«گَردِ مرگ» یا «بَردِ تگرگ»؟!
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1050)
«گَردِ مرگ» یا «بَردِ تگرگ»؟!
من مردمی «بدسگال» و «خوش خیال» را دیدم
که در تبدیل «عالَم به اَلَم» و «بهشت به جهنّم»،
«تخصُّصی ژرف» و «تبحُّری شگرف» دارند.
آنان «طراوتِ جنگل را به مرارتِ کویر»
و «نوشِ عسل را به نیشِ عَسیر» تبدیل می کنند.
«دریاها را می خشکانند» و «رودها را می میرانند».
در اینجا می کوشند هر «آزاده» را با «قلّاده» به بند کشند
و هر «نستوه» را به «ستوه» آورند!
«نعمت های الهی» را به «نِقمَت های تباهی» بدل می کنند
«فضیلت های انسانی» را به «رذیلت های شیطانی»!
«گردن ها زیر یوغ» است و «دهن ها درگیرِ دروغ»!
دل ها اسیر «صد کوفه گزند»،امّا لب ها در حسرت «یک شکوفه لبخند»!
در اینجا غم و اندوه «پشتوانه اصالت» است،ولی شادی «نشانه جهالت» !
«سیرت ها مَایوس» است و «صورت ها عَبوس»!
«روابط بر پایه رُعونَت» است و «ضوابط آرایه خُشونت»!
«بطن ها پر از حرام» است و «باطن ها پر از آلام»!
به روی شهر به جای «بَردِ تگرگ»،گویی «گَردِ مرگ» پاشیده اند!
برای «عذابِ اشرار» و «عِقابِ گناهکار»،
نه نیازی به «آتشِ جهنَّم» است و نه «عطشِ دمادَم»؛
کافی است آنان را در این شهر «محکوم به زندگی» کنند و «محروم از ارزندگی»!
#شفیعی_مطهر
--------------------------------------------
بَرد: سرما،سردی
سگالیدن: اندیشیدن،(بدسگال: بداندیش)
اَلَم:درد،رنج
تبحُّر: بسیار دانا شدن،غوطه وری در دریای علم و فضل
مرارت:تلخی،تلخ شدن
عسیر: دشوار،سخت،مشکل
قلّاده: افسار،گردن بند
نستوه: خستگی ناپذیر
ستوه: افسرده و ملول،خسته و درمانده
نِقمَت: عذاب ،عقوبت، پاداش بد، رنج و سختی
رُعونَت: احمق شدن،نادانی،کم عقلی،یاوه سرایی
آرایه: زیور و زینت
عِقاب: عذاب، شکنجه، سزای گناه و کار بد
دمادَم:دم به دم،لحظه به لحظه،هر دم،پیوسته،پی در پی
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر