بالنده ترین قامت عدالت
بالنده ترین قامت عدالت
#شفیعی_مطهر
صدف کعبه لب گشود و اسوه یگانه ، دُردانه جاودانه و حقیقت ولایت را به جهان هستی تقدیم کرد .
ای رهرو راستین !
اگر می خواهی سروِ حقیقت را در بالنده ترین قامت تماشا کنی ،
اگر دوست داری که خورشید فروزان ولایت را در درخشان ترین فروزش به نظاره بنشینی ،
اگر می خواهی که آسمان فضیلت را در زیباترین تجلّی بنگری ،
اگر مشتاقی که کوه استقامت ر ا در استوارترین سیمایش تماشاگر باشی ،
اگر آرزو داری جرعه ای از زلالِ ناب ترین چشمه ساران عرفانِ " کوثر " بنوشی ،
اگر طالب تماشای تندیس قُدسی و والاترین عروج اِنسی در رساترین صورت هستی ،
اگر می خواهی به حقیقت یاور غمدیدگان و مددکار ستمدیدگان باشی ،
...و
اگرمی خواهی معنی عدالت ، مفهوم حرّیّت ، تبلور فتوّت ، تجسّم مروّت ،
عصاره فضیلت و مقام والای خلیفه اللهی را یکجا و همه و همه را در بلندای
قامت یک انسان بنگری :
علی بنگر !!
در سیزدهم رجب ...
بزرگمردی پای بر گستره زمین نهاد که غنچه دهان ها را شکفتن و جوانه ها را گفتن آموخت ،
قامت رسای بشریت با قیامت خروشش از اسارت رَست و سبزه های عدالت با سرود سبز باران کلامش رُست ،
چه بسیار دشمنانی که شناختندش و بر او تاختند و چه بسا دوستانی که نشناختندش و او را ارزان باختند ،
بلاغت ، از زبانش حلاوت یافت و فصاحت از بیانش ملاحت گرفت ،
چه دردنامه هایی که تنها در سینه سیاه شب های کوفه نگاشته شد و چه نهال های ناله هایی که فقط در دل زلال چاه های کوفه کاشته شد.
در سیزدهم رجب...
رادمردی از ملکوت اعلی پای بر عرصه برهوت دنیا نهاد ، تا تنهایی خدای گونگان را در گستره تاریخ ، دردمندانه فریاد کند ، با ستم بستیزد و رویش بذر آفتاب را در دل یلدای جهالت بشارت دهد.
چه نوایی جز زمزمه دل انگیز فرشتگان ، ناله هایش را در خلوت شب های نخلستان همنوایی کردند؟!
و چه چشمانی جز برق دیده اختران سپهر ، ستارگان اشکش را به نظاره نشستند؟!
بیست و سه سال مکتب را از حلقوم شمشیر فریاد کرد
و بیست و پنج سال برای حفظ وحدت در جهان اسلام سکوت کرد
و پنج سال برای استقرار عدالت در جامعه اسلامی پنجه در پنجه قاسطین ، مارقین و ناکثین روزگار درافکند.
ولی افسوس که ....
گُلِ عدالت با ولادتش شکُفت و با شهادتش به خون خُفت!!