سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات سیدعلیرضا شفیعی مطهر

سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات سیدعلیرضا شفیعی مطهر

با جور و جمود و جهل باید جنگید
تا پاک شود جهان از این هرسه پلید
یا ریشه هر سه را بباید خشکاند
یا سرخ به خون خویش باید غلتید

بایگانی

۵۰ مطلب در مهر ۱۳۹۵ ثبت شده است

کدام بر که بگرییم؟

ما برحسین؟ یا حسین بر ما؟!!/2

 

 

#شفیعی_مطهر


ما قرن هاست که علم ولایت تو را بر دوش می کشیم و حلقه ارادت تو را بر گوش داریم . اما چه بسا برای تو و خاندان عزت و طهارت تو مایه عیب و ننگ هستیم ، نه زیب اورنگ . 

فرزند برومند تو امام صادق( ع) فرمود : 

  « کونوا لَنا زینا وَ لا تکونوا عَلَینا شینا»

برای ما مایه زینت و آبرو باشید و مایه ننگ و عار نباشید.

اما حسین جان! قصه تلخ ما را دمی بشنو !

حسین جان !ما مسلمانان بیش از یک میلیارد نفر ( بیش از بیست درصد) جمعیت جهان را داریم ، اما فقط پنج درصد تولید ناخالص ملی دنیا را (یعنی کمتر از فرانسه ! ) داریم !  

آیا این امت شایستگی ادعای پیروی از پیامبری را دارد که خود « قلیل الموونه و کثیرالمعونه » بود ؟ یعنی مصرف و هزینه اش کمتر از همه ، ولی تولید و کمکش به بشریت بیشتر از همه بود ؟!

حسین جان ! کشورهای عرب با داشتن پنج درصد جمعیت جهان ۶۰درصد واردات کشاورزی دنیا را دارند .

حسین جان ! نیای بزرگوار تو حضرت محمد(ص) تحصیل علم و دانش را بر هر مسلمان واجب شمرد ، اما من با چه رویی به تو بگویم که جمعیتی حدود ۱۰۰میلیون نفر در۲۱کشور عربی سوادخواندن و نوشتن ندارند. از هر ۳نفر عرب یک نفر و نیز حدود نیمی از زنان عرب بی سوادند!

حسین جان ! ما امّت شیعه تو در ایران با داشتن یک درصد جمعیت جهان ، ۱۰درصد نفت جهان ، ۱۸ درصد گاز جهان و ۷ درصد منابع و ذخائر زیرزمینی جهان و بهترین سرزمین و آب و خاک را داریم ، اما هنوز بیش از ۸۰درصد هزینه های ما از محل فروش نفت تامین می شود ، نه از محل تولیدات ما !

حسین جان ! تو با آفرینش عاشورا ، فرهنگی را بنیان نهادی که هیچ انسان عاشورایی نباید خوار و ذلیل باشد ، اما چه کنیم که بیش از ۶۰ سال است که ما مسلمین به علت اتّکا به احساسات _ و نه تکیه به عقلانیت _ از پس مقابله با ۵ - ۴ میلیون صهیونیست زورگو بر نمی آییم . آیا تو این ذلّت را بر ما می پسندی و می بخشایی ؟ و ما را شیعه عاشورایی می دانی ؟

حسین جان ! از قِصّه پُر غُصِّه فلسطین و غزه و بلای تفکّر داعشی چه بگویم؟

سرتاسر دشت خاوران سنگی نیست

کز خون دل و دیده بر آن رنگـی نیست

در بسیاری از بلاد اسلامی قدّاره های غصب و قساوت ، جوانه های سبز معصومیت را قطعه قطعه می کنند !

در بسیاری از بلاد اسلامی عقابان خون آشام داعشی و صهیون ، کبوترهای سپیدبال صلح و صفا را می درند .

در بسیاری از کشورهای به اصطلاح اسلامی خشم  طوفان و سموم خزان ، شکوفه های سرخ شهامت و غنچه های عطرآگین قداست را بی رحمانه به خاک می ریزند !

 داس های دسیسه و دنائت ، ساقه های تُرد صداقت را درو می کنند !

 غُرّش تانک ها ، رویای لطیف کودکان را می شکند . بلور بغض در گلوی مظلومان بی پناه شکسته و چشمه های عطوفت در چشم های عاطفه یخ بسته است !

 از چشمان خیس آیینه خون می چکد . خون آشامان منطقه با نام اسلام در رگ های مردم مستضعف درد می ریزند و دریا را در کنار اشک های کودکان می آویزند ! 

چشمان معصومانه هر کودک آواره ، رمز هزار آیینه بی ستاره را می گوید! 

امروز از هر آیینه هزار شاخه کینه می روید !

صهیونیسم و داعشیسم، تصویر زیبای حقوق بشر را در قاب زور و قالب غرور شکست و رشته های محبت و ریشه های مودت را از هم گسست ! 

امروز جنگ بی رحمانه ،اعتماد به مجامع بین المللی را بر داربست تجربه مصلوب کرده است .

ای کاش سبوی همه دریاها در چشمانمان می شکست ، تا عمق فاجعه را می نگریستیم و اندکی درد را می گریستیم !

اما حسین جان ! اکنون تو بگو : 

آیا ما باید بر تو بگرییم ، یا تو بر ما؟! تو که عُصاره عزّت هستی ، یا ما که درمانده ذلّت؟!  

آری حسین جان ! تو بگو !

کدام ؟ بر که بگرییم؟ اشک حیران است

چرا ؟بر چه بگرییم؟ عقــل پرسان است  

ادامه دارد... 



گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مهر ۹۵ ، ۰۹:۴۹
سید علیرضا شفیعی مطهر

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(408) 

 

 « خیال باطل » و « آمال جاهل »! 

Image result

 

من چه بسیار « خودکامگان منفور » و « فرمانروایان مغرور » را دیدم 

که چون می دانستند در « پازل جامعه آینده » و در « روند نواندیشی فزاینده »، 

نه « جاهی شایسته » دارند و نه « جایگاهی بایسته »،

بنابراین می کوشیدند تا « گَردانه زمان » و « گردونه زمین » را به عقب برگردانند.

اما زهی « خیال باطل » و « آمال جاهل »!

حجم عظیم « ظلمت » با همه « قَسوت و قساوت »

در همه دوران « دَیجوری شب » و « کوری کوکب » 

از هر « حنجره باریک » و « پنجره تاریک »

فریاد می زد: « مرگ بر آفتاب »!

اما سرانجام آفتاب عالَم تاب چون « هر روز » 

و با همان « ساز و سوز »طلوع کرد؛ 

به « گاه خویش » و از « بارگاه خویش »!

 

#شفیعی_مطهر

-----------------------------

جاه : قدر و شرف،فرّ و شکوه،عُلُوّ منزلت

گَردانه : چرخه

قسوت و قساوت: سخت شدن، سنگدلی

دَیجوری : تاریکی،تیره رنگ 

 

 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مهر ۹۵ ، ۰۷:۱۰
سید علیرضا شفیعی مطهر

کدام بر که بگرییم؟


ما برحسین؟ یا حسین بر ما؟!!/1

 

#شفیعی_مطهر

 

حسین جان ! اکنون قرن هاست که ما در هر کوی و برزن دردنامه تو را می سراییم و بر مظلومیت تو می گرییم ، اما تو بر بلندای قلل رفیع عزّت و حرّیّت ایستاده ای و همه انسان های حق باور و حقیقت پرور را به آزادی و آزادگی فرامی خوانی.

حسین جان ! ای سردار سپاه سپیده ! و ای سالار به خون تپیده ! 

ای طلایه دار سرخ شفق ! و ای طلیعه سپید فلق ! 

تو زنگار انحراف اموی را با فوّاره خون جوانانت زدودی و شعر بلند شهادت را با گلوازه های ایثار سرودی . 

 تو با خون یارانت ، فراخنای افلاک را ستاره باران کردی و پهنای خاک را گلباران نمودی . 

 تو دریا را در وسعت تحقیر کردی و آسمان را در رفعت .

 تو سپیده را در عصمت به پیکار خواندی و سپیدار را در حشمت .

تو سرو را در قامت خجل کردی و کوه را در استقامت .

تو چشمه سار را ایثار  آموختی و ایثار را با ثار آمیختی .

تو حجم وسیع کلمات را در ستایش خود به تنگنا کشاندی و واژه ها را به ژرفا نشاندی .

تراوش نوش سخنانت ، شهد را شرمنده کرد و سخنوران را بنده . 

 جهاد آزادی بخش تو ، ستمدیدگان را شهد عزّت بخشید و ستمگران را شرنگ ذلّت چشانید .

تو شیفتگان شراب وصل را شهد شهادت نوشاندی و فریفتگان سراب جهل را شرنگ مرگ .

تو با نبرد شکوهمند خود مستکبران را ذلیل کردی و مستضعفان را جلیل . 

تو زندگی با ذلّت را مرگ دانستی و مرگ با عزّت را زندگی.

 تو حیات جاودانه را در آیینه مرگ شرافتمندانه یافتی و مشتاقانه به سویش شتافتی . زندگی را پیکار در راه اندیشه نامیدی ، اندیشه ای که ریشه در کوثر رسالت داشته ، زلال وحی می نوشد و کلام رب می نیوشد .

 تو قائدین را الهام بخشیدی و قاعدین را قیام . 

بر شهیدان سروری و بر سروران ، رهبر .

 حسین جان ! این بخشی از کارنامه توست ....

و اما اکنون  بشنو که ما چه کردیم !

ادامه دارد....

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مهر ۹۵ ، ۰۷:۲۴
سید علیرضا شفیعی مطهر

  #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(407) 

 

هر « پگاهی پسین » با « نگاهی نوین »

Image result

 

من انجام کارهای « ناممکن » را در صورتی « ممکن » دیدم 

که انسان در « آفرینشی نو » و با « بینشی نو » به آن بنگرد. 

بنابراین اگر هر « پگاهی پسین » را با « نگاهی نوین » بیاغازیم، 

راه های « مسدود » را « می توان گشود »

و قُلّه های « صعب الصّعود » را « آسان پیمود »!

 

#شفیعی_مطهر

 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مهر ۹۵ ، ۰۶:۲۳
سید علیرضا شفیعی مطهر

 برگی از کتاب عاشورا

#شفیعی_مطهر

«عاشورا»در متن زندگى شیعه و در عمق باورهاى پاک او جریان داشته و«نهضت کربلا»،در طول چهارده قرن،با کوثرى زلال و عمیق،سیراب کننده ‏جان ها بوده است.

هم اکنون نیز عاشورا،کانونى است که میلیون ها دایره ریز و درشت از ارزش ها،احساس ها، عاطفه ‏ها،خردها و اراده ‏ها بر گرد آن مى چرخد و پرگارى است که ‏عشق را ترسیم مى‏ کند.

بى شک،محتواى آن حماسه عظیم و انگیزه ‏ها و اهداف و درس هایش یک‏«فرهنگ‏»غنى و ناب و الهام بخش را تشکیل مى ‏دهد و در حوزه وسیع تشیع و دلباختگان اهل بیت،کوچک و بزرگ و عالم و عامى،همواره با«فرهنگ عاشورا» زیسته،رشد کرده و براى آن جان باخته‏ اند،تا آنجا که در آغاز تولد،کام نوزاد را با تربت ‏سید الشهدا(ع‏)و آب فرات بر مى‏ دارند و هنگام خاکس پارى،تربت کربلا به همراه مرده مى‏ گذارند و در فاصله ولادت تا مرگ هم به حسین بن على‏(ع‏)عشق‏ مى‏ ورزند و براى شهادتش اشک مى ‏ریزند و این مهر مقدس،با شیر وارد جان ‏مى‏ شود و با جان به در مى ‏رود.

 ضرورت کار در باره نهضت کربلا،تا کنون بسیار نوشته،سروده و تحقیق شده است و صاحبان فکر و قلم از زوایاى مختلف و با دیدهاى گونه‏ گون به این حماسه‏ نگریسته ‏اند،به گونه ‏اى که مجموعه آثار مربوط به قیام کربلا و مسائل جنبى آن،کتابخانه عظیمى را تشکیل مى ‏دهد،اما...همچنان زمینه و میدان براى‏ پژوهش و عرضه‏ هاى جدید در این باره باز است.به قول ‏«صائب‏»:

یک عمر مى‏ توان سخن از زلف یار گفت       

در بند آن مباش که مضمون نمانده است‏

...بیایید لحظاتی چند و با دلی دردمند در حال و هوای بامداد عاشورا و در سرزمین نینوا تنفس کنیم...

امام حسین (ع) صبح عاشورا پس از صف آرایی سپاه اندک خود دست به دعا برداشت :

"اللهم انت ثقتی فی کل شده .... "الی آخر...

" خدایا ! تویی معتمد و پشتیبان من در هر اندوه گلوگیری . تویی امید من در هر شدت جانکاهی . تویی ملجاء و ساز و برگ من . چه بسیار اندوه دلاویز که دل را به کاهش اندازد و راه چاره را مسدود کند و دوست را به دست خذلان فرسایش دهد و دشمن را در شماتت افزایش کند . من به درگاه تو روی آوردم و شکایت به تو کردم و راز دل جز با تو نگفتم و آن بلای متراکم را تو فرج بخشیدی و زایل ساختی . پس تویی ولی هر نعمت و خداوند هر نیکویی و منتهای هر خواست و آرزو..."

