سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات سیدعلیرضا شفیعی مطهر

سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات سیدعلیرضا شفیعی مطهر

با جور و جمود و جهل باید جنگید
تا پاک شود جهان از این هرسه پلید
یا ریشه هر سه را بباید خشکاند
یا سرخ به خون خویش باید غلتید

بایگانی

۳۰ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۶ ثبت شده است

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 600

 

«خفتگان غفلت» و «آشفتگان رخوت»

 Image result for ‫رعد و برق‬‎

من آسمان شهر را «بسی آشفته» ؛

و مردمان را «بسیار خفته» دیدم. 

آما «رَخشِ آذرخش» چون «دُرخش» را «آغازد»،

بسانِ «مِهر» بر «سینه سپهر» «می تازد».

 «صدای تُندِ تُندر» و «صلای شورانگیزِ شَرَر»

سرانجام «خُفتگان را بیدار» و «آشُفتگان را هُشیار» می کند!

ای کاش بلایای اجتماعی و فرهنگی نیز چون «بلای اعتیاد» و «بلوای فساد»

«غُرّشی چون تُندر» و «یورشی چون شَرَر» داشتند! 

و «خفتگان غفلت» و «آشفتگان رخوت» را

بیدار و هشیار می کردند!

 

#شفیعی_مطهر

----------------------------- 

آذرخش: برق،صاعقه

دُرخش: روشنی،روشنایی،فروغ،برق

تُندَر : رعد،غُرّش ابر،هر چیز غُرّنده

صلا: آتش،آتش عظیم،فراخواندن مردم برای انجام کاری

شَرَر: شرار،جرقّه،آنچه از آتش به هوا بپرد

بلوا:بلیه،مصیبت،سختی،آشوب و غوغا

رخوت:نرمی و سستی

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۷:۰۶
سید علیرضا شفیعی مطهر

   #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 599

 

«ناله زندانی خاک» یا «نواله آسمانی افلاک»؟! 

 

عضویت رایگان 

  من «ناز و نیاز نیایش» را و «روح و روان رهایش» را 

در سیمای «کودکی زلال» و «احساسی لایزال» 

چنان در «حال جوشش شدید» و «کمال کوشش سدید» دیدم 

که گویی این «شمیمِ شکوهِ شیداییِ خاک» است 

که  «اُبُّهتِ اهوراییِ آشنای افلاک» را عطرآگین می سازد. 

آری؛اینجاست که «ناله زندانی خاک» شیرین تر است 

تا «نواله آسمانی افلاک»!

 

#شفیعی_مطهر

----------------------------

سدید: محکم ،استوار،راست و درست

اُبُّهت:بزرگی،بزرگواری،نخوت،شکوه و جلال

سودا: خیال(در اینجا)

نواله :لقمه،توشه،مقداری از خوراک که برای کسی کنار بگذارند

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۷:۳۹
سید علیرضا شفیعی مطهر

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 598

 

«آزمونِ انتظار» یا «قانونِ بهار» 

 

               ویژه نیمه شعبان 

من چون «مکتب انتظار» و «مذهب ایثار» را دیدم ، دانستم:

با جور و جمود و جـــهل باید جنگید
تاپاک شودجهان از این هرسه پلید
یا ریشه هر سه را بباید خشـــکاند
یا سرخ به خون خویــش باید غلتید  

 

من در «قاب انتظار»، «سیمای زیبای عشق و امیدِ بهار» را دیدم و فهمیدم:

بنیان کاخ هستــــــی انســــان پاکــــزاد          

  بر عدل و عقل و علم بنا می توان نهاد

 با این سه«عین»بکن ریشه سه«جیم»

جور و جمود و جهل سه عفــریت بدنهاد  

 

من در «قاموس انتظار ظهور»، «صد اقیانوس سرشار نور» را دیدم و آگاه شدم که:

من قطره ام اما به سر سودای اقــــیانوس دارم

من واژه ام اما به دل صد دفــــتر قامــــوس دارم

در عرصه اندیشه می رزمم سلاحم کِلک و کاغذ

در ظلمت جور و جمود و جهل یک فــــانوس دارم 

 

من «منتظر ظهور» و «چشم به راه نور» را دیدم 

که چونان شمع «می سوخت» ، اما هماره و همیشه «نور می افروخت» . 

مشتاقانه به او گفتم:

بسوز امروز ای قُقنوس مظلوم

که از سوز تو عــدل و داد خیزد

به فـــــردا از دل خاکــــستر تو

هــــزاران خوشـــه فریاد خیزد 

 

 من «آزمونِ انتظار» را «قانونِ بهار» دیدم و یقین کردم که:

حتی اگر «حجمِ عظیمِ ظُلمت» و «هَجمه حجیم ضلالت» 

در «تمام طول شب»،حتی «به نام مقبول مذهب» 

از هر «حنجره باریک» و «پنجره تاریک» فریاد برآورد: مرگ بر آفتاب!!  ...

اما آفتاب طلوع خواهد کرد به «گاهِ خویش» و از «بارگاهِ خویش»!

سحر گه هر مناره داد می زد

طلــــوع نور را فـــــریاد می زد

همین فریاد را شــــمع دل من

همه شب بر سر بیداد می زد

فرخنده زادروز «مُنجی حق باوران» و «رهبر ستم ستیزان» تاریخ 

بر همه «انسان های امیدوار» و «منتظران بهار» مبارک باد! 

 

#شفیعی_مطهر

---------------------------------

کِلک: نی،قلم نی،قلم

قُقنوس: مرغی افسانه ای که در پایان عمر هزارساله خود در هیزم افروخته خود می سوزد و فرزندش از خاکستر او برمی خیزد

هَجمه: هجوم،حمله

حجیم: دارای حجم،بزرگ حجم،ستبر،ضخیم

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۸:۱۵
سید علیرضا شفیعی مطهر

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 596)  


«نمود یاری» و «نماد وفاداری»

 

 «گردش گل آفتاب گردان» در «گذران روزان و شبان»، 

«نمود یاری» و «نماد وفاداری» است.

او روزها از عشق خورشید «می سوزد»،

ولی باز چشم در چشم معشوق «می دوزد»

و شب ها در «غیاب محبوب» و «آفتاب مطلوب»

غمگنانه «با فراق می سازد» و «با اشتیاق سرفرو می اندازد»، 

تا  «دیدگان بیگانه» و «چشمان عاشقانه» ستارگان 

«جمالش را نبینند» و «گُلِ وصالش را نچینند» .

 چه زیباست «یاران راستین» و «مشتاقان نازنین»

که عاشق صادق را «قدر بدانند» و او را با «غدر نرانند»!

 

#شفیعی_مطهر

--------------------

غدر: خیانت ،بی وفایی،مکر و فریب

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۷:۱۲
سید علیرضا شفیعی مطهر

  #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 595

 

«رازِ رَستگی» و «ترازِ همبستگی»

Image result for ‫زنجیر‬‎

من «حلقه های زنجیر» را چون «حدقه های بصیر» دیدم. 

آن ها زیر «برف و باران» و «باد و بوران» «زنگ زدند» ؛ 

اما به همدیگر «نیرنگ نزدند». 

حلقه ها به یکدیگر «چسبیدند» 

و همبستگی را «تحقُّق بخشیدند». 

«رازِ رَستگی» در «ترازِ همبستگی»است.

 استمرار این همبستگی منوط به پایداری تک تک حلقه هاست.

با گسستن تنها یک حلقه از هزاران حلقه،

«پایداری زنجیر» و «ماندگاری این تدبیر» فرومی پاشد؛

بنابراین «قُدرت هر زنجیر» و «شُوکت هر تدبیر» 

نه به اندازه قُدرتِ «تحمُّل دُرُست ترین»،

که «تامُّل سُست ترین» حلقه است!

 برای «زنجیر همبستگی» و «زنجیره وارستگی»

هر یک از ما «حلقه ای بنیادین» 

و «قطعه ای سرنوشت آفرین» هستیم!

 

#شفیعی_مطهر

--------------------------------

حدقه :سیاهی چشم،مردمک چشم،چشم خانه،کاسه چشم

تراز: زینت و آرایش،نقش و نگار پارچه

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۶:۵۵
سید علیرضا شفیعی مطهر

   #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 594) 

 

گداختنِ «جگر» بر «اخگر»

 

 من «اقیانوسی تماشایی» و «فانوسی دریایی» را دیدم 

که شبانگاهان هماره چشمانش را «به هر سوی می گرداند»

و راه گم کردگان را «در هر کوی ره می نمایاند».

من «روشنفکر روشنگر» را چونان این «فانوس مُنوَّر» دیدم،

که نه «داغ واهی» ،که «چراغ آگاهی» هماره در دلش «می سوزد» 

 تا راه ره گم کردگان را «نور افروزد»!

او در «جان نار می سوزد» ،تا در «جهان نور افروزد»!

او نه «زر» بر «آذر»،که «جگر» بر «اخگر» «می گدازد»،

تا از «جمعیّتی ایستا»،«ملّتی پویا» «بسازد»!

 

#شفیعی_مطهر

----------------------------

 نار: آتش

آذر: آتش

اخگر: آتش،پاره آتش،تکّه هیزم یا زغال افروخته

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۶:۳۱
سید علیرضا شفیعی مطهر

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 593)

 

 «جوانمردی» یا «هماوردی»؟!

Image result for ‫جوانمردی‬‎

«رهنوردانِ نبیل» و «جوانمردانِ اصیل»  

کسانی هستند که حتی اگر «بی کس» هم بمانند، «ناکس» نمی شوند. 

جوانمردی نه «تلاشی برای سوداگری»است 

و نه «معاشی برای سودآوری»؛ 

بنابراین آن که در برابر «بخشش»،«می بخشد»

و در ازای «رنجش»،«می رنجد»،

«هماورد»است،نه «جوانمرد»!

بلکه جوانمرد کسی است که «خشونت» را با «رَافَت»پاسخ می دهد 

و «کین ستانی» را با «مهربانی»!

جوانمرد،«غُدّه غَدر» را با «سَعه صدر»تلافی می کند

و «کینه دیرینه» را با «سینه چون آیینه»!

 

#شفیعی_مطهر

------------------------- 

نبیل: نجیب و شریف،دانا و هوشیار

ناکَس:نالایق،نااهل،فرومایه،بدسرشت،بی سروپا 

هماورد: حریف،هم نبرد

غدر: خیانت،حیله کردن،بی وفایی،فریب

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۷:۰۹
سید علیرضا شفیعی مطهر

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 592)

 

«سیم خاردار» و «بسیم بی خار» 

 

من سیم خاردار را دیدم که نه «پشت و رو» دارد و نه «رنگ و بو». 

همه را یکسان «می گزد» و یک رنگی را «می سزد».

«سیم خاردار» و «بسیم بی خار» هر دو «یک رنگ»اند و بدون «نیرنگ»!

امّا این «نیش» دارد و آن،«نوش»!

«نوش،شیرین» است و «نیش،زهرآگین»! 

یک رنگی همیشه «مطلوب» است و انسانِ یک رنگ، هماره «محبوب»؛

چه «نوش آفریند» و چه «نیش را گزیند»؛

امّا امان از «خوی دورنگی» و «جادوی نیرنگی»! 

«انسان دورنگ»،«انبان نیرنگ» است!

نه از «نیش او می توان رَست» 

و نه به «نوش او می شود دل بست»!

 

#شفیعی_مطهر

--------------------------

بسیم: آدم خنده رو،خندان،گشاده رو،خوش برخورد

انبان:کیسه بزرگ

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۷:۳۹
سید علیرضا شفیعی مطهر

  #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 159

 

«درک» یا «ترک»؟

 

انسان

 «دوست صدیق» و «یار شفیق» کسی است  

که در رویارویی با «موج شوربختی ها» و در «اوج سختی ها»  

  انسان را «درک» کند،نه «ترک».

دوستی هایی «می پاید» و ماندگاری را «می شاید»

که بر پایه «یگانگی در هدف»،نه «بیگانگی با شرف» بنیان نهاده شود.

دوستی های هدف مدار بر پایه «پیوندی آسمانی» و «پیمانی آرمانی»

همواره «نماد رشد و رشاد را می جوید»  

و «چکاد ارشاد را می پوید»!

 

#شفیعی_مطهر

--------------------------------

  رشاد: به راه راست رفتن،راستی و ایستادگی و پیروزی

ارشاد: راه نمودن،رهبری،راهنمایی 

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۵:۴۷
سید علیرضا شفیعی مطهر

 می بینید که نمیشه!!!! (طنز)


#شفیعی_مطهر


گفت:نمیشه به جای یک رئیس جمهور،سه چهار تا رئیس جمهور داشته باشیم؟!

گفتم: نه! مگه نشنیدی میگن:ده درویش در گلیمی بخسبند؛اما دو پادشاه در یک ملک نگنجند!یک کشور فقط یه دولت و یک مدیر میخواد که بتونه همه نیروهای بالقوه کشور رو بالفعل دربیاره. حالا چرا همچین سوالی می پرسی؟

گفت: آخه بعضی کاندیداهای ریاست جمهوری این قدر نازن و این قدر وعده خدمت های جور واجور میدن،که آدم دلش نمیاد به اونا رای نده!

گفتم : مثلا!

گفت: مثلا یکی قول میده یارانه رو 250هزار تومان میکنه ،یکی میگه 5میلیون فرصت شغلی ایجاد میکنه و دیگری میگه درآمد کشور را دو و نیم برابر می کنه! به نظر تو همه اینا میتونن که این قول ها رو عملی کنن؟!

گفتم: نمی دونم!! ولی میگن:

یه پهلوانی تنومند و معرکه گیر وسط میدون وایساده و جمعیت زیادی دور او حلقه زده بودن .او آفتابه کوچکی رو به همه خلق نشون می داد و ادعا می کرد که با این هیکل درشت و تنومند خود میره توی این آفتابه کوچک! همه مردم هم ناباورانه و متعجّبانه اونو نگاه می کردن.

پهلوان می گفت: اگر شما جمعیت صدهزار تومان به من بدید،من قول میدم برم توی این آفتابه!

مردم یک پارچه فریاد می زدن که این کار محاله! محاله! اما برای ارضای حسِّ کنجکاوی خود به هر قیمتی بود صدهزار توان جمع کردند و به او دادند و گفتند: 

حالا برو ببینیم چطور میری توی آفتابه!

مرد پهلوان اول کوشید با فشار سر خود رو توی آفتابه فروکنه! ولی هر چه فشاد داد نرفت که نرفت! 

بعد پای راست خود و سپس چای چپ را به داخل آفتابه فشار داد؛باز هم نرفت!در آخر کوشید دستاش رو توی آفتابه کنه،باز هم نشد که نشد!

سر انجام با نومیدی آفتابه رو گذاشت روی زمین و روشو کرد به مردم و گفت:

مردم! شاهد بودید که من همه تلاشم رو کردم که برم توی آفتابه،ولی می بینید که نمیشه!!!

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۱:۵۶
سید علیرضا شفیعی مطهر