سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات سیدعلیرضا شفیعی مطهر

سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات سیدعلیرضا شفیعی مطهر

با جور و جمود و جهل باید جنگید
تا پاک شود جهان از این هرسه پلید
یا ریشه هر سه را بباید خشکاند
یا سرخ به خون خویش باید غلتید

بایگانی

۴۱ مطلب در آبان ۱۳۹۴ ثبت شده است

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(87)


«جانم » بگیرید و «جانانم » دهید! 


من «کسی »را دیدم که تنها دردش «بی کسی» بود. 

نوای او بینوایی و برگ او بی برگی بود. 

درد بی کسی و بی همزبانی او را از احساس همه دردها بی نیاز کرده بود.

درد بی همزبانی دردی است که از« جان می کاهد»؛

زیرا تنها «جانان را می خواهد»!

«جانم » بگیرید و «جانانم » دهید!

 

(#شفیعی_مطهر)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آبان ۹۴ ، ۰۹:۳۰
سید علیرضا شفیعی مطهر

خورشید خاوران

 

#شفیعی_مطهر

در تابستان سال 1338 من تازه از امتحانات نهایی کلاس ششم ابتدایی(دبستان ابن سینا) فارغ شده بودم.شعری سرودم در وصف خورشید، با همان زبان و ادبیات کودکانه خود.خیلی دوست داشتم در نشریه ای چاپ و منتشر شود.

آن روزها در کاشان روزنامه ای به نام «شفق کاشان» منتشر می شد. در این نشریه ستونی یا صفحه ای به نام «دانش آموزان ما» وجود داشت که به سرپرستی استاد علی شریف فرهنگی پیشکسوت کاشانی مدیریت می شد.

من سروده ام را برای این روزنامه فرستادم. پس از چندی دیدم که شعرم با اصلاحاتی به نام خودم در ستون دانش آموزان ما چاپ شد.

امروزه وقتی شوق زائدالوصف آن روزم را که در ذهنم مرور می کنم،به اثر تشویق آمیز چاپ و انتشار آثار نوقلمان پی می برم.بنابراین از اهالی نشر و متولیان نشریات در هر رسانه،اعم از حقیقی یا مجازی خواهشمندم نسبت به چاپ و انتشار نوجوانان نوقلم اقدام نمایند.

باشد که «فردا»ی ما را این «فرد»های امروز بهتر و روشن تر بسازند!

**************

این هم متن سروده ای که در روزنامه شفق کاشان چاپ شد:

(از بیان کودکانه و سبک ابتدایی آن پیشاپیش پوزش می خواهم.)

****************************

خورشید خاوران

 

سحر چون موکب خورشید پیدا گشت در خاور

تلولو زد چو دریای گهر بنمود بحر و بر

نمایان گشت چون این زورق اندر مشرق عالم

ز نورش شد منور کوهسار و دشت سرتاسر

تو گویی شد جهان زرین طلایی چون گل زردی

چنان آراست اندر گُلسِتان گل ها به صد زیور

نسیم صبح چون باد صبا از روی گل بگذشت

وزید از باغ و بستان بر فلک با عنبر و اذفر(پُربو،بسیار بویا)

نوای بلبلان از سر گرفت و نغمه مرغان

به پرواز اندر آوردند سوی گلسِتان از سر

تو گویی آسمان دریاست از آبی و بر رویش

به گردان است این زورق چو مرغان می زند پرپر

بتابید و چپو مینا گشت و گردان گشت بر گردون

به یک ساعت منور کرد دور گنبد اخضر

چو آهنگ میانروز از سر گلدسته ها آمد

ز مشرق سوی مغرب شد به امر خالق داور

چو شد بر عرصه اسما گهر بارید و نار افروخت

جهان را چون گل سرخی نمود از لاله و گوهر

همی رفت از بر گردون و سوی مغرب اندر شد

گهی تابان و گه مخفی به زیر ابر در منظر

چو شد مخفی به زیر کوه ،شد عالم چنان تاریک

که گویی کوه ناپیدا و عالم گشت چون چنبر

پدید آورد اندر آسمان بس اختران روشن

تو گفتی سر برآورده است خورشید جهان از سر

چه خوش گفتی«شفیعی» وصف خورشید جهان آرا

که شعرت هست خوش تر از عبیر و شهر و هم شکر

 

تابستان 1338
@amotahar

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آبان ۹۴ ، ۱۱:۱۴
سید علیرضا شفیعی مطهر

عاشورا، تبلور عزت و کرامت انسان

بخش یازدهم و واپسین بخش

عزت و کرامت حسینی و عدم پذیرش ذلت

#شفیعی_مطهر

نبرد حق و باطل و کفر و ایمان ، در طول تاریخ همواره استمرار داشته و خواهد داشت . روزی هابیل ، قابیل را کشت ، فرعون در برابر موسی ، و نمرود در برابر ابراهیم قرار گرفت ، بت پرستان محمد ( ص ) را تهدید به مرگ کردند و دنیا پرستان علی ( ع ) و خاندانش را خانه نشین ساختند و یزیدیان خون عاشوراییان را به زمین ریختند ، راستی اگر در برابر باطل کسی قد علم نمی کرد و در مقابل کفر، شخصی مقاومت نمی نمود، سرنوشت حق چه می شد ؟ ایمان چه وضعیتی داشت ؟ 

اگر حسین بن علی (ع) در تاریخ نمی بود و زینبی وجود نمی داشت ، کربلا در تاریخ گنگ می ماند و کسی از عباس و علی اکبر و حبیب و مسلم بن عوسجه و ... خبری نداشت ، حر بن یزید ریاحی را کسی نمی شناخت ! مظلومیت حسین را احدی درک نمی کرد ، کربلا یک تاریخ است و معلم این تاریخ فرزند رسول خدا حسین بن علی ( ع ) است . 

سیدالشهداء در این کلاس آموخته است : 

آنجا که حق در معرض یورش باطل قرار گرفت و آزادی در بند و اسارت واقع گردید و ظالم بر مظلوم تسلط یافت و باطل ،حق و حق، باطل جلوه یافت، باید سکوت را شکست ، باید فریاد زد و قیام همه جانبه نمود و جان را فدای اسلام عزیز ساخت ، این حماسه تاریخ را باید هر ساله در محرم تکرار کرد . کلاس کربلا را بر مظلومانی که مورد تهاجم همه جانبه استکبار وستگران قرار گرفتند، تدریس نمود تا اسلام جان دیگری بگیرد .

امام حسین(ع) فرمود : « موت فی عز خیر من حیاه فی ذل . »

باید عزت را در گرو اطاعت از خدا طلب کرد و از ذلیل و خوار شدن در برابر مردم پرهیز نمود .

« من کان یرید العزه فلله العزه جمیعا . »

حضرت صادق ( ع ) فرمودند :

« ان الله تبارک و تعالی فوض الی المومن کل شی الا اذلال نفسه » ، 

خداوند تبارک و تعالی همه چیز را به مومن واگذارده جز ذلیل و خوار ساختن خودش را .

آری تأسی از عزت و کرامت حسینی و شهادت طلبی و دفاع همه جانبه آن بزرگوار از اسلام عزیز ، سبب خواهد شد دین جان تازه ای گیرد و از گزند قدرت های شیطانی ، به ویژه استکبار جهانی حفظ گردد .

راستی شناسنامه اعتقادی سالار شهیدان چگونه است ، تا از این شناسنامه اعتقادی الگو گیریم ، شناسنامه اعتقادی حسین(ع) را می توان در وصیت آن بزرگوار به برادرش محمد حنفیه پیدا کرد؛ آنجا که در وصیتش به برادر خود فرمود :

« ان الحسین بن علی یشهد ان لا اله الا الله ، وحده لا شریک و له آن محمد (ص) عبده و رسوله ، جاء بالحق من عندالحق ، و ان الجنه و النار حق ، و ان الساعه آتیه لاریب فیها ؛ و ان الله یبعث من فی القبور »

« حسین بن علی گواهی می دهد که هیچ معبودی جز خداوند نیست ، اوست یگانه که انباز و شریک ندارد و به درستی که محمد (ص) بنده او و فرستاده اوست ، که به حق از جانب حق آمده است و این که بهشت و جهنم حق است و ساعت قیامت فرا می رسد و در آن شکی نیست و این که خداوند تمام کسانی را که در قبرها هستند، برمی انگیزاند » .

آری ، حسین ( ع ) وابسته به خدا و رسول گرامی اسلام است ، او انسان موحدی است که به خدا و قیامت ایمان کامل دارد . به حشر و نشر انسان ها و حساب رس اعمال معتقد است، از این رو عزت و کرامت را در پرتو عمل به اسلام و انصاف با مردم می داند و آن را گامی در جهت قرب به محبوب تلقی می کند .

« من ینصف الناس من نفسه لم یزده الله الا عزا . »

« هرکس از سوی خویش با مردم انصاف دهد، خداوند چیزی غیر از عزت بر او نمی افزاید » .

« ما من عبد کظم غیظا الا زاده الله عزوجل عزا »

« هیچ بنده ای خشم خود را فرو نمی نشاند، مگر این که خداوند عزت او را می افزاید » .

بازگشت به خدا در پرتو ایمان و عمل صالح حاصل می شود و کسی که می خواهد عزیز و سربلند باشد و محبوب دل ها گردد، باید تقوای الهی پیشه کند؛بنابراین رسول گرامی اسلام فرمود :

«من اراد ان یکون اعزالناس فلیتق الله »

« هر کس می خواهد عزیزتین مردم باشد ، باید تقوای الهی پیشه کند ».

بازگشت به دین و اتصال به خداوند نه تنها سبب رشد و تجدید حیات دینی و معنوی است؛ بلکه عالی ترین راهکار در مبارزه با مفاسد اقتصادی و انحرافات اخلاقی می باشد .

 

آن حضرت هدف قیام را اصلاحگری معرفی می کند؛ آنجا که می فرماید :

« انی لم اخرج اشرا و لا بطرا و لا مفسدا و لا ظالما ؛ و انما خرجت لطلب الاصلاح فی امه جدی. ارید ان امر بالمعروف و انهی عن المنکر و اسیر بسیره جدی و ابی علی بن ابیطالب»

از سخن فوق پنج نکتة مهم به دست می آید :

1ـ هدف نهضت اباعبدالله الحسین (ع) اصلاح طلبی بوده است .

2ـ روش اصلاحات در این نهضت ، امر به معروف و نهی از منکر بیان گردید .

3ـ مبنای اصلاحات در نهضت حسینی ، تبعیت از سیرة رسول خدا (ص) و علی بن ابی طالب (ع) می باشد .

4ـ میدان و قلمروی اصلاحات با استفاده از معنای معروف و منکر ، تمام ابعاد زندگی فردی و اجتماعی و سیاسی و اقتصادی است .

5ـ مراد از اصلاحات ، اصلاحات امور مردم است، نه اصلاحات دین خدا ، زیرا دین خدا نیاز به اصلاحات ندارد. (دکتر سید علی اکبر نتاج- سایت سازمان تبلیغات اسلامی)

لازم است در مفهوم شناسی عزت و کرامت، منابع و عوامل عزت و کرامت را در ابعاد مختلف زندگی حسین بن علی ( ع ) شناسایی کنیم و پس از شناسایی و معرفت مورد تأسی و پیروی قرار دهیم؛ چرا که نجات واقعی انسان ها از بند ستم و حفظ اقتدار و عزت و کرامت ملت ها ، در گرو عمل به این عوامل و منابع و تحقق عینی اهداف نهضت سیدالشهداء می باشد .

با سروده ای ناب در ستایش عزت و کرامت از اسماعیل امینی این مقال را حسن ختام می بخشیم:

وه! چه شوم و وحشتناک، زرد در خزان مردن

سرو بودن و آخر، در تنور نان مردن

ترس من نه از مرگ است، می هراسم از ماندن

مثل دیگران بودن ،مثل دیگران مردن 

بره های پرواری، از چرای بی عاری

سرنوشت شان باری، بر در دکان مردن

آی باد غارتگر !  از گناه  ما  مگذر

شیوه شقایق هاست، سرخ و بی نشان مردن

با تو با توام ای مرگ! ما حریف می دانیم

در تبار ما رسم است رو به آسمان مردن

آی مرغ آتش زاد ! قسمت کلاغان باد

هم در آشیان زادن، هم در آشیان مردن

غایت سرافرازی ،اهتزاز بر دار است

جان بی قرار ما فدیه چنان مردن

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آبان ۹۴ ، ۰۹:۳۴
سید علیرضا شفیعی مطهر

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(86)
 

«روشنگران »شهر «سرب و سراب»


  http://pic.photo-aks.com/photo/nature/flowers/others/large/biyaban-gole-germez.jpg


من گلی «بهارآفرین »را دیدم  در دل دشتی خشک و خزان زده و زرد و «زرین»

که با «جان سختی» و «شوربختی» می کوشید 

تا پیام حیات آفرینِ« بهاران» را برای «خزان زدگان» بازگوید.... 

بنابراین دانستم که «روشنگرانِ »شهرِ «سرب و سراب» و « هنرورانِ» این دیارِ «مرگ و مرداب »

نه باید از« شکست بترسند» و نه از سرزنشِ پلیدکارانِ« پست بهراسند»!

آن که« بذرِ بیداری» را در« کویرِ امیدواری می کارد»،

درسِ عشق را با قلمِ« تدبیر و هشیاری می نگارد»!


(#شفیعی_مطهر)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آبان ۹۴ ، ۰۶:۲۷
سید علیرضا شفیعی مطهر

عاشورا، تبلور عزت و کرامت انسان

بخش دهم

 

نتیجه و جمع بندی

#شفیعی_مطهر

1 -  در ادبیات قرآن کریم،کرامت وصفی تشکیکی است که هم بر خداوند و هم برپیامبر (ص)، جبرئیل، قرآن، انسان، عرش الهی، فرشتگان و رزق اطلاق شده است .
2 - آموزه های اسلام،انسان را خلیفه برگزیده و مورد ستایش پروردگار معرفی کرده است که با سیطره بر آسمان ها و زمین و به دوش گرفتن امانت خداوندی، ارزشی بی نظیر را در نظام تکوین یافته است. این موجود برگزیده، دارای کرامتی ذاتی است که درمیان نوع بشر، در دارا بودن آن، تفاوتی نیست؛اما این دارایی، دائمی برای بشر نخواهد بود، چرا که بشر با ارتکاب خیانت یا جنایت این کرامت خدادادی را از کف خواهد داد. انسان ها نیز با بهره گیری از تقوی و گام نهادن در مسیر ایمان و عمل صالح، می توانند به گرامی ترین درجات دست یابند.
3 - در نگاه اندیشمندان اسلامی ـ که برگرفته از تعالیم اسلامی است ـ عقل ارزشی بالا دارد تا جایی که بسیاری از آنان، راز و رمز کرامت مندی انسان را در بهره مندی وی از عقل دانسته اند که این نگاه با آیات و روایات بسیاری مورد تأیید است.
4 - دیگر این که خاستگاه کرامت انسان در مکاتب مادی، از طبیعت انسان است و دراین رویکرد، نه انسان جاودانه است و نه کرامت وی امری مقدس و با پشتوانه ای فراگیر؛درحالی که به اعتقاد مؤمنان، کرامت انسان منشأ الهی دارد و هر امری که منتسب به خداوند سبحان باشد، مقدس است. با شناخت کرامت انسان در قرآن،می توان آغازی بی نهایت و زیبا برای انسان ترسیم کرد و هم انسان را در حرکتی زیبا و متعالی تا بی نهایت به تصویرکشید و هم برای کرامت انسان در همه حالات پشتوانه ای توانا وجود دارد که با رعایت کرامت خود ودیگران،جهانی سرشار از کرامت و فضیلت خواهد ساخت.
 

«دانلی» یکی از محققان حوزه حقوق بشر می گوید: 

«حقوق مدنی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، همگی از ایده کرامت ذاتی انسان ناشی می شوند».

     انسان اشرف مخلوقات و افضل موجودات است. خداوند در بین همه موجودات و مخلوقات تنها انسان را کرامت بخشید و او را بر سریر سبز فضیلت نشانید ؛ بنابراین انسان - بماهو انسان - کریم است. به دیگر سخن انسان فاقد کرامت انسان نیست !

   کرامت انسان ایجاب می کند که او بر فراز رفیع ترین چکاد خلقت بایستد و شخصیت منحصر به فرد خود را ، خود بسازد . در میان همه موجودات انسان تنها کسی است که این کرامت و عزت و اختیار را یافته است که می تواند ابعاد وجودی خود را پی ریزی کند.

  حفظ کرامت برای همه انسان ها ضروری و لازم است و برای مسلمانان ضروری ترین حق و لازم ترین وظیفه و تکلیف است . انسانی که برای خود کرامت و عزت قائل است و خود را کریم می داند ، پیوسته می کوشد تا آیینه دل خود را از زنگار های رذایل بزداید و به آرایه های فضایل بیاراید.

   امام علی (ع) می فرمایند: من کرمت علیه نفسه هانت علیه شهواته .

    کسی که شخصیت خود را گرامی بداند ، شهواتش را خوار و بی ارزش می شمارد.

   آن حضرت بر این باور است که هر کس شخصیت خود را گرامی بدارد ، آن را با پلیدی گناه و معصیت نمی آلاید.  ( من کرمت علیه نفسه لم یهنها بالمعصیه )

  انسان شریف و کریم در نگاه امام علی (ع) کسی است که نفس و شخصیت خود را از ذلت ها و خواری ها تزکیه می سازد.

( من شرفت نفسه نزهها عن ذله المطالب )

    در مکتب حیات آفرین و عزت بخش مولا (ع) به انسان کرامت باخته ، امید خیری نیست.

  ( من هانت علیه نفسه فلاترج خیره )

   امام هادی (ع) نیز توصیه می فرمایند : از شر و بدی انسانی که در نفس خود خواری و پستی احساس می کند ، در امان نباشید.  

( من هانت علیه نفسه فلا تامن شره )

    " هیچ انسان سالمی تکبر نمی ورزد و ستم نمی کند مگر به خاطر پستی و ذلتی که در شخصیت خود احساس می کند. " 

  این حقیقت ارزشمند روان شناسی را امام علی (ع) به وضوح و روشنی بیان می فرمایند:  " ما من رجل تکبر او تجبر الا لذله وجدها فی نفسه  "

    شخصیت انسان از دو بعد متضاد روحانی - جسمانی  ، خاکی - افلاکی و انسانی - حیوانی تکوین یافته است. آفریننده مهربان خود می فرماید: 

  انسان را از " حماء مسنون " و " صلصال کالفخار " یعنی گل خشکیده و لجن بدبو آفریدم ؛ سپس از روح خود در او دمیدم : " نفخت فیه من روحی " . 

بنابراین هر انسان حق  و وظیفه دارد که در تمام طول عمر خود پیوسته و هر لحظه مهم ترین دغدغه و اضطرابش این باشد که مبادا از " صراط " باریک تر از مو و تیزتر از شمشیر طریق انسانی بلغزد و در دوزخ حیوانیت و پستی سقوط کند. 

بینش تربیتی اسلام بر این روش تاکید می ورزد که بدی انسان ها را هم با نیکی و احسان تلافی کنید ؛ تا مبادا خصلت حیوانی و نفسانی او تحریک شود و دست به  کنش ها و واکنش هایی بزند که خلاف فطرت انسانی اوست . بنابراین روش های تکریم شخصیت و تشدید محبت به همه انسان ها به ویژه نسبت به مربیان بسیار توصیه و تاکید شده است.

    امام علی (ع) می فرمایند :

  " عاتب اخاک بالاحسان الیه واردد شره بالانعام علیه " ( بحار ، ج ۱۷)

   برادرت را با نیکی کردن به او تنبیه کن و بدی او را با خوبی کردن به او دفع کن.

    آن حضرت برای تحریک و ترغیب بعد انسانی و تقویت روحیه فضیلت خواهی و ایثار گری حتی در دشمن ، شکرانه پیروزی بر دشمن را عفو و گذشت می دانند.

  " اذا قدرت علی عدوک فاجعل العفو شکرا للقدرت علیه "

    پیامبر بزرگ رحمت و مبشر سترگ فضیلت حضرت محمد (ص) بهترین مردم دنیا و آخرت را کسی می داند که دارای این چهار خصلت و ویژگی باشد: 

      " الا اخبرکم بخیر خلائق دنیا والآخره؟ "

   ۱ - عفو کنی کسی را که به تو ستم کرده است .( العفو عمن ظلمک )

   ۲ - برقراری پیوند با کسی که از تو بریده است.( و تصل من قطعک ) 

   ۳ - نیکی کنی با کسی که به تو بدی کرده است. ( و الاحسان الی من اساء الیک )

   ۴- و بخشش کنی به کسی که تو را محروم کرده است. ( و اعطاء من حرمک ) 

      امام سجاد (ع) ، چکاد انسانیت و محبت را تا آنجا رفعت می بخشد و تا آنجا بر تربیت و سازندگی انسان ها ارج می نهد که برای ستمگر نیز حقی قائل می شود ( البته در صورتی که به اصلاح او بینجامد ) : 

 " حق من ظلمک ان تعفو عنه الا اذا علمت ان ذلک یضر "

    حق کسی که به تو ستم کرده این است که او را ببخشی ، مگر این که بدانی زیان دارد.

      البته عفو و گذشت نسبت به ستمگر را مولا علی (ع) به خوبی تبیین می کنند : 

   " العفو عن المقر لا عن المصر"

  عفو کنی کسی را که به ستمگری و ندامت خود اقرار دارد ، نه کسی که همچنان در ستم کردن اصرار می ورزد. 

    همین حقیقت  هستی را قرآن کریم در زیباترین تعبیر و رساترین تفسیر بیان می فرماید:

   " ادفع بالتی هی احسن فاذاالذی بینک و بینه عداوه کانه ولی حمیم "

    بدی ها را با نیکی و احسان دفع کن . در این صورت بین تو و کسی که با تو دشمنی دارد ، دوستی گرم و صمیمی برقرار می شود. 

