سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات سیدعلیرضا شفیعی مطهر

سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات سیدعلیرضا شفیعی مطهر

با جور و جمود و جهل باید جنگید
تا پاک شود جهان از این هرسه پلید
یا ریشه هر سه را بباید خشکاند
یا سرخ به خون خویش باید غلتید

بایگانی

۲۸ مطلب در فروردين ۱۳۹۷ ثبت شده است


  

هر پگاه نو با یک نگاه نو

 

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 908)

 

«دردآشنا» و «آشنا به شنا»

 

من در شگفتم از کسانی که «دردآشنا»یند و «آشنا به شنا»،

امّا نه « دل به دریا» می زنند و نه «سر به صحرا»!

اگر «رَهنوَردی خودآگاه» هستید و «دردی جانکاه» 

«درونتان را می سوزد»،چرا از «بیانتان آتش نمی افروزد»؟!

اگر «دلِ شعله ور» و «جان پُراخگر» دارید،

چرا به آتش نمی کشید «وجدان های به خواب رفته» 

و «جان های از هُرمِ سرابِ تَفته» را؟!

آیا این «عطشِ درون» و «آتش اندرون» 

نباید برای شما «دودی» و برای خلق،«سودی» داشته باشد؟!

 اگر دردی بر «جگر،اخگر» و بر «سر،شَرَر» می زند،

چرا بر «شر،تَشَر» و  بر «قصرِ قیصر،آذر»نمی زنید؟! 

آنان که در «وَهم اند» و حقیقت را «نمی فهمند»،

«نادان» اند،نه «بی وجدان»؛

ولی کسانی که خود را «آگاه» و برای مردم،«پناه» می دانند،

ولی «فریاد» را «فرایاد» نمی آورند

و «بیداد» را «داد» می پندارند،

اینان خود،«پستِ تبه کار» اند و «همدستِ اشرار» !

مگر «وجدان های آگاه» و «انسان های خودآگاه»،

می توانند این همه «آلام را ببینند» و «آرام بنشینند»؟!

مگر می توان این همه «فریادِ استمداد» را شنید و از «وِداد و امداد» دریغ کرد؟!

مگر می توان انسان بود و «فنای فضایل» و «جفای رذایل» را 

«نگریست» و «نگریست»؟!

 

#شفیعی_مطهر

------------------------------

اخگر: آتش،پاره آتش،تکه هیزم یا زغال افروخته

هُرم: گرمی آتش،شعله آتش

تَفته: گداخته،سرخ شده از حرارت آتش

شَرَر: شرار،جرقّه،آنچه از آتش به هوا بپرد

آذر: آتش

تَشَر: پرخاش،عتاب،کلمه ای که از روی خشم به کسی گفته شود

فرایاد: به یادآوردن

وِداد: دوست داشتن،دوستی،محبت

نگریست(اولی): نگاه کرد،دید

نگریست(دومی): گریه نکرد

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۹۷ ، ۰۵:۲۸
سید علیرضا شفیعی مطهر

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

 

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 905)

 

 «بهارِ طینت» و «بهارِ طبیعت»

 

«هر سال از بهارِ طبیعت، یک فصل» دارد، 

ولی «هر لحظه از بهار طینت، صد اصل»! 

گُل های طبیعت یک «فصلِ شکُفتن» دارند و سه «فصلِ خُفتن»،

ولی برای گُل های طینت «هر لحظه فصلِ شکوفایی» است 

و «هر لَمحِه اصلِ نوزایی»!

ما می توانیم همواره دلی «همیشه بهار» و خردی «اندیشه مدار» داشته باشیم!

ما هر لحظه می توانیم در «درونِ طینت بشکفیم» و «اندرونِ ظلمت را بشکافیم»!

نَفَسِ ما می تواند نه تنها «بهارین» ،که «بهارآفرین» باشد.

«انسانِ آزاده» اگر «اراده» کند،

می تواند «در خزان، بوستان را برویاند»

و «در زمستان،گلستان را بشکوفاند»!

