سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات سیدعلیرضا شفیعی مطهر

سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات سیدعلیرضا شفیعی مطهر

با جور و جمود و جهل باید جنگید
تا پاک شود جهان از این هرسه پلید
یا ریشه هر سه را بباید خشکاند
یا سرخ به خون خویش باید غلتید

بایگانی

۴۱ مطلب در آبان ۱۳۹۴ ثبت شده است

 #‏دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب‬ (96)

 

«ترسیدن» و «رسیدن»


 من « شجاع» ی را دیدم که می ترسید، می هراسید و می لرزید؛ 

اما با همه این ها گامی هم به جلو برمی داشت. ...

و همین رمز کامیابی و راز شادابی او بود. ...

و من دانستم که ترسیدن و لرزیدن گاه« ناگزیر» است، 

اما گام نهادن به پیش تنها «تدبیر» است.

در راه تحقق اهداف،نه «ترسیدن» که «رسیدن» مهم است! 

 

#شفیعی_مطهر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آبان ۹۴ ، ۰۸:۰۹
سید علیرضا شفیعی مطهر

#ذل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(95) 

 

آرزوی مرگ یا مرگ آرزوها ؟!


من « آرزومندی» را دیدم که با آرزوی مرگ، مرگ آرزوها را «می گریست»

و باز در خیال آرزوهای دیگر غافلانه« می زیست». 

بنابراین آموختم که انسان می تواند با آرزو زندگی کند؛

به شرطی که دایره خیال آرزوها» را از«نایره آرزوهای خیالی»« بزداید»

و به« تکاپوهای استدلالی»« بیاراید»!

 

 #شفیعی_مطهر

نایره: آتش،شعله آتش،گرمی،کینه،دشمنی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آبان ۹۴ ، ۰۷:۰۵
سید علیرضا شفیعی مطهر

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(94)

 

پارسایی و زیبایی

من« پارسایی » را دیدم که « پارسایی » را در « زیبایی » نمی دانست ؛ 

ولی « زیبایی » را در « پارسایی» می دید! 

بنابراین آموختم که برای «زیبا»شدن باید«پارسا»شد؛

زیرا «پارسایی»،«زیبایی درونی» است

و آنچه پایدار و ماندگار می ماند،«زیبایی درونی» است،نه« فریبایی بیرونی»!

 

(#شفیعی_مطهر)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آبان ۹۴ ، ۰۷:۲۱
سید علیرضا شفیعی مطهر


#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(93)

 

«چپاوُل» در دور «تسلسُل»


 من ساده اندیشی را دیدم که چون از اول به« فکر آخر» نبود، 

همیشه در آخر به «فکر اول» می افتاد! 

او عمری در این دور تسلسل «بیهوده می چرخید» و« فرسوده می گردید».

...و من چه دردناک یافتم سرنوشت ملتی را که 

  به گاه دیدن فسادها،«غیرت» نمی ورزد 

و از رویدادها «عبرت» نمی گیرد!

«زود فریب» می خورد و« دیر نهیب» می زند!!

و همچنان بر مدار دایره« سرنوشت دیرین» می دود  

و باز به «نقطه نخستین» می رسد!!

 

(#شفیعی_مطهر)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آبان ۹۴ ، ۰۷:۵۱
سید علیرضا شفیعی مطهر

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(92)

 

در باطن هر «پدیده» یک حقیقت «ندیده» است


 من حکیمی را دیدم که در ژرفای هر پدیده حتی« خنده دار»، حقیقی« ماندگار» را می جست. 

او بر این باور پای می فشرد که در باطن هر« پدیده»، یک حقیقت« ندیده »نهفته است. 

بر هاتف اصفهانی «درود» که چه زیبا« سرود »:

دل هر ذره را که بشکافی

آفتابیش در میان بینی

بنابراین آموختم که باید« سیمای هر ندیده» را با« نگاه عمیق بنگرم»

و «معمای هر پدیده» را در« پناه تحقیق بنگارم».

 

(#شفیعی_مطهر)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آبان ۹۴ ، ۰۶:۱۱
سید علیرضا شفیعی مطهر

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(91)

 

«وایه وبال» یا « مایه کمال»؟!

 


   

من « خار»ی را دیدم که در سایه «گل» ، 

نه « خاری» را احساس می کرد و نه « خواری» را ! 

زیرا خار برای گل، نه «وایه وبال» ، که« مایه کمال» است.   

بنابراین آموختم که در پازل جامعه می توان «خار» بود و «خوار» نبود

 و برای دیگران «عامل کمال» بود و « عاطل و وبال» نبود!

(#شفیعی_مطهر) 

---------------------------

وایه :حاجت، مراد، چیز ضروری 

وبال :سختی، شدت، عذاب ،بدی عاقبت، گناه ،تقصیر

عاطل: بیکاره،بیهوده،بی معنی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۴ ، ۰۷:۰۶
سید علیرضا شفیعی مطهر

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(90)

 

«ارزش بشری» به میزان و «روش روشنگری » است!



من شخصی را دیدم «متین» با شخصیتی« وزین »

که بر این باور بود که

وزن شخصیت هر کس به اندازه حجم سختی هایی است

که در راه روشنگری مردم تحمل می کند.

بنابراین آموختم که «ارزش بشری» به میزان و «روش روشنگری » است!

پس چون « نار بسوزیم » و «نور بیفروزیم»!

 

(#شفیعی_مطهر)

برای عضویت در کانال «گاه گویه های مطهر» در تلگرام بر روی لینک زیر کلیک و گزینه عضویت(JOIN) را انتخاب فرمایید:
https://telegram.me/amotahar

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آبان ۹۴ ، ۰۷:۵۶
سید علیرضا شفیعی مطهر

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(89)



پویش «راه»،«بی همراه»!



من « تنها» یی را دیدم که از بسیاری پاکی 

ناگزیر از همه « تن» ها بریده و «تنهایی »را برگزیده بود. 

او خود را «رستگار» و خدا را «سپاسگزار »بود؛ 

زیرا« دلدار» ، «اغیار» را از دُور و بَر او رانده بود، 

تا او را تنها به حضور بپذیرد. 

بنابراین آموختم که 

اگر در پویش طریق« حق» 

به تنهایی« مطلق» هم برسم، 

باید« راه» را «بی همراه»

و «سفر» را «بی همسفر» ادامه داد.

 

(#شفیعی_مطهر)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آبان ۹۴ ، ۰۶:۴۵
سید علیرضا شفیعی مطهر

 خاطره ها و مخاطره ها

 

چگونه به مطالعه علاقه مند شدم؟ 

 

 (#شفیعی_مطهر)

 

کتاب ،پنجره ای به سوی آفتاب آگاهی است و روزنه ای به روی نسیم پگاهی.

کتاب چون آفتاب بر سینه سپهر حکمت می درخشد و پویندگان راه معرفت را نور و شعور می بخشد.

علاقه به کتاب و مطالعه را از نخستین روزهای دبستان و ایام آغازین تحصیل باید در وجود نوآموزان ایجاد کرد و روش های آن را باید آموخت. 

هر یک از علاقه مندان به کتاب و مطالعه از طریقی توانسته اند به این عادت نیک دست یابند. من خاطره و سرگذشت چگونگی علاقه مند شدن خود را بیان می کنم.شاید بتواند تجربه ای موفق برای مربیان و معلمان دلسوز و نیز دانش آموزان عزیز باشد.

در دوران کودکی ما سال های دهه 30 نه رایانه و اینترنت بود و نه رادیو و تلویزیون مانند امروز چنان گسترش داشت.شب های بلند زمستان به اتفاق همه اعضای خانواده زیر کرسی بزرگی دور همدیگر می نشستیم. مرحوم پدرم یک کتاب رستم نامه به نثر داشت. ایشان با آن که بازاری بودند و سواد چندانی نداشتند،اما شب ها کتاب رستم نامه را با لحن و آهنگ زیبایی با صدای بلند برای همه ما می خواندند و ما سراپا گوش می شدیم و رویدادهای داستان ها را با دقت پی می گرفتیم.

تُنِ صدا و لحن و آهنگِ خواندن پدر هنوز در گوشم طنین انداز است. هنوز هیچ نمایشنامه رادیویی یا سریال تلویزیونی نتوانسته شیرینی و جذابیت آن شاهنامه خوانی را در ذهن من بگیرد.شب ها با زمزمه شیرین شاهنامه و صدای آرام بخش پدر به خواب می رفتیم و صبح با اشتیاق پیگیری رویدادهای قصه های دیشب از خواب برمی خاستیم.

خوب به یاد دارم من کلاس دوم ابتدایی بودم ،ولی از بسیاری اشتیاق به دنبال کردن ماجراهای رستم ،وقتی که صبحگاهان از خواب برمی خاستم،قبل یا بعد از صبحانه تا فرصت کوتاهی که برای رفتن به مدرسه داشتم،کتاب رستم نامه را برمی داشتم و ادامه داستان دیشب را خودم می خواندم.

شیرینی شاهنامه خوانی چنان علاقه ای به مطالعه در من ایجاد کرده بود،که من همین کتاب رستم نامه را چندین بار از اول تا آخر می خواندم و چون دسترسی به هیچ کتاب دیگری نداشتم،باز هم همان رستم نامه را که بارها خوانده بودم،باز از نو آغاز به خواندن می کردم.

همین علاقه به کتاب به کتاب خوانی و مطالعه باعث شد که من در فراگرفتن سواد خواندن و نوشتن و حتی دروس دیگر چون ریاضیات از دیگر دانش آموزلان پیشی بگیرم.

باز به یاد دارم در کلاس دوم بودم ،روزی معلم ما به علت غیبت معلم کلاس پنجم برای تدریس به آن کلاس رفته بود و ما بدون معلم در کلاس خود نشسته بودیم. یکی از دانش آموزان کلاس پنجم به کلاس ما آمد و از قول معلمان مرا فراخواند. من به همراه او به کلاس پنجم رفتم. دیدم معلم ما عددی بزرگ و 9 رقمی روی تخته سیاه نوشته و ظاهرا هیچ یک از بچه های کلاس پنجم نمی توانسته اند آن را بخوانند.

معلمان به محض دیدن من، از من خواست آن عدد را بخوانم .

من فورا گچ را به دست گرفتم و همه عدد ها را سه قم، سه رقم به نام یکان و دهگان و صدگان جدا کرده ،سپس کل عدد را خواندم.معلم ما از همه بچه ها خواست با کف زدن خود مرا تشویق کنند.

من الان این خاطره ریاضی را بیان کردم  این نظریه برخی معلمان را رد کنم که بر این پندارند که اگر دانش آموزان کتاب های غیردرسی بخوانند ،از درس خود عقب می مانند!!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آبان ۹۴ ، ۱۵:۵۷
سید علیرضا شفیعی مطهر

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(88)

 

راه« خوشبختی» از گردنه« سختی» می گذرد!


 من « رهرو»ی را دیدم که راهش بسی «هموار» و همه گل های زندگیش «بی خار» بود؛ 

چرا ؟!!

چون راه را اشتباه رفته بود!! 

راه زندگی «بسی ناهموار» و پویش آن« بسیار دشوار» است.

آن که پویش راه را آسان و« کوتاه» یافته،قطعا راه را« اشتباه» رفته!!

انسانی «خوشبخت» است که پوینده «راه سخت» است!

 

(#شفیعی_مطهر)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آبان ۹۴ ، ۱۰:۱۱
سید علیرضا شفیعی مطهر