سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات سیدعلیرضا شفیعی مطهر

سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات سیدعلیرضا شفیعی مطهر

با جور و جمود و جهل باید جنگید
تا پاک شود جهان از این هرسه پلید
یا ریشه هر سه را بباید خشکاند
یا سرخ به خون خویش باید غلتید

بایگانی

۲۵ مطلب در مرداد ۱۴۰۱ ثبت شده است

ترس خودکامگان از پیام عاشورا!

قصه های شهر هرت،قصّۀ 165

شفیعی مطهر

در شهر هرت هم مثل سایر کشورها ماه محرم فرارسید و در همۀ تکایا و حسینیّه ها پرچم های عزای سیّد شهیدان برافراشته شد.هر چه محرم نزدیک تر می شد،آثار ترس و دلهره و نگرانی در چهرۀ اعلی حضرت هردمبیل بیشتر دیده می شد. به طوری که شب اول محرم با رنگ پریده و صدای بریده بریده به وزیر دربار دستور داد صدراعظم و شارل شرلی مستشار فرنگی را احضار کند.

وقتی آنان شرف حضور یافتند،خاک پای ملوکانه را بوسه دادند و سراپاگوش پای افاضات ملوکانه نشستند. اعلی حضرت با ترس و لرز ،نگرانی خود را از حرکت های آزادی خواهانه و ستم ستیزانۀ پیام عاشورای سید الشهداء(ع) را اعلام کرد و از آنان خواست هر کاری می توانند بکنند که آیین های عزاداری این دو ماه محرّم و صفر خطری برای سلطنت ابدمدت و قدرقدرت ملوکانه نداشته باشد.

شارل شرلی در حالی که سعی می کرد با مدارا و نرمی حرف بزند و اعلی حضرت را دلداری دهد،گفت:

سلطان به سلامت! تا زمانی که احساسات و عواطف بر مردم چیره است و فقط شعر و شعار و گریه و سینه زنی مطرح است،هیچ خطری ذات ملوکانه و سلطنت ابدمدّت هردمبیلیان را تهدید نمی کند. درست است که مردم قمه و زنجیر به دست می گیرند،ولی تا زمانی که بر سر و سینۀ خود می زنند،ما هیچ نگرانی نداریم. خطر آن گاه جِدّی و وحشتناک می شود که چشم و گوش مردم باز شود و به سخنان خود امام حسین گوش دهند و به آن بخواهند عمل کنند! فعلاً مشتی مدّاح کم سواد و سنّتی و پولدوست اشعاری می خوانند و مردم بر سر و سینۀ خود می زنند و کاری با قدرت ندارند.

اعلی حضرت هردمبیل پرسید: مگر خود امام حسین(ع) چه گفته که برای سلطۀ ما زیان دارد؟

شرلی پاسخ داد: امام حسین(ع) سخنرانی های متعدد در منا و منازل بین راه کربلا و نیز در روز عاشورا دارد که اگر علاقه مندان ایشان از آن ها آگاه شوند،یک لحظه زورگویی های ما را و ذلّت و خواری خود را تحمُّل نمی کنند! ما باید برنامه هایی اجرا کنیم که عزاداران همچنان برای آل پیامبر اشک بریزند و قمه و زنجیر بزنند و گریه کنند و نوحه بسرایند!ولی هرگز سویۀ ستم ستیزی و آزادمنشی امام حسین را نفهمند و گرنه لحظه ای ظلم و ستم و زورگویی ما را تحمُّل نمی کنند. تا زمانی که ما با همین فرمان جلو برویم،خاطر خطیر ملوکانه اصلاً مکدَّر نباشد.

اعلی حضرت با شنیدن این دلداری ها کمی آرام گرفت و بر قوّت قلبش افزوده شد. بعد رو کرد به صدراعظم و گفت:

نظر تو چیست؟

صدراعظم با نهایت احترام و تعظیم گفت:

پیرو سخنان شرلی ما باید همچنان بر چیرگی احساسات و عواطف بر مردم بیفزاییم و کاری کنیم که مردم از نیروی عقلانیت و خردورزی استفاده نکنند. به قول کارل پوپر اکثریت مردم دنیا را با تحریک احساسات و عواطف می توان فریفت ،ولی با عقلانیت نمی شود!

اعدام مشروطه خواهان تبریز

حالا من برگی از تاریخ را به شرف عرض ملوکانه می رسانم تا خاطر خطیر ملوکانه کاملاً جمع باشد که نمی گذاریم هیچ غبار غمی بر سیمای ملوکانه بنشیند.

هنگامی که روس ها در حال به دار کشیدن آزادیخواهان و دلاوران تبریز در روز عاشورای سال ۱۲۹۰ بودند، صدای طبل و سنج از کوچه پسکوچه های تبریز شنیده می شد و مردم تبریز در حال عزاداری برای حسین بن علی(ع) بودند.

فرمانده روس این گونه گفت:
می ترسیدم که آن جمعیت عظیم عزادار حسینی به آزادیخواهان مبارز تبریزی بپیوندند و در آن صورت چه بر سر ما می آمد؟!!

اما جمعیت عظیم! مردم شیعه! عزادار حسینی فقط عزاداری و گریه کردند و عَلَم بر دوش کشیدند ! و تعزیه راه انداختند و به اعدام ۹ دلاور آزادیخواه خود توجهی نکردند!!
و در حالی که ۹ دلاور تبریزی بر سر دار بودند،نذری خود را گرفتند و به خانه هایشان رفتند !!

شاه با شنیدن این سخنان کمی آرامش گرفت و از آنان خواست در این دو ماه باز هم آماده باشند،تا مبادا روشنفکرانی بیایند و سخنان امام حسین(ع) در عاشورا یا سخنرانی منا را برای مردم بخوانند!

هر دو گفتند: سلطان به سلامت باشد!

تا خرد خوار است و بخرد بر سَرِ دارِ ستم

بی خرد بر صدر بنشیند ستمگر محترم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مرداد ۰۱ ، ۰۴:۲۷
سید علیرضا شفیعی مطهر

#طنزسیاهنمایی. 367

حق با همه است!!

گفت: می دانی در تهران بزرگراهی به نام شیخ فضل الله داریم؟

گفتم: بله.

گفت:می دانی خیابانی به نام ستارخان داریم و اتّفاقاً همدیگر را قطع می کنند؟

گفتم : بله.

گفت: پس از ورود مجاهدین به تهران و فتح پایتخت و پناهنده شدن محمد علی شاه به سفارت روسیه، به دستور ستارخان و باقرخان، عده ای از مجاهدین به خانه شیخ فضل اله رفته و وی را دستگیر کردند و پس از محاکمه، به جرم مخالفت با مشروطه و معاونت در برقراری استبداد، محکوم به اعدام گردید و سرانجام در میدان توپخانه تهران در حضور جمع کثیری از مردم ، تحت نظارت ستارخان و باقرخان به دار آویخته شد.

گفتم: خب،منظورت چیست؟

گفت: بالاخره یکی از دو طرف برحق بوده،چطور ما دو خیابان به نام دو طرف نامگذاری کردیم؟

گفتم:لابد هر دو طرف تا حدّی حق داشته اند!!

گفت: روزی دو نفر برای حل اختلافاتشان نزد قاضی شهر هرت رفتند. قاضی از نفر اول خواست تا مدّعای خود را بیان کند. نفر اول شرح مفصلی از ادّعای خود را علیه نفر دوم مطرح کرد.

قاضی در جوابش گفت: شما راست می گویی و حق با شماست!

بعد از نفر دوم خواست که او هم ادّعای خود و پاسخ اتّهامات نفر اول را بیان کند. نفر دوم هم بیانات مفصّلی در اثبات حقّانیّت خود و ابطال ادّعاهای نفر اوّل ارائه کرد.

قاضی در پاسخ او گفت: شما هم راست می گویی و حق با شماست!

دوست قاضی که آنجا نشسته بود، که به شدّت از این قضاوت قاضی شگفت زده شده بود،گفت:

آقای قاضی! این دو نفر که هر دو مخالف و متضادِّ یکدیگر حرف زدند! چطور ممکن است هر دو راست بگویند و حق با هر دو باشد؟!

