سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات سیدعلیرضا شفیعی مطهر

سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات سیدعلیرضا شفیعی مطهر

با جور و جمود و جهل باید جنگید
تا پاک شود جهان از این هرسه پلید
یا ریشه هر سه را بباید خشکاند
یا سرخ به خون خویش باید غلتید

بایگانی

۵۸ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۵ ثبت شده است

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(267)   


در دست ،« کتاب » و در دل ، « ایمان ناب » !

 

من معلم را « مجسّمه »  همه  ارزش ها 

و همه  ارزش ها را درقامت او « مجسّم » دیدم.

زیرا ساقه  سبز نگاه او پُر است از « جوانه های امید» و « شکوفه های نوید».

حضور هیچ حاضری تنهایی او را پُر نمی کند . 

اصلاً او هیچ گاه تنها نیست ، 

زیرا در دل ، « ایمان ناب » دارد و در دست ،« کتاب ».

از عدم تکلّف « شاد » است و از قید تعلّق « آزاد » ؛ 

نه آنش « اسیر » کرده  و نه اینش، « زمین گیر ».

« سایه »  بلند او « همسایه دل های دردمند » است 

و « همپایه درون های نژند».

رویش « زرد » است و درونش « پُر درد» ؛ 

اما همچنان استوار و « جوانمرد» است 

و با جور و جهل و جمود، « در حال نبرد».

« تنهایی » برترین یار او  و « شکیبایی » بهترین یاور اوست.

انتهای ابهام نگاهش را هیچ پژوهنده ای « نکاویده» ، 

و هیچ جوینده ای« ندیده »است.

او زبان گل ها را می فهمد و پیام جوانه ها را می شنود. 

« راز رویاها را تعبیر »  و « رمز روایت ها را تفسیر» می کند.

آنچه را دیگران به « رویا » می بینند، 

او به « رویت » می بیند 

و آنچه را به « ریا »می گویند، او به « روایت » می گوید .

از ارزش ها « پاس » می دارد

  و از شاخسار تُرد نگاه شاگردان گل های « سپاس » می چیند.

قیام او قائمه«  قانون » است  

و رهنمودهای او برای همه « رهنمون » است.

 

هفته بزرگداشت مقام معلّم را به حضور همه  آیینه داران آیین معرفت و استادان درسِ محبّت تبریک و تهنیت می گویم. از خداوند بزرگ مسألت دارم که به ما و به همه  افراد جامعه توفیق عنایت فرماید تا ارزش های فرهنگی را پاس داریم و استادان فرهنگ آفرین را سپاس گوییم.

. اکنون در پایان هفته بزرگداشت مقام والای معلم خرسندم که خاضعانه فرارسیدن این ایام میمون و مبارک را به پیشگاه همه استادان فاضل و فرهیخته تبریک و تهنیت عرض کنم.

   بهروزی و پیروزی روزافزون همه همکاران فکور و فرزانه را از درگاه ایزد منان آرزو دارم.

                               در کسب رضای حق موفق باشید 

 

 #شفیعی_مطهر

 

برای دیدن دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید : @amotahar

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۶:۱۸
سید علیرضا شفیعی مطهر

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(266)  

 

معلم را بر« صدر نشانیم » و خدماتش را « قدر دانیم »! 

 

 

من نَفَسِ معلم را نه تنها « بهارین » ، که خود « بهارآفرین» دیدم .

خورشید از افقِ چشمان معلم طلوع می کند 

و یک آسمان ستاره در شب چشمانش برق می زند.

پیچک های مهربانی بر ساقه نگاه او پیچیده 

و بهار از خلال لب های او لبخند می زند.

« نیلوفرهای حکمت » از شاخساران دستانش می روید 

و « غنچه های محبّت  » بر لبانش می شکفد.

یاس های سپیدِ سعادت از سرشاخه های بیانش می جوشد 

و شکوفه های سرخ شرافت از سبد سخنانش فرو می ریزد.