سپس امام (ع) مقابل سپاه دشمن رفت و با صدایی هر چه رساتر که بیشترشان می شنیدند فریاد کرد :

"ای مردم عراق ! گفتارم را بشنوید و در کشتن شتاب نورزید، تا شما را بر آنچه بر من واجب است، موعظه کنم و عذر خود را در آمدن به عراق باز گویم . آنگاه اگر عذر مرا پذیرفتید و سخن مرا باور کردید و از راه عدل و انصاف با من رفتار نمودید ، راه خوشبختی خود را هموار ساخته اید و شما را بر من راهی نباشد  و اگر هم عذر مرا نپذیرفتید و از راه عدل و انصاف منحرف شدید،  کشتن من پس از این باشد که پشت و روی این کار را با دیده تامل بنگرید و از روی شتاب زدگی و بی فکری به چنین کار بزرگی دست نبرید . پشتیبان من خدایی است که قزآن را فرستاده است . خدا بندگان شایسته خویش را سرپرستی می کند . .."

"...ای مردم! مرا بشناسید و ببینید که من که هستم ! آنگاه به خود آیید و خود را ملامت کنید و نیک بیندیشید که آیا کشتن و پایمال کردن حرمت من برای شما جایز است ؟! "

حضرت سپس خود را کاملا معرفی کرد،ولی پاسخی نشنید.سرانجام امام روی به یاران با وفای خود کرد و فرمود :

"مقاومت ! ای بزرگ زادگان ! پس مرگ نیست مگر پلی که عبورتان می دهد از رنج و سختی به سوی بهشت های گسترده و نعمت های پایدار . پس کدام یک کراهت دارد که از زندان و عذاب (زندگی در نظام ستمگر) منتقل گردد؟ همانا پدرم از فرستاده خدا - که درود خدای بر او باد - نقل کرد که دنیا زندان مومن است و بهشت کافر و مرگ ، پل آنان است به جانب بهشت هاشان و پل اینان است به سوی جهنم شان . در حدیث او گزاف و دروغ نبود و من نیز دروغ نمی گویم..."

 

 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۹۵ ، ۱۵:۱۸
سید علیرضا شفیعی مطهر

برگی ازتحریفات رویدادهای عاشورا
 

درای کاروان کربلا کم کم به گوش می رسد .در سطح جامعه مذهبی ما جنب و جوشی فراوان تحت عنوان عزاداری در برزگداشت این واقعه مهم تاریخی به چشم می خورد. اما پرسشی که معمولا ذهن هر اندیشمندی را به پاسخی اقناعی فرا می خواند ، این است که اکنون در سال 1438ه.ق.حدود 1377سال از آن رویداد غم انگیز گذشته ، اصل ماجرا چه بوده و نقل کنندگان چقدر از احساسات خود را به جای واقعیات درج کرده اند؟

 در این باب مورخان و متفکران تحقیقاتی کم و بیش انجام داده اند . امروز نمونه هایی از تلاش ها و نظریات استاد مطهری را مرور می کنیم .

 

مطلب حاضر برگرفته از کتاب "حماسه حسینی" است که شامل سخنرانی های استاد شهید آیت الله مطهری در خصوص تحریفات صورت گرفته در مورد واقعه عاشورا می باشد.

لازم به ذکر است که مطالب استاد چون سخنرانی بودند پردازش و ویرایش ‌شده اند.

 

  گریه بر امام حسین علیه السلام با هر وسیله 

مرحوم حاجی نوری نکته ای را در کتاب لؤلؤ و مرجان ذکر کرده است و آن این که عده ای گفتند موضوع امام حسین و گریه بر او، ثوابش آن قدر زیاد است که از هر وسیله ای برای این کار می شود استفاده کرد. یک حرفی امروزی ها در مکتب "ماکیاول" در آورده اند که می گویند هدف، وسیله را مباح می کند؛ هدفت خوب باشد، وسیله هرچه شد، شد! گفتند ما یک هدف مقدس و منزه داریم و آن این است که گریستن بر امام حسین کار بسیار خوبی است و باید گریست. به چه وسیله بگریانیم؟ به هر وسیله که شد! هدف که مقدس است، وسیله هرچه شد، شد. اگر تعزیه در آوریم، تعزیه های اهانت آور، درست است یا نه؟ گفتند اشک جاری می شود یا نه؟ همین قدر که اشک جاری شود، اشکال ندارد! شیپور بزنیم، طبل بزنیم، معصیت کاری بکنیم، به بدن مرد، لباس زن بپوشانیم، عروسی قاسم درست کنیم، جعل کنیم، تحریف کنیم، در دستگاه امام حسین این حرف ها مانعی ندارد. دستگاه امام حسین از دستگاه دیگران جداست، در اینجا دروغ گفتن بخشیده می شود، جعل و تحریف کردید، شبیه سازی کردید، بخشیده می شوید. هر گناهی که در مراسم انجام دادید، بخشیده می شوید.

