سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات سیدعلیرضا شفیعی مطهر

سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات سیدعلیرضا شفیعی مطهر

با جور و جمود و جهل باید جنگید
تا پاک شود جهان از این هرسه پلید
یا ریشه هر سه را بباید خشکاند
یا سرخ به خون خویش باید غلتید

بایگانی

۳۱ مطلب در بهمن ۱۳۹۶ ثبت شده است

 

  هر پگاه نو  با یک نگاه نو

 

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 851)

 

«شاهی» که به «یک شاهی» نیرزید!

 

من «شهریاری» را دیدم در «شهرِ یاری»!

که در میان میلیون ها از «تن ها»،«تنها» ماند!

و به «گاهِ نیاز» حتی هیچ «دُژآگاه دغلباز» 

نه او را «یاری» و نه با او «همکاری» کرد!

زیرا او برای «آبادیِ شهر» آمده بود و «آزادیِ دهر»!

ولی هر چه «زمین گشت» و «زمان گذشت»،

او نه در «گفتارش»،بلکه در «رفتارش»،

 «از داد زدود» و «بر بیداد افزود». 

بنابراین «غرورِ خودکامگی» و «شرورِ از خودبیگانگی» کاری کرد،

که مردم،«سکّه شاهی» و «سبیکه شاهنشاهی»را،

به «چیزی» و «پشیزی» نخریدند

و «شاهی» را به «یک شاهی»نسنجیدند!

 این «سرشتِ تباه» و «سرنوشتِ سیاه»همه خودکامگانی است،

که تا «تاجِ همایونی» را در «تاراجِ سرنگونی» نبینند،

صدایِ «خلقِ محروم» را از «حلقِ مظلوم» نمی شنوند! 

اینان تا «مرزِ سَقَط» را نبینند، «طرزِ سقوط» را نمی فهمند

و «خروشِ سهمگینِ» را با «گوشِ سنگینِ» درک نمی کنند.

 

#شفیعی_مطهر

---------------------------------

شاهی: واحد پول خُرد در ایران،یک بیستم ریال،پنج دینار

دُژآگاه: بداندیش،بددل،بدخو،نادان و بی تربیت

گشت: گردید،گردش کرد،چرخید

سبیکه: شمش،شوشه زر و سیم،تکه سیم یا زر

پشیز: پولک،پول خُرد، فلزی کم ارزش،پول سیاه

 سَقَط: فضیحت و رسوایی،مُردن و تلف شدن حیوان

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ بهمن ۹۶ ، ۰۶:۲۷
سید علیرضا شفیعی مطهر


هر پگاه نو با یک نگاه نو

 

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد850)

 

«مسابقه» در «حُسنِ سابقه»!

 

عمری کوشیدم «از ریشه برویَم» و «راه اندیشه بپویَم»،

همیشه دغدغه ام این بود که در «پویِشِ راه» و «جویِشِ همراه»،

«رهبری نیکو» یا «رهروی پرتکاپو»

«بیابم» و با یاری او به سوی هدف «بشتابم». 

می خواستم کسی را بیابم که از او «نرنجم» و خود را با او «بسنجم»

و بکوشم هماره از او راه را «بهتر بپویم» و هدف را «برتر بجویم».

با این «آمال واهی» یا «خیال خودآگاهی»،

«بسی تاختم» و «بسیاری را شناختم»،

ولی هر چه «بیشتر شتافتم»،«کمتر یافتم»!

سرانجام تنها «رهرو همراه» و «رهبر سربه راه» را 

نه در «زمانه و زمینه»،که در «سیمای آیینه» یافتم.

تنها کسی را که من می توانم هر «روز» به صورت «کارآموز»

«سیمایش را بنگرم» و «یاسایش را بنگارم»

و راه را «با مشقّت بپویم» و از او «سبقت بجویم» ،

همان کسی است که از «درون آیینه»،«بدون کینه» 

برای من نه «سرگران»،که «دل نگران» است.

او تنها رقیب است که «امروزِِ من» باید بهتر از «دیروزِ او» باشد.

 او تنها «هماوَرد» در این تنها «نبرد» است،

که من باید در «حُسنِ سابقه» با او «مسابقه» بدهم!

 

#شفیعی_مطهر

--------------------------------------

سابقه: پیشینه

یاسا: قاعده و قانون،حکم و اوامر پادشاه 

سرگران: سرسنگین،ناخشنود،خشمناک،مغرور،مست

هماورد :حریف، هم نبرد

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ بهمن ۹۶ ، ۰۵:۰۶
سید علیرضا شفیعی مطهر

  هر پگاه نو با یک نگاه نو

 

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 849)

 

«بنیانِ دالّ» و «راژمانِ استدلال»!

 

زندانی واقعی کسی است که «اسیرِ حیله های هوس» است،

نه آن که «درگیر میله های محبس» است.

چه بسیار انسان های «شاد» و به ظاهر «آزاد»،

که نه «امیرِ فهم»،که «اسیرِ وهم» اند.

آنان که در دامِ «پندارهای پوسیده» و «انگارهای بیوسیده» درمانده اند،

برای «تحمُّلِ اسارت» و «تذلّلِ حقارت»،

نه به «زنجیر» نیاز دارند و نه به «تحقیر»!

«افکارِ موهوم» و «پندارِ مسموم»،

«از هر بندی،نژندتر» و «از هر کمندی،پایبندتر» است!

 هر «بانی ساخت» اگر بدون «مبانی شناخت»،

«جذرِ ریشه ای را بنشاند» و «بذرِ اندیشه ای را بیفشاند»،

قطعا «حاصلی جز حِرمان» و «محصولی جز خُسران» برنمی دارد. 

«هر عصر و همیشه»،«قصرِ اندیشه»، 

«پایه ای پایدارتر» و «سازمایه ای استوارتر»

از «بنیانِ دالّ» و «راژمانِ استدلال»ندارد!

 

#شفیعی_مطهر

------------------------------------------ 

بُنیان: بنیاد،شالوده،پی،بناء

دالّ: دلالت کننده،راهنمایی کننده،راه نماینده 

حِرمان:نومیدی،بی بهرگی

راژمان: دستگاه،سیستم،نظام

انگار:(انگاره):پندار،تصوّر،فکر و خیال،افسانه،سرگذشت

بیوسیده: مورد طمع،مایه دلخوشی

تذلُّل: خود را خوار و ذلیل نشان دادن،اظهار خواری،خواری و زبونی

نژند: اندوهگین،افسرده،پژمرده،سرگشته،خشمگین

جذر: بیخ، ریشه، اصل

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ بهمن ۹۶ ، ۰۶:۰۰
سید علیرضا شفیعی مطهر

  

هر پگاه نو با یک نگاه نو

 

 

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 848)

 

«ایستایی» و «میرایی»!

 

  هر انسانِ «فکور» و «ذی شعور»،

در عرصه «آفرینش» ناگزیر از «گزینش» است؛

چون همه «پدیده ها» و «آفریده ها» در حالِ شُدن هستند.

همه «جهان» از جمله «انسان» 

در «حالِ تغییر» است و در «خیالِ تاثیر» .

بنابراین هر انسانِ «عاجز از تغییر» و «حاجز از تاثیر»،

یا باید «عوض» شود،یا «عوضی»!

بنابراین آنان که «عوض شدنشان بَعید» است؛ 
 
«عوضی شدنشان سَدید» است.  
 
همه «رودها، جاری» اند و همه «سرودها،ساری».
 
در «روندِ حیات» و «فرایندِ ممات»،
 
«ایستایی» به «میرایی» می انجامد
 
و «پویایی» به «پایایی».
 
بنابراین برای «ترکِ بیگانگی» و «درکِ جاودانگی»،
 
بیاییم «بهینه ها را برگزینیم» و «بیشینه ها را بیافرینیم»!
 
 
#شفیعی_مطهر
 
------------------------------------------
حاجز: بازدارنده،مانع،حائل
 
سَدید: محکم،استوار،راست و درست،قطعی
 
ساری: رونده درشب،نفوذکننده
 
بهینه: بهترین،برگزیده،خوب
 
بیشینه: بیشترین مقدار از هر چیزی
 
 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar

 

 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ بهمن ۹۶ ، ۰۶:۱۶
سید علیرضا شفیعی مطهر

هر پگاه نو با یک نگاه نو

 

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 847)

 

از «جَنین» تا «جِنان»!


من 
سال‌هاست که «جهان را دیده ام» ، اما معنای این«بیان را نفهمیده‌ام»، 
 
که “رفت و آمد” درست است ،یا “آمد‌ و رفت” ؟ 
 
آدم‌ها «می‌روند که برگردند»؟، یا «می‌آیند که بروند»؟! 
 
دنیا،«پُلی برای عبور» است و «تامُّلی برای شعور». 
 
دنیا نه «نخستین منزل» است و نه «واپسین محفل».
 
اینجا برای «کاشتن» است و آنجا برای «برداشتن».
 
اینجا،«راه» است و آنجا،«منزلگاه».
 
اینجا ،«جای طُمطُراق» است و آنجا، «سرای اُطراق». 
 
اینجا ،«دانه ها را می کاریم» و «جاودانه ها می انباریم»،
 
آنجا،«خوشه ها را می چینیم» و «توشه ها را برمی گزینیم».
 
از «جنین» تا «جنان»
 
راهی است به درازای «میلاد» تا «میعاد»!
 
همه با «کَفی خالی»،ولی با «هدفی عالی» می آییم.
 
امید که با «انبانی انباشته» برویم،نه با «پُژهانی برجای گذاشته»!
 
 
#شفیعی_مطهر
 
-----------------------------------
جَنین: هر چیز پوشیده و مستور،بچه تا زمانی که در شکم مادر است
 
جِنان:(جمعِ جنّت)،بهشت
 
تامُّل: درنگ کردن،دقت کردن در امری،دوراندیشی
 
شعور: فهم و ادراک، دانستن و دریافتن،حس کردن 
 
طُمطُراق: سر و صدا،کرّ و فرّ،خودنمایی،نمایش شکوه و جلال
 
اُطراق:(اُتراق):منزل گزیدن در جایی،توقّف،اقامت موقت
 
کَف: دست ،سطح درونی دست یا پا
 
میعاد: وعده گاه،زمان و مکان وعده کردن  
 
انبان: کیسه بزرگ
 
میعاد: وعده گاه،زمان و مکان وعده، روز قیامت
 
پُژهان: آرزو،غبطه
 
 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar

 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ بهمن ۹۶ ، ۰۷:۰۲
سید علیرضا شفیعی مطهر

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

 

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 846)

 

 «خُشونت» نمادی از «رُعونت»!


 آن که بدون «تجهیز» بر سرِ «جالیز» ایستاده،
 
نه «عروسکی بدسرشت»،که «مترسکی زشت» است .
 
او زشت است ،ولی پرندگان زیبا را «می ترسانَد»  و از مزرعه «می رمانَد»! 
 
  در حالی که آدمی نه «عروسکی فریبا»،که «مترسکی زیبا»است ،
 
ولی همه «جانوران بی گناه» و «جانداران بی پناه» را 
 
«بی رحمانه به بند می کَشَد» و «حریصانه و سوزمند می کُشَد» !
 
او هم «فرهنگ» دارد و هم «تفنگ»،
 
ولی با «رنگِ نیرنگ»،حتی «هنگِ نهنگ» را 
 
«در دام، اسیر» و «سرانجام، تسخیر» می کند!
 
 انسان،حیوان کُشی را «قُربانی» می داند،

ولی انسان کُشیِ حیوان را «نافرمانی» می نامد!
 
اگر «خُشونت» نمادی از «رُعونت» است،
 
چرا از سوی «حیوان ،گزنده» است از «انسان،برازَنده»؟!
 
 
#شفیعی_مطهر

 ----------------------------------------------

رُعونت: نادانی،کم عقلی،سستی،یاوه سرایی

جالیز: کشتزار خربزع و هندوانه و خیار و.... 

هنگ: زور،قدرت،سنگینی/ گروه

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ بهمن ۹۶ ، ۰۵:۱۵
سید علیرضا شفیعی مطهر

 هر پگاه نو  با یک نگاه نو

 

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 845)

 

 «راستِ جانگداز» یا «دروغ دلنواز»؟!



«ارزشِ رفاقت» در «انگیزشِ معرفت» است، 
 
وگرنه در دنیای سگ ها،«رفاقت» همراه با «صداقت» را 
 
نه با «صد خوان» ،که با «یک استخوان» می توان به دست آورد.
 
«دوست»،«نیکوست»، 
 
به شرطی که تو را در «تنگدستی»،«دست» گیرد
 
و در «گرفتاری»،«یاری» کند!
 
«بهترین صَدیق»،«برترین صِدّیق» است.
 
«صداقتِ دوست» از «لیاقتِ اوست»،
 
ولی صداقت،نه تنها «ستایش فضایل»،که «پالایشِ رذایل» هم هست.
 
صداقت،همیشه «طعامی شیرین» با «طعمی نوشین» نیست.
 
گاه «دوست راستین»،«دست از پوستین» برمی آورد،
 
تا با بیانی «تُند و دلگیر»، «کُند و زنجیر» را از دست و پای دوست «بگشاید».
 
گاه لازم است با «انتقادی گزنده»،«عِنادی نازیبنده» را از رفتار دوست «بزداید».
 
«راستِ جانگداز» به از «دروغ دلنواز»!
 
 
#شفیعی_مطهر
 
------------------------------------- 
خوان: سفره،میز غذاخوری
 
صَدیق: یار و دوست،رفیق مهربان و مخلص
 
صِدّیق:بسیار راستگو،کامل در صدق،کسی که قول خود را با عمل خود راست گرداند
 
پالایش: صاف کردن،صافی کردن، تصفیه
 
پوستین: جامه و لباسی که از پوست حیوانات پشم دار می دوزند
 
کُند: تکه چوب ستبر یا بند آهنی که به پای زندانی می بندند،کُنده
 
عِناد: ستیزه کردن،کجروی،گمراهی،گردنکشی،لجاج،ستیزه
 
 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar

 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۹۶ ، ۰۶:۳۹
سید علیرضا شفیعی مطهر

 هر پگاه نو  با یک نگاه نو

 

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 844)

 

«گوهرِ کرامت» و «جوهرِ شخصیّت»

 
 برآورده نکردن یک «تقاضای مشروع» و «تمنّای مطبوع»، 
 
با «ادب و کرامت» و «رعایت حُرمت»، 
 
بهتر است از برآوردن آن با «تحقیر و خشونت» و «توهین و اهانت».
 
اگر «کرامت انسانی» و «شخصیت ایمانی» کسی را بگیریم 
 
و در ازای آن «همه دنیا» و «مافیها» را به او بدهیم،
 
باز هم نه «خُسران» او «جُبران» می شود
 
و نه «باخته» او «پرداخته» می گردد. 
 
ارزش هر انسان به «انسانیتِ زُلال» و «کرامتِ لایزال»او است.
 
در جهان هستی نه «چیزی همسنگِ» آن است و نه «پشیزی همرنگِ»آن.
 
ارزش «انگشترین» به «نگین» است و ارزش «شخصیت» به «کرامت».
 
هیچ انسانی نه «اسیرِ ذلّت» می شود و نه «درگیرِ ضلالت»،
 
مگر این که «گوهرِ کرامت» و «جوهرِ شخصیّت» را از دست بدهد.
 
زنهار اگر انسانی را «حقیر»، و شخصیّتش را «تحقیر» کنیم!
 
 
#شفیعی_مطهر
 
-------------------------------------
 
 مطبوع: چیزی که باب طبع انسان باشد
 
مافیها: آن چه در آن است
 
لایزال:  زوال ناپذیر، بی زوال، جاوید، ابدی
 
پشیز:  پولک،پول خُرد فلّزی کم ارزش،پول سیاه
 
انگشترین: انگشتری،انگشتر،حلقه فلّزی نگین دار
 
 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۹۶ ، ۰۵:۱۶
سید علیرضا شفیعی مطهر

  هر پگاه نو با یک نگاه نو

 

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 843)

 

«اعتماد» یا «اعتقاد»؟!


 گمشده این نسل «اعتماد» است، نه «اعتقاد»! 

در این «عصرِ دروغ» و «حصرِ نبوغ»، 

«نسلِ نو» و «قشرِ پیشرو» می بینند،

که «اربابِ دستار» و «اصحابِ انحصار»، 

نه «رفتار»هایشان،«گفتار»هایشان را تایید می کند

و نه «نهفته»هایشان ، «گفته»هایشان را!

بین«دعا» تا «ادّعا»، 

«فاصله ای است به درازای «نفاق» تا «اِنفاق»،

در این صورت نه بر «اعتماد»ها، «اعتقاد»ی دارند، 

و نه بر «اعتقاد»ها، «اعتماد»ی.

نسل جوان امروز،«حال» را می نگرند،نه «قال» را،

از «تحجُّر» و «تظاهُر» بیزارند

و به «تفکُّر» و «تدبّر» روی می آرند.

مبلّغان باید به جای «اِشباعِ گوش» به «اقناعِ هوش» بپردازند.

به جای نشان  دادنِ «بُرهانِ یال و کوپال»،باید « زبانِ استدلال» گشود.

 جوان امروز نه در «باورِ قفس» می گنجد و نه در «خاطرِ محبس».

او «بر اوجِ آسمان سرمی ساید» و «بر موجِ آرمان می آساید».

جوان می خواهد خود تجربه کند که نه «سراب،آب» دارد و نه «مُرداب،شتاب»!

گاه دل را بر «رَخشِ خیال می نشانَد» و تا «آذرَخشِ آمال می رانَد».

بیاییم به او اجازه دهیم خود «ببیند» و خود «بیندیشد»!

 

#شفیعی_مطهر

-------------------------------

 یال و کوپال: کنایه از تن و توش و بُرز و بالا و زور بازو

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ بهمن ۹۶ ، ۰۵:۰۲
سید علیرضا شفیعی مطهر

آرمان شهر بهمن

 

 #شفیعی_مطهر

 

   از زندگی که نه، از بردگی در تنگنای لانه‌های باریک شقاوت و آشیانه‌های تاریک عداوت خسته شده، در آرزوی زندگی در فراخنای قصرهای مُصادقت و کاخ های مُرافقت بودیم.

   از تنفّس در فضای تیره و تار ستم و هوای نکبت‌بار اندوه و غم به ستوه آمده، در جستجوی نسیمِ سحرِ آزادی و شمیم معطر شادی بودیم.

   از گام ‌زدن در کوچه‌های ظلمتِ ظلم و ضلال و بن‌بست‌های قیرگون پُر قیل و قال به تنگ آمده و به دنبال یافتن عرصه‌های وسیع سعادت و قُلّه‌های رفیع کرامت بودیم.

  از پوسیدن در منجلاب تملّق و چاپلوسی و گنداب ریا و سالوسی دلمُرده و افسُرده شده، در پی یافتن چشمه‌ساران زلال عزّت و آبشاران روشن شهامت بودیم.

  این گونه بود که ما قطره‌های تنها و چکّه‌های جدا از هم، به هم پیوستیم و بر سر پیمانة عشق، مصادقت را پیمان بستیم. 

از جویباران بیداری گذشتیم و رود هشیاری را پشت سر گذاشتیم، از پیوستن جویبارها در پهنای رود جوشیدیم و در فراخنای دریا خروشیدیم. 

از جنبش جمعیت و خیزش خلق، شهر خروشید. از کوچه‌های احساس گذر کردیم. به خیابان های خَرَد رسیدیم. در میدان همایش گرد آمدیم. «استقلال» و «آزادی» را فریاد کردیم، تا «جمهوری اسلامی» را ایجاد کنیم.

با حمیّت اسلامی خلق را به حمایت از حق برانگیختیم و با باطل درآویختیم.

با هم نشستیم تا ایستادگی را پیمان ببندیم و ایستادیم، تا گرد ذلّت بر سیمای سرخمان ننشیند.

شهر شقاوت و شرارت و شهوت را در هم کوبیدیم، تا مدینة فاضلة فقاهت و فطانت و فراست را بنا کنیم. 

کوچه‌های تنگِ ننگ و عار را خراب کردیم، تا خیابان‌های پهن عزّت و افتخار را بسازیم.

تندیس طاغوت را شکستیم تا تقدیس لاهوت را زمزمه کنیم.

کوخ های پستی و پلیدی و پلشتی را ویران کردیم، تا کاخ های پاکی و پارسایی و پایداری را برافرازیم. 

در رَزم آزادی و بهروزی جنگیدیم، تا در بزم شادی و پیروزی عزم را جزم کنیم، که بر خرابه‌های شهر طاغوت و طغیان، شهری بسازیم از یاقوت ایمان، شهری پر از غنچه‌های قناعت و شکوفه‌های شرافت. شهری بسازیم که سنگفرش خیابان های «استقلال» و «آزادی» آن با لعلِ محبت و مروارید مودَّت پوشیده شده، در جویبارانش زلال سخاوت و گلاب حلاوت جاری باشد.

در اطراف خیابان هایش نهال‌های مساوات و درختان مؤاخات بکاریم.

مسجدهایی بسازیم که سنگ‌هایش از زمرّد عرفان و زَبَرجدِ ایمان، و گنبدش از آبگینه عشق باشد. 

از گلدسته‌هایش دسته گل های محمدی بچینیم، و از مناره‌هایش شکوفه‌های نور ببوییم.

فرش هایی از پَرَندِ معنویت و پرنیان روحانیت در آن بگستریم. از گُل های قالی‌های آن رایحة جود و عطر سجود بتراود. از سقف گنبدش چلچراغی بیاویزیم از الماس اخلاص و عقیق تحقیق.

و در محرابش سجاده‌ای بیفکنیم از اطلسِ خضوع و دیبای خشوع، تا بر روی آن تندیس امامت و مجسمة ولایت بر آستان الوهیت سربسایَد.

در بازارهای شهر ما رایحة انصاف و عطر عفاف بپراکند و بازاریان صداقت بفروشند و قناعت بخرند.

میدان‌هایی بسازیم پر از فوّاره‌های خوش رنگ راستی و چراغ‌های رنگارنگ درستی. در کشتزار مدرسه‌ها بذر تربیت بیفشانیم و شکوفه‌های انسانیت بچینیم. صدف نوباوگان را در مدرسه‌ها بپروریم و گوهر فطرت را در آن بیابیم و صحن و سرای شهرمان را با آن آذین بندیم.

برای اداره شهرمان تصمیم گرفتیم شهد کیاست را با عطر سیاست آمیخته، در غربال دیانت ریخته، با فطانت آن را بیخته، به عنوان خون‌نامه میثاق ملّی بر فراز شهرمان آویخته، خُرد و کلان در برابرش یکسان باشیم.

بر اساس «اِنِ الحُکمُ اِلّا لِله»، جز حاکمیت «الله» را نپذیریم و جز حکومت «الله» را گردن ننهیم. 

اخیارمان را به امارت برگزینیم و اشرارمان را به حقارت بسپاریم.

شهریاران درهای مِهربانی و عطوفت را به سوی شهروندان گشایند. از سکوی صداقت با مردم سخن گویند و شهروندان شکوفه‌های وفا و غنچه‌های صفا نثار شهریاران کنند.

آیا اکنون به چنین آرمان های نخستین و هدف های دیرین رسیده ایم؟!

آیا به سوی آن اهداف روانه ایم؟ یا در جهت خلاف آن ره می سپریم؟!

بیاییم بار دیگر هدف ها را بازنگریم و بر آن چشم انداز نگاریم!

آیا «نظام موجود»، همان «اسلام موعود» است؟

داوری با شما!

امید که با «دادوری»،«داوری» کنیم!

   سالروز پیروزی انقلاب اسلامی مستضعفان زمین و آزادگان زمان را به همه پویندگان راه عدالت و آزادی تبریک و تهنیت می گویم.

  به امید تحقّق همه اهداف و آرمان های انقلاب !

                                  در کسب رضای حق موفق باشید

 

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar

                         
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ بهمن ۹۶ ، ۱۸:۱۲
سید علیرضا شفیعی مطهر