سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات سیدعلیرضا شفیعی مطهر

سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات سیدعلیرضا شفیعی مطهر

با جور و جمود و جهل باید جنگید
تا پاک شود جهان از این هرسه پلید
یا ریشه هر سه را بباید خشکاند
یا سرخ به خون خویش باید غلتید

بایگانی

۲۳ مطلب در دی ۱۳۹۴ ثبت شده است

  #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(157)  

 

گوهر حق بر «غرور» می افزاید یا بر« شعور»؟!


http://dl.goharemarefat.ir/ftp/Picture/Ghorour.jpeg

من انسانی را دیدم« فکور »با ذهنی« پرشور»

او با همه وجود در جست وجوی «حقیقت» بود.

در مقابل ، شخصی را دیدم که 

دل «صدف فضیلت» را« شکافته» 

و « گوهر حقیقت» را «یافته» بود! 

من «حقیقت پژوه فکور» را بر مسیر« کمال» دیدم

و «حقیقت یافته مغرور» را بر طریق« ضلال». 

زیرا او همه عمر راه« می پوید» و حق را «می جوید»

اما این مغرورانه همه «حقیقت» را در «حصار» خود 

و همه« واقعیت» را در« انحصار »خود می داند!!

او همواره بر «دانش» می افزاید و این بر «لغزش»!

#شفیعی_مطهر 

--------------------------------------------------------

سایر آثار این قلم در :   گاه گویه های مطهر     telegram.me/amotahar

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۹۴ ، ۱۶:۳۳
سید علیرضا شفیعی مطهر

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(155) 

 

رویش «شَجَر خوشبختی» در «بستر سختی»

 

  من عکاس ها را دیدم که زیباترین عکس ها را 

در تاریک ترین اتاق ها ظاهر می کنند .

  این کار« سَتُرگ» این درس« بُزُرگ» را به من آموخت 

که هر گاه در تنگنایی «تاریک» و کوره راهی« باریک» از زندگی قرار گرفتم، 

بدانم که « نقش آفرین هستی» و « فَرنشین اَلَستی»

می‏ خواهد از من« تصویری زیبا» و «اکسیری کیمیا» بسازد.  

  بنابراین از سختی ها « نباید هراسید» 

و از دشواری ها « نشاید ترسید».

زیرا «شَجَر خوشبختی» در «بستر سختی» می روید!

#شفیعی_مطهر 

--------------------------------------------

شَجَر : درخت،درخت سبز

سَتُرگ: بزرگ ،عظیم

فَرنشین: رئیس،فرمانروا

اَلَستی :(اَلَستُ :آیا نیستم؟)،روز ازل،روزی که خداوند به فرزندان آدم گفت:«اَلَستُ بِرَبکم؟» آیا پروردگار شما نیستم؟

اکسیر: جوهری که ماهیت جسمی را تغییر دهد.مثلا مس را طلا کند.

کیمیا: کمیاب،ارزشمند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ دی ۹۴ ، ۰۳:۲۳
سید علیرضا شفیعی مطهر

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(152)  


شهر «اهریمن» و دشت« سَتَرون»


 ذهن، کشتزاری« آماده»

و مزرعه ای« فوق العاده» است؛

که باید « ایده» را در آن «کاشت»

با « مطالعه» آن را آبیاری ،

و با « مشورت » آن را تقویت ،

و با « پذیرش انتقاد » آن را آفت زدایی کرد؛

تا بهترین محصول را «برداشت».

اما متاسفانه در این کویر «اهریمن» و دشت« سَتَرون»

چه بسیار اذهانی، «شوره زار»

و نخبگانی «خوار» شده اند!!

زیرا سَموم ویرانگر و و نهیب تندر

شکوفه های استعداد را پرپر

و گلزارهای اعتماد را خاکستر می کند.


#شفیعی_مطهر

—------------------------------------------------------------------------------—

ایده  : اندیشه،فکرخیال،تصور،رای،عقیده،نیت،سلیقه ادبی و صنعتی

اهریمن : خرد خبیث، عقل پلید، شیطان

سَتَرون : نازا ،عقیم

سموم:  باد گرم مهلک، باد زهرآلود

نهیب:  ترس، بیم، هیبت، نعره

تُندَر : رعد، غرشی که از آسمان به گوش رسد،آسمان غرش،غرش ابر
*******************************
سایر آثار این قلم در :   گاه گویه های مطهر     telegram.me/amotahar


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ دی ۹۴ ، ۰۹:۳۵
سید علیرضا شفیعی مطهر
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(151)  

 

حلقه« حق» و حقیقت «مطلق» 

    آبشار را دیدم 

او«  زبان روزگار» بود و « شتابان بی قرار».

او را روایتگر« جریان زندگی» و« دوران بندگی» یافتم . 

او با باور به مکتب« این نیز بگذرد»، 

هم «تلخی های خاشاک»را می برد 

و هم «شیرینی های طربناک» را. 

او در جریان پرشتاب حیات 

نه آنی «درنگ» داشت 

و نه آهی برای« آهنگ».  

از خروش و ریزش بی امان آبشار دریافتم

که هر لحظه «زمین در گذر» است و «زمان در گذار»!

نونهالان «می بالند» و کهنسالان رو به« زوالند»!

سموم« مرگ» طراوت« گلبرگ» را پرپر می کند،

ساقه های سبز« امید» را می شکند

و جوانه های تُرد «نوید» را به خاک می ریزد.

در عرصه هستی آن گلی «می پاید» 

و پایندگی را« می شاید»،

که دل در حلقه« حق» بندد

و به حقیقت «مطلق» پیوندد!

 

#شفیعی_مطهر  

---------------------------

زوال : نیست شدن،از بین رفتن،نابودی،ناپایداری،نیستی

سَموم: باد گرم مهلک،باد زهرآلود

طراوت: تر و تازه شدن،تازگی،شادابی

تُرد: تر و تازه،آنچه زود شکسته شود،زودشکن،لطیف

نوید: خبر خوش،مژده،بشارت،وعده نیک

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ دی ۹۴ ، ۱۲:۱۳
سید علیرضا شفیعی مطهر

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(149)  

 

«تخلیه هیجان» یا «تحلیه ایمان»؟!

 

 من مردمانی را « بخردان بهروز» و «پهلوانان پیروز» دیدم

که شجاعت را نه «آژمان تاختن»و « جان باختن» در رویارویی با شیر ،

که در جان سالم به دربردن از« شر شیر» و «شرارت شمشیر» بدانند.

شجاعت نه «در جان باختن»  ، که شیر را« بر خاک انداختن» است.

بنابراین دانستم که شجاعت نه «تخلیه هیجان» ، که «تحلیه ایمان» است!

#شفیعی_مطهر

—---------------------------------------------—

آژمان : بی زمان،بی امان، پی در پی

تخلیه : تهی کردن،خالی کردن ،رهاکردن،واگذاشتن

تحلیه : زیوربرنهادن،پیرایه بستن،آراستن(حلیه :زیور،زینت،پیرایه)

*************************************

سایر آثار این قلم در :   گاه گویه های مطهر     telegram.me/amotahar

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ دی ۹۴ ، ۰۷:۲۹
سید علیرضا شفیعی مطهر

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(148)

 

هر«انسان» یک «وجدان»

 

  من همه افراد «زمین» و همه انسان های« زمان» را دیدم 

که همه در یک چیز مشترک بودند:« متفاوت بودن!!» 

بنابراین دانستم که انسان نه «کالایی تولیدی» ، 

که «کیمیایی توحیدی» است؛

پس هر انسان «موجودی منحصر به فرد» است و «وجودی بی هماورد».

 هر انسان مشتاقانه می خواهد «خودش» باشد.

هر انسان یک« زبان آزاد» برای «گُفتن» دارد

و هزاران «غنچه استعداد» برای «شکُفتن».

هر انسان یک «وجدان ذاتی» دارد و یک« ایمان درجاتی»!

آفرینشگر هستی به هر انسان عقل و خرد داد 

تا خود« راه» را از «چاه» « بازشناسد» 

و در پویش» راه» از هیچ «پادشاه» « نهراسد»! 

 

#شفیعی_مطهر

----------------------------------------------------------- 

کیمیا : اکسیر،ماده ای که با آن بتوان مس را تبدیل به زر کرد

هماورد : حریف، رقیب

وجدان : گم شده را یافتن، نیرویی در باطن شخص که وی را از نیک و بد اعمال آگاهی دهد

*********************************

سایر آثار این قلم در :   گاه گویه های مطهر     telegram.me/amotahar

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ دی ۹۴ ، ۰۸:۱۵
سید علیرضا شفیعی مطهر

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(147) 


« سوختن» برای« ساختن»

 

 من شمعی را دیدم که شب را «می نگریست»

و بر سیاه دلی شب زدگان« می گریست». 

اما شب زدگان «غافل» و روزگریزان «کاهل» ،

رفاه و « آسودگی» را در خور و خواب و « خمودگی»«یافته! »

و به سوی ذلت و ضلالت« شتافته» اند!