چون کتاب روضة الشهدا اولین کتاب به زبان فارسی است که نوشته شد، مرثیه خوان ها که اغلب بی سواد بودند و به کتاب های عربی مراجعه نمی کردند ، همین کتاب را می گرفتند و در مجالس از رو می خواندند. این است که امروزه مجالس عزاداری امام حسین را روضه خوانی می گوییم. 
در زمان امام حسین و حضرت صادق و امام حسن عسکری که روضه خوانی نمی گفتند و بعد در زمان سید مرتضی و خواجه نصیرالدین طوسی هم روضه خوانی نمی گفتند. از پانصد سال پیش به این طرف اسمش روضه خوانی شده، روضه خوانی یعنی خواندن کتاب روضة الشهدا، خواندن همان کتاب پر از دروغ. از وقتی که این کتاب به دست مردم افتاد، کسی تاریخ واقعی امام حسین را مطالعه نکرد.
 با کمال تاسف باید بگویم تحریف‌هایی که به دست ما در این حادثه صورت گرفته است، هم در جهت پایین آوردن و نسخ کردن قضیه بوده و هم در جهت بی خاصیت و بی اثر کردن قضیه بوده است. و در این قضیه، هم گویندگان و علمای امت و هم مردم تقصیر داشته‌اند.
نقل می‌کنند که یکی از علمای بزرگ در یکی از شهرستان‌ها تا اندازه‌ای درد دین داشت و همیشه به این دروغ‌هایی که روی منبر گفته می‌شد اعتراض می کرد و تعبیرش هم این بود که می‌گفت: 
این زهرماری‌ها چیست که بالای این منبرها می‌گویند؟ 
واعظی به او گفت : اگر این ها را نگوییم اصلا باید در دکان را تخته کنیم. 
آن آقا جواب داد: این ها دروغ است و نباید گفته شود. 
از قضا چندی بعد خود این آقا بانی شد و مجلسی در مسجد خودش تشکیل داد و همان واعظ را دعوت کرد. ولی قبل از شروع منبر به واعظ گفت : 
من می‌خواهم به عنوان نمونه یک مجلسی ترتیب بدهم که در آن، روضه دروغ نباشد و تو هم مقید باشی که جز از کتاب‌های معتبر، هیچ روضه‌ای نخوانی و یا به تعبیر خودش گفت که از آن زهرماری‌ها نباید چیزی بگویی. واعظ هم گفت: چون مجلس مال شماست، اطاعت می شود. 
شب اول خود آقا در محراب رو به قبله نشسته بود، منبر هم کنار محراب بود، آقای واعظ صحبت‌هایش را گفت و موقع خواندن روضه شد. شروع کرد به خواندن  روضه و خود را مقید کرده بود که جز روضه راست چیزی نگوید. اما هرچه گفت مجلس تکان نخورد و مجلس همین طور یخ کرده بود. آقا دید عجب، این مجلس مال خودش هست .بعد مردم چه می‌گویند، تصور می‌کنند که لابد آقا نیتش پاک نیست که مجلسش نمی‌گیرد. اگر آقا خودش نیتش درست باشد، اخلاص نیت داشته باشد، حالا کربلا شده بود. دید که آبرویش می رود. به فکر رفت که چه بکند؟ یواشکی و زیر چشمی به واعظ گفت: 
یک کمی از آن زهرماری‌ها قاطی کن !
این انتظاری که مردم برای کربلا شدن دارند، خود دروغ‌ساز است و لهذا غالب جعلیاتی که وارد شده است، مقدمه گریز زدن بوده است، یعنی برای این که بشود گریزی زد و اشک مردم را جاری کرد. یک جعل صورت گرفته و غیر از این چیزی نبوده است. 
این قضیه را من مکرر شنیده‌ام و لابد شما هم شنیده‌اید و حاجی نوری در مقدمات قضایا آن را نقل کرده است. می‌‌گویند روزی امیرالمومنین علی علیه السلام در بالای منبر بود و خطبه می‌خواند. امام حسین علیه السلام فرمود: من تشنه‌ام و آب می‌خواهم. 
حضرت فرمود : کسی برای فرزندم آب بیاورد. 
اول کسی که از جا بلند شد ،کودکی بود که همان حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام بود ،که رفتند و از مادرشان یک کاسه آب گرفتند و آمدند ،که این جریان با یک طول و تفسیری نقل می‌شود. بعد امیر المومنین علی علیه السلام چشمشان که به این منظره افتاد، اشکشان جاری شد. 
به آقا عرض کردند: شما چرا گریه می‌کنید؟ 
فرمود: قضایای کربلا یادم افتاد. 
که دیگر معلوم است گریز به کجا منتهی می‌شود. 
حاجی نوری در این جا یک بحث عالی دارد. می‌گوید :
شما که می‌گویید علی در بالای منبر خطبه می‌خواند، باید بدانید که علی فقط در زمان خلافتش منبر می رفت و خطبه می‌خواند. پس در کوفه بوده است و در آن وقت امام حسین مردی بود که تقریبا سی و سه سال داشت. بعد می گویند اصلا این حرف معقول است که یک مرد سی و سه ساله در حالی که پدرش در حال موعظه مردم است و خطابه می خواند، ناگهان وسط خطابه بگوید: آقا من تشنه ام،آب می خواهم؟ اگر یک آدم معمولی این کار را بکند، می گویند چه آدم بی ادب و بی تربیتی است؛ و از طرفی حضرت ابوالفضل هم در آن وقت کودک نبوده و یک جوان اقلا پانزده ساله بوده است. می بینید که چگونه جریانی را جعل کرده‌اند. آیا این قضیه در شان امام حسین است؟! و غیر از دروغ بودنش اصلا چه ارزشی دارد؟ آیا این جریان، شان امام حسین را بالا می برد یا پایین می آورد؟! مسلم است که پایین می آورد، چون یک دروغ به امام نسبت داده ایم و آبروی امام را برده ایم. طوری حرف زده ایم که امام را در سطح بی ادب‌ترین افراد مردم پایین آورده ایم؛ در حالی که پدری مثل علی مشغول سخن گفتن است، تشنه اش می شود، طاقت نمی آورد که جلسه تمام شود و بعد آب بخورد، همان جا حرف آقا را قطع می‌کند و می گوید من تشنه ام برای من آب بیاورید.
نمونه دیگری که تحریف و جعل شده است، این است که قاصدی برای ابا عبدالله (ع) نامه ای آورده بود و جواب می‌خواست. آقا فرمود که سه روز دیگر بیا ، از من جواب بگیر. سه روز دیگر که سراغ گرفت، گفتند: آقا حرکت کردند و امروز عازم رفتن هستند. این را هم گفت: پس حالا که آقا می روند ، بروم ببینم که جلال و کوکبه پادشاه حجاز چگونه است. رفت و دید آقا خودش روی یک کرسی نشسته است و بنی هاشم روی کرسی‌های چنین و چنان، بعد محمل هایی آوردند. چه حریرها و چه دیباج‌هایی، در آنجا بود. بعد مخدرات را آوردند و با چه احترامی سوار این محمل‌ها کردند. این ها را می گویند و می گویند تا ناگهان به روز یازدهم گریز می زنند و می گویند این ها که در آن روز چنین محترم آمدند، روز یازدهم چه حالی داشتند.

حاجی نوری می گوید: این حرف ها یعنی چه، بنا بر استناد تاریخی امام حسین در حالی که بیرون آمد، این آیه را می‌خواند: «فخرج منها خائفا یترقب» یعنی در این بیرون آمدن خودش را به موسی بن عمران که از فرعون فرار می کرد، تشبیه کرده است:

«قال عسی ربی ان یهدینی سواع ا لسبیل.[4]»

یک قافله بسیار بسیار ساده ای داشتند. مگر عظمت ابا عبدالله به این است که یک کرسی مثلا زرین برایش گذاشته باشند؟! یا عظمت خاندان او به این است که سوار محمل هایی شده باشند ،که آن ها را از دیباج و حریر پوشانده باشند؟!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مهر ۹۵ ، ۱۰:۴۴
سید علیرضا شفیعی مطهر

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(405)   

 

« نیرنگی ناگزیر » در « فرهنگی فراگیر » !

 

مداد در برابر دوربین 

 من چهره هایی « بی هویت » و قیافه هایی « بی شخصیت » را دیدم 

که در « هر نقطه و هر مکان » و در « هر لحظه و هر زمان » 

سیمای خود را در « قاب » یک « نقاب » پنهان می کردند. 

ظهور « جناب های قابی » در پشت « نقاب های قُلّابی »

به صورت « فرهنگی فراگیر » و  « نیرنگی ناگزیر » نهادینه شده بود.

زیستن در جامعه ای که « گردن ها زیر یوغ » است 

و « زبان ها آلوده دروغ » ،

« رنجی جانکاه » است و « شکنجی پُرآه »!

در چنین جامعه ای یا باید « همرنگ زیست » 

و یا با « نیرنگ نگریست  »!

 

#شفیعی_مطهر

 

 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مهر ۹۵ ، ۰۶:۵۹
سید علیرضا شفیعی مطهر

گامی در بررسی تحریفات رویدادهای عاشورا 

#شفیعی_مطهر

 امام حسین(ع) :  « من دلائل العالم انتقاده لحدیثه »   

(تحف العقول ، ص ۲۴۸)

سخنی که از قید قلم رسته و بر صدر مقال نشسته ، گهری ناب و جرعه ای از آفتاب است که از اندیشه و بیان امام حسین (ع) تراویده و بر صفحه ای از صحیفه هستی أرمیده است . 

امام آزادگان ، تفکّر و نقّادی سخن را تا بدان پایه ارج می نهند که آن را از نشانه ها و دلایل دانایی انسان می دانند .   عقل را باید به کمال رساند و آن را بر صدر استدلال نشاند . ایشان بر این باورند که : 

« عقل جز با پیروی از حق به کمال نمی رسد .» 

   اکنون ما امّتی هستیم که پیروی از ائمّه اطهار (َع) را افتخار خود می دانیم و ارادت و محبت خود نسبت به ایشان را انگیزه همه کارهای خود می شماریم . آیین ها و مراسمی که ما هر ساله به انگیزه عزاداری و سوگواری حضرت سیدالشّهدا(ع) برگزار می کنیم ،  آیا نباید ما را گامی به سوی شناخت راه و روش ایشان نزدیک کند ؟ 

ما در این آیین ها چقدر شعر و شعار و نوحه و مصیبت مبنی بر تشنگی این بزرگواران نقل می کنیم ، اما کمتر از بیانات و سخنان خود ایشان می گوییم .

سخنرانی حضرت امام حسین(ع) در «منی» از بی نظیرترین و زیباترین و شیواترین بیانات تاریخ است . طراوت و تازگی در فرازهای شگفت انگیز سخنان ایشان جلوه گر است .اما چون نوحه های بی پایه مداحان گریه آور و سوزناک است ، بیشتر وقت مجالس عزاداری در اختیار آنان است. 

 امروز بخشی از دردنامه امروزین عاشورا از بیانات استاد مطهری را با هم بخوانیم و بر مصیبت تازه کربلا و عاشورا ، که خود آن را آفریده ایم ، بگرییم !! 


 قصه لیلا مادر حضرت علی اکبر(ع)

نمونه دیگر از تحریف در وقایع عاشورا ، که یکی از معروف‌ترین قضایا است و حتّی یک سند تاریخ هم به آن گواهی نمی دهد، قصه لیلا، مادر حضرت علی اکبر است. البته ایشان مادری به نام لیلا داشته اند، ولی یک مورخ نگفته که لیلا در کربلا بوده است. اما ببینید که چقدر ما روضه لیلا و علی اکبر داریم، روضه آمدن لیلا به بالین علی اکبر. حتی من در قم، در مجلسی که به نام آیت الله بروجردی تشکیل شده بود ،که البته خود ایشان در مجلس نبودند، همین روضه را در آنجا شنیدم ،که علی اکبر به میدان رفت. حضرت به لیلا فرمود که از جدم شنیدم که دعای مادر در حق فرزند مستجاب است، برو در فلان خیمه خلوت آنجا موهایت را پریشان کن، در حق فرزندت دعا کن. شاید خداوند این فرزند را سالم برگرداند!

اولا در کربلا لیلایی نبوده ،که چنین کند. ثانیا اصلا این منطق، منطق حسین نیست. منطق حسین در روز عاشورا، منطق جانبازی است. تمام مورخین نوشته اند: هر کس که آمد اجازه خواست، حضرت به هر نحوی که می شد عذری برایش ذکر کند، ذکر می کرد. به جز برای علی اکبر «فاستاذن اباه فاذن له»؛ یعنی تا اجازه خواست گفت : برو. حال چه شعرها که سروده نشده! از جمله این شعر که می گوید:

 

خیز ای بابا از این صحرا رویم

نک به سوی خیمه لیلا رویم

 

نمونه دیگری که در همین باره خیلی عجیب بود و در همین تهران، در منزل یکی از علمای بزرگ این شهر در چند سال پیش از یکی از اهل منبر ،که روضه لیلا را می خواند، شنیدم . من در آنجا چیزی شنیدم  ،که به عمرم نشنیده بودم. گفت وقتی که حضرت لیلا رفت در آن خیمه و موهایش را پریشان کرد، بعد نذر کرد که اگر خدا، علی اکبر را سالم به او برگرداند و در کربلا کشته نشود ، از کربلا تا مدینه را ریحان بکارد. یعنی نذر کرد که سیصد فرسخ راه را ریحان بکارد!!! این را گفت و یک مرتبه زد زیر آواز:

 

نذر علیه لئن عادوا و ان رجعوا

لازرعن طریق تفت ریحانا

 

من نذر کردم که اگر این ها برگردند، راه تفت را ریحان بکارم. این شعر عربی بیشتر برای من اسباب تعجب شد ،که این شعر از کجا پیدا شد؛ بعد به دنبال آن رفتم و دیدم این تفتی که در این شعر آمده ،کربلا نیست. بلکه این تفت سرزمین مربوط به داستان لیلی و مجنون معروف است، که لیلی در آن سرزمین سکونت می کرده و این شعر مال مجنون عامری است برای لیلی و آن روضه‌خوان این شعر را برای لیلای مادر علی اکبر و کربلا می خواند. 

تصور کنید اگر یک مسیحی یا یک یهودی یا یک آدم لامذهب آنجا باشد و این قضایا را بشنود، آیا نخواهد گفت که تاریخ این ها چه مزخرفاتی دارد؟ 

آن ها نمی فهمند که این داستان را این شخص از خودش جعل کرده است ، بلکه می‌گویند زن های این ها چقدر بی شعور بوده اند، که نذر می کردند از کربلا تا مدینه را ریحان بکارند. این حرف‌ها یعنی چه؟!

 

شما را چشم در راهیم در کانال زیر:

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مهر ۹۵ ، ۰۹:۵۱
سید علیرضا شفیعی مطهر

  #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(403)   

 

« مصونیّت  » یا « محدودیّت »؟!  

 

Картинки по запросу

من « کلامی رشادی » و « پیامی ارشادی » را دیدم مبنی بر این که:

 حجاب « مصونیّت » است، نه « محدودیّت »؛ 

اما من آن گاه این پیام را « رها از تنگنای محدودیّت » 

و « مصفّا به صفای مصونیّت » دیدم، 

که « پشتوانه ای استوار از استدلال » 

و « نشانه ای سرشار از منطق زلال » به دنبال داشته باشد. 

ذهن انسان از « زور »،« بیزار » است و از « شعور »،« برخوردار ».

او « بایسته » و « شایسته » است 

که هر « نظر » را « استماع  »،

ولی هر « باور » با « اقناع » بپذیرد.

  انسان تا خود « عارفانه » پدیده ها را « درنیابد »،

« عاشقانه » به سوی آن « نمی شتابد ».

انسان نمی تواند دل را بر « رَخش خیال »« بنشاند »

 و تا « آذرخش آمال » ،« براند »؛

زیرا انسان آن گاه که از « رویت » بازماند، از « رویا » « روایت  » می کند.

توسن سرکش روح انسان نه با « حربه تحقیر » « رام » می شود

و نه با « ضربه تکفیر » ، « آرام »!

انسان منطقی « تزویر » را « نمی شناسد » و از « زور » « نمی هراسد ».  

انسان  کاوشگر « بیزار از تبلیغ» است و « دوستدار سعی بلیغ »!

تبلیغ اگر از « اعتدال  » بگذرد ، به « ابتذال  » گراید!

 

#شفیعی_مطهر

----------------------------

رشاد: به راه راست رفتن،از گمراهی به راه آمدن،راستی و ایستادگی و پیروزی

ارشاد: راه نمودن،راهنمایی،راه راست نمودن،رهبری

آذرخش : برق، صاعقه

ابتذال : بی قدری و پستی و کهنگی،خوارکردن

 

شما را چشم در راهیم در کانال زیر:

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مهر ۹۵ ، ۰۶:۱۵
سید علیرضا شفیعی مطهر

 نگاهی گذرا به جنگ ایران و عراق  به روایت ارقام و آمارها

 

بخش دهم(بخش پایانی) 


پرداخت غرامت جنگی

در سال ۱۹۹۱ خاویر پرز دکوئیار (دبیرکل وقت سازمان ملل متحد) رسماً، عراق را آغازگر جنگ معرفی کرده و از خواسته ایران برای دریافت غرامت پشتیبانی کرد. دولت هاشمی رفسنجانی، رقم خسارت‌های وارده به ایران را هزار میلیارد دلار برآورد نمود، ولی سازمان ملل تنها با ۲۰۰ میلیارد آن موافقت نمود، ولی این مسئله به دلیل قطع رابطه بین ایران و عراق در آن زمان مسکوت ماند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ مهر ۹۵ ، ۱۰:۵۲
سید علیرضا شفیعی مطهر