سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات سیدعلیرضا شفیعی مطهر

سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات سیدعلیرضا شفیعی مطهر

با جور و جمود و جهل باید جنگید
تا پاک شود جهان از این هرسه پلید
یا ریشه هر سه را بباید خشکاند
یا سرخ به خون خویش باید غلتید

بایگانی

۲۷ مطلب در دی ۱۳۹۸ ثبت شده است

  فریاد حلال،حلال!!

قصه های شهر هرت / قصه هفتاد و چهارم      

 

#شفیعی_مطهر

در شهر هرت جوان راهزنی بود که با مادرش می زیست و همۀ عمرش با کمک یارانش سرِ گردنه ها راه را بر کاروان ها می بست و اموال آنان را غارت می کرد.

روزی مادر مومن و پاکدستش به او گفت: 

پسرم! من عمری پس از مرگ پدرت با کُلفَتی در خانه های مردم و با خون دل تو را بزرگ کردم که برای من و پدرت باقیات صالحات باشی!آخرش راهزن و دزد شدی؟!

پسر پاسخ داد: مادر عزیزم!قربان آن دست های چروکیده ات بشوم! شما خود شاهد بودی که با چه زحماتی تا بالاترین کلاس های شهر درس خواندم.پس از فراغت از تحصیل به هر دری زدم ،هیچ کار شرفتمندانه ای پیدا نکردم.آیا به یاد نداری چه شب هایی گرسنه سر بر بالین گذاشتیم؟ سرانجام چون هیچ شغل شرافتمندانه ای نیافتم،ناگزیر دست به این کار لعنتی زدم!

مادر گفت: تو همۀ عمرت با نان حرام شکم مرا سیر کردی،لااقل برای مرگم کفنی با پول حلال تهیّه کن تا با خیال راحت بمیرم!

پسر گفت: چشم مادرجان! حتما!

روزی با یارانش اموال کاروانی را غارت می کردند،در اموال یک نفر کفنی یافت . در میان کاروانیان صاحب کفن را صدا زد. مردی شکم گنده با گردنی کُلُفت پیش آمد و گفت: من صاحب کفن هستم.

جوان پرسید: شما چه کاره ای که این همه مال و منال داری؟

گفت: من تاجر آهن هستم. زمانی صدها تُن آهن احتکار و انبار کرده بودم، یک شبه قیمت آهن دو برابر شد! در نتیجه من ظرف یک شب میلیاردر شدم!

جوان ضمن برداشتن کفن،از صاحب کفن پرسید: 

من این کفن را برای مادرم لازم دارم .آیا این کفن حلال است؟

مرد خشمگینانه فریاد زد: 

تو همۀ اموال ما را غارت می کنی،آن گاه می خواهی حلال هم باشد؟!

جوان راهزن با عصبانیّت تازیانه ای برکشید و به جان آن مرد افتاد و گفت: 

آن قدر می زنمت،تا حلال کنی!

مرد تا مدتی درد تازیانه را تحمُّل کرد،ولی وقتی طاقتش طاق شد با التماس و عجز و لابه فریاد زد:

دیگر نزن! حلال است!حلال است! حلال!!

جوان کتک زدن را متوقّف کرد و کفن برداشت و برای مادر آورد و گفت:

مادرجان! بیا،این هم یک کفن حلال!

مادر گفت: پسرم! این کفن واقعاً حلال است؟

جوان گفت: 

مادرجان! به خدا قسم،فریاد حلال،حلال صاحبش به آسمان می رفت!!

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ دی ۹۸ ، ۰۴:۱۳
سید علیرضا شفیعی مطهر

هر پگاه نو با یک نگاه نو

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1402

«بی پَر پَریدن» و «با سر دویدن»!

کسی که بخواهد در «رود زندگی»،«سرود ارزندگی» بخواند،

باید با «شنا»،«آشنا» باشد،

تا بتواند بدون «لاف وجاهت»،در «خلاف جهت» شنا کند.

