دل دیدنی های شهر سرب و سراب (۱۰)
سه شنبه, ۱۹ آذر ۱۳۹۲، ۰۶:۱۱ ق.ظ
دل دیدنی های شهر سرب و سراب (۱۰)
۰
من کشتی بانی را دیدم که یک ملت را بر زورقی نشانید و پس از پیمودن دریایی ژرف با ترفندی شگرف مسافرانش را نه در مقصد ، که در همان مبدا پیاده کرد.
من کسی را دیدم که لحظات و دقایق عمرش را حراج کرده بود. از باغ عمر لحظات بهار را می داد و برات دلار می گرفت.
من دولت مردی را دیدم که خود را زیرک ترین و زرنگ ترین سیاستمدار می دانست. او هماره انبانی رنگی از ترفندهای زرنگی بر دوش داشت . همه مشتاق بودند تا انبان او را بازبینند و راز و رمز زرنگی او را بدانند. روزی داشت سیاست می بافت که انبانش شکافت......
... در انبانش جز دروغ نبود!!
ادامه دارد....
شفیعی مطهر
۹۲/۰۹/۱۹