سرانجامِ «نورگریزی» و «شعورستیزی»
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 769)
سرانجامِ «نورگریزی» و «شعورستیزی»
من مردی را دیدم که از دیار «افسردگان غافل»
و «شب زدگان تاریک دل» آمده بود.
او با نور «بازی» می کرد و با شب، «هم ترازی».
او «شعور را نمی شناخت» و با «نور نمی ساخت».
او می کوشید با «کرشمه کور»،«سرچشمه نور» را بیالاید؛
او نمی دانست اگر هزار «پاره ابر» و صدهزار «پتیاره ستبر» هم
در «پهنای سپهر» مانع تابش «دریای مهر» شوند،
خورشید همچنان «بیتابانه می تابد»
و به سوی روشنگری «عاشقانه می شتابد».
گل که «شکُفت»،با پرپرکردن نمی توان عطر آن را «نهُفت»!
چشمه خورشید را نه می توان با «گِل اندود» و نه با «باطل زدود»!
سرانجامِ «نورگریزی» و «شعورستیزی»،
«هبوط در خطِّ خطا» است تا «سقوط در بلوای بلا»!
#شفیعی_مطهر
-------------------------------
تراز :نوع،روش،طرز(معرب آن طراز است)
پتیاره: آفت،آسیب،بلا،مخلوق اهریمنی،دیو
ستبر: بزرگ،گنده،فربه،غلیظ،سفت و سخت
اندودن: پوشاندن چیزی با مالیدن چیز دیگر بر روی آن
زدودن: پاک کردن،محوکردن
هبوط: فرودآمدن
بلوا: بلیه ،مصیبت،سختی،آشوب و غوغا
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر