سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات سیدعلیرضا شفیعی مطهر

سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات سیدعلیرضا شفیعی مطهر

با جور و جمود و جهل باید جنگید
تا پاک شود جهان از این هرسه پلید
یا ریشه هر سه را بباید خشکاند
یا سرخ به خون خویش باید غلتید

بایگانی

۵۶ مطلب در مهر ۱۳۹۴ ثبت شده است

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(ویژه عاشورا)

 

کل ارض کربلا و کل یوم عاشورا

 

من در هر «شهر و دیار» و در هر «روز و روزگار»،« بساط ستم و زور» و «انبساط فسق و فجور» را دیدم، 

آن روز را «عاشورا »

و آن شهر را «کربلا » یافتم!

«ستم ستیزی» و «زورگریزی»،برای هر انسان باکرامت،« نمادی از فطرت» است و «فریادی از فضیلت» .

برای هر ستم کشیده و هر جفادیده، هر زمینی «کربلا»است و هر روزی،«عاشورا»!       

 

(#شفیعی_مطهر)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مهر ۹۴ ، ۱۱:۱۳
سید علیرضا شفیعی مطهر

عاشورا؛تبلور عزت و کرامت انسان 


بخش دوم


عزت در لغت و اصطلاح 


#سیدعلیرضاشفیعی_مطهر


«عزت »در لغت به معنای عظمت و بزرگواری و ارجمندی و ارج و سرافرازی آمده است . شیخ بهایی علیه الرحمه می گوید :

عزت اندر عزت آمد ای فلان

تو چه جویی زاختلاط این و آن

گر تو خواهی عزت دنیا و دین

عزلتی از مردم دنیا گزین

در منتهی الارب فی لغه العرب ،« عزت» در مقابل« ذلت» و به معنای« ارجمندی و شدت »است .

راغب اصفهانی لغت شناس پرآوازه قرآن کریم« عزت »را از ریشه « ارض عزار » به معنای زمین سخت و نفوذناپذیر می داند و آن حالتی است که انسان را از مغلوب شدن باز می دارد .

« عزت نیز به معنای توانایی و در مقابل ذلت آمده است » .

فقیه دامغانی با توجه به کاربرد کلمه عزت و مشتقات آن در قرآن کریم ، این معانی را برای آن بیان کرده است :

1- عظمت و بزرگی 

2- جمعیت و اختلاف 

3- غلظت و صلابت 

4- سخت و دشوار 

5- تقویت کردن 

6- غلبه

7- المنع ( محکم و استوار ) .

 

علامه طباطبایی می گوید : عزت به معنای قاهر غیر مقهور و غالب غیر مغلوب اختصاص به خداوند عزوجل دارد؛ زیرا که غیر او محتاج و حتی مالک نفس خویش نیست مگر این که خدا به او رحم کند و از عزت خویش چیزی به او ببخشاید همچنان که به مومنین عزت داده است .

در یک تحلیل روشن در متون دینی به دست می آید که حقیقت عزت در درجه نخست قدرتی است که در دل و جان انسان ظاهر می شود و او را از خضوع و تسلیم و سازش در برابر طاغیان و یاغیان باز می دارد؛ قدرتی که با داشتن آن هرگز اسیر شهوات نمی شود و در برابر هوی و هوس سر فرود نمی آورد .  قدرتی که او را به مرحله نفوذناپذیری در برابر « زر » و « زور » و « تزویر » ارتقاء می دهد و این قدرت نیز از ایمان به خدا و عمل صالح سرچشمه می گیرد و از این جهت است که در بعضی از متون تفسیری آمده است که: 

« عزیز به معنای قدرتمندی است که شکست ناپذیر است؛ هم توانایی ارایه آیات بزرگ را دارد و هم در کوبندة تکذیب کنندگان است . »

ادامه دارد...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مهر ۹۴ ، ۰۸:۰۳
سید علیرضا شفیعی مطهر

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب (75)               


 خار «قدرت» یا گل« محبت» ؟!



من سیم خارداری را دیدم که از داشتن خار خسته شده بود.
او کم کم به این باور رسیده بود که «دوران خار گذشته» و« زمان ایثار گشته»
و اکنون همه فهمیده اند که طبع و ذات بشر نه« زبان خار قدرت» ، 

که «بیان گل محبت» را بهتر می شنود و می فهمد.
 «تارهای سست عنکبوت» ، «خارهای سخت طاغوت» را فروپوشانده و از کارایی انداخته اند! 


(#شفیعی_مطهر)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مهر ۹۴ ، ۰۶:۲۷
سید علیرضا شفیعی مطهر

#‏دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب_‬(74)

 

غارت کردن یا مرارت بردن؟! 

 

من در این شهر سرب و سراب گروهی را در« حال مرارت»
و جمعی را در« خیال غارت » دیدم.
آنان که«مرارت» می بینند،جز «حقارت» نمی کشند!
آما کسانی که «غارت» می کنند،به «صدارت» می رسند!
...و تا «عدالت» استقرار نیابد،«رذالت»فرمان می راند!

عکس ‏سیدعلیرضا شفیعی مطهر‏
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مهر ۹۴ ، ۱۶:۰۱
سید علیرضا شفیعی مطهر

 

  عاشورا، تبلور عزت و کرامت انسان/1 


سخن آغازین


و لقد کرمنا بنی آدم و حملناهم فی البر والبحر و رزقناهم من الطیبات و فضلناهم علی کثیر ممن خلقنا تفضیلا ( اسری ، ۷۰)

   ما فرزندان آدم را بسیار گرامی داشتیم . آن ها را بر مرکب های خشکی و دریا سوار کردیم و از هر غذای لذیذ و پاکیزه ایشان را روزی دادیم و بر بسیاری از آفریدگان خود برتری و فضیلت بزرگ بخشیدیم.


جامعه ای را می توانیم توسعه یافته و پیشرفته بدانیم که انسان ها در آن به عنوان شهروندان دارای حقوق ، کرامت و شخصیت باشند . اگر کرامت و حقوق انسان ها و شهروندان در جامعه ای توسط حاکمان به رسمیت شناخته شده و از آن پاسداری شود ، از آن پس رای انسان ها ، قلم و بیان انسان ها ، نظریات انسان ها ( اعم از موافق و مخالف با حاکمان) و دین و ...انسان ها محترم و ارزشمند است .

برای استمرار یک حکومت مستبد و خودکامه راهی بهتر و روشی کار آمد تر از تحقیر مردم و خوار کردن شخصیت آنان نیست. چه، مردمی رشید، خودباور، آزاده و دارای کرامت و عزّت نفس هرگز تن به خودکامگی و ذلّت حقارت نمی دهند. خداوند رمز بقا و راز استمرار حکومت ظالمانه و مستبدانه فرعون مصر- و همه فراعنه و مستبدان تاریخ- رادر تحقیر شخصیت شهروندان بیان می فرماید: 

    «فاستخفّ قومه فاطاعوه،»(زخرف، 54)

    پس فرعون( با تبلیغات باطل و غوغا سالاری) ملّتش را ذلیل و زبون کرد تا همه مطیع فرمان او شدند. 

    یک انسان با شخصیت، شریف و دارای احساس خود ارزشمندی نه تنها زیر بار زور و خودکامگی نمی رود، بلکه شخصیت گرامی و عزیز خود را به هیچ گناه و معصیتی نمی آلاید. یک ملت شریف، آزاده و با کرامت نیز ذلت نمی پذیرد، تن به تحقیر نمی دهد ودر برابر ستم، سر تسلیم فرود نمی آورد.

بر پایه اصل آسمانی « لقد کرمنا بنی آدم » (الاسرا، ۷۰ ) ما باید کرامت انسان ها و حقوق مسلمشان را باور کنیم . هر چیز منسوب به انسان از جمله اعتقادات ، باورها ، آرا و افکار و عرفیات او محترم است. اگر هر یک از آن ها را سخیف ، باطل ، پوچ ، خرافی ، غیر استدلالی و موهوم دانیم، باید با استدلال منطقی و با روش اقناعی باور و پندار او را اصلاح کنیم و صد البته باید همین ارزیابی را که ما از او داریم ، بپذیریم که او هم درباره ما داشته باشد.


