سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات سیدعلیرضا شفیعی مطهر

سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات سیدعلیرضا شفیعی مطهر

با جور و جمود و جهل باید جنگید
تا پاک شود جهان از این هرسه پلید
یا ریشه هر سه را بباید خشکاند
یا سرخ به خون خویش باید غلتید

بایگانی

تبدیل دشمن غدار به دوست وفادار!

پنجشنبه, ۲۱ آبان ۱۳۹۴، ۰۳:۳۶ ب.ظ

  تبدیل دشمن غدار به دوست وفادار!  

 

#شفیعی_مطهر

 

 کسانی که با تاریخ معاصر ایران آشنایی دارند، می دانند که دستگاه فرهنگی و تبلیغاتی رژیم پیشین، برخی از افراد نخبه فکری را به کار و خدمت گرفته بود که پیشینه ای انقلابی و مبارزه با شاه را در کارنامه زندگی خود داشتند.

   «پرویز نیکخواه» از ایده ئولوگ هاو نظریه پردازان رژیم شاه  بود که سابقه در عضویت در حزب توده و مبارزه مسلحانه با رژیم شاه داشت؛ اما بر اثر یک تصمیم شاه ، در زمره وفادارترین نظریه پردازان رژیم او قرار گرفت. واقعه ۲۱ فروردین سال ۱۳۴۴ و ترور شاه را به نقل از سایت پارسینه بخوانید: 

   بیستم و یکم فروردین ماه سال 1344 موقعی که محمدرضا وارد محوطه کاخ مرمر می‌شد، به محض آن که درِ ِاتومبیل را باز می‌کند و از رولزرویس پیاده می شود ،سرباز وظیفه گارد شاهنشاهی به نام رضا شمس‌آبادی ( اهل کاشان ) خودش را سریع به محمدرضا رسانده و او را به رگبار مسلسل می‌بندد.

او روز بیست و یکم فروردین ماه سال ۱۳۴۴ تصمیم گرفت هنگام ورود « محمدرضا پهلوی » به کاخ مرمر، او را به هلاکت رساند. او در مقابل در ورودی کاخ قرار گرفت، اما به علت تأخیر چند دقیقه‌ای شاه، نقشه عملی نشد. استوار بابایی که در پشت یکی از درختان مخفی شده بود، او را مورد هدف قرار داد؛ اما شمس‌آبادی او را به هلاکت رساند. سپس با استوار آیت لشگری روبه‌رو شد. آیت لشگری نیز به سرنوشت بابایی دچار شد. شاه به سمت دفتر خود دوید. رضا نیز به دنبالش رفت و فریاد زد: 

  من باید این جلاد را بکشم. 

   رسانه های رژیم شاه خبر این سوء قصد را چنین  اعلام کردند: 

«رضا شمس‌آبادی از نیروهای حزب توده بوده که با این عمل خواسته است شاه با تدبیر و دلسوز ملت را از میان بردارد».

محمدرضا که در حال فرار به داخل ساختمان کاخ بود، زمین می خورد و همین زمین خوردن سبب می‌شود گلوله‌ها به محمدرضا نخورد. همزمان سایر نگهبانان خود را به شمس آبادی رسانده و او را به گلوله می‌بندند.

شمس آبادی که جوانی قوی هیکل و قوی بنیه بوده، در حالی که بالغ بر پانزده گلوله به جاهای حساسش خورده بود ،بازهم جلو می رود و در این حال به شلیک ادامه می دهد ؛ تا این که یکی از گاردها گلوله‌ای به مغز او شلیک  می کند و  بدین وسیله او را می کشد.

دراین حادثه دو نفر از درجه‌داران  گارد شاهنشاهی جان خود را از دست دادند ؛ اما محمدرضا که در زیر میز اتاق کار خود پناه گرفته بود، از مرگ حتمی نجات یافت.

پس از این حادثه ساواک وارد کار شد و ما از روی تحقیقات ساواک مطلع شدیم که این حادثه تروریستی توسط یک گروه مائوئیستی به رهبری « پرویز نیکخواه » سازمان دهی و اجرا شده بود.

ساواک موفق شد علی رغم کشته شدن رضا شمس آبادی سرنخ‌هایی به دست بیاورد و اعضای گروه تروریستی پرویز نیکخواه را دستگیر نماید.

آن ها یک عده جوان تحصیل کرده در انگلستان بودند که پس از پایان تحصیلات خود برای انجام اقدامات تروریستی به ایران آمده بودند .

محمدرضا پس ازاطلاع از ماوقع ماجرا دستور داد مهندس پرویز نیکخواه نفر اول این گروه تروریستی را به کاخ بیاورند و با او مواجهه دهند !

در پرونده پرویز نیکخواه عکسی بود که او را پشت سر مائو رهبر چین کمونیست نشان می‌داد و ساواک این عکس را دلیل ارتباط آن ها با چین می‌دانست ؛ اما محمدرضا این مسئله را قبول نداشت و معتقد بود همه این حوادث زیر سر شرکت های نفتی انگلستان است.

روایت فرح پهلوی از دیدار پرویز نیکخواه و محمدرضا پهلوی نیز خواندنی است، فرح می نویسد:

   روزی که پرویز نیکخواه را به قصر آوردند ،من هم حضور داشتم. او  در چند قدم مانده به ما ، سلام و تعظیم کرد.

محمدرضا گفت: « مردک ، برای چه می‌خواستی مرا بکشی؟! »

مهندس نیکخواه جواب داد:

« اشتباه کردم و تقاضای عفو دارم! »

ارتشبد نصیری (رئیس سازمان امنیت) که در کنار نیکخواه ایستاده بود ،اجازه خواست تا گزارشی را به عرض ما برساند؛  اما محمدرضا به او تشر زد و گفت :

« اگر شما وظایف خودتان را درست انجام داده بودید، این اتفاق نمی‌افتاد ! »

در این موقع نصیری ساکت شد و محمدرضا از نیکخواه خواست تا صادقانه همه چیز را شرح بدهد . . . . . .

در پایان این گفتگو آقای نیکخواه از محمدرضا تقاضای عفو و بخشش کرد و من هم پادرمیانی کردم و از محمدرضا خواستم تا او را ببخشد.

محمدرضا رو به ارتشبد نصیری (رئیس سازمان امنیت) کرد و گفت :

« نظر شما چیست؟ »

ارتشبد نصیری گفت :

« امر امر اعلی حضرت است؛ اما اگر نظر جان نثار را بخواهید ،باید عرض کنم این شخص باید فورا اعدام و مایه عبرت دیگران شود ! »

من بار دیگر از محمدرضا خواستم او را ببخشد و محمدرضا در کمال بهت و ناباوری گفت که « نیکخواه را می‌بخشد ! » . . . . .

بدین ترتیب نیکخواه از مرگ حتمی نجات یافت و پس از آن خود را در خدمت اهداف " انقلاب سفید شاه و مردم " قرار داد.

پرویز نیکخواه مرد متفکری بود و خدمات زیادی در حزب رستاخیز ملت ایران و سازمان رادیو تلویزیون ملی ایران انجام داد.

بدین ترتیب آقای نیکخواه که به قصد ترور محمدرضا و نابودی رژیم سلطنتی ایران به مملکت وارد شده بود، در زمره وفادارترین خدمتگزاران رژیم قرار گرفت !

نیکخواه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی توسط شیخ صادق خلخالی به اعدام محکوم شد.

فرح می گوید: 

او چند بار به طور خصوصی از من خواست تا به محمدرضا بقبولانم که با یک اقدام انقلابی و شجاعانه سیستم پادشاهی را در کشور ملغی و نظام جمهوری براساس موازین دموکراسی و رأی مردم ایجاد نماید و با این کار نام خود را در تاریخ جاودانه کند . "

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۸/۲۱
سید علیرضا شفیعی مطهر

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی