دل دیدنی های شهر سرب و سراب(۳۰)
پنجشنبه, ۲۶ دی ۱۳۹۲، ۱۰:۰۱ ق.ظ
دل دیدنی های
شهر سرب و سراب(۳۰)
من ریل های راه آهن را دیدم . آنان
با وجود این که هیچ گاه نمی توانندبه یکدیگر برسند ؛ همه وجود خود را صرف
این می کنند تا دیگران را به یکدیگر برسانند!
من کسی را دیدم که آنقدر پشت سر دیگران سخن می گفت که فرصت نمی کرد کسی را دوست بدارد... و آنقدر عیب دیگران را بزرگ می دید که عیب خودش به چشمش نمی آمد!!
من « فروتن»ی را دیدم که چونان رودخانه هر چه بر ژرفای او می افزود، بیشتر احساس آرامش و فروتنی می نمود.
من خردمندی را دیدم که هر چه می دانست، نمی گفت ؛ ولی هرچه را می گفت، می دانست.
من انسان خوشبختی را دیدم که خوشبختی را در هماهنگی با رویدادهای روزگار می دانست. بنابراین هر رویدادی برایش قابل پیش بینی و هر تلخ وشی در کامش شیرینی بود.
ادامه دارد...
شفیعی مطهر
۹۲/۱۰/۲۶