    هر انسان  به طور اعم و هر مسلمان به  طور اخص باید با تمسک و توسل به تکریم شخصیت خود و دیگران بکوشد تا از وجود خود و دیگران ، شخصیت هایی بزرگوار ، ایثارگر و کریم نسازد.

  امام علی (ع) در رهنمود تربیتی ارزنده خود می فرمایند :

   " و اکرم نفسک عن کل دنیه و ان ساقتک الی الرغایب فانک لن تعتاض بما تبدل من نفسک عوضا " ( نهج البلاغه)

  نفس خود را گرامی بدار از این که مبادا دچار پستی ها شود ؛ زیرا تو اگر از نفس خود چیزی را از دست دادی ، چیزی جای او را نمی تواند پر کند.

  در همین زمینه از حضرت امام سجاد (ع) می پرسند : "من اعظم الناس خطرا ؟ " چه کسی با عظمت ترین انسان هاست ؟ می فرمایند : " من لم یر الدنیا خطرا لنفسه."  کسی که تمام دنیا را با خودش برابر نمی کند . ( تحف العقول ، ص ۲۰۰) 

آیا آفرینش عاشورا هدفی جز احیای اسلام اصیل و سنت انسانی پیشوایان معصوم دارد؟

    شایسته است ما مسلمانان ، همه انسان ها و شهروندان جامعه را قدر بدانیم و در عرصه ارزش ها بر صدر بنشانیم.

 ادامه دارد...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آبان ۹۴ ، ۰۹:۳۳
سید علیرضا شفیعی مطهر

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(85)

 

«ستایش» یا « پرستش»؟!



 * من خورشیدی را دیدم که« شراره شور» بود و« مناره نور»؛ 

اما از سوی ظلمت زدگان نه «ستایش» ، که «پرستش» و « نیایش» می شد. 

در آن جا که «پرستش» بر جای« ستایش» می نشیند، 

دیگر نه« قانون نور را پاس می دارند» 

و نه «کانون شعور را سپاس می گزارند»!! 

 

(#شفیعی_مطهر)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آبان ۹۴ ، ۰۶:۲۱
سید علیرضا شفیعی مطهر

ارمغان عاشورا 

 

(#شفیعی_مطهر)

عاشورایی دیگر گذشت و ما را  گامی به سوی سفر به دیار حبیب نزدیک تر کرد . من خیلی وقت است  بر این باورم که فلفسه برگزاری آیین های دینی و ملی چون سالروز میلاد یا شهادت یا وفات پیشوایان و بزرگان این است که ما از این رهگذر، توشه ای و از خرمن  آموزه های آنان، خوشه ای برگیریم . بنابراین من امروز یکی از رهنمودهای امام آزادگان حضرت حسین بن علی (ع) را می خواهم به عنوان ارمغان عاشورای حسینی با شما به گفتگو بنشینم .

   ایشان سخنی بدین مضمون دارند :

« عقل و خرد جز با پیروی از حق به کمال نمی رسد

 آیا ما تا کنون درباره تحقق امر فوق اندیشیده ایم ؟ اگر نه هم اکنون کمی بیندیشیم و ببینیم آیا ما در طرح هر مسئله  واقعا به دنبال حقیقت مطلب هستیم ، یا منافع خود ؟ 

اگر ما در بازبینی یک مسئله فقط به دنبال منافع خود باشیم ، دیگر کشف حقیقت از دایره درک ما حذف می شود و این خود ضد کمال بخشی عقل و خرد است .

بدیهی است تنها وجه ممیزه ما نسبت به سایر موجودات « عقل و خرد » ماست و اگر این موهبت عظمی را از ما بگیرند ، دیگر امتیازی بر حیوانات نداریم . 

از سوی دیگر رشد و تکامل این ودیعه الهی - عقل - هم تنها با پیروی از حق تحقق می یابد ، پس طالبان کمال و رهپویان وصال راهی جز پیروی عارفانه و عاشقانه از حق و حقیقت ندارند . در پویش این راه خدا قول داده  که خود دست ما  گیرد و  به وصال پذیرد :

    « والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا و ان الله لمع المحسنین » ( قرآن ، عنکبوت ، ۶۹)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آبان ۹۴ ، ۱۷:۴۶
سید علیرضا شفیعی مطهر

عاشورا، تبلور عزت و کرامت انسان

بخش نهم

 خاستگاه کرامت انسان

#شفیعی_مطهر

یکی از نکات کلیدی که باید در کرامت انسان بدان پرداخته گردد،این است که منشأ و خاستگاه کرامت انسان کدام است؟ آیا انسان بما هو انسان خود منشأ کرامت خویشتن است؟ یا این که منشأ کرامت انسان به جعل و اعطای کسی درخارج از وجود انسان وابسته است؟
پاسخ خداباوران و مؤمنان به این پرسش کاملاً روشن است و آنان مبدأ و منشأ این کرامت را خدا می دانند. قرآن کریم در آیه 70 سوره اسراء به صراحت کرامت بنی آدم را به خداوند نسبت می دهد و مفسران و قرآن پژوهان،همگی به تبیین راز کرامت انسان در قرآن پرداخته اند؛ اگر چه در میان تفسیرپژوهان دیدگاه واحدی در رمز و راز کرامت انسان مشاهده نمی شود،اما دراین که منشأ این کرامت از جانب خداوند سبحان است، تردیدی ندارند.
نکته دیگراین که بسیاری از محققان با استناد به همین آیه شریفه کرامت انسان را به ذاتی ـ تکوینی و اکتسابی ـ ارزشی تقسیم نموده اند. اما ماده گرایان منشأ این کرامت را بر این استعدادهای عالی انسانی می دانند که به طور طبیعی همراه اوست؛ یعنی قوای عقلی و فکری،اراده آزاد و کمالات اخلاقی و توانایی های بسیار انسان، برخاسته از طبیعت اوست. موجودات دیگر در طبیعت فاقد چنین نیروها و استعدادهایی بوده و توان هماوردی و همدوشی با انسان را ندارند.
پس انسان موجود برتر طبیعت است و این همان حقیقت و کرامت ذاتی و طبیعی انسان است که کسی جز خود بشر نمی تواند آن را سلب یا مانع یا مزاحم
گردد. 

تجربه تاریخ بشرنیزنشان می دهد که اعتقاد به امتیازهای نژادی،قومی و زبانی و... همواره زمینه تسلط افراد و اقوام یا ملت ها بر افراد یا ملل دیگر شده و درنتیجه به نادیده گرفتن حیثیت انسانی آن ها و تجاوز به حقوق آن ها توسط انسان های مسلط انجامیده است.
اگرچه تدوین کنندگان اعلامیه حقوق بشر از استناد به خداوند به عنوان منشأ حقوق خودداری کردند و با این که نماینده هلند و برخی کشورهای اروپایی و غیراروپای که تلاش کردند تا در پیش نویس اعلامیه حقوق بشر، کرامت ذاتی انسان را به خداوند مستند کنند، اما به گفته مایکل فریمن، (michael freeman) آن ها احتمالاً به این دلیل که خداوند یک مفهوم ذاتاً اختلافی شده بود، به خداوند اشاره ای ننمودند و بدین سان رهیافتی ضد بنیادگرایی و در راستای فرضیه نفی خدا پیش گرفتند،آنان دراین باره از اندیشه ای پیروی کردند که منتسکیو سال ها پیش از تدوین اسناد حقوق بشر آن را پی ریزی نموده بود و درآن بدون ارائه دلایل استواری، مخالفت خود را برمبنا قرار گرفتن قوانین و مقررات مذهبی برای حقوق مدنی ابراز کرده بود. (نوبهار، 1384، ص 613)
تفاوت این دو رویکرد به منشأ کرامت انسان،هم در بعد نظر انسان شناسانه و هستی شناسانه مطرح است و هم در بعد عملی و کارکرد ضمانت اجرایی آن.

تدوین حقوق بشربا نگاه مادی گرایانه و بدون شناخت دقیق و عمیق انسان و بدون استناد آن به خداوند،بی تردید، ناقص و ناتوان خواهد بود. به تعبیر آیت الله جوادی آملی (بینش مادی که طبیعت را در مدار بسته مسیرافقی آن تفسیر می کند، هرگز به اوج عروج عمودی او نمی اندیشد.اگر بخواهد درباره علوم انسانی نظیرحقوق، اخلاق و سیاست تدبر نماید، محصولی جز ابتر و منقطع بودن نخواهد داشت و اگر کسی تمام حقیقت انسان را همان طبیعت او بداند و فطرت را چیزی غیر از جنبه طبیعی انسان نداند، بخش مهم و اصیل انسانیت را انکار کرده و در این حال حقوق آن به طور صحیح تدوین نخواهد شد. 

(جوادی آملی، 1386، ص 6-8) 

 در بعد رفتاری استناد کرامت انسان به باورهای دینی تأثیری بسزا در حفظ کرامت و به سامان شدن تعامل انسان ها خواهد داشت؛زیرا زمانی که اسلام به عنوان شریعتی آسمانی کرامت ذاتی انسان را فارغ از رنگ و نژاد و زبان و جنسیت و قومیت و... به رسمیت بشناسد و همه فرزندان آدم را صاحب ارزش و کرامت

بداند و رعایت حرمت و کرامت انسان ها را موجب وصول به کمال و قرب الهی بپذیرد؛خود را اسیر امتیازات ظاهری افراد نخواهد کرد و همه انسان ها را مورد احترام خویش قرار خواهد داد و حتی برای خویش نیز نسبت به دیگران برتری احساس نخواهد کرد؛ بلکه به طور قطع با این رویکرد در باور مبدأ و معاد،کمترین ستمی و ارتکاب جرمی را نسبت به دیگران روا نخواهد داشت تا به کرامت عندالله «إن أکرمکم عندالله أتقاکم»؛(حجرات، 13) دست یابد و در نزد خدای سبحان جای گیرد؛که 

«إن المتقین فی جناتٍ ونهر فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر». (قمر، 54-55)
 
اگر همه تعالیم اخلاقی و حقوقی با عنایت به این اصل نظری و در سازگاری کامل با آن تنظیم شوند،هنگامی که بپذیریم انسان گوهری کریم و ارزشمند است، خواه ناخواه براین باور خواهیم بود که نه تنها آزادی،امنیت و... حق اویند، بلکه باید به گونه ای تفسیرو تنظیم شود که باکرامت وی سازگار باشند». 

(جوادی آملی، 1386، ص 162)

آیات فراوانی که بیانگراحترام به انسان های غیرمسلمان است، چون:

«لا ینهاکم الله عن الذین لم یقتلوکم فی الدّین»، (ممتحنه، 8)

 «ولا تجادلوا أهل الکتاب إلّا بالّتی هی أحسن»؛(عنکبوت، 46)

«و لا تسبوا الذین یدعون من دون الله»

نشان ازاهتمام اسلام به کرامت انسان دارد و باید از افراط و تفریط در تعامل با مسلمانان و مؤمنان و غیر مسلمانان پرهیزکرد. این بدان معنا نخواهد بود که همه انسان ها در همه حال برخوردار از کرامت اند، بلکه امکان دارد با ارتکاب خیانت یا جنایت برخود یا دیگران از شمول کرامت بی بهره شوند و با رفتارخود کرامت را ازخویشتن خویش سلب نمایند.

همان گونه که کرامت انسان اصل ثابت قرآنی است، باید با پویا نمودن فقه اسلام و پاسخ گویی به برخی شبهات، به دفاع از اصول قرآنی در قصاص و احکام حدود و دیات و ارث پرداخت؛چرا که این احکام،خود در راستای حفظ کرامت انسان بیان شده اند و با تبیین کارآمد احکام قطعی دین و فلسفه آن باور داشت که دین درعرصه اداره دنیا به سامان و برآمده از کرامت انسان ها از هر قشر و جنس و نژاد موفق است و لازمه این سخن این نخواهد بود که کرامت انسان مختص گروهی دین باور و خداخواه است، بلکه حفظ کرامت همه انسان ها برآمده از تعالیم اسلامی است و از سویی انسان ها می توانند با برخورداری از تقوی و تقویت ایمان و عمل صالح و پرهیز از اهانت به دیگران به جایگاه شایسته، وارستگان و رستگاران بار یابند.

ادامه دارد...

@amotahar

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آبان ۹۴ ، ۰۷:۳۳
سید علیرضا شفیعی مطهر

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(84) 

 

«احمق حق ستیز» و « نادان نورگریز »


* من آتشفشانی را دیدم که از « دهانش » ، نه از « دهانه اش »،آتش می افروخت. 

این آتشفشان،نه « گدازه های آذرین » که « گزاره های آتشین »،  را به هر سوی سپهر می افشاند . 

اخگر بیانش، «جگر کوه را می شکافت!» و «قلب حق پژوه را می یافت» ؛ 

از «نار حکمت» او « نور معرفت»« می درخشید»،

و ره گم کردگان شب« دیجور» را «نور» « می بخشید».

او « مناره نار» بود و «شراره نور»؛

اما دل «احمق حق ستیز» و « نادان نورگریز » را نه ذره ای« می کاوید» و نه اثری «می بخشید» !

 مسیح (ع) :

چه کوران و کرها شفا داده ام 

ز درمان احمق فرومانده ام



 (#شفیعی_مطهر)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آبان ۹۴ ، ۰۶:۳۱
سید علیرضا شفیعی مطهر

عاشورا، تبلور عزت و کرامت انسان

بخش هشتم

 گونه های کرامت انسان در قرآن 

(#شفیعی_مطهر)

در گفتمان قرآن کریم به دوگونه از کرامت برای انسان تعبیر شده است:
الف. کرامت ذاتی: «ولقد کرمنا بنی ءادم و حملنهم فی البر و البحر و رزقنهم من الطیبت و فضلنهم علی کثیرٍ ممن خلقنا تفضیلاً». (اسراء، 70)

ب.کرامت ارزشی یا اکتسابی: «إنّ أکرمکم عندالله أتقاکم». (حجرات، 13)

 

 کرامت ذاتی انسان: کرامت ذاتی کرامتی اعطایی از جانب خداوند سبحان برای همه آدمیان است،یعنی در این نوع از کرامت همه انسان ها درآن برابرند و در آن نسبت به یکدیگر امتیاز ندارند و از این حیث درحقوق عمومی و اجتماعی با هم برابرند.
این کرامت برای همه انسان ها وجود دارد و مادام که آن را با اراده خود از طریق ارتکاب جنایت و خیانت بر خویشتن و دیگران از خود سلب نکنند، شایسته تکریم اند. بر اساس دلالت صریح آیه مزبور،خداوند انسان را ذاتاً مورد تکریم قرارداده است و همه انسان ها باید این کرامت را برای همدیگر به رسمیت بشناسند و خود را در برابر آن مکلف ببینند. به تعبیر زحیلی:

«اسلام مردمان را برادر و همکار در راه حق و حقیقت می خواهد، نه این که گروهی را بندگان گروهی دیگر و برخی را حاکم بر دیگران قرار دهد و هیچ کس را بر نژاد بر دیگری امتیازی نیست».(زحیلی، 142-، ص 8)
پس درکرامت ذاتی،خداوند انسان را به گونه ای آفرید که در مقایسه با دیگر موجودات از لحاظ ساختمان وجودی از امکانات و مواهبی برخورداراست که حاکی از عنایت ویژه خداوند به نوع انسان است و همه انسان ها از هر رنگ و نژاد و جنس از آن بهره مندند و خداوند بعد از آفرینش انسان چنین فرمود: 

«ثمّ أنشأناه خلقاً ءاخر فتبارک الله احسن الخالقین». (مؤمنون، 14)
آیات متعدد دیگری نیز بر کرامت ذاتی انسان دلالت دارند که به اجمال به آن ها اشاره می شود:
-1 علم به اسماء:انسان تنها موجود شایسته شناخت اسمای حسنای الهی است؛

«وعلم ءادم الأسماء کلها ثم عرضهم علی الملئکه فقال أنبئونی بأسماء هؤلاء إن کنتم صدقین». (بقره، 31)
-2 خلافت: انسان از نگاه قرآن کریم وجودی جامع دارد که او را شایسته مقام خلافت کرده است؛

«و إذ قال ربک للملئکه إنی جاعل فی الأرض خلیفه...». (بقره، 3-)
-3 تسخیر آسمان و زمین برای انسان؛

«و سخرلکم ما فی السموات وما فی الأرض جمیعاً». (جاثیه، 13)

-4 بصیرت بر خویشتن و ملهم بودن بر خیر وشر؛

«بل الإنسان علی نفسه بصیره». (قیامت، 14) 

و «فألهمها فجروها و تقواهها». (شمس، 8)

 

 کرامت اکتسابی (کرامت عندالله): در نگاه انسان شناسی اسلامی که برآمده از نگاه وحیانی به انسان است،رسیدن به قرب الهی ـ که کمال نهایی انسان قرب الی الله است ـ بر تقوا تکیه دارد؛ یعنی هرچه توشه تقوا فزونی یابد، انسان در رسیدن به جوار الهی موفق تر خواهد بود و خداوند نیز گرامی ترین انسان ها را در نزد خویش کسی معرفی کرده است که از تقوی،بیشترین بهره را اندوخته باشد؛ یعنی به کارگرفتن تمامی نیروهای مثبت و ارزش های متعالی و تلاش کردن،درمسیر پیراسته سازی روح و جان و جسم از آلودگی ها و آراستگی خویشتن خویش به زیور علم و عمل صالح و ایمان کامل.
کرامت اکتسابی آن منزلت و جایگاهی است که انسان در سایه اختیارخود به آن دست می یابد و این کرامت اختصاص به عده خاصی ازانسان ها دارد که در زندگانی خود به کمالات اختیاری دست پیدا می کنند. (رجبی، 1379، ص 129)
هرچند آیه 13 سوره حجرات بر کرامت عندالله تأکید دارد. اما بخش اول همین آیه شریفه تأکید بر برابری انسان ها با وجود اختلاف درجنس و نژاد دارد «إنّا خلقناکم من ذکرٍ و انثی و جعلناکم شعوباً و قبائل لتعارفوا»؛ (حجرات، 13) و هرگونه امتیازی را در زندگی اجتماعی لغو می کند؛ اما تقوا را ملاک برتری قرار می دهد و هشدار می دهد که این ملاک امتیاز عندالله است.
به یقین انسان ها در کرامت اکتسابی (عندالله) یکسان و برابر نخواهند بود؛ چرا که این عرصه ای است که باید مجاهدت نمود و به اختیارخود به کمالات اختیاری دست یافت.به تعبیر علامه جعفری: 

«اگرمتفکری یا مکتبی ادعا کند که همه انسان ها در برخورداری از حق کرامت و شرف انسانی یکسانند و هیچ تفاوتی با دیگری ندارند، قطعاً سخنی نامفهوم می گوید. آیا معقول است که علی بن ابی طالب با ابن ملجم هواپرست و جنایتکار بزرگ تاریخ بدون تفاوت،ازحق کرامت و شرف انسانی برخوردار باشند؟» 

(جعفری، 1379، ص 356)
نکته دیگراین که راز کرامت انسان در این آیه شریفه به صراحت بیان نشده است؛ اما ادامه آیه «ولقد کرمنا بنی ءادم»، بیانگر راز کرامت انسان است،چرا که منشأ استیلای بشر بر امکانات موجود درجهان همان عقل و اندیشه اوست.

انسان به پشتوانه این توانایی است که بر مواهب طبیعی سلطه می یابد و حقایق اشیاء را درک می کند. (زحیلی، 1422ق، ج 3، ص 1372) به تعبیر ثعالبی برترین چیزی که مورد تکریم قرارگرفت، عقل است که بدان معرفت خداوند سبحان به دست می آورید و انسان کلام الهی را درک می کند و از نعمت هایش بهره مند می گردد. (ثعالبی، 1418، ج 3، ص 487) 

 به تعبیر علامه طباطبایی،سر تکریم آدمی به عقل است، که به هیچ موجود دیگری داده نشده است. (طباطبایی، 1363، ج 13، ص 215) اگر چه دراین میان برخی راز کرامت انسان را امور دیگری برشمرده اند.

برخی معیار کرامت انسان را روح او می دانند که جنبه ملکوتی انسان را تأمین می کند. (جوادی آملی، 1385، ص 83) و برخی نیز راز کرامت را، روح انسان علاوه بر امتیازات جسمی و مجموعه ای از استعدادهای عالی و توانایی بسیار برای پیمودن مسیرتکامل به طور نامحدود دانسته اند. (مکارم شیرازی، 1374، ج 4، ص 2241) و برخی تکریم انسان را به اندام موزون و قامت راست و برخی به این که انسان تنها موجودی است که می تواند غذای خود را با دست بخورد و ... دانسته اند. (بغدادی، 1415، ج 3، ص 138) معتقدان به این نکته که رمز و راز کرامت انسان به عقل اوست و استدلال آنان به این که لازمه بهره مندی انسان از جهان هستی
و تسلط بر آن،و حتی به کارگرفتن دین در زندگی و حفظ کرامت دیگرن و رابطه صحیح با پروردگار و...از کارکردهای عقل است و آیات متعدد قرآن بر اندیشه کردن انسان تأکید کرده اند و نیز برعدم اندیشه او در نظام هستی را مورد مذمت قرار داده اند. به کاربردن واژه هایی چون اولوالالباب، اولوالنهی، لعلکم تعقلون و... نشان از آن دارد که انسان اندیشمند، مخاطب کلام وحیانی است و روایات فراوانی که بر ارزش اندیشیدن و تفکر و تدبرتأکید دارند، گویای این حقیقت است. پس می توان با مجموع آیات و روایات،راز کرامت انسان بما هو انسان را در عقل وی دانست،اگرچه این اعتبار در رویکرد اجتماعی و حقوقی و دنیوی به انسان است.

ادامه دارد...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آبان ۹۴ ، ۱۷:۰۹
سید علیرضا شفیعی مطهر