همبستگی اجتماعی در نگاه اسلام /7
همبستگی اجتماعی در نگاه اسلام /7
#شفیعی_مطهر
۲ - نقش ارزشها در همبستگی اجتماعی
یکی از مباحثی که صاحبنظران علوم اجتماعی روی آن تأکید کردهاند، بحث اثرگذاری ارزشها در همبستگی اجتماعی است. به باور برخی جامعهشناسان، ارزشها بدون توجه به ریشه آن ها، عوامل مستقلی هستند که به سازماندهی و وحدت یک جامعه شکل می بخشند.
(چالمرز جانسون، 1363: 36.)
«ارزشها، نمادهای تعریف شده ای [هستند] که وقتی مورد پذیرش همه واقع شوند، همبستگی آگاهانه ای را ایجاد می کنند که وجه مشخصه انسانهای به هم پیوسته در یک جمع بهنجار است».
(آلوین استانفورد کوهن، 1369: 130)
شرط پدید آمدن همبستگی و به سخن دیگر، همکاری و همیاری شهروندان، پیشبینی پذیربودن رفتار دیگران در موقعیت های گوناگون است.
«ارزشها
به افراد کمک می کند تا بدون این که نیازی به شناخت انگیزه های شخصی
دیگران داشته باشند، واکنش افراد را نسبت به عمل خود پیشبینی کنند». (تحول انقلابی، ص 38.)
یکی
دیگر از موردهایی که همسنگ ارزشها در ایجاد همبستگی اجتماعی اثر مستقیم
دارد، هنجارهاست. البته هنجارها در درجه نازلتری از ارزشها قرار دارند.
( پیتر ورسلی : 66.)
به دیگر سخن، «نمودهای عملی و تفصیلی، اهدافی هستند که توسط ارزشهای جامعه مشخص شده اند.»( همان: 67)
ویژگی دیگر هنجار آن است که «به ارزشها جنبه عملی می دهد»( تئوریهای انقلاب، ص 131)و هنجارها به وسیله ارزشها مشروعیت می یابند. هنجارها به دلیل ویژگی های یادشده «در سازش میان اجزای متعدد نظام سهیم هستند و فعالیت های یک حوزه را با عمل حوزه های دیگر جامعه به هم پیوند می دهند.»
(پیتر ورسلی: 67 و 68 )
ارزشها و هنجارها و دیگر نمادهای فرهنگی، شرط لازم برای ایجاد همبستگی اجتماعی هستند، ولی کافی نیستند؛ زیرا افزون بر این، هماهنگی ارزشها با تقاضاهای محیطی نیز لازم است و «وقتی چنین ارزشهایی قادر به تبیین محیط نباشند، نظام اجتماعی وارد دورهای از دشواری های بزرگ خواهد شد».
( تئوریهای انقلاب، ص 132.)
با
این حال، به باور برخی اندیشمندان، تنها وجود ارزشها و هنجارها برای
ایجاد نظام اجتماعی همبسته و قابل دوام کفایت نمی کند، بلکه افزون بر این
ها تطبیقپذیری و هماهنگی نظام اجتماعی با شرایط محیطی نیز ضرورت دارد.
ازاینرو، خرده نظام سومی به عنوان «ارگانیسم رفتاری» را مطرح می کنند
که وظیفه انطباق و تطبیقپذیری نظام اجتماعی با شرایط محیطی را بر عهده
دارد. بنابراین، چنانچه محیط تغییر کند و تقاضاهای محیطی جدیدی بیان شود،
برای تداوم همبستگی اجتماعی لازم است ارزشها نیز تغییر کنند؛ زیرا محیط
جدید مستلزم مجموعه جدیدی از ارزشهاست و اگر ارزشها تعدیل شوند، جامعه به
آرامش و همبستگی اجتماعی دست می یابد.(همان )
بنابراین، «تا زمانی که ارزشهای یک جامعه و واقعیتهای یک محیط با هم سازگار باشند، جامعه از تنشهای اجتماعی و ناهنجاریها برکنار است. همواره جامعه در حالت تعادلی، از درون و بیرون جامعه اثر می پذیرد. این تأثیرها، جامعه را به هماهنگ ساختن روش تقسیم کار با ارزشهای خود وادار می کند. چنین جامعه ای می تواند بدون تجربه کردن تنشها و گسست های اجتماعی، تحت تأثیر، پدیده های جدید و سلیقه های تازه و به طور کلی، تغییر فرهنگی، تحت تأثیر داخل و خارج قرار گیرد.» (تحول انقلابی، ص 74)
پس
مهم آن است که هماهنگی و سازگاری میان ارزشها و محیط حفظ شود، ولی هنگامی
که درجه ناسازگاری و ناهماهنگی میان محیط و ارزشها بیش از اندازه باشد،
وضعیتی نامتعادل پدید میآید. وضعیت نامتعادل، نشانههای بسیاری دارد که آن
ها را برمیشماریم:
الف) افزایش اعتیاد به الکل و زیر پاگذاشتن هنجارهای جنسی، نشانههای روشنی از تشنج اجتماعی هستند.
ب) ظهور گروه های عقیدتی جدید برای رویارویی با تنشهای اجتماعی، معیار دیگری برای کشف حالت نامتعادل بودن است.
ج)
افزایش میزان خودکشی، افزایش محبوبیت ایدئولوژی های گوناگون، افزایش
تعداد نیروهای مسلح نسبت به جمعیت غیرنظامی و رابطه محتمل میان میزان جنحه و
جنایت از نشانه های ویژه نبود تعادل اجتماعی به شمار میآیند.
(همان: ۱۲۶)
بنابراین،
بقای جوامع، ناشی از وجود الگوهای فرهنگی و نظام هنجاری و ارزشی مشترک
است. این نظام اجتماعی با درونی کردن ارزشها و هنجارها و نیز کنترل
اجتماعی، از پدید آمدن تعارضها و کشمکش ها و با توجیه کردن تغییرهای
محیط (اگر بتوانند توجیه کنند) از پدید آمدن آنومی اجتماعی و در نتیجه،
تضعیف پایه های حفظ همبستگی اجتماعی؛ یعنی ارزشها، ایده ها و هنجارها
جلوگیری می کند.
ادامه دارد....