و گر نه هر «ماهی مُرده» و هر «پَرِ کاهی فشُرده»، 

«افتاده» و «بی اراده»،

هم جهت با «جریان آب» و «سَیَلانِ سیلاب» ، 

«غوطه می خورَد» و «راه می سپُرَد»!

آن جا که ملّتی «کافته» و «توسعه نیافته»،

«سر به زیر» و «ستم پذیر»،

به زیستن با «چاپلوسی» و «دست بوسی» خوگرفته اند، 

انسانِ «فکور» و «باشعور»،

باید «عَلَمِ آزادگی را برافرازد» و بر «ستم و وادادگی بتازد».

آن جا که «عزّت انسانی» و «کرامت زندگانی» به خطر افتد،

انسان آزاده باید «بی پَر پَریدن»را بیاموزد و با «سر دویدن» را!

#شفیعی_مطهر

----------------------------------- 

وجاهت: زیبایی خوبرویی عزت و حرمت

کافته: شکافته، ترکیده،فروپاشیده

وادادگی: شُل شدن ،ول کردن،نومید و تسلیم شدن

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ دی ۹۸ ، ۱۶:۱۱
سید علیرضا شفیعی مطهر

هر پگاه نو با یک نگاه نو

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1401

«بانی» یا «قربانی»؟!

«دُزدهای کوچک» با «کارمزدهای اندک»،

نه «بانیِ فرق»،که «قربانیِ فقر»اند! 

این دزدان بزرگ اند که «فقر می آفرینند» و «فرق را برمی گزینند». 

فقر،«اثر زهر تباهی» است و «مَظهرِ قهر الهی».

یک قطره از این «زهر کُشنده»،یک «شهر کوشنده» را به نابودی می کشد.

  سموم این «زهر»،«همۀ شهر» را  

از «بامِ بم» تا «جامِ جم» را می آلاید. 

فقر، نه تنها «فقیرِ فرودست» ،که «امیرِ سرمست» را نیز گرفتار می کند.

در این جا «ماه،آه» می کشد و «آهو،یاهو»! 

امیر خودکامه هر «بنده» را «شرمنده» می خواهد و از هر «موجود»،«سجود»!

بنابراین «شکاف طبقاتی» برای او از «اهداف حیاتی» است.

او «جام شهر» را پر از «طعام زهر» می خواهد.

باید «شعار رسالت»،«استقرار عدالت» باشد.

باید «فقر» را ریشه کن کرد،نه «فقیر» را!

#شفیعی_مطهر

-------------------------------

 بانی:بنیانگذار ،سازنده، بناکننده، موسس

سموم: باد گرم ،باد زهرآگین،بادخفقان آور

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۹۸ ، ۰۶:۰۸
سید علیرضا شفیعی مطهر

هر پگاه نو با یک نگاه نو

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1400) 

«سیر» یا «اسیر»؟!

وقتی هر گونه «تلاش» برای «کسب معاش» با شکست روبه رو شود، 

وقتی انسان گرسنه برای «سدِّ جوع» هیچ «درآمدِ مشروع» نمی یابد،

ناگزیر یکی «کُلیِۀ خویش» را می فروشد و یکی «کُلّیۀ کیش» را!

«سقفِ ایمان» جز بر «ستونِ نان» استوار نمی مانَد.

گرسنه چون «نان نیابد» به سوی «طغیان می شتابد»!

هر شهروند به «اقتصادی بی فساد» نیاز دارد و به «اعتقادی آزاد».

هر «دگراندیش منتقِد» باید از «تفتیش عقاید» در امان باشد.

مردمی «سیر» هرگز در برابر هیچ قُلدری «اسیر» نمی شوند،

ولی ملّتی گرسنه ناگزیر در برابر «ظلم و زور» و «امر امپراتور»، 

«سر به زیر» و «پای در قیر» می مانند!

بکوشیم از سیمای جامعه «فقر را بزداییم» و «فرق را بپالاییم»!

#شفیعی_مطهر

--------------------------

کُلّیۀ کیش: همۀ دین و آیین و ایمان

بپالاییم: صاف و تصفیه کنیم

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ دی ۹۸ ، ۰۴:۴۶
سید علیرضا شفیعی مطهر

هر پگاه نو با یک نگاه نو

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1399

«سعۀ صَدر» و «توسعۀ قَدر»

آنان که در «شعاع دانش» و «ارتفاع بینش»،

«دامنه ها را می پیمایند» و «قُلّه ها را می گشایند»، 

بر «فراز کوه» و در «پرواز بشکوه»،

چه بسا «سیمایشان دیده» و «صدایشان شنیده» نمی شود؛

ولی آنان می توانند «بسیاری را ببینند» و هر «یاری را برگزینند».

«سعۀ صَدر» بر «توسعۀ قَدر» می افزاید.

بیاییم «سینه ها را بگشاییم» و از آن «کینه ها را بزداییم»،

و آن گونه بر «ظرافت» و «ظرفیّتِ» آن بیفزاییم،

تا بتوانیم «آیینۀ مهر» را در «سینۀ سپهر» دربربگیریم! 

#شفیعی_مطهر

------------------------------

قَدر: توانایی، توانگری ،حرمت و وقار 

ظرافت: زیرکی نکته سنجی خوش طبعی

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ دی ۹۸ ، ۰۳:۵۹
سید علیرضا شفیعی مطهر

فریب پوپولیستی

قصه های شهر هرت/قصه هفتاد و سوم

مدتی بود از گوشه و کنار شهر هرت خبرهای ناگواری از حرکت های اعتراضی علیه خودکامگی اعلی حضرت هردمبیل به گوش می رسید و خاطر خطیر ملوکانه را می آزرد.

روزی  درباریان را احضار کرد و علت این تظاهرات اعتراضی را از ایشان پرسید. اینان در پاسخ به شرف عرض ملوکانه رساندند که:

با توجه به پیشرفت های علمی و ورود رادیو به شهر، روز به روز دارد چشم و گوش مردم بویژه جوانان باز می شود و وقتی خبرهایی از آزادی بیان و قلم و...را از بلاد بیگانه می شنوند ،علیه خفقان و سانسور حاکم بر شهر هرت می شورند.

اعلی حضرت با ناراحتی و عصبانیت فریاد زدند:

فوراً داشتن و خرید و فروش این رادیوها را حرام  و هر گونه استفاده از آن را ممنوع اعلام کنید.

درباریان گفتند: اعلی حضرتا! خودمان از راه رادیو شهر هرت داریم شبانه روز مردم را مغزشویی می کنیم،بنابراین نمی توانیم استفاده از رادیو را ممنوع کنیم.

شاه گفت: پس استفاده از رادیو دو موج و بیشتر را ممنوع کنید تا مردم نتوانند از رادیو های بیگانه استفاده کنند.

بدین ترتیب خرید و فروش و داشتن رادیو دوموج به بالا رسما ممنوع شد و از روز بعد هزاران رادیو ممنوعه را جمع آوری کردند و آن ها را به عنوان عامل نفوذ بیگانه در میدان شهر به آتش کشیدند.

دامنه این ممنوعیت ها کم کم به استفاده از تلویزیون،ماهواره،رایانه و اینترنت کشید و بتدریج همه را ممنوع اعلام کردند.

پس از مدتی باز خبرهایی از حرکت های اعتراضی به گوش اعلی حضرت رسید و خاطر ملوکانه مکدّر شد. لذا باز درباریان را احضار کرد و بر سرشان فریاد کشید که :

ای مفت خورهای درباری!شماها چه غلطی می کنید که نمی توانید جلوی یک مشت اغتشاشگر و مزدور اجنبی را بگیرید؟!

آنان ضمن عذرخواهی به عرض رساندند که ما بررسی کرده ایم. علّت تظاهرات و اغتشاشات اخیر مطالعه کتاب و روزنامه های خارجی و...است که جوانان را جسور و پررو کرده است.

شاه فریاد زد: همه را توقیف و مطالعه هر گونه کتاب ضالّه را ممنوع کنید.

از فردا ماموران شروع به بستن روزنامه ها و کتابخانه ها و کتابفروشی ها کردند و هر کس را مشغول مطالعه می دیدند به عنوان مطالعه کتب ضالّۀ مضلّه دستگیر و زندانی می کردند.

کم کم دامنه ممنوعیت ها به تدریس در دانشکاه ها و مدارس رسید و تورّم کیفری باعث انباشته شدن پرونده های مجرمانه در محاکم عدلیه شد و همه زندان ها را از جوانان روشنفکر پر کردند. 

این سرکوب ها مدتی شهر را آرام کرد. ولی کم کم حرکت های اعتراضی تازه ای شروع شد. پس از بررسی معلوم شد که با توجه به فراگیرشدن دایره ممنوعیت ها و ممنوع شدن همه چیز مردم بویژه کودکان و جوانان می پرسند پس در ساعت های فراغت چه کنیم؟

وقتی این مسئله در سطوح بالای مدیریتی شهر هرت مورد بررسی قرار گرفت ،پس از بحث های زیاد به این نتیجه رسیدند که بازی فوتبال را به عنوان آلترناتیو همه این فعّالیّت های ممنوعه در بین مردم بویژه جوانان رایج کنند.

بدین وسیله عادت به بازی فوتبال را با موفبقیّت نهادینه کردند و با رواج این بازی در همه محلّه های شهر بتدریج جایگزین همه ممنوعیّت ها شد. 

این راه حل موفّقیّت آمیز موجب سرور خاطر اعلی حضرت شد.

سال ها با خوشی و امنیّت گذشت.تا این که نسل نو پای به عرصۀ جامعه گذاشت. این نسل جدید ممنوعیّت ها و سانسورهای شدید را برنمی تافتند.اینان گرد شخصیّتی فرزانه به نام فاضل اندیشمدار جمع شده و کم کم داشتند به حرکتی عظیم علیه دربار تبدیل می شدند.

بنابراین باز هم شاه نگران، درباریان را فراخواند تا مشکل جدید را حل کنند. اینان به عرض رساندند:

این حکیم فاضل در بین مردم نفوذ زیادی دارد و بازداشت و زندانی کردن او به اغتشاشات جدید دامن می زند.

شاه پرسید: پس چه کنیم؟

به عرض رساندند که : صلاح را در این می دانیم که فعلاً مدّتی همین حکیم را به عنوان صدراعظم منصوب فرمایید ولی ما همه توان خود را بسیج می کنیم تا عملاً برنامه های او با شکست روبه رو شود. بدین ترتیب از محبوبیّت او کاسته شده و مردم از گرد او پراکنده می شوند. سپس با یک کودتا او را خانه نشین و منزوی و حتّی زندانی می کنیم.

شاه این پیشنهاد را پذیرفت و روز بعد او را احضار کرد و به عنوان صدراعظم برگزید .

فاضل اندیشمند روز دوم صدارت خود طی فرمانی همه ممنوعیّت های پیشین را لغو و استفاده از همه چیز را آزاد اعلام کرد. 

تحلیل او و هوادارانش این بود که این فرمان با استقبال پُرشور مردم روبه رو خواهد شد؛ ولی از آن جا که مردم عادت به استفاده از آن ها را فراموش کرده و به بازی فوتبال معتاد شده بودند، همچنان بازی فوتبال را بر همه فعّالیّت های سابق ترجیح می دادند.

این حکیم و یاران اندکش هر کاری کردند نتوانستند مردم را از بازی فوتبال بازدارند و به مطالعۀ کتاب و روزنانه و رایانه و اینترنت و...عادت دهند. ناگزیر او طی فرمانی بازی فوتبال را ممنوع اعلام کرد تا مردم بویژه جوانان به مطالعه و فعّالیّت های فرهنگی روی بیاورند.

ولی مردمی که سال ها اعتیاد به فوتبال را جایگزین مطالعه و سایر کارهای فرهنگی کرده بودند،سعی کردند این بازی را به طور محرمانه انجام دهند.از آن جا که این بازی به زمینی بزرگ نیاز دارد ،امکان برگزاری آن به طور محرمان امکان پذیر نبود.

لذا این دفعه با کمک و تحریک ماموران درباری طی یک حرکت عظیم با کودتایی تلخ صدراعظم فکور و دلسوز را سرنگون و خانه نشین کردند و روز بعد پیروزمندانه با جشن و هلهله ،میدان های فوتبال را بازگشایی و بازی هایی شکوهمندانه به راه انداختند!

بدین وسیله بازی فوتبال باطل السّحر همۀ مشغولیّات و فعّالیّت های مفید فرهنگی شد! 

تا این که.....!!

#شفیعی_مطهر

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ دی ۹۸ ، ۰۵:۰۸
سید علیرضا شفیعی مطهر

هر پگاه نو با یک نگاه نو

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1398

«مکر مکرّر »بر «مدار مدوّر»

من ملّتی را دیدم که نزدیک به دو «سده» در این «ماتمکده»،  

بارها «از جای جنبیدند» و «نهضت هایی را آفریدند» ،  

که با «ایدۀ سعه» به «پدیدۀ توسعه» دست یابند؛

ولی هر چه بر «سُرعت فُزودند» و بر «وُسعت افزودند»،

زودتر به «نُقطۀ نخستین» رسیدند،نه به «نُکتۀبنیادین».
 
گویی نه بر «سیری رهگذر» ،که  بر «مسیری مُدوَّر» می چرخند!

پیش از هر «خیزش اجتماعی» و «انگیزش دفاعی»،

نخست باید «هدف معقول» و «راهِ وصول» را شناخت،

سپس «جُنبش را آغاز» و «خیزش را ابراز» کرد. 

چه زیبا فرمود آن «هُمام ناطق»،«امام صادق»(ع):

کسى که بدون بینش عمل کند، همچون کسى است که در بیراهه رود، هر چه تندتر رود، از راه دورتر مى افتد.*

#شفیعی_مطهر

-----------------------------------

*امام جعفر صادق علیه السلام:

اَلْعَامِلُ عَلَى غَیْرِ بَصِیرَةٍ کَالسَّائِرِ عَلَى غَیْرِ اَلطَّرِیقِ لاَ یَزِیدُهُ سُرْعَةُ اَلسَّیْرِ إِلاَّ بُعْداً

(الکافی (ط - الاسلامیه) - جلد 1 )

سعه: وسعت،گشادگی،فراخی،توانگری،توانایی

هُمام: مرد بزرگ و دلیر و بخشنده،پادشاه بلندهمت

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ دی ۹۸ ، ۰۶:۱۱
سید علیرضا شفیعی مطهر

هر پگاه نو با یک نگاه نو

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1397

«باری وزین» و «آواری سنگین»

یک قطعه «زغال روشن» در میان خرمنی از زغال های خاموشِ «گلخن» ،

می تواند «امیدوار بدرخشد» و همه را «نور و نار بخشد». 

آیا یک انسانِ «آگاهِ بیدار» و «دادخواهِ هُشیار» ،

نمی تواند «خیلِ خفتگان» را از یورشِ «سیلِ خروشان»بیاگاهانَد؟!

روشنگری «باری وزین» و «آواری سنگین» است

بر دوش همۀ آنان که «تَهم اند» و درد را «می فهمند»!

بیاییم در این «غال» کمتر از «زغال» نباشیم!

از «جان بدرخشیم» و «جهان را نوربخشیم»!

#شفیعی_مطهر

--------------------------------

گُلخن: آتشخانه،تون،آتشخانه حمام

تَهم: قوی،نیرومند،بزرگ،بی همتا در بزرگی و دلیری

غال: زمین پست و پردرخت،شکاف کوه،غار

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ دی ۹۸ ، ۰۳:۰۷
سید علیرضا شفیعی مطهر

هر پگاه نو با یک نگاه نو

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1396

مبارزه با«لول» یا «معلول»؟!

چه «دل پریش» و «ساده اندیش»اند،

آنان که در «تیرگی شب» و با «چیرگی غضب»، 

بر «آواز خروس ها» و «سوز و گداز فانوس ها» می افزایند،

و «سگان نگهبان» و «افراد پاسبان» را بیدار می دارند،

تا در شهر از «اموال» و «مال و منال» پاس دارند؛

امّا غافل از آن که«دزدان ناس» و «عاملان اختلاس»،

در «روشنایی روز» با «دلارایی مرموز»،

با توسُّل به «نشانی خدا»، به «مهمانی کدخدا» می روند!

آن جا که «فساد،نهادینه» و «بیداد،بی هزینه» می شود،

آن که «بدونِ اجازات»،«مُجازات» می شود،

«افشاگرِ اختلاس» است ،نه «غارتگرِ ناس» . 

این جا نه تنها «دُزد»،«دستمُزد» دارد،

که حتی دادنِ «جایزه» را نیز «جایز» می دانند!

در این جا با «مسئول،کار» می کنند و با «معلول،پیکار».

باید اصلاح را از «نهاد» آغاز کرد،نه از «افراد»؛

زیرا آنان «لول»اند و اینان،«معلول»!

#شفیعی_مطهر

-------------------------------------

لول: سرمست،بی شرم،بی حیا

اجازات: اجازه ها،جمع اجازه

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ دی ۹۸ ، ۰۶:۰۵
سید علیرضا شفیعی مطهر

 #سیاهنمایی/ 14

ماشین فرسوده یا مدیر فرسوده؟!

‏گفت: به ماشین بالای 25 سال کارت سوخت نمی دهند. 

گفتم: خب،کار درستی می کنند.

گفت: ولی به مدیر بالای 70 سال پُست مدیریتی می دهند. درحالی که مدیر فرسوده از ماشین فرسوده زیانش بیشتر است! 

گفتم:احتمالاً این گونه مدیران پیر نیستند! از بس برای مردم جوش و غُصّه خورده اند،پیر و فرسوده شده اند!

گفت:  آیا نمی شود کمی از این جوش و غُصّه ها را برای مدیران جوان بگذارند؟

می گویند زن و شوهری بودند که هر گاه زن سفره می انداخت و غذا می آورد،خودش غذا نمی خورد و هر چه شوهرش اصرار می کرد که چرا غذا نمی خوری،زن می گفت:

از صبح تا حالا این قدر جوش و غُصّه خورده ام که دیگر نمی توانم غذا بخورم!

شوهر با شکّ و تردید این حرف ها را می شنید،ولی نمی توانست باور کند،بنابراین روزی که زن در آشپزخانه مشغول پخت و پز بود، مرد آهسته و محرمانه به بالای پشت بام رفت و از پنجره سقف آشپزخانه نگاه کرد و دید که زن گوشت های لُخم و خالص را از دیگ برمی  دارد و با ولع می خورَد!مرد مدتی نگریست و دیگر طاقت نیاورد و سرش را داخل کرد و گفت:

همسر عزیزم! لطفا کمی از این جوش و غُصّه ها را برای من هم بگذار!! 

گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟!

#شفیعی_مطهر

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ دی ۹۸ ، ۰۴:۱۱
سید علیرضا شفیعی مطهر