«آزادگانِ اسیر» و «آقازادگانِ امیر»!
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 754)
«آزادگانِ اسیر» و «آقازادگانِ امیر»!
من «کلاغ هایی تیره» و «زاغ هایی خیره» را دیدم
که در «باغی پژمُرده» و «بوستانی افسُرده»
از برابر «قفس عُقابان تیزپرواز» و «محبسِ شاهین های پاکباز»،
با «تبختُر،ناز» و با «تفرعُن، پرواز» می کنند .
در بوستانی که «عقابان در زندان» و «کلاغان در جَوَلان» باشند،
آن بوستان نه هرگز «روی بهار» را می بیند
و نه «بوی لاله زار» را احساس می کند.
در آن جا نه از «تبسّمِ گل»خبری هست و نه از «ترنُّمِ بلبل» !
آن چه می شنویم «هوارِ زاغ» است و «قارقارِ کلاغ» !
به جای وزش حیات بخشِ «نسیم بهار» و «شمیم کوهسار»،
«سَموم خزان» و «هجوم حرمان» ،
«طراوتِ برگ» را به سوی «اسارتِ مرگ» می راند.
در این جا «آزادگان،اسیر»اند و «آقازادگان،امیر»!
#شفیعی_مطهر
-------------------------------------
تیره: سیه فام،به رنگ زغال یا خاکستر
خیره: گستاخ،بی پروا،سرکش،لجباز،بی شرم
تَبَختُر: با خودنمایی راه رفتن،تکبُّر و خودنمایی
تفَرعُن: خودخواهی و تکبُّر،گردنکشی،جور و ستم کردن
جَوَلان: گردیدن،دورزدن،تاخت و تاز در میدان
ترنُّم: آوازخواندن،زمزمه کردن به آواز خوش
هوار: صدای فروریختن سقف یا بنا
سَموم: باد زهرآگین و خفقان آور
حِرمان: بازداشتن،بی بهره ماندن،نومیدی
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر