سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات سیدعلیرضا شفیعی مطهر

سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات سیدعلیرضا شفیعی مطهر

با جور و جمود و جهل باید جنگید
تا پاک شود جهان از این هرسه پلید
یا ریشه هر سه را بباید خشکاند
یا سرخ به خون خویش باید غلتید

بایگانی

انتخابات هردمبیلی! قصّه های شهر هرت.قصّۀ 148

جمعه, ۱۴ آبان ۱۴۰۰، ۰۵:۱۵ ق.ظ

انتخابات هردمبیلی!

قصّه های شهر هرت.قصّۀ 148

#شفیعی_مطهر

مدّتی بود که گزارش هایی به هردمبیل می رسید حاکی از این که بسیاری از مردم با توجّه به مطالعۀ کتاب ها و روزنامه ها از یکدیگر می پرسند :

-چرا ما دموکراسی نداریم؟ 

-چرا هیچ یک از مسئولان شهر هرت با آرای ما برگزیده نمی شوند؟ 

چرا مسئولان ما در برابر اختیارات و مسئولیت خود پاسخگو نیستند؟

چرا و چراهای بسیار!!

هردمبیل زیر فشارهای مردمی سرانجام پذیرفت با برگزاری یک انتخابات صوری و تشریفاتی فعلاً شهردار با آرای مستقیم مردم برگزیده شود. ولی نه با آرای همۀ مردم،بلکه تعدادی از افراد گوش به فرمان و مطیع دربار در سالنی گردآیند و به یکی از نامزدهایی که دربار تعیین می کند،رای بدهند.

روزی در سالنی بزرگ بیش از 500 نفر از استادان،بزرگان،شخصیّت ها و سایر اقشار مردم - که همه مورد تایید دربار بودند- برای برگزاری انتخابات نمایشی گردهم آمدند.در آغاز برنامه تعداد سه نفر از نامزدهای برگزیدۀ دربار به حاضران معرّفی شدند و قرار شد هر یک به مدّت یک ساعت خود را به مدعوین معرّفی و برناه های خود را تشریح کنند و در پایان با رای گیری از حضّار، شهردار شهر هرت برگزیده شود.

پس از پایان سخنرانی نامزدها و پیش از رای گیری شخصی از پلّکان سن بالا رفت و از پشت تریبون بی مقدّمه خطاب به همۀ حُضّار گفت:

بسیاری از شما بی سواد و توسعه نیافته هستید اگرچه مدارک دانشگاهی دارید!

همۀ حاضران ضمن شوخی تلقّی کردن اظهارات این شخص شروع به خندیدن کردند!

آن شخص مجدّداً با قیافۀ کاملاً جدِی حرف خود را تکرار کرد. مردم باز هم خندیدند و شوخی تلقّی کردند. آن شخص وقتی بی تفاوتی مردم را دید،در حالی که با سرانگشت خود، تک تک حاضران را نشان می داد،می گفت:

آقا! شما را می گویم!خانم ! به شما بودم! آقایان و خانم های استاد و معلّم و مسئول!منظورم شماها هستید! شماها را می گویم! همۀ شماها بی سواد و توسعه نیافته هستید!....

کم کم حاضران قیافه ای جدّی گرفتند و گوینده را دیوانه نامیدند. شخص گوینده با کمال جدّیّت با ردّ اتّهام دیوانگی ،خود را کاملاً عاقل و حرف های خود را کاملا جدّی و منطقی و مستدلّ دانست. وقتی با اعتراض همگانی روبه رو شد ،همه را آرام کرد و از پشت تریبون خطاب به حاضران گفت: 

 نه من فرد بی ادبی هستم و نه قصد توهین به کسی را دارم. اگر بیان من منطقی و دارای پشتوانۀ استدلالی نبود،نپذیرید و اگر مستدلّ بود،لطفاً در پی درمان بی سوادی خود باشید.

