سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات سیدعلیرضا شفیعی مطهر

سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات سیدعلیرضا شفیعی مطهر

با جور و جمود و جهل باید جنگید
تا پاک شود جهان از این هرسه پلید
یا ریشه هر سه را بباید خشکاند
یا سرخ به خون خویش باید غلتید

بایگانی

 هیچ کس فوق قانون نیست!

قصّه های شهر هرت.قصّۀ 145

#شفیعی_مطهر

روزی به اعلی حضرت هردمبیل خبر دادند که یک مرد روستایی به دربان قصر مراجعه کرده و می گوید راه دوری را پیموده تا شخصاً به حضور اعلی حضرت شرفیاب شود و موضوع مهمّی را با ایشان مطرح کند. ضمناً چند خبرنگار فرنگی نیز ناظر این صحنه هستند تا ببینند اعلی حضرت با یک شهروند خود چگونه رفتار می کند.

هردمبیل با شنیدن خبر حضور خبرنگاران خارجی و امکان بازتاب این خبر مردمی در سطح جهان ، فوراً دستور داد: 

مرد روستایی را با احترام به حضور ما راهنمایی کنید. 

مرد روستایی پس از شرفیابی و عرض ادب و احترام گفت:

اعلی حضرتا! من حاجتی دارم که برای پایین ترین سطح مدیریت شهر هرت تا بالاترین مقام مطرح کرده ام و همه از انجام آن سر باززده و انجام آن را خارج از محدودۀ اختیارات و وظایف خود دانسته اند. بنابراین من راه دوری را پیموده ام تا حاجتم را برای پادشاهی مطرح کنم که هم دارای بیشترین اختیارات است و هم در همۀ امور کوچک و بزرگ دخالت می کند.

هردمبیل با شگفتی پرسید: حاجت تو چیست که فراتر از وظایف و اختیارات همۀ مسئولان کشور است؟

روستایی گفت: پسر ده سالۀ من کلاس سوم ابتدایی در یکی از مدارس روستای ما درس می خواند.معلّم کلاس به بچّۀ همسایۀ ما نمره بیست داده،ولی به بچّۀ من نمرۀ سیزده! وقتی رفتم نزد معلّم و اعتراض کردم،می گوید املای او غلط نداشته و املای پسر تو هفت غلط داشته است .خلاصه هر چه اصرار کردم یک بار هم به پسر من نمرۀ بیست بدهد و به پسر همسایه نمرۀ سیزده. او به هیچ وجه نمی پذیرد. وقتی رفتم نزد مدیر مدرسه،او پاسخ می دهد این کار جزء وظایف و اختیارات من نیست. به همین ترتیب همۀ سلسله مراتب را طی کرده ام و همه همین پاسخ را می دهند. حالا به محضر ملوکانه شرفیاب شده ام تا اعلی حضرت به معلّم پسر من دستور دهد تا به پسر من نمرۀ بیست و به پسر همسایه نمرۀ سیزده بدهد!

هردمبیل پرسید: حالا تو چرا انجام این کار را از ما می خواهی؟

مرد روستایی پاسخ داد: اعلی حضرتا! اوّلاً همه می دانند که مقام عالی سلطنت هر کاری بخواهد می تواند بکند. ثانیاً در همۀ امور مملکت دخالت می کنند،وقتی در شهر هرت برای بیشتر وابستگان درباری این همه مدرک های دکترای قلابی صادر می شود، چرا پسر من نتواند چند نمرۀ سفارشی از معلّمش بگیرد؟بنابراین برای حاجت من هم دستورات لازم را صادر فرمایید.

هردمبیل با وجود شدّت عصبانیت از جسارت های مرد روستایی احساس می کرد در حضور خبرنگاران خارجی نزد یک روستایی کم آورده،ناگزیر به وزیر دربار دستور داد به خواستۀ او ترتیب اثر دهند و هر چه زودتر او را از دربار برانند!

مرد روستایی پیروزمندانه دستور ذات ملوکانه را از وزیر دربار گرفت و با سرعت به سوی روستای خود حرکت کرد. به محض ورود به روستا یک راست به مدرسه رفت و دستور اعلی حضرت را به معلم فرزندش ابلاغ کرد. معلّم پس از مطالعۀ دستور اعلی حضرت با کمال شجاعت زیر آن نوشت:

«هیچ کس فوق قانون نیست!».

سپس نامه را به مرد روستایی برگردانید!

مرد روستایی که انتظار چنین برخوردی از یک معلّم نداشت،او را تهدید به شکایت نزد شاه کرد. معلّم با همان تهوُّر پاسخ داد: به هر کجا می خواهی شکایت کن!

روستایی بار دیگر با هزار رنج و زحمت خود را به هردمبیل رسانید و زیرنویس دستور ملوکانه را به شاه نشان داد. هردمبیل پس از مشاهدۀ دستخطِّ شجاعانۀ معلّم سر در گوش مرد روستایی گذاشت و آهسته گفت:

«اگر در شهر هرت صد نفر مثل این معلّم بودند،من هرگز نمی توانستم در اینجا فرمان برانم و بر دوش مردم سوار شوم»!!

 کانال رسمی ندای مطهر

https://t.me/nedayemotahar

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۰/۰۷/۱۶
سید علیرضا شفیعی مطهر

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی