سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات سیدعلیرضا شفیعی مطهر

سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات سیدعلیرضا شفیعی مطهر

با جور و جمود و جهل باید جنگید
تا پاک شود جهان از این هرسه پلید
یا ریشه هر سه را بباید خشکاند
یا سرخ به خون خویش باید غلتید

بایگانی

مسابقۀ بی سابقۀ هردمبیلی!

قصّه های شهر هرت. قصّۀ 114

#شفیعی_مطهر

روزی اعلی حضرت هردمبیل با تفرعُن خاصّ خود بر تخت سلطنت نشسته بود و درباریان چاپلوس و ریزه خوار خوان استبداد گوش تا گوش نشسته بودند و هر یک به بهانه ای از شاه و شیوۀ سلطنت افتخارآمیز او تعریف می کردند. 

در این میان شاه از درباریان پرسید: 

مردم شهر بیشتر دربارۀ چه موضوعی و چه شخصی بیشتر حرف می زنند؟ آیا همۀ مردم هم مثل شماها همه جا از ما و خدمات طلایی ما تعریف می کنند؟

درباریان در آغاز سکوت کردند چون کسی را ندیده بودند که از شاه تعریف کند. شاه با همۀ خِنگی اش علّت سکوت آنان را فهمید،لذا مجدّداً تاکید کرد:

دقیقاً به من بگویید مردم درباره چه کسانی بیشتر سخن می گویند؟ یعنی اسم چه کسانی بر سر زبان هاست؟

در اینجا زبان ها باز شد و هر یک دربارۀ یکی از ورزشکاران یا قهرمانان یا نویسندگان یا خوانندگان و...یا یکی از رویدادهای ورزشی،هنری و...سخن گفتند.شاه با ناراحتی فریاد زد: 

پس ما چی؟ کسی دربارۀ ما حرفی نمی زند؟ همه جا باید نام ما،عکس های ما و سخنان قصار ما بر در و دیوار شهر و ادارات و مدارس و کلاس ها و....توی چشم ها باشد!

پس از سکوتی فراگیر و طولانی صدراعظم سکوت را شکست و گفت:

اعلی حضرت باید یک کار صدادار تبلیغاتی بکنند تا ما بهانه ای پیدا کنیم و نام مبارک ملوکانه و کارهای بی نظیر و قهرمانانۀ اعلی حضرت را مرتّب در رسانه ها تکرار کنیم و بر سر زبان ها بیندازیم.

شاه پرسید: چه کنیم؟ چه کار صدادار و پرهیاهویی بکنیم که ناممان بر سر زبان ها بیفتد؟

همه به فکر فرورفتند. ناگهان یکی سربرآورد و پس از کسب اجازه به عرض رسانید:

من پیشنهاد می کنم یک مسابقۀ اسب سواری ترتیب دهیم. در آن مسابقه اسب اعلی حضرت از همۀ اسب ها سبقت بگیرد. آن گاه ما با کف زدن و تشویق همۀ مردم را تحریک کنیم تا همه درباره پیروزی کم نظیر اعلی حضرت حرف بزنند.

این پیشنهاد مقبول افتاد. بنابراین قرار شد صدراعظم تدارکات لازم را برای برگزاری این مسابقه انجام دهد.

برای این کار بهترین و چابک ترین اسب شهر هرت را برای اعلی حضرت در نظر گرفتند و در کنار آن چند راس قاطر و یابوی لاغر و ضعیف را آمادۀ مسابقه کردند. روز موعود شهر را تعطیل و همۀ مردم را برای تماشای مسابقۀ هیجان انگیز و تماشایی اسب دوانی فراخواندند. یک شاغلام حمّال بود که با خرِ شَل و پیرش بارکشی می کرد. او هم در آخر خرِ خود را آورد و خواهش کرد اجازه دهند او و خرش هم در مسابقه شرکت کنند. مسئولان که خیالشون راحت بود که خر شل شاغلام که نمی تواند همپای اسبان بدود،لذا خواهش او را پذیرفتند و شاغلام و خر شل او هم به صف اسب های مسابقه افزوده شد.

چون هردمبیل هرگز اسب سواری نکرده و در آن مهارتی نداشت.لذا استادان فن به او سفارش کردند فقط افسار اسب را در دست بگیرد و آن را هی کند.

وقتی سوت آغاز مسابقه را به صدا ذرآوردند،همۀ سوارکاران از جمله هردمبیل و شاغلام نیز حرکت کردند.

تماشاچیان که بیشترشان از عوامل درباری و نیروهای نظامی و امنیتی با لباس شخصی بودند ،همه ناگزیر بودند با کف زدن و هورا اسب هردمبیل را تشویق کنند. هردمبیل نیز با کمال غرور و تفرعن چون رستم دستان بر گُردۀ رخش قدرت نشسته و به همه فخر می فروخت.ناگهان بچه گربه ای از بین جمعیت تماشاچی به میان پیست اسب دوانی پرید! اسب هردمبیل با دیدن بچه گربه رم کرد و اعلی حضرت را به میان جمعیت پرتاب شد!

غوغایی برپا شد. جند نفر از ندیمان و ماموران کوشیدند اعلی حضرت و چند نفر از تماشاچیان مجروح و خون آلود را از صحنه به درببرند و به اورژانس برسانند. 

در این بین قاطرسواران و یابوسواران نیز سرگرم این حادثه شدند و از ادامه مسابقه بازماندند.در نتیجه این برنامۀ کار صدادار اعلی حضرت نیز با شکست روبه رو شد و سرانجام خرِ شَلِ شاغلام به عنوان برنده این مسابقه بی سابقه اعلام شد!!

کانال رسمی گاه گویه های مطهر

https://t.me/gaahgooye

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۱۰/۱۲
سید علیرضا شفیعی مطهر

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی