یوغ و دروغ!
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب (247)
یوغ و دروغ!
من در شهر سرب و سراب مردمی را دیدم
که راستی را « هِشته »و با قراری « نانوشته »
همه به همدیگر « دروغ می گویند »
و راهی « بی فروغ را می پویند».
بنابراین نه « گفتارها » « رنگ و بویی » دارد
و نه « رفتارها » « سمت و سویی ».
و در این شهر پینوکیو را دیدم با « دماغی دراز» و با « داغی پرسوز و گداز»!
او را گفتم: باری« دلیل دماغ دراز » را دانم،
لیک « تعلیل داغ پرسوز و گداز» ندانم!
گفت: در این شهر همه تحت « یوغ اند » و « دروغ می گویند»؛
اما حجم عظیم دروغ ها نه « دماغی را بی اندازه» می کند و نه « داغی را تازه »!
در شهر ما افشاگر دروغ « شعار » است و در شهر شما ،« شعور »!
رویارویی با دروغ کار« انسان های فکور » است با « سلاح شعور»!
#شفیعی_مطهر
—----------------------------------------------
تعلیل: ذکر علت،علت و سبب امری را بیان کردن
یوغ : چوبی که هنگام شخم زدن زمین روی گردن جفت گاو می گذارند و گاوآهن را به آن می بندند
هِشتن : هلیدن،گذاشتن،فروگذاشتن،رهاکردن
شعار: ندای مخصوص و علامت گروهی از مردم که بدان یکدیگر را بشناسند.
شعور : دریافتن و دانستن،فهم و ادراک،حس کردن
@amotahar