سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات سیدعلیرضا شفیعی مطهر

سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات سیدعلیرضا شفیعی مطهر

با جور و جمود و جهل باید جنگید
تا پاک شود جهان از این هرسه پلید
یا ریشه هر سه را بباید خشکاند
یا سرخ به خون خویش باید غلتید

بایگانی

کدام ؟ بر که بگرییم ؟!

پنجشنبه, ۵ مرداد ۱۴۰۲، ۰۴:۳۰ ق.ظ

 

کدام ؟ بر که بگرییم ؟!

شفیعی مطهر

حسین جان ! اکنون قرن‌هاست که ما در هر کوی و برزن دردنامه تو را می‌سراییم

و بر مظلومیّت تو می‌گرییم ، اما تو بر بلندای قلل رفیع عزّت و حرّیّت ایستاده‌ای و

همۀ انسان‌های حق‌باور و حقیقت‌پرور را به آزادی و آزادگی فرامی‌خوانی.

حسین جان ! ای سردار سپاه سپیده ! و ای سالار به خون‌تپیده !

ای طلایه‌دار سرخ شفق ! و ای طلیعۀ سپید فلق !

تو زنگار انحراف اموی را با فوّارۀ خون جوانانت زدودی

و شعر بلند شهادت را با گلواژه‌های ایثار سرودی .

تو با خون یارانت ، فراخنای افلاک را ستاره‎باران و پهنای خاک را گلباران کردی .

تو دریا را در وسعت، تحقیر کردی و آسمان را در رفعت .

تو سپیده را در عصمت به پیکار خواندی و سپیدار را در حشمت .

تو سرو را در قامت خجل کردی و کوه را در استقامت .

تو چشمه‌سار را ایثار آموختی و ایثار را با ثار آمیختی .

تو حجم وسیع کلمات را در ستایش خود به تنگنا کشاندی و واژه‌ها را به ژرفا نشاندی .

تراوش نوش سخنانت ، شهد را شرمنده کرد و سخنوران را بنده .

جهاد آزادی‌بخش تو ،ستمدیدگان را شهد عزّت بخشید و ستمگران را شرنگ ذلّت چشانید .

تو شیفتگان شراب وصل را شهد شهادت نوشاندی و فریفتگان سراب جهل را شرنگ مرگ .

تو با نبرد شکوهمند خود مستکبران را ذلیل کردی و مستضعفان را جلیل .

زندگی با ذلّت را مرگ دانستی و مرگ با عزّت را زندگی.

تو حیات جاودانه را در آیینۀ مرگ شرافتمندانه یافتی و مشتاقانه به سویش شتافتی .

زندگی را پیکار در راه اندیشه نامیدی ، اندیشه‌ای که ریشه در کوثر رسالت داشته ،

زلال وحی می‌نوشد و کلام رب می‌نیوشد .

تو قائدین را الهام بخشیدی و قاعدین را قیام .

بر شهیدان سروری و بر سروران ، رهبر .

حسین جان ! این بخشی از کارنامۀ توست ....

و امّا اکنون بشنو که ما چه کردیم !

ما قرن‌هاست که عَلَمِ ولایت تو را بر دوش می‌کشیم و حلقۀ ارادت تو را بر گوش داریم .

امّا چه بسا برای تو و خاندان عزّت و طهارت تو مایۀ عیب و ننگ هستیم، نه زیب اورنگ .

فرزند برومند تو امام صادق( ع) فرمود :

« کونوا لَنا زَینا وَ لا تکونوا عَلَینا شَینا» .

برای ما مایۀ زینت و آبرو باشید و مایۀ ننگ و عار نباشید.

اما حسین‌جان ! قصّۀ تلخ ما را دمی بشنو !

حسین‌جان !ما مسلمانان بیش از یک میلیارد نفر ( بیش از 20درصد) جمعیّت جهان

را داریم ، اما فقط 5درصد تولید ناخالص ملّی دنیا را (یعنی کمتر از فرانسه !) داریم!

آیا این امّت شایستگی ادّعای پیروی از پیامبری را دارد که خود

«قَلیلُ‌المَوونَه و کثیرُالمَعونَه». بود ؟

یعنی مصرف و هزینه‌اش کمتر از همه ،ولی تولید و کمکش به بشریّت بیشتر از همه بود؟!

حسین‌جان ! کشورهای مسلمان عرب با داشتن 5درصد جمعیّت جهان 60درصد

واردات کشاورزی دنیا را دارند .

حسین‌جان ! نیای بزرگوار تو حضرت محمّد(ص) تحصیل علم و دانش را بر هر مسلمان

واجب شمرد ، اما من با چه رویی به تو بگویم که جمعیّتی حدود ۱۰۰میلیون نفر

در۲۱کشور عربی سوادخواندن ونوشتن ندارند. از هر ۳نفر عرب یک نفر و نیز حدود نیمی

از زنان عرب بی‌سوادند!

حسین‌جان ! ما امّت شیعۀ تو در ایران با داشتن یک درصد جمعیّت جهان ، 10درصد

نفت جهان ، 18 درصد گاز جهان و 7 درصد منابع و ذخائر زیرزمینی جهان و بهترین سرزمین

و آب و خاک را داریم ، امّا هنوز بیش از 80درصد هزینه‌های ما از محلِّ فروش نفت

تامین می‌شود ، نه از محلِّ تولیدات ما !و حدود 70 درصد جمعیّت ما زیر خطّ فقرند!

حسین‌جان ! تو با آفرینش عاشورا ، فرهنگی را بنیان نهادی که هیچ انسان عاشورایی

نباید خوار و ذلیل باشد ، امّا چه‌کنیم که بیش از 70 سال است که ما مسلمین به علّت

اتّکا به احساسات _ و نه تکیه به عقلانیّت _ از پس مقابله با 5 - 6 میلیون صهیونیست

زورگو بر نمی‌آییم . آیا تو این ذلّت را بر ما می‌پسندی و می‌بخشایی ؟

و ما را شیعۀ عاشورایی می‌دانی ؟

حسین‌جان ! از قصّۀ پر غُصّۀ جامعۀ اسلامی جهان چه بگویم؟

سرتاسر دشت خاوران سنگی نیست

کز خون دل و دیده بر آن رنگی نیست

قدّاره‌های غصب و قساوت خودکامگی، جوانه‌های سبز معصومیّت آزادگی را

قطعه‌قطعه می‌کنند !

عقابان خون‌آشام خودکامگی ، کبوترهای سپیدبال صلح و صفا را می‌درند .

خشم طوفان و سموم خزان ، شکوفه‌های سرخ شهامت و غنچه های عطرآگین

قداست را بی رحمانه به خاک می‌ریزند !

داس های دسیسه و دنائت ، ساقه‌های تّرد صداقت را درو می‌کنند !

غُرِّش تانک‌ها ، رویای لطیف کودکان را می‌شکنند .

بلور بغض در گلوی ستمدیدگان بی‌پناه شکسته

و چشمه‌های عطوفت در چشم‌های عاطفه یخ بسته است !

از چشمان خیس آیینه خون می‌چکد .

خودکامۀ بی‌قلّاده در رگ‌های خلق آزاده درد می‌ریزد

و دریا را در کنار اشک‌های کودکان می‌آویزد !

چشمان معصومانۀ هر کودک مظلوم، رمز هزار آیینه می‌گوید

و از هر آیینه هزار شاخۀ کینه می‌رویَد !

در جهان زور و شر ، تصویر زیبای حقوق بشر را در قاب تبلیغات دروغ می‌شکنند

و رشته‌های محبّت و ریشه‌های مودّت را از هم می‌گسلند!

امروز جنگ بی‌رحمانه علیه حقوق انسان‌ها در همۀ کشورهای تحت سلطۀ

جور و جهل و جمود ،اعتماد به مجامع بین‌المللی را بر داربست تجربه مصلوب کرده است .

ای کاش سبوی همه دریاها در چشمانمان می شکست ،

تا عمق فاجعه را می‌نگریستیم و اندکی درد را می‌گریستیم !

اما حسین‌جان ! اکنون تو بگو : آیا ما باید بر تو بگرییم ، یا تو بر ما؟!

تو که عصارۀ عزّت هستی ، یا ما که درماندۀ ذلت؟!

آری حسین جان ! تو بگو !

کدام ؟ بر که بگرییم؟ اشک حیران است

چرا ؟بر چه بگرییم؟ عقل پُرسان است

دانلود رایگان کتاب‌ها و دیگر آثار این قلم در کانال گزین‌گویه‌های مطهر

https://t.me/nedayemotahar

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲/۰۵/۰۵
سید علیرضا شفیعی مطهر

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی