حلقه« حق» و حقیقت «مطلق»
حلقه« حق» و حقیقت «مطلق»
آبشار را دیدم
او« زبان روزگار» بود و « شتابان بی قرار».
او را روایتگر« جریان زندگی» و« دوران بندگی» یافتم .
او با باور به مکتب« این نیز بگذرد»،
هم «تلخی های خاشاک»را می برد
و هم «شیرینی های طربناک» را.
او در جریان پرشتاب حیات
نه آنی «درنگ» داشت
و نه آهی برای« آهنگ».
از خروش و ریزش بی امان آبشار دریافتم
که هر لحظه «زمین در گذر» است و «زمان در گذار»!
نونهالان «می بالند» و کهنسالان رو به« زوالند»!
سموم« مرگ» طراوت« گلبرگ» را پرپر می کند،
ساقه های سبز« امید» را می شکند
و جوانه های تُرد «نوید» را به خاک می ریزد.
در عرصه هستی آن گلی «می پاید»
و پایندگی را« می شاید»،
که دل در حلقه« حق» بندد
و به حقیقت «مطلق» پیوندد!
#شفیعی_مطهر
---------------------------
زوال : نیست شدن،از بین رفتن،نابودی،ناپایداری،نیستی
سَموم: باد گرم مهلک،باد زهرآلود
طراوت: تر و تازه شدن،تازگی،شادابی
تُرد: تر و تازه،آنچه زود شکسته شود،زودشکن،لطیف
نوید: خبر خوش،مژده،بشارت،وعده نیک