ما می توانیم همیشه سبزِ سبز«بمانیم» و با زبان سرخِ سرخ «بخوانیم»!

بیاییم از «دنیای دون» و «افلاکِ گردون» ،

«خزانِ زردی را بزداییم» و «جهانِ جوانمردی را بستاییم»!

 

#شفیعی_مطهر

----------------------------------

 طینت: خلقت،جبلّت،سرشت،خوی

لَمحِه: یک بارنگریستن با شتاب به چیزی نظرکردن

دون: پست،سفله،فرومایه،پایین و فرود نقیض فوق

گردون: چرخ،هرچه دور خود یا گرد محوری بچرخد،آسمان

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ فروردين ۹۷ ، ۰۵:۵۰
سید علیرضا شفیعی مطهر


  

هر پگاه نو با یک نگاه نو

 

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 904)

 

«مهارتِ گفت وگو» یا «شرارتِ های و هو»؟!

 

من ملّتی را دیدم که با «هَذیانِ خیالی» در «دورانِ خردسالی» مانده بودند.

این ملّت «سال های توبیخی را گذرانده» ،

ولی «سوال های تاریخی را نخوانده» است.

سال ها بل قرن ها «خدایگان» چون «دایگان» ،

این ملّت را ظاهراً «ارشاد»!! کرده اند،

امّا باطناً جلوی «رشد و رشادِ»آنان را گرفته اند!

هر گاه این «نوزادگان» خواسته اند چون «آزادگان» ،

«آزادانه ببالند» و «خردمندانه بسگالند»،

«با تشدید،سرکوب» و «با تهدید،مرعوب» شده اند! 

هر یک از این مردم یک «سینه فریاد» دارند و یک «گنجینه استعداد»،

امّا نه «گوشی برای گفتن» می یابند و نه «هوشی برای شنُفتن».

حاکمی که تنها «زَر می جوید» و «زور می گوید»،

به جای «مهارتِ گفت وگو»،تنها«شرارتِ های و هو» دارد!

هر «شاهِ بدسگال» هر چند با «جاه و جلال»

اگر نتواند با شهروندانِ خود «رویاروی»،«زبانِ گفت و گوی»را بگشاید،

قطعاً «راهی جز زوال» و «چاهی جز وبال» در پیش روی ندارد!

 او در دریای خشمِ ملّت نمی تواند «موجِ خروشانِ خفته»

و «اوجِ آتشفشانِ نهفته» را ببیند!

آن گاه «گوش را می گشاید»،که خشمِ ملّت،«هوش را می رباید»!

و دیگر نه از «تاک،نشان» می ماند و نه از «تاک نشان»!

 

#شفیعی_مطهر

------------------------------

 هَذیان:  بیهوده گویی در حالت بیماری یا خواب،پریشان گویی

توبیخ: نکوهش،سرزنش،نکوهیدن

سگالیدن: اندیشیدن، فکرکردن، رای زدن

تاک: درخت انگور،مُو

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ فروردين ۹۷ ، ۰۶:۲۵
سید علیرضا شفیعی مطهر

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو 

 

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 903

 

«کارِ تفنگ» و «ابتکارِ فرهنگ»

 

«گُلِ فرهنگ» بسی بهتر و نافذتر از «گُلوله تفنگ» است،

زیرا «با بهینه سُرعت می شکفد» و «سینه ظُلمت را می شکافد»!

«شمیمِ فرهنگ» بر بالِ «نسیمِ پیشاهنگ» می نشیند

و از «باختر تا خاور» و تا «ژرفای باور» پیش می تازد،

نه «خطوطِ مرز می شناسد» و نه از «سقوط ارز می هراسد».

گلوله تفنگ «چون می ستیزد»،«خون می ریزد»،

ولی گُلِ فرهنگ،تنها با «تحجُّر می ستیزد» و «تفکُّر را برمی انگیزد».

تفنگ ،«راهِ زوال را می پوید» و «چاه ضلال را می جوید» ، 

ولی فرهنگ،«جُرعه زلال اندیشه را می نوشد» 

و «نغمه لایزال همیشه را می نیوشد»!

فرهنگ،«بذرِ حیات می پاشد» و جنگ،«جوامع را فرومی پاشد»!

بیاییم اگر می جنگیم ،با جنگ بجنگیم

فرهنگ به «دوام هستی» می اندیشد

و «تفنگ »،به «انهدام و نیستی»!

انسانِ متمدّن برای «ادامه زندگی» و «برنامه ارزندگی»  

نه به «کارِ تفنگ»،که به «ابتکارِ فرهنگ» نیاز دارد.

 هیچ «خردپیشه عالی» نمی تواند هیچ «اندیشه متعالی» را 

در اذهان جامعه به صورتِ «بهینه»،«نهادینه» سازد،

مگر این که آن را با «یاسای هماهنگ» در «سیمای فرهنگ» عرضه کند.

 

#شفیعی_مطهر

----------------------------------

 تحجُّر: سنگ شدن،سفت شدن ،سخت شدن

ضلال: گمراهی،گم شدن

لایزال: زوال ناپذیر،بی زوال،جاوید،ابدی

نیوشیدن: شنیدن گوش کردن گوش فرادادن به سخن کسی

یاسا: رسم وآیین،قاعده و قانون

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ فروردين ۹۷ ، ۰۷:۲۵
سید علیرضا شفیعی مطهر

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو 

 

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 902

 

«کمال» یا «استکمال»؟!

 

 من چون «حیات را ارزیابی» و «ممات را ارزشیابی» کردم، 

دریافتم که باید به گونه ای «خدای را بندگی» و «عمرم را زندگی» کنم،  

که هرگاه نه تنها «فرزندان»،که بل همه «علاقه مندان»، 

 بخواهند«مفاهیمی بزرگ» و «ارزش هایی سترگ»،

چون صداقت،عدالت و حرّیّت را به یاد آورند، 

مرا «ارزش مجسّم» و «مجسّمه ارزش» بپندارند؛ 

اما افسوس....   

در این راه بسی «گام برداشتم» و هر «گام را اقدام انگاشتم»،

ولی هیچ «گاه» را «پگاه» ندیدم و با هیچ «گام» به «کام»نرسیدم.

اکنون در «واپسین نَفَس ها» و «آخرین هَوَس ها» درمی یابم 

که مهم، «رفتن به سوی کمال» است ،نه «تَفتَن در آرزوی محال».

هدف زندگی «به مقصد رسیدن» و «مقصود را دیدن» نیست.

ما باید به سوی هدف هایی «بشتابیم» که بتوانیم به آن « دست یابیم»!

کمال انسان اگر «بدایت» دارد ،«نهایت» ندارد!

انسان یک «آن» در این «جهان»،

نباید «هدف را فراموش» کند و «شرف را به فروش» رسانَد.

اگر «قصد،تعالی» باشد،قطعاً «مقصد،متعالی» است.

اگر «بانی ساخت» و «مبانی شناخت»را درست بشناسیم،

قطعاً نه «راه» را گُم می کنیم و نه «همراه» را!

انسان باید همیشه و همواره به سوی «قُلّه شرف» و «قلعه هدف»،

«راه بپوید» و «جاه بجوید»!

هر «گوینده مغرور» و هر «پوینده مشهور»،

از هر «مکتبِ ناعادلانه» و حتّی «مذهبِ نابِخردانه»،

که انسان را از «راه بازدارد» و به «بیراه وادارد»،

گر چه «سوادِ حَرّافی»هم داشته باشد،«سودایِ انحرافی» دارد!

 

#شفیعی_مطهر
 

--------------------------------------------

تَفتَن:  تافتن،گرم شدن،گداختن،سرخ شدن و گداختن در آتش

بدایت:آغاز،اول چیزی ،اول کار

جاه: قدر و شرف،علوّ منزلت،فرب و شکوه،مکان،منزلت،جایگاه

حرّافی: تندی و زبان گزی،زبان آوری

سودا: خیالبافی،فساد فکر

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ فروردين ۹۷ ، ۰۶:۴۴
سید علیرضا شفیعی مطهر

  

هر پگاه نو با یک نگاه نو

 

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 901)

 

«آفتاب آموزش» و «کتابِ فروزش» 

 

 کسانی در «بن بست زندگی» و «شکست ارزندگی» گرفتارند،

که خود را در «بالاترین پلّه کمال» و «والاترین قُلّه آمال» می بینند؛ 

زیرا آنان برای «ادامه راه» و «برنامه همراه»،

«راهی جز سرازیری» و «پناهی جز گوشه گیری»،

برای «خویش» در «پیش» ندارند.  

 هر انسان تا زمانی «راه کمال» را می پوید، 

که خود را «نیازمند استکمال» می داند.

کسی که خود را «دانای کامل» و «توانای مُتکامل» می داند، 

دیگر نه «شوقِ تَعالی» دارد و نه «ذوقِ مُتعالی»!

آن که خود را نشسته بر «موجِ کمال» و «اوجِ جمال» می داند،

در خود نه «آزی برای جوشش» می بیند و نه «نیازی برای کوشش» .

کتاب عمر چنین کسی به «واپسین برگ»،یعنی «بدترین مرگ» رسیده است!

«آفتاب آموزش» و «کتابِ فروزش»،

از «گهواره تا گور» و از «قُنداقه تا قبور»،

همچنان «نور می افروزد» و «شعور می آموزد»!

 

#شفیعی_مطهر

-------------------------------

 فروزش: افروختگی،روشنایی،تابش

استکمال: طلب کمال و تمام کردن،به کما رسانیدن،کامل کردن،تمام کردن

متکامل: به کمال رسنده،کامل و تمام

تعالی: بلندشدن،برترشدن،بلندپایه شدن

متعالی: بلندشونده،بلندپایه،بلند و رفیع

آز: حرص و طمع،آرزو و خواهش بسیار،افزون خواهی در هر چیز

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ فروردين ۹۷ ، ۰۶:۲۹
سید علیرضا شفیعی مطهر


هر پگاه نو با یک نگاه نو

 

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 900)

 

«جازِ فرهمند» یا «اِعجازِ لبخند»؟!


1894

  در «بازار بزرگ زندگی» و «دنیای سترگ ارزندگی»، 

لبخند، «ارزان ترین کالا» و «ارزشمندترین کیمیا» است.  

گاهی نه «قندی شیرین»،که «لبخندی نمکین»، 

می تواند «دنیایی از تلخکامی ها» و «غوغایی از ناآرامی ها» را  

«بسی شیرین» و «بسیار نوشین» سازد. 

گاه «پندی نرم» و «لبخندی گرم» 

می تواند «صحرایی از جماد» و «دریایی از انجماد» را 

بدون فروغی از تابش «آفتاب»،«آب» کند.

آن چه دل ها را «شاداب» و جان ها را «کامیاب» می کند،

نه «جازِ فرهمند»،که «اِعجازِ لبخند» است.

اگر می خواهیم هر «پگاهِ نو» را با «نگاهِ نو» بیاغازیم،

بهتر است به جای شیرین کردنِ «جام ها با قند»،

«کام ها را با لبخند» شیرین کنیم! 

هر «چهرِ زیبا» و «چهره فریبا»،

در «قاب لبخند» «مسرور»است و

در «نقابِ نژند»««منفور»!

 بیاییم «تبسُّم و لبخند» را از «مردُمِ نژند» دریغ نکنیم!

 

#شفیعی_مطهر

---------------------------------

 جاز: یکی از آهنگ های موسیقی

فرهمند: باشکوه،با شان و شوکت

نژند: اندوهگین، افسرده، پژمرده،خشمگین،سرگشته

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ فروردين ۹۷ ، ۰۶:۱۳
سید علیرضا شفیعی مطهر

 علی را بنگر !!

#شفیعی_مطهر

صدف کعبه لب گشود و اُسوه یگانه ، دُردانه جاودانه و حقیقت ولایت را به جهان هستی تقدیم کرد .
ای رهرو راستین !
اگر می خواهی سرو حقیقت را در بالنده ترین قامت تماشا کنی ،
اگر دوست داری که خورشید فروزان ولایت را در درخشان ترین فروزش به نظاره بنشینی ،
اگر می خواهی که آسمان فضیلت را در زیباترین تجلّی بنگری ،
اگر مُشتاقی که کوه استقامت را در استوارترین سیمایش تماشاگر باشی ،
اگر آرزو داری جرعه ای از زلال ناب ترین چشمه ساران عرفان " کوثر "را بنوشی ،
اگر طالب تماشای تندیس قدسی و والاترین عروج انسی در رساترین صورت هستی ،
اگر می خواهی به حقیقت یاور غمدیدگان و مددکار ستمدیدگان باشی ،
...و اگرمی خواهی معنی عدالت ، مفهوم حرّیت ، تبلور فتوّت ، تجسّم مروّت ، عصاره فضیلت و مقام والای خلیفه اللهی را یک جا و همه و همه را در بلندای قامت یک انسان بنگری :
علی را بنگر !!

    در سیزدهم رجب ...

    بزرگمردی پای بر گستره زمین نهاد که غنچه دهان ها را شکفتن و جوانه ها را گفتن آموخت ، 

     قامت رسای بشریت با قیامت خروشش از اسارت رَست و سبزه های عدالت با سرود سبز باران کلامش رُست ،

   چه بسیار دشمنانی که شناختندش و بر او تاختند و چه بسا دوستانی که نشناختندش و او را ارزان باختند ،

   بلاغت ، از زبانش حلاوت یافت و فصاحت از بیانش ملاحت گرفت ،

   چه دردنامه هایی که تنها در سینه سیاه شب های کوفه نگاشته شد و چه نهال های ناله هایی که فقط در دل زُلال چاه های کوفه کاشته شد.

      در سیزدهم رجب...

    رادمردی از ملکوت اعلی پای بر عرصه برهوت دنیا نهاد ، تا تنهایی خدای گونگان را در گستره تاریخ ، دردمندانه فریاد کند ، با ستم بستیزد و رویش بذر آفتاب را در دل یلدای جهالت بشارت دهد.

    چه نوایی جز زمزمه دل انگیز فرشتگان ، ناله هایش را در خلوت شب های نخلستان همنوایی کردند؟! و چه چشمانی جز برق دیده اختران سپهر ، ستارگان اشکش را به نظاره نشستند؟!

    بیست و سه سال مکتب را از حلقوم شمشیر فریاد کرد 

و بیست و پنج سال برای  حفظ وحدت در جهان اسلام سکوت کرد 

و پنج سال برای استقرار عدالت در جامعه اسلامی پنجه در پنجه قاسطین ، مارقین و ناکثین روزگار درافکند.

       ولی افسوس که ....

    گل عدالت با ولادتش شکفت و با شهادتش به خون خفت!! 

 

یک سخن ازامام علی(ع) : « مَن قَصر عن احکام الحُرّیّه اعید الی الرّق».

 

« هر کس از قواعد آزادی پیروی نکند، او را به بردگی خواهند کشید

 

     فرخنده زادروز مولای متّقیان امیر مومنان علی علیه السّلام و روز بزرگداشت پدر را به همه رهروان صدیق و پیروان شفیق آن پیشوا تبریک و تهنیت می گویم.

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ فروردين ۹۷ ، ۰۸:۳۹
سید علیرضا شفیعی مطهر

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

 

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 899)

 

 «خنجرِ کین» بر «حنجرِ دین»!


 من از سکوت در برابر «ظلم و ستم» و تحمُّلِ «رنج و اَلَم» 

و تجاوز به «حریمِ حَرَم» و «حُرمتِ قَلَم» 

نه «لحظه ای ترسیدم» و نه «هرگز هراسیدم» ، 

البتّه «بر خود لرزیدم» و بر «حماقتِ متجاوز خندیدم»؛ 

امّا آن گاه «خاطرم خَست» و «دلم شکست»، 

که به آن «لباسِ مشروعیّت پوشاندند» و به قلم «زهرِ زهادت نوشاندند». 

 خطرناک ترین «اسبابِ بازی» و «انواعِ دغلبازی»،

نه «موزه های دینی»،که «آموزه های آیینی» است!

 آنان که «دین را زار» و «آیین را ابزار» می کنند

و به وسیله آن «سُلطه زور» و «سلطنت تزویر» را

حتّی بر گُرده «افراد حکیم»،«تحکیم» می بخشند،

پَست ترین «شهریارانِ» «شهرِ یاران» هستند!

 آن که به «نامِ دین» و با «فرنامِ آیین»،

بر «صدرِ صدارت» می نشیند و «قدرِ قُدرت» را نمی داند،

«تحکُّم را نمی شکیبد» و «مردُم را می فریبد»،

«پیش از دشمن» و «بیش از اهریمن»،

«خنجرِ کین» بر «حنجرِ دین» می زند.

ستمگری که به نام «دین،فرمان می راند»،

بیش از «مُشرکین، یزدان را می رنجاند».

چنین «حاکمی بی مهار» بیش از «صد گرگِ هار»،

با «خلایق می ستیزد» و «خون افراد لایق را می ریزد»!

در هر «زمان» و در هر «زمین»،

که به دست «حاکمی خونخوار»،«دین،ابزار» شود،

«دین ،خوار» و «دینمدار،زار»می شود!

 

#شفیعی_مطهر

-------------------------

 اَلَم: درد،رنج

زهادت: زاهدشدن، پارسایی کردن، زهدورزیدن، پرهیزگاری، پارسایی

دغلبازی: نادرستی،حیله گری،مکّاری،تغییردادن چیزی برای گمراه کردن مردم

فرنام: عنوان،تیتر

تحکُّم: حکم کردن،حکومت کردن به زور،خودکامگی،زورگویی،فرمانروایی

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ فروردين ۹۷ ، ۰۴:۳۸
سید علیرضا شفیعی مطهر

هر پگاه نو با یک نگاه نو

 

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 898)

 

«تحمُّلِ بردگی» و «تحمیلِ خودکامگی»!

 

من «فرشته آزادی» را با «سرشته نقّادی»

ظاهرا «بسی شاد» و «بسیار آزاد» دیدم! 

امّا «در پشت میله های زندان» و «در مُشت حیله های دژخیمان»!

در این شهر هم برای «بیان»،آزادی هست و هم برای «بنان»!

به شرطی که تنها سلطان را «بستایند» و در سایه سار لطف او «بیاسایند»!

برای مخالفان شاه هر گونه «طعنِ قبیح» و «لعنِ وقیح»،

نه تنها «مُجاز»،که مایه «امتیاز» است.

 در اینجا «عیارِ شایستگی» و «معیارِ بایستگی»،

تنها گفتنِ «بله قربان» است و «ستایشِ سلطان» ! 

برای «تصدّی هر مقام» و «تصرّفِ هر فَرنام»

«شرطِ دستبوسی» و «فرطِ چاپلوسی» کفایت می کند.

در این ولایت نه «تخصُّص» به کار می آید و نه «تعهُّد»!

در اینجا کسی را دزد می نامند که یا «تابه» را بدزدد،یا «آفتابه» را!

و گر نه برای «خواص»،هر گونه «اختلاس» مُجاز است!

تا «شهروندان،سرگرم»اند،«شهریاران،پشتگرم» اند!

آنان به «زندگی با پستی» و اینان به «تازندگی با سرمستی»!

آنان «فُرصت» می طلبند و اینان،«نُصرت»!

هر دو می دَوَند: آنان برای «نان» و اینان برای «عُنوان»!

هر دو می خرند: آنان «ذلّت» را و اینان،«ضلالت» را!

بیاییم نقطه پایانی بگذاریم بر «تحمُّلِ بردگی» و «تحمیلِ خودکامگی»!

 

#شفیعی_مطهر

 ------------------------------------------------

بنان: انگشتان، دست ها،کنایه از دست ها برای نوشتن 

فَرنام: عنوان

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ فروردين ۹۷ ، ۰۵:۲۱
سید علیرضا شفیعی مطهر