...و شمع مظلوم را دیدم که تا «توان داشت،سوخت» 

و تا «جان داشت،ساخت!»

...و من رسالت انسان« روشنگر »را چون پاره «اخگر» دیدم ؛

«جان سوختن» برای« انسان ساختن» 

و «اخگر اندوختن» برای« سر باختن!»

#شفیعی_مطهر

------------------------------------------------------------------

کاهل : تنبل،سست،ناتوان

خمودگی: خاموش شدن آتش،بیهوش شدن،خاموشی،سکوت

اخگر: پاره آتش،زغال افروخته،شراره،خرده آتش

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ دی ۹۴ ، ۰۶:۵۹
سید علیرضا شفیعی مطهر

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(146) 

 

روی به «قبله»و دل با «قبیله»؟!

 

من نمازگزاری را دیدم که روی به سوی« قبله» داشت، 

ولی دل در هوای « قبیله ». 

آن گونه نیایش می کرد که گویی همه خدای اویند، 

در حالی که خدای چنان به او توجه می کرد 

که گویی او تنها بنده نیایشگر اوست!  

بنابراین دانستم که در دل جز «آیت ولای یار»

و در اندیشه جز «قامت والای دلدار» نباید راه داد! 

 

#شفیعی_مطهر

--------------------------------------------

آیت: نشان،نشانه،علامت،معجزه،دلیل،حجت،برهان

ولا: محبت،صداقت،مصادقت،قرب،نزدیکی،خویشاوندی

والا:بلند،مرتفع،ارجمند،باقدر و مرتبه،شریف،عزیز،گرامی،شایسته،مشهور... 


سایر آثار این قلم در :       گاه گویه های مطهر     telegram.me/amotahar

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ دی ۹۴ ، ۰۶:۵۳
سید علیرضا شفیعی مطهر

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(145)  

 

«تدبیر»،رمز پیروزی بر «زور» و «زر» و «تزویر»

 

 من مرغ ماهی خواری را دیدم که هر از چند گاه

« ماهیان بی آزار» و این «شناگران بی منقار» را شکار می کرد. 

ماهیان نیز بی آن که پایداری کنند، ذلیلانه تسلیم خودکامگی او می شدند. 

روزی ماهی خوار کوشید تا قورباغه ای را شکار کند؛ 

اما قورباغه« شجاع» آنقدر گلوی ماهی گیر«طماع» را «فشُرد »تا او «جان سپُرد»!!

بنابراین فهمیدم رمز رهایی و راز شکوفایی،در این سه سخن است:

«مقاومت» در برابر« زور» ،

«قناعت» در برابر« زر»

و «کیاست» در برابر «تزویر» !

#شفیعی_مطهر

----------------------------------------------------

منقار : نوک پرنده 

طماع: بسیار طمع کننده،پرحرص

کیاست : زیرکی،تیزفهمی،هوشیاری،دانایی،فراست

تزویر: دروغ آراستن،دروغ پردازی،مکرکردن،فریب دادن،گول زدن،دورویی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۹۴ ، ۰۸:۳۶
سید علیرضا شفیعی مطهر

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(144)  

 

«آجر و سنگ» یا « فکر و فرهنگ»؟!

 

 

 من امیرکبیر را دیدم که در واپسین دم حیات و در آستانه وفات 

توسط قاتل خود به ناصرالدین شاه پیام داد که : 

« من می روم ، اما دارالفنونی ساختم که از هر آجرش، امیرکبیری برمی خیزد!» ....

اما زهی افسوس که «خودکامگان خونریز» و «فرمانروایان حق ستیز» با کشتن اندیشه ، 

آجرها و سنگ ها را به« قیادت» می گیرند و آجرسازان را به« خدمت! »

نه نهال بدون «ریشه» به کار می آید و نه آجر و سنگ بدون« اندیشه !!»

بنابراین دریافتم که با مرگ اندیشمندان ما ضمن پاسداری از ریشه ها

باید اندیشه ها را« پاس داریم» و اندیشمندان را «سپاس گزاریم!»

زیرا آنچه اندیشه ها را می سازد نه «آجر و سنگ»  ،

که« فکر و فرهنگ» است!

 

#شفیعی_مطهر

------------------------------------------

قیادت : اسارت،رهبری کردن ،پیشروشدن

 

سایر آثار این قلم در :       گاه گویه های مطهر     telegram.me/amotahar

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ دی ۹۴ ، ۰۹:۱۲
سید علیرضا شفیعی مطهر