قاضی رویش را به سوی او کرد و گفت:

اتفاقا شما هم راست می گویی و حق با شماست!!!!

گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟!

شفیعی مطهر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۰۱ ، ۰۴:۴۲
سید علیرضا شفیعی مطهر

هر پگاه نو با یک نگاه نو

«جهل دینی» و «اهل خودبینی»/فرگرد 1787

در «پهنای زمین» و در «درازای زمان»،

آن قدر که «جهل دینی» و «اهل خودبینی»،

«قشون برانگیخته» و «خون ریخته»،

و از «کُشته ها»،«پُشته ها» ساخته،

هیچ «بلایی» و «هیولایی» ،

در هیچ «بازه» به این «اندازه»،

انسان ها را «کُشتار» و «گرفتار» نکرده است.

یک «جهان بی دین» بهتر از یک «انسان بدآیین»!

«بی دین خویش به خطا می رود»،ولی «بدآیین هر دگراندیش را به فنا می برد»!

خوشا آنان که «رشتۀ وهم را گُسستند» و به «فرشتۀ فهم پیوستند»!

شفیعی مطهر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ مرداد ۰۱ ، ۰۶:۵۱
سید علیرضا شفیعی مطهر

عاشورا،شب نالیدن» یا «مکتب بالیدن»؟!

#شفیعی_مطهر

عاشورا «مکتبی برای بالیدن» است ،نه «شبی برای نالیدن»،

کربلا ،«آموزه ای برای مکتب» است ، نه «موزه ای برای مذهب»؛

ذکر آن حماسه، «نگاهی برای نگریستن» است، نه «آهی برای گریستن»؛

و آیین های سوگواری نه «مهادِ جوشش شور»،که «نمادِ انگیزش شعور» است،.

در کربلا سوز عطشی است که همۀ «زمین های کویر را سیراب» ،

و همه «زمان های فقیر را غرقاب» می کند.

در شامگاه عاشورا «فریاد سرخ خون» از «نهاد سپهر نیلگون» فوّاره زد

و از پنجرۀ سپید مهتاب گذشت و پشت سپاه شب سیاه را درهم شکست

و حقیقت سبز پیروزی «خون بر شمشیر»،

«حلقوم بر تیر»، و «حنجر بر خنجر» را جاودانه کرد.

من در کرانۀ خونین فرات تابش سیمین مهتاب را دیدم

که خواب طلایی ماهیان را نقره باران می کرد

و می کوشید تا جگرِ سوختۀ فرات را در اندوه جگرسوختگان عطشناک التیام بخشد.

من سیمای سرخ آزادگان و فریاد سبز شهیدان نینوا را دیدم

و شنیدم که آیه «اِنّی اَعلَمُ مالا تَعلَمون» را برای عرشیان تفسیر می کرد

و جانبازی جوانمردان کربلا ،حقیقتِ « فَتَبارکَ اللهُ اَحسَنُ الخالِقین » را برای فرشیان تعبیر می نمود.

من در شامگاه عاشورا ،نمایشگاه عظیم کربلا را دیدم که همۀ عظمت عشق،عزّت،دلدادگی،حرّیّت ، حمیّت و آزادگی را بر صفحه صفحه صحیفه هستی ترسیم می کرد و عطرِ عُصارۀ این خونِ جوشان را سرمایه سرخی هر فلق و زیبایی هر شفق قرار می داد.

بالیدن: رشدکردن،به کمال رسیدن

مهاد: بستر،گهواره

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مرداد ۰۱ ، ۰۵:۴۵
سید علیرضا شفیعی مطهر

هر پگاه نو با یک نگاه نو

«شیک گریستن» یا «نیک نگریستن»؟/فرگرد 1786

من «عِدّه ای پریشان» را با «عُدّه ای فراوان» دیدم 

که با «عَلَمِ تقلید» زیر «پرچم یزید»، 

در «سَمَر و سوگینه» بر «سر و سینه» می زدند

و با «شور و شین» برای «حسین»(ع)، 

تنها «عزاداری» و «سوگواری» می کردند.

در حالی که حسین(ع) نه برای «شیک گریستن»،بلکه برای «نیک نگریستن»

از «جان خویش» و «جهان پرتشویش» گذشت!

او در «عهد عبادت»،«شهد شهادت» را برگزید،

تا پیروانش «سر به اسارت» و «تن به حقارت» ندهند.

در هر «زمین» و هر «زمان»،

«عرصۀ عاشورا» و «صحنۀ کربلا» گشوده است.

این ماییم که باید «بخردانه بنشینیم» و «عارفانه برگزینیم»،

در «صفِ حسینیانِ آزاده» بایستیم یا در «طرفِ یزیدیان باقلّاده»!

شفیعی مطهر

عُدّه: آمادگی،مُهیّاشدن

سَمَر: تاریکی شب

شین: زشتی ،بدی،ضدّ زین

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۰۱ ، ۰۵:۱۵
سید علیرضا شفیعی مطهر

#طنزسیاهنمایی. 366

برهان قاطع!!

گفت: چرا بسیاری از کسانی که به شدّت بر مواضعی متفاوت با قدرت اصرار می ورزند،

به محض بازداشت فوراً از همۀ مواضع خود عقب نشینی کرده ،ضمن تایید اشتباهات خود از 

مخالفان عذرخواهی می کنند؟ 

گفتم: احتمالاً پس از بازداشت با دلایلی محکم و برهانی قاطع رو به رو می شوند که به 

اشتباهات خود پی می برند و توبه می کنند!

گفت: پس حالا برایم روشن شد که چه برهان قاطعی می بینند! امام فخر رازی معمولاً در منبر 

فرقۀ اسماعیلیّه را لعنت می کرد. روزی به بالای منبر رفت و بر مخالفان اسماعیلیّه لعنت 

فرستاد! 

وقتی از امام فخر علّت این تغییر موضع را پرسیدند، با تبسّم پاسخ داد: 

وقتی «برهان قاطع» ایشان را دیدم، قانع شدم.

پرسیدند: چه برهان قاطعی دیدی؟

پاسخ داد :روزی در خلوت، یکی از افراد فرقۀ اسماعیلیه ریش مرا گرفته، خنجری بر سینه ام 

نهاد. من شروع به التماس کردم و علّت سوء قصد را پرسیدم. او گفت: 

 از این پس دیگر نباید به اسماعیلیّه لعنت کنی.

من هم وقتی این «بُرهان قاطع» را دیدم،سوگند یاد کردم که گفتۀ او را اطاعت کنم!

گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟!

شفیعی مطهر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۰۱ ، ۰۵:۲۵
سید علیرضا شفیعی مطهر

هر پگاه نو با یک نگاه نو

«راژمان بی سابقه» و «میدان مسابقه»/فرگرد 1785

آن جا که «سمندان تیزتک» و «خردمندان زیرک» را،

با «راژمان بی سابقه» به «میدان مسابقه» راه نمی دهند،

هر «الاغ  بی یال» و «کلاغ بی بال»،

می تواند «پیروز میدان» و «بهروز زورمندان» شود.

در شهری که از «عدالت بشر»،«آلت شر» بسازند،

«شرافت» نیز «آفت» می شود و «فضیلت»،«رذیلت»! 

«نوگلان را پرپر» می کنند و «بلبلان را خون جگر»!

ولی «زاغ ها درنازند» و «کلاغ ها در پرواز»!

شفیعی مطهر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ مرداد ۰۱ ، ۰۲:۴۶
سید علیرضا شفیعی مطهر

#طنزسیاهنمایی. 365

چه ببارد و چه نبارد،ما بدبختیم!

گفت: تو هی می گفتی دعا کن باران ببارد! حالا بفرما با این بارندگی های اخیر و این همه تلفات انسانی و هزاران میلیارد تومان خسارات کشاورزی و مالی چه کنیم؟

گفتم: آخر کشور ما یکی از خشک ترین اقلیم های جهان است و خطر بی آبی و خشکسالی بزرگ  ترین خطر برای کشور ماست!

گفت: خدا هم از دست ما خسته شده! بالاخره ببارد یا نبارد؟ اگر نبارد،خشکسالی ما را می کُشد و اگر ببارد، سیلاب! مدیران ما نه می توانند خشکسالی را مدیریت کنند و نه سیلاب را!

گویند، مردی دو دختر داشت؛یکی را به یک کشاورز و دیگری را به یک کوزه گر شوهر داد.
چندی بعد همسرش به او گفت :
ای مرد ،سری به دخترانت بزن و احوال آن ها را جویا شو!
مرد نیز اول به خانه کشاوز رفت و جویای احوال شد. دخترک گفت : 

زمین را شخم کرده و بذر پاشیده ایم. اگر باران ببارد، خیلی خوب است، اما اگر نبارد، بدبختیم!
مرد به خانه کوزه گر رفت، دخترک گفت: 

کوزه ها را ساخته ایم و در آفتاب چیده ایم. اگر باران ببارد، بدبختیم و اگر نبارد ،خوب است!
مرد به خانه خود برگشت. همسرش از اوضاع پرسید. مرد گفت:
چه باران بیاید و چه باران نیاید ،ما بدبختیم!!!
حالا حکایت امروز ماست! باران ببارد، خیلی ها بی خانمان می شوند و خواب ندارند؛ و اگر نبارد، خیلی ها آب و غذا ندارند ...!

گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟!

شفیعی مطهر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ مرداد ۰۱ ، ۰۳:۴۵
سید علیرضا شفیعی مطهر

هر پگاه نو با یک نگاه نو

«پروانۀ پرواز» از «آشیانۀ راز»(فرگرد1784)

☘️🌺🍃🌸☘️🌺🍃🌸☘️🌺🍃🌸☘️🌺🍃

آن که از هر «دلبستگی وارسته» و به «شایستگی پیوسته»،

می تواند در این «آشیانۀ راز»،«پروانۀ پرواز» بگیرد،

بنابراین کسی که این «پروانه دارد» از هیچ نیرویی «پروا ندارد»! 

اگر «غریزۀ کرامت» و «انگیزۀ خدمت» را از مسئولان بگیرند،

هیچ «میزی» ارزش «پشیزی» ندارد.

چنین مدیری اگر «شاه شهر» و جمجاه دهر» هم باشد،

«پای در قیر» دارد و «سر در زنجیر»!

شفیعی مطهر

☘️🌺🍃🌸☘️🌺🍃🌸☘️🌺🍃🌸☘️🌺🍃

پروانه: اذن، اجازه، جواز ،حکم، فرمان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ مرداد ۰۱ ، ۰۳:۵۱
سید علیرضا شفیعی مطهر

 

 هر پگاه نو با یک نگاه نو

«دردهای نگفته» و «شگردهای نهفته»(فرگرد1783)

☘️🌺🍃🌸☘️🌺🍃🌸☘️🌺🍃🌸☘️🌺🍃

دردی که «انسان را به سکوت» و «وجدان را به قنوت» وامی دارد،

«بسی سنگین تر»،ولی «بسیار شیرین تر» از دردی است،

که «انسان را به فریاد» و «وجدان را به انقیاد» وامی دارد؛

زیرا انسان ها به «فریاد» و «استمداد»هم می رسند،

نه به «سکوت» و «زبان مسکوت».

بیاییم در جامعه «پیرایه های زبرین» را بزداییم و «لایه های زیرین» را بکاویم.

«گردهای عیان را بشوییم» و «دردهای نهان را بجوییم».

آن گاه «دردهای نگفته» را با «شگردهای نهفته» درمان کنیم!

شفیعی مطهر

☘️🌺🍃🌸☘️🌺🍃🌸☘️🌺🍃🌸☘️🌺🍃

قنوت: فرمانبرداری،فروتنی

انقیاد:فرمانبرداری

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۰۱ ، ۰۴:۱۸
سید علیرضا شفیعی مطهر