواهدکرد.

وزیر بهداشت و درمان و آموزش پزشگی از سیل مهاجرت پزشکان متخصّص به خارج و نیز گران بودن هزینه های درمان و کمبود و گرانی داروها انتقاد خواهد کرد.

وزیر....

گفتم: پس آقای رئیس جمهور چه خواهد گفت؟

گفت:ایشان از شیوۀ گزینش و انتصاب وزرا انتقاد خواهد کرد!!

گفتم: بس کن که می ترسم کار به جاهای باریک برسد!

گفت:البتّه همۀ خبرها به این تلخی نیست.

یامین پور که مجری تلویزیون بود و حالا معاون وزیر ورزش است گفته:

« اروپا در آستانه فروپاشی است! و قیمت سوخت در فرانسه ۲۲ برابر شده است. ما مشت آخر را به آمریکا می زنیم و وارث جهان خواهیم شد!»

یکی از وزیران ناصرالدّین ‌شاه در جریان جنگ‌‌ های ایران و روسیه ادّعا کرد می‌‌ تواند توپی بسازد که از دارالخلافه تهران، سن پترزبورگ روسیه را با خاک یکسان کند . بعد از چند ماه، توپ را آماده کرد و ناصرالدّین شاه و بقیّۀ درباریان را برای مشاهده شلّیک آن دعوت کرد. با شلّیک توپ، گلولۀ توپ درون لوله منفجر شد و خدمۀ توپ را لت و پار کرد. ناصرالدّین‌‌شاه با عصبانیت پرسید:

مردک، این بود آن توپی که وعده داده بودی؟

گفت:قربان، وقتی خودی‌ ها را این جور لت و پار کرده است، حالا تصوُّر بفرمایید که با دشمن چه می‌‌کند؟!

گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟!

شفیعی مطهر

http://www.eqtesaddan.ir/?p=108251

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آذر ۰۱ ، ۲۰:۲۴
سید علیرضا شفیعی مطهر

داستان گفتگو؛

بیانی نو در جهانی نو

شفیعی مطهر

💖 ☀️ 💖 ☀️ 💖 ☀️ 💖💖 ☀️ 💖

یکی بود،یکی نبود!

کرۀ زمین قرن های متمادی بر دور خورشید گشت و گشت و نه تنها قرن ها که هزاره های متمادی را پشت سر گذاشت و جنگ میان کشورها و نژادها و پیروان ادیان گوناگون نسل بشر را تا سرحدِّ انقراض پیش برد. تا کار به جایی رسید که انسان ها و گروه ها و کشورهای متخاصم همۀ انسان ها را کشته و دنیا را ویران کرده و سرانجام فقط دو نفر انسان زنده مانده بودند.

چون همۀ سلاح های گوناگون نابود شده بود،آن دو نفر از صبح تا شامگاه بدون این که غذایی بخورند یا آبی بنوشند و یا لحظاتی استراحت بکنند،با سنگ و چوب و چماق با یکدیگر می جنگیدند.

پاسی از شب گذشته بود. هر دو نفر دیگر تاب و توانی برای جنگیدن نداشتند. یکی از آن دو به جای پرتاب یک سنگ دیگر رو به دیگری کرد و گفت:

فلانی، موافق هستی لحظاتی استراحت کنیم و آب و غذایی بخوریم و بعد جنگ را ادامه دهیم؟

طرف مقابل که خود نیز مشتاق چنین موقعیّتی بود،این پیشنهاد را به گرمی پذیرفت .هر دو دست از منازعه کشیدند و مشغول خوردن و نوشیدن شدند. پس از ساعتی استراحت،از شدت خستگی خواب بر آنان غالب شد. یکی به دیگری گفت:

آیا موافق هستی چون هر دو خسته ایم،امشب استراحت کنیم. صبح زود دوباره جنگ و نزاع را آغاز کنیم.

بنابراین هر دو با توافق از یکدیگر جدا شدند و هر یک به سویی رفتند و مشغول استراحت شدند. پس از لحظاتی یکی از آنان به این فکر افتاد که با توجّه به خستگی هماورد من ،اکنون که او در خواب است بروم و او را بکشم!

با این انگیزه به آهستگی و در تاریکی به سوی خوابگاه هماورد خود حرکت کرد. وقتی او را در حال خواب دید،سنگ بزرگی برداشت و به سوی او رفت تا بر سرش بزند و او را در خواب بکشد. هنوز قدمی بر نداشته بود که طرف ناگهان از جای برخاست و با سنگ بزرگ تری به سوی او حمله ور شد.

پس از این که هر دو در حملۀ نخستین جان سالم به دربردند،پیش از این که در تاریکی به دنبال سنگ دیگری بگردند،نگاهی به یکدیگر کردند. گویی چشمان هر دو برقی زد و فکری به ذهنشان رسید. اولی به دومی گفت:

یک لحظه صبر کن!آیا این توافق امشب ما مبنی آتش بس موقّت برای خور و خواب از جنس جنگ است یا چیز دیگر؟

نفر دوم فکری کرد و گفت: هر چه هست،جنگ نیست.چون از اسلحه ای به جز سخن و کلام بهره نبردیم.

اولی گفت:آیا این توافق همان «گفتگو» نیست که قرن ها اندیشمندان و فرهیختگان و بشردوستان برای رفاه و رستگاری نسل بشر مطرح می کردند؟

دومی گفت: دقیقاً همین است!

اولی گفت: اگر همین است،آیا بهتر نبود ما انسان ها پیش از این که این چنین همدیگر را بکشیم و جهان بشری را نابود کنیم،از اول اختلافات خود را با گفتگو حل می کردیم؟!

دومی سنگ را فروانداخت و با آغوش باز به سوی اولی آمد و همدیگر را در آغوش کشیدند و با یکدیگر پیمان بستند که از بامداد فردا دوباره همه چیز را از صفر آغاز کنند و همه دنیای ویران را از نو بسازند و ...

💖 ☀️ 💖 ☀️ 💖 ☀️ 💖💖 ☀️ 💖

در این موقع صدای زنگ ساعت از خواب بیدارم کرد و نفهمیدم آن دو نفر با کدام اولویت می خواهند دنیای بشری را از نو بسازند!

آیا بهتر نیست از هم اکنون به جای دَمیدن در شیپور جنگ،در هور فرهنگ بدَمیم و نگذاریم آتش خشونت،خرمن بشریت را بسوزد؟!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آذر ۰۱ ، ۲۰:۲۶
سید علیرضا شفیعی مطهر

هر پگاه نو با یک نگاه نو

«بیان فرهنگ» یا «زبان تفنگ»؟!فرگرد1832

☘️🌺🍃🌸☘️🌺🍃🌸☘️🌺🍃🌸

تا زمانی که حکومت ها «خروشی برای گفتن»دارند،

ولی «گوشی برای شنُفتن» ندارند،

تا آن گاه که مردم نه «سیمایشان دیده» و نه «صدایشان شنیده» می شود،

تا وقتی که مردم «زبانی برای اِعراض» و «بیانی برای اعتراض» ندارند،

«باادب ترین شهروندان» و «صلح طلب ترین ورجاوندان» نیز

«راهی جز خشونت» و «پناهی جز معونت» ندارند.

آن گاه که «مهر فروزان» بر سینۀ «سپهر دوران» نورمی افشاند،

«ثَبات روز» و «اثبات نیمروز» ،

به «بیان فرهنگ» نیاز دارد،نه «زبان تفنگ»!

شفیعی مطهر

☘️🌺🍃🌸☘️🌺🍃🌸☘️🌺🍃🌸

معونت:مساعدت،همکاری،کمک

ثَبات: پایداری،پابرجا،دوام یافتن

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آذر ۰۱ ، ۱۸:۴۵
سید علیرضا شفیعی مطهر