جمعی پرسیدند: پس علّت بی سوادی و نفهمی ما چیست؟

آن مرد گفت: موضوع همایش امروز ما چیست؟

همه گفتند: انتخاب شهردار شهر هرت با آرای مستقیم ما به عنوان برگزیدگان شهر.

در این حال ماموران امنیّتی به ناطق یورش آوردند و کوشیدند او را از ادامۀ کار بازدارند و پشت تریبون فروکشند و او را باز داشت کنند. ولی حاضران با فریاد و سروصدا از ماموران خواستند که اجازه دهند حرفش را بزند.

ناطق مجدّداً پشت تریبون رفت و گفت: امروز سه نفر نامزدهای وابسته به دربار برای شما سخنرانی کردند و شما بدون این که اصلاً توجّهی به سخنان گویندگان بکنید،بارها برای آنان کف زدید و هورا کشیدید.  نه گویندگان سواد سخن گفتن داشتند و نه شما حوصلۀ شنیدن.

مثلاً نامزد اول در بیان جنگ اول شهر هرت با کشور سیلگنا گفت: کلّ سربازان دشمن 40 هزار نفر بودند. ولی وقتی آمار تلفات دشمن را به طور روزشمار با فریادهای حماسی بیان می کرد،مجموع تلفات آنان 65 هزار نفر شد. نه او عدد و رقم بلد بود و نه شما جمع بندی را!...و شما بدون ذرّه ای تعقُّل و تفکُّر فقط با تکیه به احساسات شعار دادید و کف زدید!!

نامزد دوم شیوۀ پاک کردن قند و شکر نجس را شستن با آب ذکر کرد. نه او این را فهمید و نه هیچ یک از شما که قند و شکر در تماس با آب در آن حل می شود و دیگر چیزی به نام قند و شکر نداریم! باز هم شما بدون تامُّل و اندیشیدن فقط کف زدید و هورا کشیدید!

نامزد سوم وقتی می خواست عددی بین اعداد هزار تا هزار و پانصد را برگزیند،عدد هزار و هشتصد را برگزید. در حالی که نه او و نه شما هیچ یک نفهمیدید که عدد 1800بیشتر از 1500 است!...و باز هم کف زدن و هورای احساسی!!نه تفکُّر و تعقُّل اساسی!

حاضران پس از شنیدن این موارد بدیهی، گویی حالا از خواب پریده باشند،همه متعجّبانه به یکدیگر می نگریستند و بر حماقت خود تاسّف می خوردند. کم کم پچ پچ ها و درگوشی ها بالاگرفت و برخی با صدای بلند فریاد زدند:

حق با ایشان است و ما اشتباه کردیم.اصلاً این نامزدها به درد شهردارشدن نمی خورند. این ها در ادارۀ امور روزمرّۀ خود ناتوان اند و.....

رئیس ماموران امنیّتی چون اوضاع را خطرناک و جلسه را در حال فروپاشی دید، فوراً ضمن صدور دستور دستگیری ناطق، خود پشت تریبون رفت و بدون این که پاسخی به این پرسش های بی پاسخ بدهد،اعلام رای گیری کرد.

مرد ناطق در حالی که توسّط ماموران بازداشت شده و او را با خشونت به سمت خروج از سالن می راندند،با صدای بلند خطاب به حضّار گفت:

عزیزان هموطن! مشت نمونۀ خروار است. شما نمونه ای از مردم ساکت شهر هرت هستید. تا زمانی که در سکوت احمقانه بسر می برید، هر روز به سقوط و فروپاشی جامعه نزدیک تر می شوید. تنها راه رهایی از استبداد،روشنگری و...

در این حال دهان او را بستند و با مشت و لگد او را به سوی زندان بردند....

 کانال رسمی ندای مطهر

https://t.me/nedayemotahar

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۰/۰۸/۱۴
سید علیرضا شفیعی مطهر

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی