دیدنی های شهر سرب و سراب (۸)
دیدنی های شهر سرب و سراب (۸)
۸
من اندیشمندی را دیدم که بر « ریشه ها » برمی آشفت و سخن از « اندیشه ها » می گفت. بر خداوندان « زور » و « زر » می تاخت و صاحبان « تزویر » را خوب می شناخت.
من روشنفکری را دیدم که در برابر عوام فریبی خناسان چون دژی محکم و قلعه ای مستحکم می ایستاد . او تشنه زلال آفتاب بود و سیراب از سراب.
من شخصیتی را دیدم که نه تنها « شخص » که « شخصیت » بود . هویتش « اصیل » بود و شخصیتش « اصولی ».
من ستایشگرانی را دیدم که تنها خدا را می پرستیدند ، نه « خدایگان » را و نه « سایه خدا » را.
من پیامبرانی را دیدم که آمدند تا فطرت انسان ها را بیدار و هویت آنان را آشکار کنند. در برابر آنان فراعنه و زورمندان و زرمندان تاریخ می کوشیدند تا احساس کرامت و نیروی تفکر و اندیشه را در جامعه انسانی بمیرانند و از آنان موجوداتی رام و افرادی آرام بسازند. خداوندان زور و زر و تزویر ، جامعه انسانی را بی ریشه و خالی از اندیشه می خواهند. خداوند این شیوه جائرانه و جابرانه را این گونه نکوهش می کند:
« فاستخف قومه فاطاعوه » ( زخرف ، ۵۴ )
فرعون ، ملت خود را خوار و ذلیل کرد تا از او اطاعت کنند.
ادامه دارد....
شفیعی مطهر