سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات سیدعلیرضا شفیعی مطهر

سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات سیدعلیرضا شفیعی مطهر

با جور و جمود و جهل باید جنگید
تا پاک شود جهان از این هرسه پلید
یا ریشه هر سه را بباید خشکاند
یا سرخ به خون خویش باید غلتید

بایگانی

۴۲ مطلب در آبان ۱۳۹۵ ثبت شده است


 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(438) 

 

 نماز ،« لال گفتن » و « زلال شکفتن »

 

ترک نماز عامل بسیاری از بزهکاری‌ها در جامعه است

 

من نماز را پنجره ای دیدم گشوده از  « آخور آشیانه » به « آخرت جاودانه » . 

نماز ،« خروش دریای درون » است در « گوش دنیای بیرون ».

نماز ،« فریاد رهایی وجود » است از « انقیاد وضع موجود »؛

نماز ،« رهایی از زمین » است و « تنهایی در زمان ».

نماز، ناله « زندانی خاک » است در فراق « آژمانی افلاک ».

نماز،« شعر بلند رهایی » است از « قفس نژند تنهایی ». 

نماز،« شکوفایی شوق پرواز » است به سوی « ملکوت راز ».

نماز ،« لال گفتن » است و « زلال شکفتن ».

نماز،پلی از « رنگین کمان تابناک » است افراشته « از خاک تا افلاک ».

نماز،پرواز از « شوخه شور » است بر بلندای« شاخه شعور ».

نماز،« شعله شوق جنان » است از « آتشفشان جان ».

نماز،پیوستن « قطره ها به دریا»است و اتّصال « ذرّه ها به بی انتها ».

نماز،« روزنه ای به خَلوَتِ خورشید » است و « پنجره ای به جَلوَتِ نور اُمید ».

نماز،« تجلّی روح تنها » است و « تسلّی قلب ناشکیبا ».

نماز،پنجره ای است از « بَرَهوت تنهایی» به « مَلکوت خدایی ».

نماز،« پشت پازدن به دنیا»است و « دست افشاندن از مافیها ».

نماز،« بریدن بندهای زمینی » است و « پیوندهای زمانی ».

نماز،« گسستن از زمین » است و « پیوستن به آسمان ».

نماز،« دل » کندن از « گِل » است و « آکندن جان از ایمان ».

نماز،سفر از « صحرای سرد سراب » است به « سرزمین آب و آفتاب ».

نماز،گریز از « فضای حُباب » است به « هوای احباب ».

نماز،« دل بریدن از موج » است و « جان دیدن از اوج ».

نماز،« تنفّس در هوای عطرآگین لاهوتی » است 

و « تقدّس در فضای مشگین ملکوتی ».

نماز،« نوشیدن جرعه ای از زلال نور » است و « پوشیدن جُبّه ای از ثیاب سرور ».

نماز،« کلید بهشت » است و « امید به سرنوشت ».

نماز،« ستون دین » است و « استوانه آیین ».

نماز،« گسستن طوق علایق » است و « پیوستن به شوق شقایق  ».

نماز،« غرال غزل آفرینش » است و « جمال جمیل بینش ».

نماز،« سلم و سلام » است و « پرچم اسلام ».

نماز،« شکفتن اندیشه » است و « سبزشدن از ریشه ».

نماز،« صعود بر قُلّه عرفان » است و « ورود به قلعه ایمان ».

نماز،« والاترین یاد » است و « بالاترین فریاد ».

نماز، « بازوی آمال » است و « ترازوی اعمال ».

نماز،« سراج ایمان » است و « معراج مومن ».

نماز، « مایه آرامش قلوب » است و « سرمایه وصال محبوب ».

نماز،« نسیم رحمت » است و « تسنیم مرحمت ».

نماز،« تندیس نمادین پرواز » است و « پردیس پر از ریاحین راز ». 

نماز ،« زدودن زنگارهای تعلُّق » است و « گسستن زنجیرهای تملُّق ».

...و نماز ، « سازنده نور » است و « بازدارنده از فجور ».

 

#شفیعی_مطهر

----------------------------------------------------------------- 

آژمان : بی زمان

نژند: اندوهگین،افسرده،پزمرده،سرگشته،خشمگین

شوخ (شوخه ): چرک،چرک بدن و لباس

جُبّه : جامه گشاد و بلند که روی جامه های دیگر بر تن کنند

ثیاب : جامه ها ،لباس ها

تسنیم : نام چشمه ای در بهشت

پردیس :باغ،بستان،فردوس

 

حضورتان گلباران در گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آبان ۹۵ ، ۰۸:۰۲
سید علیرضا شفیعی مطهر

ارزش و اهمیت خردورزی و رشد عقلانی(2) 

 

#شفیعی_مطهر

 

  عقلانیت در آیینه آیات و روایات

   بی تردید عقل و خرد از مهم ترین و ارزشمندترین نعم الهی است و تفکر از بالاترین عبادات انسان می باشد . اسلام بیشترین ارزش را برای عنصر تفکر و تعقل قائل است . علامه طباطبایی (ره) مفسر بزرگ معاصر قرآن می فرماید :

   « اگر کتاب الهی را تفحص کامل کرده ، در آیاتش دقت کنید ، خواهید دید شاید بیش از سیصد آیه هست که مردم را به تفکر ، تدبر و تعقل دعوت کرده و یا به پیامبر استدلالی را برای اثبات حقی و یا از بین بردن باطلی می آموزد . خداوند در قرآن حتی در یک آیه نیز بندگان خود را امر نفرموده که نفهمیده به قرآن و یا به هر چیزی که از جانب اوست ، ایمان آورند و یا راهی را کورکورانه بپیمایند .»  

 ( المیزان ، ج5 ، صص 255-270) 

  گذشته از آیات قرآن ، روایات زیادی نیز مسلمانان را توصیه به بهره گیری از این عنصر فطری و الهی می کند . نمونه ای از روایات و احادیث درباره تعقل و تفکر را به عنوان برگی از کتاب و بارقه ای از آفتاب تقدیم می دارم :

امام علی (ع) : « اَلعَقلُ دلیل المُومِن . اَلعَقلُ رَسولُ الحَق . اَلعَقلُ داعیَ الفَهم » .

عقل و خرد ، راهنمای مومن است . عقل فرستاده حق است . عقل ، دعوت کننده به درک و فهم است .

پیامبر اکرم (ص) اندیشیدن و تفکر را بالاترین عبادت می داند و هیچ عبادتی را چون تفکر ارج نمی نهد :

« اَفضَلُ العِبادَه التّفَّکُر . لا عباده کَالتَّفَّکُر »

امام علی (ع) دانستن یک حدیث را از روی تفکر و درایت بهتر از نقل هزار حدیث می داند :

« حَدیث تَدریهِ خَیر مِن اَلفِ حَدیث تَرویهِ » ( بحارالانوار، ج1)

امام حسین (ع) اندیشیدن و نقادی انسان را نشانه و دلیل دانایی انسان می داند :

« مِن دلائلِ العالِمِ اِنتقادهِ لِحَدیثِهِ » . ( تحف العقول)

 امام حسن عسکری (ع) در تعریف عبادت پا را فراتر نهاده و اصولا عبادت را تفکر و اندیشیدن در باره خدا می نامند ، نه بسیاری نماز و روزه !

« لیست العباده کثره الصّیام و الصّلوه و انّما العباده کثره التّفّکر فی امرالله » 

 ( تحف العقول)

 امام علی (ع) فهم و درک عقلی را مهم تر و بالاتر از دریافتن حسی می داند . ایشان بر این باورند که چه بسا چشم ها به صاحب خود دروغ بگویند ، اما آن که از راه عقل راه را بجوید ، عقل به او خیانت نمی کند .

« لَیسَتِ الرَّویهِ کَالمُعایِنَه مَعَ الاَبصار فَقَد تکذب العُیون اَهلَها وَ لا یَغش العَقل من استنصحه » . 

مقدمتان گلباران در گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آبان ۹۵ ، ۰۹:۴۱
سید علیرضا شفیعی مطهر

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(437)  

 

« بُت عیان » و « بُتواره پنهان »! 

 

من « بزُرگ ترین بُت شکن » و « ستُرگ ترین فروتن » را کسی دیدم 

که نخست رشته های خودپرستی را « گسست » 

و بُتِ درون خود را « شکست »!

« بُتِ درون » و این « بُتواره مکنون » 

از همه بُت ها « لَخت تر » و شکستنش « سَخت تر » است. 

بُت بیرون با « ضَربِه تَبَر» می شکند

و بُت درون با « حَربِه باور »!

آن « عیان » است و این ، « پنهان »! 

 « بت شکنی » چه « وار » است 

و « خودشکنی » چه « دُشوار »!

 

#شفیعی_مطهر

------------------------

بُتواره: همانند بُت،بُت مانند

مَکنون: پوشیده و پنهان

لَخت :تکّه،پاره

حربه : سلاح،آلت جنگ،جنگ افزار

 وار : عادت،رسم،آیین،طرز،روش،آسان

 

 مقدمتان گلباران در گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آبان ۹۵ ، ۰۷:۰۹
سید علیرضا شفیعی مطهر

 ارزش و اهمیت خردورزی و رشد عقلانی(1) 


#شفیعی_مطهر

 

  مخاطب ما  در هر تلاش فرهنگی ، تبلیغی و ارشادی ، انسان است . بنابراین باید « مبحث انسان شناسی » سرلوحه همه برنامه های ارشادی ما باشد . 

 انسان شاهبازی است که باید با دو بال « خرد » و « احساس » عرصه ملک تا ملکوت را پرواز کند . بنا به یافته های روانشناسی رشد ، این دو بال در همه مراحل و سال های عمر ، یکسان و هماهنگ رشد نمی کنند . در سنین نوجوانی و جوانی رشد احساسات بر رشد عقلانی پیشی می گیرد و در سنین میان سالی ، خرد مداری و عقلانیت در انسان نیرومندتر می شود .

   مولای متقیان امیرمومنان علی (ع) می فرماید :

 « رحم الله امرء عرف قدره»

  خداوند رحمت کند کسی را که قدر و جایگاه خود را بشناسد .

 چه خوشبخت است انسانی که در همه مراحل عمر ، موقعیت سنی ، محیطی و اجتماعی خود را دقیقا و عمیقا بشناسد و متناسب با مقتضیات آن رفتار کند . 

جوان باید به تناسب دوره سنی خود ، جوانی کند ، اما باید بداند که انگیزه های رفتارش تا چه میزان و اندازه تحت تاثیر احساسات است . بعضی بر این پندارند که رفتارهای منبعث از احساسات همه منفی و ضد ارزش هستند ، لذا باید از چیرگی احساسات پرهیز کرد . درحالی که چنین نیست . همه حرکات و رفتارهای احساسی لزوما بار منفی ندارد . شور و هیجان جوانان برای حضور فعال در جبهه ها به منظور دفاع از کیان ایران ، مصداقی از چیرگی احساس مثبت بر رفتار انسان است . این غلیان احساسات و هیجان عاطفی با رهنمودهای عقلی نیز همخوانی و تناسب دارد . 

انسان برای مشی در طریق حیات و پویش راه زندگی ، هم به  « موتور احساسات » نیاز دارد و هم به « فرمان عقل » . جوان باید بداند در ارزیابی انگیزه های رفتارهایش بیش از آن که عقلانیت و خردورزی اثرگذار باشد ، عنصر احساس ، آن ها را جهت می دهد . جوانی که خود و مقتضیات جوانی خود را عمیقا بشناسد و بکوشد تا احساسات و هیجانات خود را با نیروی عقل و خرد مهار کند و بتواند خون « شور » را در رگ های « شعور » جاری سازد ، آن گاه خواهد توانست زندگی سعادتمندانه ای را تجربه کند .

  جوان وقتی می تواند هسته هستی را بیابد و به ژرفای دریای حقیقت بشتابد، که توسن تلاش را در عرصه عقلانیت بتازد و بر خردورزی خود بنازد .

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آبان ۹۵ ، ۱۰:۳۲
سید علیرضا شفیعی مطهر

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(436) 


 « پنجره ای باز » و « روزنه ای فراز » 

 Картинки по запросу

من رایانه را « پنجره ای باز » و « روزنه ای فراز » دیدم 

به سوی « زمانی بی کران » و « جهانی بی پایان ».

با پیدایش « پدیده ای به نام رایانه » و « گزیده ای به فرنام رسانه » 

من از آن پس همه « دیده ها » و « پدیده ها »ی جهان آفرینش را 

در دو عرصه متفاوت «واقعی» و «مجازی» متبلور دیدم. 

آنجا که « خرد »،« نیک و بد » را بسنجد ،

« مجاز » هم می تواند « رنگ واقعیّت بگیرد » 

و « فرهنگ حقیقت بپذیرد ».

 

#شفیعی_مطهر

----------------------------

فراز : باز،(نقیض بسته)

فرنام: عنوان،لقب

 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آبان ۹۵ ، ۰۶:۱۹
سید علیرضا شفیعی مطهر

                      انتقادپذیری در نگاه قرآن  

 

#شفیعی_مطهر

 

  بشوییم پر و بال دل را در صفای چشمه ساران عرفان و پرواز کنیم بال در بال ملایک تا عرش حضور جانان .

 بشکنیم میله های قفس خودخواهی و تنهایی را و تفسیر کنیم رویای رهایی را . 

 بگشاییم پنجره دل ها را به سوی باغ های فضایل ؛ 

باغ ها و بوستان های عطرآگین قرآن و گل ها و ریاحین فرقان.

ببوییم عطر گل های سرخ محمدی را از رایحه ریاحین احمدی .

 فرو کوبیم تبر نقره گون نور قرآن را بر پیکره ستبر تاریکی خودکامگی و طغیان.

 بپیچیم نیلوفر تُرد شعور را بر گرداگرد مناره نور.

بشکافیم صدف سخن وحی منیر را و دریابیم گوهر معنی و تفسیر را .

بنوشیم زمزم نور را و بنیوشیم زمزمه نشور را .

انسان در بستر "انتقاد" رشد می کند، نه در خاکستر "انقیاد"! 

انسان سالم در بستر انتقاد ، زبانی نقّاد می شود 

و در خاکستر انقیاد، زبونی منقاد ! 

دل و نیت انسان فطری و سالم، تابناک است و دنیا را پاک می خواهد . 

دنیای آرمانی او گلستانی است سرشار از نور و سرور و لبریز از شعر و شعور . 

چون آن را به رویت نیابد، در رویا می یابد ...

و چون نتواند با صراحت انتقاد و رایش را بگوید، راه ریا را می پوید .

 او می خواهد تصویر جامعه را در قاب صداقت به تماشا بنشیند، نه در نقاب قداست !! ابهام چون رنگ تقدس بگیرد، دیگر نه گاه پرسش، که جایگاه پرستش است !! 

و چون ریشه انتقاد و سوال بیَفسُرد ، گل کمال می پژمُرد . چه ، برای گل کمال ، انتقاد و سوال ریشه است و ابهام، تیشه!! 

 او می خواهد با یاری عقل و خرد خود در درک و فهم حقایق سهیم باشد،  نه تسلیم ! 

طوفان ابهام ،برانگیزنده غبار ایهام است . 

و چون این  دو بر وادی وجود بوَزَند، نهال اندیشه را از ریشه برکَنَند.

 در قرآن کریم موضوع نقادی انسان و انتقاد پذیری همگان به زیبایی تبیین شده است ؛ از جمله در آیه ۳۰ سوره بقره به نکته جالبی اشاره می شود:  

وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلاَئِکَةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الأَرْضِ خَلِیفَةً قَالُواْ أَتَجْعَلُ فِیهَا مَن یُفْسِدُ فِیهَا وَیَسْفِکُ الدِّمَاء وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَنُقَدِّسُ لَکَ قَالَ إِنِّی أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ (بقره، ۳۰)

و (به یاد آر) هنگامى که پروردگارت به فرشتگان گفت: همانا من در روى زمین جانشینى قرار خواهم داد (نماینده خدا در آنجا یا جانشین ساکنان پیشین منقرض شده آنجا). گفتند: آیا در آن کسى را (جانشین) قرار مى‏ دهى که فساد مى‏ انگیزد و خون‏ ها مى‏ ریزد؟! در حالى که ما تو را با توصیف به کمالات تسبیح مى‏ گوییم و (از هر عیب و نقصى) تقدیس مى‏ کنیم. خدا گفت: بى ‏تردید من چیزى مى ‏دانم که شما نمى ‏دانید.(ترجمه مشکینی)

  آیت الله آقای جوادی آملی در تفسیر " تسنیم " خود درباره تفسیر این آیه  می نویسند:

 این قصه به جامعه بشری می آموزد که آدمی از هر درجه ای از علم و قدرت و پاکدلی و حسن نیت و خیرخواهی که در تصمیم ها و اقدام ها برخوردار باشد، نباید از مناقشات و انتقادات ابایی داشته باشد، بلکه میدان گفت و گو و مجال اعتراض را باید باز بگذارد و با آغوش باز از آن استقبال کند ؛ چنان که ذات اقدس خداوند مجال گفت و گو و سوال شبیه اعتراض را به فرشتگان داد ؛ به گونه ای که آنان با آگاهی از عظمت و حکمت خدا ، مرعوب او نشدند و بدون آن که تحت تاثیر هیبتش قرار گیرند، پرسش خویش را مطرح کردند و خداوند نیز با عنایت و لطف خاص و با کمال حلم و مدارا و ارائه دلیل مشهود و معقول آنان را قانع کرد و جالب است که خداوند باب اشکال و گفت و گو را برای ابلیس لعین نیز باز گذاشت ؛ آنجا که وی به خدای سبحان گفت :

 خلقتنی من نار و خلقته من طین...

  پس آنان که خود را برتر از اشکال و اعتراض می بینند، به خود آیند و از این ماجرا عبرت گیرند و بدانند که با این خودپسندی و خودبرتربینی ، ناخودآگاه، خویش را فوق عزیز جبار قلمداد کرده اند .

 اینان از امیر بیان حضرت علی(ع) بشنوند که می فرمود:  

 «  آن گونه که با زمامداران سخن می گویید ، با من سخن مگویید و چنان که در پیشگاه حاکمان جبار خود را جمع می کنید، در حضور من نباشید و به طورتصنعی ( و منافقانه ) با من رفتار نکنید و هرگز گمان مبرید درباره حقی که به من پیشنهادکرده اید، کندی ورزم ( یا ناراحت شوم) و مپندارید من در پی بزرگ ساختن خویشتنم ؛ زیرا کسی که شنیدن حق یا عرضه داشتن عدالت بر او برایش دشوار باشد، عمل به آن برای وی دشوارتر است. براین اساس ، از گفتن سخن حق یا مشورت عدالت آمیز، خودداری مکنید؛ زیرا من (شخصا به عنوان یک انسان) خود را مافوق آن که در برخی موضوع ها، اشتباه کنم، نمی دانم و از آن در کارهایم ایمن نیستم، مگر این که خداوند مرا حفظ کند.» 

(  تسنیم ، ج۳، صص۸۹-۸۸)

    رفتار پیشوایان معصوم(ع) نیز به گونه ای بوده که هر شهروند به خود اجازه می داده تا بی پرده و بی پروا و حتی رو در رو از ایشان انتقاد کند. امامان معصوم در برابر انتقاد، نه روی درهم می کشیدند و نه بر او خشم می گرفتند؛ بلکه کاملا منطقی و مستدل به او پاسخ می دادند و درباره رفتار به ظاهر پرسش برانگیز خود توضیحات کافی، مستدل و اقناعی عرضه می کردند.  

  مبدا و منشا انتقادناپذیری ، خودخواهی و خودکامگی است.

مالک اشتر نخعی قطعا یکی از مُخلص ترین یاران وفادار حضرت علی(ع) است. هم ایشان بیش از بیست مرتبه در برابر سخن و دستور مولایش امام علی(ع) معترضانه ایستاد و نظر مخالف حضرت ارائه کرد!ارادت خالصانه او نسبت به حضرت مانع از نقد و انتقاد او نسبت به رفتار و گفتار آن حضرت نشد!

    امام خمینی (ره) می فرماید:

«خود خواهی منشأ همه مفاسد است.»

شکستن بت سخت است و شکستن بت واره های زنده بسیار سخت تر! امام راحل (ره) بر اهمیت این بت شکنی تأکید می کند:

«تمام فسادهایی که در عالم پیدا می شود، از خود خواهی پیدا می شود…. همه اش برمی گردد به حبّ نفس و این بت، از همه بت ها بزرگ تر است و شکستنش هم از همه مشکل تر است… اگر رهایش کنید، شما را به هلاکت می کشاند … درجه به درجه پیش می برد تا آنجا که دین انسان را از دست انسان می گیرد.»

         بت شکستن سهل باشد نیک سهل

                          سهل دیدن نفس را جهل است جهل

این شرک خفی و میل مخفی در صورت عدم درمان همچنان رشد می کند، تا انسان ناخودآگاه آن را در جایگاه معبود می نشاند. خداوند متعال، رسول خود را هشدار می دهد که:

«اَرَاَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ اِلهَهُ هَویهُ؟»(فرقان، ۴۳)

ای رسول! آیا دیدی آن را که هوای نفسش را خدای خود قرار داد؟

پیامبر اکرم (ص) این نفس سرکش و توسن آتش را دشمن ترین دشمنان می دانند:

«اغداعَدوِّکَ نَفْسُکَ اَلّتی بَینَ جَنْبَیْکَ »

دشمن ترین دشمن تو همان «خود»ی است که در میان دو پهلوی توست.

چه بسیار سالکان رشاد و مدّعیان ارشاد که رهپویه های جهاد و اجتهاد را گذرانده اند و در این وادی درمانده اند. 

«آنان که غنی ترند، محتاج تراند.» 

آری، آنان که در عرصه آرزو و بر کام این عدو لگام زده اند و در میدان تزکیه هم گام نهاده اند، در دریای «عُجب»، زورقشان به گِل نشسته و قایقشان درهم شکسته است. آری پهلوانان عرصة علم و نام آوران حیطة حلم چون مقام علمی و مراتب فضل و کمال خود را بالاتر و بهتر از دیگران پنداشته اند، از فراز فضایل اعمال به فرود رذایل آمال فرو افتاده اند:

امام علی (ع) برای آگاهی و بیداری این مرشدان مغرور و زاهدان کور چنین هشدار می دهند:


«ما اری شَیْئاً اَضَرَّ بِقُلُبِ الرِّجالِ مِنْ خَفْقِِ النِّعالِ وَراءَ ظُهُورِ هِمْ

برای دل های مردان چیزی زیانبارتر از صدای کفش هایی که از پشت سرشان بیاید، ندیدم.

          او چو بیند خلق را سرمست خویش

                          در تکبّر می رود از دست خویش

         هرکه را مردم سجودی می کنند

                                  زهر اندر جان او می آکنند

         چشم بردار از قبول و ردّ خلق

                          هر دو در راه خدا شد سدّ خلق

امام صادق (ع)، مشاهیر خود خواه و جویندگان جاه را به سختی هشدار می دهند:

«مَنْ تَعَصَّبَ اَوتَعُصُبَ لَهُ فَقَدْ خُلِعَ رِبقَة الایمانِ عَنْ عُنُقِهِ

هرکس تعصّب بورزد، یا برای او تعصّب بورزند (مرید متعصّب داشته باشد) محقّقاً رشته ایمان از گردنش برداشته می شود. (از قلمرو ایمان بیرون می رود)

 برترین درمان و بهترین پشتیبان برای این گونه خودکامگان انتقادگریز و نقادستیز ،بازگذاردن باب انتقاد و پذیرش منتقدان صریح و صادق است.

   امید که بتوانیم با روحیه ای انتقادپذیر، غنچه های حکمت و معرفت را بر شاخساران وجود شکوفا و با عطر رفتار و گفتار و رایحه کردار خود، کوچه باغ های جامعه را عطرآگین سازیم.

 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آبان ۹۵ ، ۱۰:۲۶
سید علیرضا شفیعی مطهر


 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(435)

 

 « چاپلوسی » و « دست بوسی »! 

Картинки по запросу

من در این شهرِ « سیراب » از « سراب »

بسیاری از « شهروندان کوشا » و « نیرومندان پویا » را دیدم 

که عمری « می دویدند»؛ اما « به جایی نمی رسیدند»؛ 

ولی معمولا کسانی « به قدرت می رسیدند » که « به نُدرت می دویدند»!! 

در دیاری که « چاپلوسی » « بُرش » دارد و « دست بوسی »،« ارزش »،

 دیگر نه « شایستگی، بازار » دارد و نه « بایستگی،خریدار »!

 « نخبگان، خون جگر » می خورند و « پخمگان، میِ گُلگون ساغر »! 

اینان « شایگانی قَدر » اند و آنان « قربانی غَدر »!

 

#شفیعی_مطهر

-------------------

 پخمه : کودن،کندفهم،کم هوش،کم عقل

ساغَر : پیاله شراب،جام

شایگان : سزاوار،شایسته،لایق،درخور

قَدر : حرمت و وقار(در اینجا)

غَدر : خیانت،بی وفایی،مکر و فریب،پیمان شکنی

 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آبان ۹۵ ، ۰۶:۲۷
سید علیرضا شفیعی مطهر

خاطره برگزاری نخستین دوره انتخابات مجلس 

پس از انقلاب


 #خاطره_هاومخاطره_ها 


#شفیعی_مطهر

 نخستین مرحله انتخابات دو مرحله ای مجلس شورای اسلامی پس از پیروزی انقلاب در تاریخ جمعه ۲۴ اسفندماه ۱۳۵۸ برگزار شد. من در آن زمان بخشدار قمصر بودم. بخش قمصر کاشان با شهرستان نطنز روی هم یک نماینده در مجلس داشتند و دارند. در آن زمان این حوزه انتخاباتی ۱۳ کاندیدا داشت.از جمله کاندیداهای معروف آن دوره آقای مهندس احمد کاشانی،آقای موسی سیف امیرحسینی و خانم منیره گرجی بودند.

  حدود یک هفته مانده به برگزاری انخابات روزی آقای حسین انواری (که تا چندی پیش سرپرست کمیته امداد امام خمینی کشور بودند) فرماندار وقت کاشان به من تلفن زدند و گفتند: 

فورا بخشداری را تعطیل کنید و به اتفاق کارمندان خود به پاسگاه ژاندارمری قمصر بیایید.

من همین کار را کردم. پس از لحظاتی آقای انواری و آقای موسی سیف امیر حسینی به اتفاق حدود ۱۵ نفر از قمصری ها به پاسگاه ژاندارمری قمصر آمدند. وقتی همه در اتاقی نشستیم، آقای فرماندار از همه حاضران خواستند تا مشاهدات خود را درباره ادعای آقای موسی سیف امیرحسینی بیان کنند و به رئیس پاسگاه هم دستور دادند اظهارات ایشان را به عنوان شهود ثبت و صورت جلسه کنند.

 ادعای آقای امیر حسینی این بود که من(بخشدار قمصر) با نصب بلندگو روی ماشین بخشداری به نفع خانم گرجی تبلیغ انتخاباتی کرده ام. 

  شاهدان هر یک چیزهایی متفاوت گفتند. 

مثلا یکی گفت: من صدای بلندگو را شنیدم ، ولی از روی ماشین بخشداری نبود. دیگری گفت: من ماشین بخشداری را دیدم، اما بلندگو روی آن نبود و تبلیغی نمی کرد. سومی گفت: ... 

خلاصه هیچ کس ادعا و اتهام آقای امیر حسینی علیه مرا تایید نکرد.

  در اینجا آقای امیر حسینی خشمگینانه از جای برخاستند و گفتند: 

این، تحقیقات نیست! تهدیدات است. در این جلسه همه از بخشدار می ترسند؛ بنابراین حقیقت را بیان نمی کنند.

 این را گفت و جلسه را ترک کرد.

پس از اثبات حقیقت، آقای انواری از رئیس پاسگاه خواستند مراتب را صورت جلسه کرده ،به امضای حاضران برسانند.

سپس روی به من کردند و گفتند: 

شما به سر کار خود بروید و با قاطعیت وظایف خود از جمله مراحل انتخابات را انجام دهید.

 پس از این جریانات تازه فهمیدم ماجرا از چه قرار بوده است. آقای موسی سیف امیر حسینی برای ورود به مجلس برنامه هایی مفصل تدارک دیده بودند. ایشان قبل از ورود به کاشان ضمن مراجعه به معاون وقت وزارت کشور ، از آنان خواسته بودند که آقای ص.م را مستقیما از تهران به عنوان بخشدار قمصر منصوب کنند. معاون وزیر گفته بودند: تا آنجا که من می دانم قمصر، بخشدار دارد. با این وجود آقای ص.م را به عنوان بخشدار به فرمانداری معرفی کرده بودند. بر حسب شنیده ها آقای امیر حسینی سپس با اخذ تایید نامه ای از آیت الله انواری (ابوی آقای حسین انواری) به دیدار فرماندار کاشان می روند و ضمن ارائه نامه ابوی ، از ایشان می خواهند آقای ص.م را به عنوان بخشدار قمصر منصوب کنند. 

آقای انواری در پاسخ می گویند: قمصر ، بخشدار دارد، اگر آقای ص .م  می خواهند بخشدار شوند، به آران بروند؛ چون آنجا بخشدار ندارد. 

آقای امیر حسینی می گویند: بخشدار قمصر صلاحیت برگزاری انتخابات را ندارند؛ زیرا با نصب بلندگو روی ماشین بخشداری به نفع یکی از کاندیداها تبلیغ کرده اند.

 به دنبال این ادعا و ایراد اتهام بود که آقای انواری با این که تازه به کاشان آمده بودند و مرا چندان نمی شناختند، با توجه به درایت و پختگی خود انجام این پیشنهاد را موکول به تحقیق درباره ادعای ایشان می کند. ...که در تحقیق عکس ادعای آقای امیر حسینی ثابت شد.

  متعاقب این رویداد آقای ص.م به کار قبلی خود برگشت و بخشدارشدن او منتفی شد.

 دو روز مانده به انتخابات روزی برادرم به من تلفن زد که امروز آقای امیر حسینی و چند نفر از دوستان و آشنایان من بناست مرا با خود به دفتر کار تو بیاورند تا از تو بخواهیم با امیر حسینی آشتی کنی. من چون با آنان رودربایستی دارم، همراه آنان می آیم، تو خود هر چه صلاح می دانی، عمل کن.

 پس از ساعتی آقای امیر حسینی به اتفاق چند نفر از جمله برادرم و آقایان خلیل ادیبی، سیاهکار و... به دفتر کار من در بخشداری قمصر آمدند. من پس از عرض خوش آمد ، خواستم تا کار خود را بفرمایند. 

آقای سیاهکار گفتند: ما می خواهیم شما همه کارمندان و مجریان انتخابات را به دفتر خود احضار کنید و در حضور ایشان بگویید که با آقای امیرحسینی اختلافی ندارید و به ایشان رای می دهید!

 من در پاسخ گفتم: من اولا، حتی به همسر و خانواده خودم هم نمی گویم به چه کسی رای بدهند،

 ثانیا ،من با آقای امیر حسینی اختلافی ندارم. ایشان به من اتهامی وارد کرده اند. حال اگر واهی بودن آن را درک کرده اند، از من پوزش بخواهند. من با ایشان هیچ کینه و دشمنی و اختلافی ندارم.

 ثالثا، اگر شما و ایشان فکر می کنید ایراد این اتهام باعث می شود که من در انتخابات علیه ایشان اقدامی کنم، به این کلام الله مجید( به قرآن روی میزم اشاره کردم) قسم می خورم که تا آنجا که بتوانم نمی گذارم حتی یک رای له یا علیه هیچ یک از کاندیداها جا به جا شود. 

سپس اضافه کردم:

 من سال ها علیه ظلم و ستم در زمان رژیم شاه و پیروزی انقلاب مبارزه کرده ام؛ اما اکنون چون در جایگاه امین مردم نشسته ام؛ بنابراین اگر این مردم به شاه هم رای بدهند، من رای شاه را به نام خمینی نمی خوانم!

  آقای امیر حسینی وقتی این برخورد قاطع را دیدند، ضمن اهانت هایی به برخی از سران نظام، جلسه را ترک کردند.

  در تاریخ ۲۴/۱۲/۱۳۵۸ مرحله اول انتخابات برگزار شد. پس از شمارش آراء ،آقای مهندس احمد کاشانی و خانم منیره گرجی به دور دوم راه یافتند. متعاقب اعلام این نتایج اعمال نفوذها آغاز شد. همیاری ۱۱ کاندیدای شکست خورده و قدرت بالای آقای امیر حسینی در دفتر هماهنگی بنی صدر کار را به جایی رساند که فرماندار نطنز و همه اعضای هیئت نظارت و اجرایی نطنز به بطلان انتخابات رای دادند.

 من چون یقین داشتم که انتخابات حد اقل در بخش قمصر به سلامت برگزار شده است، با تمام قدرت از صحت آن دفاع کردم. 

 پس از کش و قوس هایی و آمد و رفت های بازرسانی از وزارت کشور،سرانجام هیئتی متشکل از چند حقوق دان با شرکت نمایندگانی از دفتر هماهنگی بنی صدر و وزارت کشور به فرمانداری نطنز آمدند. از من و هیئت اجرایی و نظارت قمصر و نیز  نمایندگان همه کاندیداها هم دعوت کردند تا در جلسه ای در فرمانداری نطنز  شرکت کنیم. من با مدارک لازم و تعدادی از اعضای هیئت های اجرایی و نظارت قمصر در آن جلسه شرکت کردم . جالب این که نمایندگان تقریبا همه کاندیداهای شکست خورده آمده بودند، اما دو کاندیدای پیروز آقای مهندس کاشانی و خانم گرجی نه خود آمده و نه کسی را فرستاده بودند.

  آن روز بحث ار ساعت ۱۶تا ساعت ۲۴ نیمه شب طول کشید. همه حاضران و حتی هیئت اعزامی همه بر بطلان انتخابات تاکید می ورزیدند، تنها من و مسئولان قمصر از صحت انتخابات دفاع می کردیم. سرانجام من از رئیس هیئت اعزامی خواستم علت قانونی ابطال انتخابات را بفرمایند. ایشان بندی از یک ماده قانون انتخابات را مطرح کردند و یکی از اقدامات ما را مغایر آن بند دانستند. من پس از مطالعه آن ماده و بند،گفتم:

  من نه قاضی هستم و نه حقوق دان ، من یک معلم هستم؛ اما آن قدر شهامت دارم که زیر این بند می نویسم که اقدام ما با مفاد این ماده و بند هیچ مغایرتی ندارد. اگر هر یک از شما حقوق دانان شهامت دارید، عکس آن را بنویسید؛ سپس آن را به حضور سایر حقوق دان های کشور عرضه کنیم؛ تا ببینیم کدام یک درست می گوییم؟!

 پس از این سخن جلسه در سکوتی معنی دار فرو رفت.

 بالاخره گفتند : فردا  این بحث را در بخشداری قمصر  پی می گیریم.

 روز بعد به بخشداری قمصر آمدند و پس از ساعت ها بحث، نمایده وزیر کشور دست مرا گرفت و به اتفاق از جلسه بیرون آمدیم. ایشان به من گفت: 

تو از دیروز تا کنون چندین بار تکرار می کنی که از پشت میز مدرسه آمده ای و حقوق نمی دانی! اما نمی دانی همین یک جمله تو همه را خلع سلاح کرده است و چاره ای جز تایید نظر تو ندارند.

  در نتیجه هیئت اعزامی از سوی دفتر ریاست جمهوری نیز ناگزیر صحت انتخابات مذکور را تایید کردند. این تجربه موفق به من آموخت که اگر انسان با توکل بر خدا، در هر کاری درست عمل کند، و با منطق سخن بگوید، آن که پیروز می شود، منطق و حقانیت است.

 یکی از پی آمدهای این موفقیت اصرار آقای انواری به پذیرش معاونت فرمانداری توسط من بود.

  البته آقای امیرحسینی پس از تحمل این شکست غیر قابل انتظار با طرح شکایتی علیه من و آقای حسین انواری مبنی بر دخالت در انتخابات علیه خود در دادگستری، مخالفت خود را با ما پی گرفت. در روز برگزاری جلسه دادگاه در تهران، آقای انواری و من شرکت کردیم؛ اما خود امیرحسینی و وکیل او به خاطر واهی بودن ادعا اصلا حضور نیافتند. در نتیجه حکم دادگاه به نفع ما صادر شد.

  ...دنباله ماجراهای آقای امیرحسینی را بعدا خواهم نوشت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۹۵ ، ۱۱:۰۶
سید علیرضا شفیعی مطهر

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(434)  

 

« بهار شکوفایی » و « روزگار رهایی » !

 Картинки по запросу

من در این « دَیر و دیار » و در این « عصر و روزگار»

کسانی را دیدم که همه « شکوه شخصیّت » شان و « انبوه هویّت » شان 

نه در « احساس و تفکُّر » که در « لباس و تظاهُر »خلاصه می شد. 

در منطق اینان این سروده سعدی نه « تعریف »،

که این گونه « تحریف »  می شود:

تن آدمی شریف است به جان آدمیت؟!

نه ! همین لباس زیباست نشان آدمیت!

 اینان در « بهار شکوفایی » و « روزگار رهایی »

نه « ذوق گفتن » دارند و نه « شوق شکفتن »!

بل که « سر بر زیر » دارند و « پای در قیر»!

 

#شفیعی_مطهر

-------------------------

دَیر : صومعه،آتشکده،عبادتگاه

دیار: شهر و قبیله،خانه ها

انبوه: پیچیده و درهم،بسیار

تحریف: کج کردن،تغییر و تبدیل سخن کسی از حالت اصلی خود

 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۹۵ ، ۰۷:۲۶
سید علیرضا شفیعی مطهر

  #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(433)


« قانون طاغوت » یا « تار عنکبوت »!

 

Картинки по запросу


من قانون « روزگار طاغوت » را چونان « تار عنکبوت » دیدم 

که اگر « چیزی کوچک » یا « پشیزی اندک » در آن بیفتد، 

« گرفتار تار » و « اسیر این حصار »خواهد شد، 

ولی اگر « چیزی بزرگ » و « پرویزی ستُرگ » در آن بیفتد، 

آن « تار را پاره » و آن « تور را چاره »خواهد کرد. 

 

#شفیعی_مطهر

-------------------------------

طاغوت: متعدی،سرکش،هر معبودی جز خدا،بت،صنم

پشیز : پولک،فلس،پول خُرد فلزی کم ارزش،پول سیاه

پرویز :پیروز،مظفّر،فاتح

 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آبان ۹۵ ، ۰۴:۱۷
سید علیرضا شفیعی مطهر