در متن آموزه های اسلامی انسان تا بدان پایه کرامت و ارزش دارد که در حدیثی می خوانیم:

 « اگر اهل آسمان ها و زمین در قتل یک نفر شریک شوند، همه به دوزخ می افتند.»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مهر ۹۴ ، ۱۰:۳۳
سید علیرضا شفیعی مطهر

آیا تکرار واژه « مَن» در آغاز همه جملات نشانه «مَنِیَت» نیست؟ 

 

توضیحی درباره مجموعه«#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب»

 

 

گاهی برخی از دوستان فرزانه با زبانی دلسوزانه می گویند:

چرا همه جملات مجموعه «دل دیدنی های شهر سرب و سراب» با واژه « من» آغاز می شود؟

آیا تکرار واژه « مَن» در آغاز همه جملات ، نشانه «مَنِیَت» نیست؟

من ضمن سپاس از همه عزیزان فرزانه و فاضل توضیحا مطالبی را به استحضار همه دوستان عزیز می رسانم؛ ولی همچنان به نظریه همه دوستان احترام می گذارم؛گر چه از توضیحات حقیر قانع نشوند!

معمولا همه کسانی که درباره هر موضوعی فرهنگی،سیاسی،فلسفی،علمی،اقتصادی،مذهبی،و....نظری یا تحلیلی و تفسیری ارائه می دهند، آیا جز این است که تنها «نظر» و «تحلیل» و « تفسیر» خود را درباره آن موضوع ارائه می کنند؟ در حالی که معمولا نظردهنده و مفسر و تحلیلگر نظر خود را به گونه ای عرضه می کند که گویا حقیقت همین است و بس!

یعنی عرضه کننده نظر همه حقیقت را در نظر و تحلیل خود می بیند و لاغیر!

در حالی که حقیر بدین شیوه معترض و منتقد است؛ زیرا من بر این باورم که هر کس درباره هر موضوعی نظر می دهد،فقط به فقط نظر خود را عرضه کرده،نه بیان کل حقیقت را!

به دیگر سخن من نظریات همه صاحب نظران درباره هر موضوعی را قابل نقد می دانم. نظریات همه انسان ها را حتی اگر ترجمه و تفسیر متون مقدس باشد،گزاره ای می دانم که می تواند درست یا نادرست یا دربر دارنده بخشی از حقیقت باشد.

اکنون این حقیر با بضاعت اندک خود از آغاز تصریح می کنم که این گزاره ها تنها و تنها «نظر من» است؛نظر یک انسان محتمل الخطاست و نظرش قابل نقد و ارزیابی است.

کسی این گزاره ها را ارائه می کند که بر این باور است که همه باورهای همه انسان ها قابل نقد است. بنابراین چه بهتر که از آغاز تصریح و تایید کنیم که این تنها نظر «من» است!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مهر ۹۴ ، ۰۹:۲۹
سید علیرضا شفیعی مطهر


#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب (73) 


مرزداران اندیشه و فرهنگ


من آرش کمانگیر را دیدم با «کمانی گران» و «چشمانی نگران».
نگران از این که کمان و پیکان او دیگر نمی توانست مرزها را درنوردد 

و بوم و بر نیاکان را پاس دارد .
 او می دانست که فرزندانش امروز باید با کمان «اندیشه » و پیکان «فرهنگ » ،
 مرزهای عدالت و آزادی را «پاس دارند »
و مرزداران اندیشه و فرهنگ را« سپاس گزارند».
ولی افسوس....!! 


(#شفیعی_مطهر)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مهر ۹۴ ، ۰۶:۴۲
سید علیرضا شفیعی مطهر

  #دل_دیدنی_های_شهر سرب_وسراب

ویژه عاشورا(1)

 

من آزادمرد کربلا و پیامبر مکتب عاشورا را دیدم که در صحرای منی گویی از ورای قرن ها تاریخ، وضعیت امروز ما را می نگرد و خطاب به عالمان دین و متولیان آیین فریاد برمی آورد که :

«...باری این چه وضعیت و چه مصیبتی است که اصحاب درفش و دینار، این زورگویان خودسر بدمنش و چیره دستان بدکنش - به رغم این که مبدا و معادی نمی شناسند و باور ندارند - فرمانروایی یافته 

و نهاد شریعت را به ازدواج نهاد قدرت درآورده 

و رسانه های تبلیغی را در اختیار گرفته و به استخدام خویش درآورده 

و در هر شهر و کوی و برزنی ،سخنوری بر منبر دارند 

و همه زمان و زمین را به اشغال درآورده و پوشش داده اند 

و مردمان را - بی هیچ گونه امکان دفاعی - به اسارت گرفته و به بردگی و بندگی کشیده اند ! 

ارزش ها را دچار ریزش و نیروها را دچار میرش کرده اند؟! »

 « خدایا ! تو گواهی و می دانی که دغدغه من نه رقابت در قدرت و نه سبقت در کسب ثروت و شهرت است؛ 

بلکه بر آنم تا بر بام جامعه پرچم های دین به اهتزاز درآید 

و در جام جامعه نشانه های اصلاح آشکار شود، 

مگر تا بندگان خدا آسوده گردند

و تعهدات الهی سامان پذیرفته و انجام گیرد و بر زمین نماند.»

 « هان ! ای گروه عالمان ! به یاری ما برخیزید و به ما حق دهید؛ 

چه ، آن که ستمکاران با همه توش و توان بر شما چیره گشته و سخت در خاموشی نور پیامبر می کوشند.»

                                      (تحف العقول،240/1384)

#شفیعی_مطهر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ مهر ۹۴ ، ۱۶:۳۰
سید علیرضا شفیعی مطهر


#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب (72) 


« پرواز پگاهی» و« آواز آگاهی»!!


 من یک پنجره را دیدم که« نگاه »را امتداد می بخشید تا «پگاه».
 من هزار «پنجره پرواز» در هر «بال» داشتم و هزار« حنجره آواز» در «خیال» ،
 ولی دریغ از لحظه ای« پرواز پگاهی» و« آواز آگاهی»!! 

در این شهر نه شوقی برای «پرواز» گذاشته اند و نه شوری بر «آواز»!

«پروازها» آرمیده در «آرزو» و «آوازها» خشکیده در «گلو»!


(#شفیعی_مطهر)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ مهر ۹۴ ، ۰۶:۰۲
سید علیرضا شفیعی مطهر

آخر آن نور تجلی دود شد... 


( چگونه انقلابی های پاک نهاد به خودکامگان جلاد تبدیل می شوند؟) 


لطفا بخوانید و نظر دهید

#سیدعلیرضاشفیعی_مطهر

سال ها پیش یک مامور راهنمایی و رانندگی در یکی از خیابان های لیبی در حال گشت ، خودرویی را دید که در محل « توقف ممنوع» پارک شده است. افسر فورا در کنار آن توقف کرد و برگه ای جریمه نوشت و روی شیبشه جلو خودرو الصاق کرد.

 افسر در حال حرکت بود که ناگهان دید یک نفر سرهنگ ارتش لیبی از ساختمانی بیرون آمد و به سوی خودرو جریمه شده رفت. مامور راهنمایی پس از این که متوجه شد که آن خودرو متعلق به یک جناب سرهنگ است که نشناخته آن را جریمه کرده ، جلو آمد تا از ایشان پوزش بخواهد و برگه جریمه را پس بگیرد ؛ ولی با کمال شگفتی مشاهده کرد که جناب سرهنگ با دیدن برگه جریمه و شخص مامور راهنمایی ، به جای اعتراض و ابراز ناراحتی، از مامور راهنمایی به خاطر وظیفه شناسی بسیار تشکر کرد و تاکید کرد که همه مردم فارغ از هر مقام و جایگاه اجتماعی یا سیاسی باید در برابر قانون یکسان باشند.

  آیا می دانید آن سرهنگ ارتشی چه کسی بود؟

آری ، ایشان سرهنگ معمر قذافی رئیس جمهور انقلابی لیبی بود!!  

لیبی کشوری است با مساحت :1/759/180 کیلومترمربع و بیش از چهار میلیون و دویست هزار نفر جمعیت در شمال آفریقا. یعنی مساحتی کمی بیش از ایران و با جمعیتی حدود یک هجدهم ایران. ۹۵ درصد خاک لیبی را صحراهای خشک و کم باران تشکیل می دهد.

   در سال۱۹۶۸ م   ۱۲نفر افسر شجاع و میهن دوست لیبیایی که مسن ترین آنان قذافی ۲۸ ساله بود،به رهبری او علیه رژیم پادشاهی مستبد لیبی انقلاب کردند. او تا سال ها وجهه انقلابی و اسلامی خود را حفظ کرد و  در راه عمران لیبی و کمک به آرمان فلسطین گام های بلندی برداشت و از همه مهم تر تندترین و سخت ترین مواضع را علیه امپریالیسم آمریکا و صهیونیسم بین الملل اتخاذ کرد. قذافی در زمانی که هنوز فلسطینی ها دولتی نداشتند و هیچ دولتی تشکیلات آنان را به رسمیت نمی شناخت، در یک تصمیم انقلابی اعلام کرد :

  کلیه سفارتخانه های لیبی در سراسر جهان ، سفارت فلسطین هستند!

  قذافی با صرف میلیاردها دلار نفتی، بزرگ ترین کانال عظیم آب رسانی را از رود نیل به میانه های صحرای لیبی حفر کرد و میلیون ها هکتار زمین های لم یزرع را به زیر کشت برد. عرصه علم آموزی و آموزش و پرورش و کشاورزی را چنان رونق بخشید و به اندازه ای فرصت شغلی ایجاد کرد که همه بی کاران لیبی را به کار گرفت و هزاران معلم و کشاورز از مصر وارد کرد.

   ...اما در اواخر عمر ریاست او خبرگزاری های جهان از ترابلس گزارش می دادند همین شخص دموکرات ، آبادگر و میهن دوست و مسلمان تا کنون بیش از ۸۰۰ نفر از هموطنان بی گناه خود را تنها به جرم آزادی خواهی و مخالفت با خودکامگی به خاک و خون کشیده است. 

شبکه های تلویزیونی عرب زبان از بمباران معترضان لیبیایی توسط جنگنده های این کشور خبر می دادند.

به گزارش خبرگزاری مهر، شبکه تلویزیونی الجزیره زمانی اعلام کرد که نیروهای امنیتی لیبی به طور گسترده و با خشونت غیر قابل توصیف در حال قلع و قمع معترضان در شهر ترابلس پایتخت این کشور هستند.

 این شبکه همچنین گزارش داد که جنگنده های نیروی هوایی لیبی تظاهر کنندگان را بمباران می کنند. در حال حاضر تمامی خطوط ارتباطی این شهر قطع شده است.  

  حال این پرسش مطرح می شود که چگونه آن جوان دموکرات و مسلمان و انقلابی در اثر مرور زمان چنین دیوانه و خونخوار شد؟

  در پاسخ من نظر خود را مطرح می کنم و شما را نیز به اظهار نظر فرا می خوانم.

پاسخ من :

 اولا منتسکیو می گوید: هیچ انسانی آن قدر منزه و خودساخته نیست که قدرت متمرکز داشته باشد و فاسد نشود. قدرت مطلق ، فساد مطلق می آورد.

 قران کریم می فرماید: ان الانسان لیطغی. ان رآه استغنی ( علق،۶ و ۷)

 انسان اگر از نظارت دیگران احساس بی نیازی کند، سر به طغیان برمی دارد.

  بهترین انسان ها چون در راس یک سیستم و نظام سیاسی قرار گیرند که در آن نقش نظارت نهادهای مردمی چون مجلس  کم رنگ یا بی رنگ باشد، این فرد و نظام قطعا به فساد می انجامد.

 ثانیا بر پایه سخن حکیمانه پیامبر اکرم(ص): 

هر مردم شایسته همان حاکمانی هستند که بر آنان فرمان می رانند.

 خودکامگانی چون قذافی، مبارک، صدام ، بن علی، عبدالله صالح، ملا عمر و...اگر در راس حکومت هایی پیشرفته و دموکراتیک با مردمی توسعه یافته چون ملت های اروپایی قرار بگیرند، آیا می توانند چنین استبداد بورزند؟

  آری ، هنگامی که به جای فعال کردن مکانیزم های نظارت مردمی بر کانون های قدرت، تنها بر صلاحیت شخصی و خصوصیات خلقی مسئولان تاکید می ورزیم، به قول پروین اعتصامی سرانجام این نورهای تجلی دود می شوند... 

 آخر ان نور تجلی دود شد       

  آن یتیم بی گنه نمرود شد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۹۴ ، ۱۷:۵۶
سید علیرضا شفیعی مطهر