سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات سیدعلیرضا شفیعی مطهر

سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات سیدعلیرضا شفیعی مطهر

با جور و جمود و جهل باید جنگید
تا پاک شود جهان از این هرسه پلید
یا ریشه هر سه را بباید خشکاند
یا سرخ به خون خویش باید غلتید

بایگانی

۲۵ مطلب در بهمن ۱۳۹۴ ثبت شده است

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(172) 

 

همه «فرهیختگان»،«برانگیختگان» اند!!

 

من انسانی را ندیدم که در « حرا»ی «تکوین» از سوی آفرینشگر «عالَمین» 

به «رسالتی بزُرگ» و« ماموریتی ستُرگ» برانگیخته نشده باشد.

 

 من با نگرشی «ژرف تر» و نگاهی« شگرف تر» 

هیچ آفریده ای را نیافتم 

مگر این که آفرینشگر «حکیم» او را به رسالتی« عظیم» برانگیخته است.

 همه« موجودات» در پهندشت« کائنات» 

هر یک برای انجام ماموریتی «نَقاد» و رسالتی «وَقاد»

برای پیمودن راه «کمال» و انجام وظیفه از سوی ذات «ذوالجلال »آفریده شده اند.

انسان به عنوان «اشرف مخلوقات» و « ارشد موجودات» 

«رسالتی بس خطیرتر» و« ماموریتی بسیار چشمگیرتر» بر عهده دارد. 

مسئولیت دشوار هر انسان ،

یافتن رسالت« اصیل» و نقش« بی بدیل» خود در عالم هستی است. 

هر انسان بخشی از این پازل« حکیمانه» و نقشه« جاودانه» را به کمال می رساند. اینجاست که مفهوم این سخن سترگ و پیام بزرگ مولا(ع) تبلور می یابد که:

« من عرف نفسه فقد عرف ربه»؛ 

راه خداشناسی از مسیر خودشناسی می گذرد.

 نیز معنی این پیام عظیم پیامبر(ص) تجلی می یابدکه: 

« رحم الله امرء من عرف قدره » ؛ 

خدا رحمت کند انسانی را که قدر خود ( و رسالت خود) را بشناسد.  

همچنین علی (ع) فرمود: 

رحم الله امرء علم من این و فی این والی این. 

 خداوند رحمت کند کسی را که بداند کجا بوده و کجا هست و کجا خواهد رفت.

 

 بنابراین سالروز بعثت پیامبر اکرم(ص) 

نه تنها روز برانگیخته شدن این« بُشیر بشر» و « نذیر کافر» است ، 

و مبعث نه تنها گلی است که در حرا شکفت 

و عطر« دلاویز» و گلبرگ های« رنگ آمیز» آن 

تا همیشه هستی ، 

تاریخ زمان را «عطرآگین» و جغرافیای زمین را،« رنگین» کرد؛ 

بلکه این رویداد عظیم، یادآور برانگیخته شدن همه ما انسان هاست 

برای انجام ماموریت خود. 

آری مبعث چشمه ای بود که از فراز حرا «جوشید»

و زلال آن بر بستر تاریخ «خروشید» 

و بوستان های مَکرمت را« کرامت» بخشید 

و گلستان های سعادت را «طراوت» .  

بنابراین همه انسان ها « فرهیخته اند»

و به رسالت بزرگ انسانیت «برانگیخته اند»!

 

#شفیعی_مطهر

-------------------------------------------

تکوین: به وجودآوردن،هستی دادن،آفریدن،احداث کردن

عالَمین: دنیاها،عالَم ها (جمع عالَم)

ستُرگ : بزرگ،عظیم

ژرف: عمیق،گود

شگرف: عجیب،نیکو و خوش آیند،کمیاب و بی نظیر

نَقاد:  سره کننده،جداکننده خوب از بد

وَقاد:  بسیار فروزنده،فروزان،بسیار روشن

خطیر:  بزرگ،شریف،بلندمرتبه،بزرگ قدر

بی بدیل: بی مانند،بی جانشین

بشیر:  مژده دهنده،بشارت دهنده

نَذیر:  ترساننده،بیم دهنده          

مَکرمت:  بزرگی،کَرَم،جوانمردی

طراوت:  تر و تازه شدن،شادابی

فرهیخته:  تربیت شده،ادب آموخته

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ بهمن ۹۴ ، ۰۷:۵۱
سید علیرضا شفیعی مطهر

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(171)

 
«آدم» یا «آدمک»؟!


من «طفلی خُرد» و«کودکی تُرد» را دیدم

که بر همه اسباب بازی هایش فرمانروایی می کرد!!

این گونه من در این «شهر سرب و سراب» و «معرکه مرگ و مرداب»

معنای مناسبات و روابط بسیاری از «شهریاران» و «شهروندان» را فهمیدم!!  

انسان تا خود نیندیشد ،نه «آدم»،که «آدمک» است

و «آدمک» ،«اسباب بازی» است، نه مایه «اِعجاب و سرفرازی»!

...و ما تا اسباب بازی باشیم،

با جانمان« بازی» می کنند و با ایمانمان،«دَغَلبازی»!

همواره بازیچه « کارگردان» و آلت دست «خودکامگان» هستیم!

  این نکته حکیمانه را چه زیبا می سراید «حکیم  هوری»،«اقبال لاهوری»:  

هرکه بر خود نیست فرمانش روان  

می شود فرمان پذیر دیگران


#شفیعی_مطهر

—----------------------------------

خُرد: ریز،کوچک،هر چیز کوچک و اندک

تُرد: تر و تازه،نازک،زودشکن،هر چیزی که زود شکسته شود

معرکه : میدان جنگ،جای نبردو زد و خورد

آدمک: آدم کوچک،عروسک ،پیکر و هیکل کوچک که به شکل آدم درست کنند

اِعجاب: به شگفت آوردن،عجیب دانستن

دَغَلبازی: حیله گری، مکر ،فریب  

هور : خورشید،آفتاب
 
—----------------------------------------------------
سایر آثار این قلم در :   گاه گویه های مطهر     telegram.me/amotahar

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ بهمن ۹۴ ، ۰۸:۳۵
سید علیرضا شفیعی مطهر

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(170)

 

« فروزندگان شمع» و «روشنگران جمع»

 

من «معلمانی فرهیخته» و « آموزگارانی برانگیخته» را دیدم

که در طول عمر با برکت خود با « خون دل» و آموزش « فنون و فضایل»

و با صرف « سال های مستمر»و پرورش «نهال های بارور»

 «گلستان ها پروریدند» و «بوستان ها آفریدند»؛   

این مخلصان «پرتلاش» برترین «پاداش » را   

«باروری نهال ها» می دانند،نه «جلوه گری مدال ها»

اینان حتی  در هفته و روز معلم  از جامعه


چشمداشت یک «شاخه گُل» یا یک «دسته سُنبُل» نیز ندارند!

این «اوج ایثار» و  «موج  ماندگار» به من آموخت که  


« فروزندگان شمع» و « روشنگران جمع»

 بی هیچ چشمداشت و انتظار

باید هماره در« نار بسوزند» و همیشه« نور بیفروزند»!


#شفیعی_مطهر

 —---------------------------------------------------------------------------—

 سایر آثار این قلم در :   گاه گویه های مطهر     telegram.me/amotahar

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ بهمن ۹۴ ، ۱۰:۰۰
سید علیرضا شفیعی مطهر

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(169)   


«رودی از نور» و« سرودی از سرور»

 

من دفتر خاطراتم را دیدم، 

ولی در کوچه پس کوچه های دلواپسی آن را گم کردم. 

من در کنار جویباران آن« لحظه های روییدن» 

و « لمحه های شکوفیدن» خود را تماشا می کردم.  

«لحظه های رویش»، «قطره های پویش» اند 

که چون به هم می پیوندند،

«رودی از نور» می شوند و« سرودی از سرور» سرمی دهند.

این لحظه ها برای انسان ها همان شب« قدر» اند 

و بر تارک تاریک تاریخ چون « بدر» می درخشند!

 ...و انسان می تواند از همه شب ها،«قدر» بسازد

و از همه لحظه ها ،«بدر»!

#شفیعی_مطهر

------------------------------------

لمحه :  یک بار نگریستن ،با شتاب به چیزی نظرکردن

شکوفیدن: شکوفتن،شکفتن

تارک : سر،فرق سر،میان سر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ بهمن ۹۴ ، ۰۸:۱۶
سید علیرضا شفیعی مطهر

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(167)  

 

«درازی سایه ها » و « کوتاهی مایه ها»

 من «شخصی کوچک» با «شخصیتی کوچک تر» دیدم؛

 مردی با « شخصیتی کوچک» و «بضاعتی اندک» ، 

ولی نه «مایه» ، که هر روز « سایه» اش بزرگ و بزرگ تر می شد....

من از آن «کاهش مایه» و « افزایش سایه» ،

دانستم که در «بستر آن سرزمین» و« خاکستر آن دیار دیرین»،

ارزش های اصیل انسانی ، «لگدکوب» می گردد 

و آفتاب عزت و کرامت انسان رو به «غروب» می رود! 

 

#شفیعی_مطهر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ بهمن ۹۴ ، ۱۱:۱۶
سید علیرضا شفیعی مطهر