فضای باز سیاسی هردمبیلی قصه پنجاه و سوم/ قصه های شهر هرت
فضای باز سیاسی هردمبیلی
قصه پنجاه و سوم/ قصه های شهر هرت
برای حفظ نظام خودکامگی اعلی حضرت هردمبیل ،معظم له دستور داده بودند در شهر هرت همه چیز و هر کاری ممنوع است.
تنها چیزی که ممنوع نبود، بازی الک دولک بود. اهالی شهر هر روز به صحراهای اطراف میرفتند و اوقات خود را با بازی الک دولک میگذراندند. چون قوانین ممنوعیت نه یک باره بلکه به تدریج و همیشه با دلایل کافی وضع شده بودند، کسی دلیلی برای گلایه و شکایت نداشت و اهالی هم مشکلی برای سازگاری با این قوانین نداشتند.
سال ها گذشت. یک روز بزرگان شهر دیدند که ضرورتی وجود ندارد که همه چیز ممنوع باشد ؛ بنابراین مراتب را به عرض خاک پای ملوکانه رساندند و از محضرشان تقاضا کردند فضای سیاسی - اجتماعی را کمی باز کنند و از شدت ممنوعیت ها بکاهند. پس از بحث و تبادل نظر بسیار سرانجام با رای صائب مقام عالی سلطنت جارچیها را روانه کوچه و بازار کردند تا به مردم اطلاع بدهند که میتوانند هر کاری دلشان میخواهد بکنند.
جارچی ها برای رساندن این خبر به مردم، به مراکز تجمع اهالی شهر رفتند و با صدای بلند به مردم گفتند:
«آهای مردم! آهای...! بدانید و آگاه باشید که از حالا به بعد هیچ کاری ممنوع نیست.»
مردم که دور جارچی ها جمع شده بودند، پس از شنیدن اطلاعیه، پراکنده شدند و
بازی الک دولک شان را از سر گرفتند. جارچی ها دوباره اعلام کردند:
«میفهمید! شما حالا آزاد هستید که هر کاری دلتان میخواهد، بکنید!!»
اهالی جواب دادند: «خب! ما داریم الک دولک بازی میکنیم!»
جارچی ها کارهای جالب و مفید متعددی را به یادشان آوردند که آن ها قبلاً
انجام میدادند و حالا دوباره میتوانستند به آن بپردازند. ولی اهالی گوش
نکردند و همچنان به بازی الک دولک شان ادامه دادند بدون لحظهای درنگ.
جارچی ها که دیدند تلاش شان بینتیجه است، رفتند که به اعلی حضرت اطلاع
دهند. اعلی حضرت هردمبیل گفتند:
«کاری ندارد! الک دولک را ممنوع میکنیم!»
آن وقت بود که مردم دست به شورش زدند و هردمبیل و همه امرای شهر را کشتند و بیدرنگ برگشتند و بازی الک دولک را از سر گرفتند!!!