هزاران « نهر نور » نوشیده 

تا تشنگان معرفت را جرعه ای از« زلال طهور» بنوشاند.

اوست که به گل های شقایق « رنگ» بخشیده 

و به جان های عاشق ،« فرهنگ».

اگر نرگس ،« طهارت نگاهی» ، و پیچک ،« طراوت پگاهی» دارد ، از او دارد.

با آن که عمق بودنش از سرمای « فقر» یخ زده ، 

گرمای « فخر» از شراره زبانش زبانه می کشد.

پنجره پلک هایش به روی باغ هوس ها بسته است.

از وابستگی به « اغیار، وارسته » و به « یار، دل بسته » است.

هر گاه ابر غم ، آسمان دلش را فرا گیرد 

از دیدگان، باران « درد » فرو می بارد ، اما یاران را « دلسرد » نمی کند.

با صخره های سخن مناره ای می سازد 

به « ندای ایمان » و به « بلندای آرمان » ؛ 

تا گمشدگان را « راه نماید » و بی خبران را « آگاه فرماید ».

« آیینه» ها از« سینه»  او « صفا می اندوزند» و « وفا می آموزند».

« زمزم چشمه سار» ،« تکرار تبسّم او»است 

و « زمزمه جویبار» ،« تکرار ترنّم او».

در ارزیابی ارزش ها معلم را بر« صدر نشانیم »

و و خدماتش را « قدر دانیم »!

 

#شفیعی_مطهر

 

برای دیدن دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید : @amotahar


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۶:۴۴
سید علیرضا شفیعی مطهر
روز معلم

روزی که معلمان دولت را ساقط کردند!!

۱۲ اردیبهشت هر سال به عنوان روز معلم جشن گرفته میشود. مناسبت این روز، علاوه بر شهادت استاد مرتضی مطهری، استاد الهیات دانشگاه تهران در سال ۵۹ سالروز شهادت استاد دکتر ابوالحسن خانعلی نیز هست. تاریخچه روز معلم به اردیبهشت سال ۴۰ برمیگردد.
در این سال در چنین روزی، دکتر خانعلی در جریان اعتصاب و تجمع معلمان در مقابل مجلس کشته شد. ابوالحسن خانعلی هنگام مرگ ۲۹ سال داشت. وی فارغ‌التحصیل رشته معقول از دانشکده معقول و منقول دانشگاه تهران بود. در سال ۳۵ در وزارت فرهنگ با سمت دبیری دبیرستان استخدام شد. در دبیرستان جامی‎، فقه و عربی تدریس می‌کرد. همزمان با تدریس، در دوره دکترای معقول و منقول مشغول به تحصیل بود.

به روزنامه‌های آن دوره مراجعه می‌کنیم. مروری کوتاه و گذرا به رویدادهای اردیبهشت سال ۴۰ و سیر حوادث آن سال و اعتصاب معلمان میتواند بسیار آموزنده باشد.

در زمستان سال ۳۹ انتخابات ریاست جمهوری در امریکا برگزار شد. جان.اف.کندی به عنوان رئیس‌جمهور امریکا از حزب دموکرات پیروز شد. کندی اصلاحات سیاسی و اقتصادی در کشورهای جهان سوم را تجویز می‌کرد و معتقد بود که این اصلاحات مانع پیشروی کمونیست‌ها خواهد شد. نیروهای سیاسی مخالف شاه به خصوص احزاب جبهه ملی در انتظار باز شدن فضای سیاسی و شروع مجدد فعالیت‌های خود بودند.

در ۱۸ بهمن ۳۹ باشگاه مهرگان که در واقع تشکلی صنفی برای معلمان بود، این باشگاه قطعنامهای درمورد افزایش حقوق معلمان تصویب کرد. در روزهای بعد تا اردیبهشت ۴۰ معلمان سراسر کشور با امضای طومارهایی پشتیبانی خود را از این طرح اعلام میکردند . در مقالهای که در اسفند ۳۹ در روزنامه کیهان به چاپ رسیده چنین نوشته شده است:

ـ " معلمین میگویند حقوق یک دبیر سابقهدار لیسانسه کمتر از حقوق یک مستخدم جزء در سازمان برنامه یا شرکت ملی نفت است و ما خودمان مکرر نوشتیم که حقوق یک معلم کمتر از حقوق یک راننده دولتی و به مراتب کمتر از یک راننده تاکسی است."

ـ " ... یک لیسانسه در وزارت فرهنگ ماهی ۴۰۰ تومان میگیرد ولی لیسانسه دیگر با همان تحصیلات و پایه معلومات در یک سازمان دولتی دیگر ۲۵۰۰ تومان دریافت میکند..."هستند کسانی که "... بعد از ۸ سال خدمت ۲۷۳ تومان حقوق میگیرند..

در حالی که در همین زمان پرتقال دانهای سه ونیم تا ۱۲ریال، موز دانه ای ۴ تا هفت و نیم ریال، گندم کیلویی ۲۰۵ تا ۲۲۰ ریال، شکر روسی هر کیلو ۲۰ ریال، قند کله ورامین ۲۱ ریال. ... در کیهان۲۳ اسفند ۳۹ درخبری چنین آمده است:

" بنا به تصویب هیات دولت حقوق معلمین ترمیم شد. حقوق کلیه معلمینی که کمتر از ۶۰۰ تومان میگیرند به ۶۰۰ تومان میرسد. "محل تامین بخشی از این اضافه حقوق معلمین این گونه انتخاب شد:

ـ کیهان ۲۵ اسفند۳۹:" از سال آینده دبیرستانهای دولتی شهریه میگیرند. کلیه دبستانها به شهرداریها واگذار میشود و هزینه آن را شهرداریهای هر محل تامین خواهند کرد.

ـ کیهان ۲۷ اسفند ۳۹:"

درسال آینده از دانش آموزان ۱۰۰ تا۴۰۰ ریال شهریه گرفته می شود."

در روزهای آغازین اردیبهشت ماه، طومارهای معلمان در حمایت از طرح باشگاه مهرگان بیشتر و بیشتر میشود. از جمله میتوان طومار کلیه آموزگاران مشهد، دامغان، رشت، کرند، بابل، مراغه، برازجان، گرمسار، شهسوار، نیریزو... را در کیهان دوم و چهارم اردیبهشت مطالعه کرد.

روز ۱۲ اردیبهشت با اعلام اعتصاب، کلیه مدارس تهران تعطیل شد. معلمان از اوایل صبح دسته دسته به میدان بهارستان آمده و جلوی مجلس جمع شدند.جمعیت هر لحظه افزوده میشد. اطلاعات حوادث این روز را این گونه گزارش کرده است:

ـ "ساعت ۵/۸ معلمین به میدان بهارستان رسیدند و چون جلوی خیابان اکباتان قبلا توسط ماموران انتظامی بسته شد، در خیابان شاهآباد و اول بهارستان بر روی زمین نشستند. ماموران از ماشین آب پاش برای متفرق کردن استفاده کردند. معلمان علیرغم این که خیس شده بودند از جای خود بلند نمیشدند. ... پس از مدتی اولین برخورد صورت گرفت. عده ای به طرف ماشینها رفتند تا سر لولههای آب را به سمت دیگر بازگردانند...."

ـ "...قرار بود که هیأتی از معلمان با رئیس مجلس ملاقات کنند. اما سیر حوادث به گونه دیگری رقم خورد.معلمان فریاد می‌زدند و شعار می‌دادند. مأموران پلیس تیر هوایی شلیک می‌کردند و با باتوم معلمان را می‌زدند. صدای تیراندازی و شعارهای معلمان در صحن علنی مجلس شنیده می‌شد. مجلس در حال بررسی لایحه اشل حقوق معلمان بود که یکی از نمایندگان مخالف از جای خود برخاست و خطاب به رئیس مجلس گفت:

در بیرون معلمان را می‌کشند و ما اینجا لایحه حقوق معلمان را بررسی می‌کنیم. جلسه متشنج شد..."

پس از مدتی، معلمان با پیکر خونین سه معلم روبه رو شدند. دو نفر توسط چاقو زخمی شده بودند و یک نفر از ناحیه سر مورد اصابت گلوله قرار گرفته بود .سرگرد شهرستانی، رییس کلانتری با اسلحه کمری خود به سر دکتر خانعلی شلیک کرده بود. پیکر دکتر خانعلی بر روی دست معلمان با شعار" کشتند یک معلم را" به بیمارستان بازرگانان منتقل شد. و متاسفانه اقدامات پزشکان موثر واقع نشد و دکتر خانعلی کشته شد. موج اعتراضات و انزجار از این حادثه سراسر کشور را فرا گرفت. مدارس تعطیل شد. تشییع جنازه باشکوهی برای وی برگزار شد:

ـ " جسد دکتر خانعلی از بیمارستان بازرگانان به مسجدی در خیابان اسکندری منتقل شد. روز چهارشنبه ۱۳ اردیبهشت، هزاران معلم در خیابان اسکندری تجمع کردند. تابوت معلم شهید بر دوش معلمان از مسیر خیابان شاه (جمهوری) به سمت میدان بهارستان توسط هزاران معلم و دانشجو و قشرهای دیگر مردم تشییع شد. معلمان اشک می‌ریختند و با فریاد خواستار استعفای شریف امامی و محاکمه قاتل دیوصفت معلم دانشمند بودند. گزارش این راهپیمایی و اعتصاب نامحدود معلمان در مطبوعات منعکس شد. مردم به هیجان آمدند، احزاب سیاسی، گروه‌های صنفی و سندیکاهای کارگری با صدور اطلاعیه حمایت خود را از معلمان اعلام کردند. تهران بعد از کودتای ۲۸ مرداد چنین راهپیمایی باشکوهی ندیده بود. جمعیت سوگوار تابوت را در میدان بهارستان بر زمین گذاشتند. ساعتی بعد پیکر بی‌جان خانعلی با آمبولانس به گورستان ابن‌بابویه در شهرری منتقل و به خاک سپرده شد. روزهای بعد ده‌ها مجلس یادبود در مساجد تهران و شهرستان‌ها به یاد وی برگزار شد.

خواستههای معلمان دیگر تنها اضافه حقوق نبود. آنان خواستار برکناری دولت، تعقیب قاتل دکتر خانعلی، وعذرخواهی از معلمان بودند.

▪ در کیهان ۱۴ اردیبهشت در مقالهای با عنوان" معلمند نه اخلالگر" چنین آمده است:

ـ " در مملکتی که روغن یک من ۶۰ تومان، گوشت سی یا سی و سهتومان است، چگونه یک عایله میتواند با ماهی ۲۰۰ تومان زندگی کند. آن هم خانوادهای که فهم دارد. شعور دارد و وضع دیگران را میبیند..."

در ادامه در خصوص تفاوت حقوق معلمان با مدیران رده بالا چنین مینویسد:

ـ " میگویند بیش از ده هزار وسیصد تومان نمیگیریم. البته این منهای ماشین، شوفر و مزایای دیگر است... با این همه تبعیض البته صدا درمیآید، اعتصاب میشود، بچههای مردم در خیابانها ولو میشوند. امتحانات متوقف میشود. .طبقهای که روح ملت و مملکت در دست اوست باید راضی شود. باید محترم باشد و بیش از همه باید خون او محترم باشد. کسانی که روی مغز معلم تیر خالی کرده اند، باید پیدا شوند...مامور دولت باید بین طبقه معلم و دزد و راهزن فرق بگذارد..."

تظاهرات معلمان و کشته شدن دکتر خانعلی فضای سیاسی ایران را از رکود خارج کرد. شاه که بار دیگر پایه‌های تخت خود را لرزان می‌دید، دست به دامن علی امینی سیاستمدار استخوان‌دار و قدیمی شد که شخصیتی اصلاح‌طلب و در عین حال ضدکمونیست بود.

ـ روز ۱۵ اردیبهشت ماه: شریف‌امامی در حالی که برخی نمایندگان مجلس در صدد استیضاح او بودند ، به حالت قهر مجلس را ترک کرد و بعد از ظهر همان روز استعفانامه خود را به دربار فرستاد. شاه با استعفای او موافقت کرد و فردای آن روز علی امینی را مأمور تشکیل کابینه کرد.

ـ ۱۶ اردیبهشت: امینی نخست وزیر شد. در مدت ۱۱ روز اعتصاب معلمان فضای بسته جامعه به سرعت متحول شد و دوره‌ جدیدی از حیات سیاسی ایرانیان آغاز گردید. معلمان به عنوان یک قشر مرجع و مورد اعتماد جامعه در کانون اعتراضات سیاسی ملت قرار گرفتند. در اجتماع بزرگ معلمان در ۱۸ اردیبهشت ماه، معلمان با صدور قطعنامه‌ای روز ۱۲ اردیبهشت ماه را به یادبود اعتصاب موفقیت‌آمیز معلمان و شهادت معلم دانشمند مرحوم دکتر خانعلی روز معلم اعلام کردند و مقرر شد که در این روز همه ساله کلیه مدارس و مؤسسات فرهنگی در سراسر کشور تعطیل شوند و مراسم خاصی توسط معلمان اجرا شود. باشگاه مهرگان از چنان اعتباری برخوردار شد که علی امینی روز ۱۹ اردیبهشت در جمع معلمان اعتصابی حاضر شد و خواستار پایان اعتصاب شد. ۱۹ اردیبهشت روزنامه اطلاعات از قول امینی چنین نوشت:

ـ " وضع کشور اسفناک است. اگر همه چیز را بگویم تولید وحشت و اضطراب میکند. قول شرف میدهم که برای ترمیم حقوق معلمین اقدام کنم. ولی به من مهلت و فرصت دهید. با افزایش حقوق مخالف نیستم ولی اگر بدون مطالعه اقدام شود، دور تسلسل به جایی دیگر میرسد که سقوط حتمی است..."

علی امینی به دلجویی از معلمان پرداخت، سرگرد ناصر شهرستانی از کار برکنار و پرونده او را برای رسیدگی به دادگاه فرستاد و باب گفت‌وگو با باشگاه مهرگان گشوده شد. محمد درخشش پذیرش هر پیشنهادی را موکول به طرح و تصویب در مجمع عمومی معلمان کرد و مجمع عمومی معلمان، هزاران معلمی بودند که هر روز در باشگاه و بیرون باشگاه اجتماع می‌کردند. روز ۱۹ اردیبهشت برای معلمان روزی فراموشنشدنی بود. معلمان یکصدا با پیشنهاد نخست‌وزیر مخالفت کردند و خواستار تصویب طرح باشگاه مهرگان برای ترمیم حقوق معلمان شدند و اعلام کردند که هیچ کس را به جز محمد درخشش به عنوان وزیر فرهنگ قبول نمی‌کنند. امینی چاره‌ای جز قبول پیشنهادهای معلمان نداشت. به این ترتیب روز بعد جدول حقوقی جدید معلمان به تصویب هیأت دولت رسید .

▪ کیهان چنین نوشت:

ـ " حقوق معلمین برابر حقوق مهندسین شد. به احتمال زیاد اعتصاب معلمین پایان مییابد و مدارس تا هفته آینده باز میشود. "

حداقل حقوق کمک آموزگاران و آموزگاران ۵۰۰ و دبیران ۶۰۰ تومان و حداکثر حقوق از ۱۰۵۰ تومان تا ۲۲۲۰ تومان برای دبیران اعلام شد. و روز ۲۳ اردیبهشت معلمان به اعتصاب طولانی خود پایان دادند.معلمان در اطلاعیهای پایان اعتصاب خود را اعلام کردند:

ـ "همکاران گرامی، دبیران، آموزگاران و فرهنگیان ایران !

شما در مبارزه خود برای تامین حقوق صنفی خود پیروز شدید. اکنون نوبت کار و کوشش صمیمانه در راه سعادت دانش آموزان فرا رسیده است...

درود بر روان جاویدان برادر شهید و ناکام ما دکتر خانعلی که با خون خود افتخار جاودانی برای طبقه معلم و جنبش آزادی برای ملت ایران تامین کرد.

درود بر ملت حقشناس و دلاور که مربیان و فرزندان خود را در تنگنای حوادث تنها نگذاشت.

درود بر دانشجویان عزیز که به احترام علم و به خاطر حق و عدالت به یاری مربیان سابق خود شتافتند .

درود بر دانشآموزان حقشناس و مهربان که با پشتیبانی معصومانه خویش پیوند دیرین و جاودانی میان معلم و شاگرد را استوار ساختند..."

▪ اطلاعات ۲۳ اردیبهشت اولین روز آغاز به کار مدارس را چنین توصیف کرد:

ـ " معلم و شاگرد در آغوش هم اشک ریختند. خانمها با لباس سیاه و آقایان با کراوات سیاه سرکلاسها حاضر شدند. درتمام مدارس به احترام شهادت دکتر خانعلی یک دقیقه سکوت شد. امروز شاگردان معلمین خود را گلباران کردند. ... امروز کلیه معلمین در کلاسها برای شاگردان خود اعلام کردند که حاضرند یک یا دو ساعت بعدا از ظهر اضافه بر وقت تدریس کنند تا جبران این مدت که تعطیل بوده است بشود.

ـ ۲۶ اردیبهشت: درخشش وزیر فرهنگ شد.

ـ ۲۸ اردیبهشت: نام دبیرستان جامی به نام دبیرستان دکتر خانعلی تغییر کرد.

در روزهای بعد سخنرانیها و مصاحبههای آقای درخشش وزیر فرهنگ در روزنامهها به چاپ میرسد. .ایشان دیگر به سیاستمداری مطرح تبدیل شده بود.اما خبری از دستگیری سرگرد شهرستانی، قاتل دکتر خانعلی نیست. به نظر میرسد دولت با مسلط شدن بر اوضاع، پس از پایان یافتن اعتصاب معلمان در حال سروسامان دادن قوای خود است.

▪ در خبر کوتاهی در کیهان ۲۲ تیر ماه چنین آمده است:

ـ " صبح امروز گروهی از معلمین که به قصد دیدن آقای درخشش رفته بودند به تالار کیهان آمدند. آن ها موفق به دیدار وی نشده بودند. آن ها میگفتند:

" ما برای وزارت آقای درخشش مبارزه نکردیم. بلکه مبارزه ما برای احقاق حقوق صنفی خودمان بود.ولی از جریان اعتصاب به نفع خودشان بهرهبرداری کردند. .. آن وقت هیچ کدام از معلمان حاضر به شکستن اعتصاب نبودند. زیرا اصولا مبارزهمان بدون نتیجه مانده بود. گذشته از این که، طرح باشگاه مهرگان تغیییر کرد. در پایان مواردی در آن گنجانیدند که پرداخت حقوق معلمین را منوط به تصویب نامه جدید هیات دولت کرد..."

درخبر دیگری در همین شماره روزنامه اظهارات وزارت فرهنگ در مورد این گروه از معلمان نیز آمده است:

ـ " صبح امروز عده ای حدود ۲۰ نفر که اخیرا از مشاغل فرهنگی برکنار شدند و.... آن ها به قصد اخلال به وزرات فرهنگ رفتهاند...."

اسامی ۱۶ نفر که" به قصد اخلال نظم در صحن وزارتخانه اجتماع نمودهاند و منتظر خدمت شدند" در انتهای خبر آمده است.

به نظر میرسد وزیر شدن آقای درخشش به دور شدن او از معلمان کمک بسیار کرد.در کیهان سال ۴۱ اردیبهشت ماه در آستانه بزرگداشت روز معلم اطلاعیهای کوتاه جلبنظر میکند:

ـ "قابل توجه فرهنگیان کشور، چون به خواستههای معلمین سراسر کشور ترتیب اثر داده نمیشود، این جانب لازم دانستم استعفای خود را از باشگاه مهرگان اعلام دارم. محمد جدی، مسئول شهرستانها"

آقای درخشش در نطق خود به مناسبت روز معلم به برخورد با جناح چپ معلمان اشاره میکند:

ـ "...متاسفانه در مبارزاتی که در پیش گرفتهایم، همیشه دو جناح با ما مبارزه کردند. اول جناج چپنما و مخرب که برای این مبارزه ستیزه میکنند که نتوانستند اعتصاب طبقه معلم را با هدف پوچ خودشان آلوده کنند... ما دکانهای آن ها راتخته کردیم... جناح دوم دست راستیهای گردن کلفت...."

به نظر میرسد روند حرکت صنفی معلمان پس از این پیروزی بزرگ ،در سالهای بعد تا آستانه انقلاب به تدریج دچار رکود شده است که نیاز به بررسی و تحلیل دقیقتردارد.

اما از سال ۵۶ معلمان بار دیگر وارد صحنه شدند. در این سال‌ها کانون‌های مستقل معلمان شکل گرفت. حتی باشگاه مهرگان بار دیگر فعالیت‌های خود را از سرگرفت .اما شعارهای صنفی تحت‌الشعاع شعار سرنگونی شاه قرار گرفت. اعتصاب بزرگ معلمان در مهر و آبان سال ۵۷ و حضور چندصد هزار معلم و چند میلیون دانش‌آموز، فراموششدنی نیست...
هاله صفرزاده
گرفته از: شماره‌ پنجم مجله‌ی «راه آینده»، در اردیبهشت ۱۳۸۶
پایگاه اطلاع‌رسانی فرهنگ توسعه

سایت آفتاب
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۱:۴۱
سید علیرضا شفیعی مطهر

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(265)  

 

سوختن برای ساختن!

 

 معلم را روشنگری می دانند 

که چونان « شمع »می سوزد و « جمع » را می سازد،

اما من بر این باورم که اگر سوز و ساز معلم را « بنگریم » 

و برگ و برش را « بنگاریم »،در می یابیم 

که این تشبیه نه « منصفانه » است و نه « عادلانه » ؛  

زیرا شمع را « می سازند تا بسوزد »، 

ولی معلم « می سوزد تا بسازد ».

معلم « شمعی گدازنده » است برای« جمعی برازنده »

که « خون سپید سپیده » را با « اشک دیده » « درمی آمیزد» 

و در رگ های شب « می ریزد ». 

   معلم روشنگری است که « شب های سرد » و « لحظه های درد » را 

با « اشک سبز بهار » و  « خون سرخ گلنار» رنگ آمیزی می کند.  

  معلم شب ستیزی است که « زلال سپید سحر » را  

با « خون سرخ جگر » « می آمیزد»

به روی شن زار سیاه شب « می ریزد» !

 معلم با عمری با تباهی و سیاهی « می ستیزد » 

و « سینه ریز نور » را بر « سینه شب دیجور» « می آویزد».

    معلم پیامبری است که رسالت دارد تا از ایثار ،« سرمایه اندوزد  »

و سایه بر سر هر « همسایه اندازد » . 

معلم از پیامبران « پیشه می آموزد » و انسان را « اندیشه بیاموزد ».

« حُرمتش را پاس داریم »

و « حُریتش را سپاس گزاریم »!

 

#شفیعی_مطهر

برای دیدن دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید : @amotahar


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۷:۳۹
سید علیرضا شفیعی مطهر

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(264

 

پرواز با یک « بال »!


من ملتی را می بینم « ریشه دار » ، ولی نه « اندیشه مدار »!

  بیشتر کسانی که با « انگاره » این کشور را « اداره » می کنند ،

مدیران « در سایه » اند و افراد « کم مایه »!

مدیرانی که چهره واقعی شان « ناشناخته » ، 

ولی شمشیرهای قدرتشان،« آخته » است !

در عرصه تصمیم گیری ها بر « صدر می نشینند » و « قدر می بینند »؛

اما در قلمرو پاسخگویی نه به کسی جواب می دهند و نه مسئولیت می پذیرند!

در صدور فرمان بر اریکه « اقتدار»اند

و در پذیرش مسئولیت آن « انگار نه انگار »!

مدیر باید « اهل تدبیر » باشد و « مسئولیت پذیر »!

مدیر باید در برابر تصمیمات خود « پاسخگو » 

و با مخالف ،« اهل گفت و گو » باشد!

 « قدرت » و « مسئولیت » دو بال « پرنده نظام » اند و « برازنده انتظام»!

پرواز با یک « بال »، یعنی سقوط در دره « زوال »!

 

#شفیعی_مطهر

------------------------------------------------

انگاره : پندار،تصور،فکر و خیال،افسانه

آخته : برافراشته،برکشیده،بیرون کشیده شده

برای دیدن دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید : @amotahar


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۶:۲۱
سید علیرضا شفیعی مطهر

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب 

             ویژه عید فرخنده مبعث پیامبر اکرم(ص)

من انسانی را ندیدم که در « حرای تکوین » از سوی« خدای جهان آفرین » 

به « رسالتی بزرگ » و « ماموریتی سترگ » برانگیخته نشده باشد.


 من با « نگرشی ژرف تر» و « نگاهی شگرف تر» هیچ آفریده ای را نیافتم 

مگر این که از سوی « آفرینشگر حکیم» به « رسالتی عظیم » برانگیخته نشده باشد.

بنابراین ،« مبعث » برای جهان بشریت نه تنها ،« فرهیختن کرام »، 

که « برانگیختن عام » است.

 همه « موجودات » در پهندشت « کائنات» 

هر یک برای انجام ماموریتی ویژه و رسالتی خاص 

برای پیمودن« راه کمال » 

و انجام وظیفه از سوی « ذات ذوالجلال» آفریده شده اند.

انسان به عنوان « اشرف مخلوقات» و « ارشد موجودات» 

« رسالتی بس خطیرتر» و « ماموریتی بسیار چشمگیرتر: بر عهده دارد. 

مسئولیت دشوار هر انسان یافتن « رسالت اصیل» 

و « نقش بی بدیل »خود در عالم هستی است. 

هر انسان بخشی از این« پازل حکیمانه» و « نقشه جاودانه» را به کمال می رساند. اینجاست که مفهوم این « سخن سترگ » و « پیام بزرگ» مولا(ع) تبلور می یابد که:

« من عرف نفسه فقد عرف ربه»؛ 

راه خداشناسی از مسیر خودشناسی می گذرد.

 نیز معنی این پیام عظیم پیامبر(ص) تجلی می یابدکه: 

« رحم الله امرء من عرف قدره » ؛ 

خدا رحمت کند انسانی را که قدر خود ( و رسالت خود) را بشناسد.  

همچنین علی علیه السلام فرمود:

« رحم الله امرء علم من این و فی این والی این». 

 خداوند رحمت کند کسی را که بداند کجا بوده و کجا هست و کجا خواهد رفت.

 بنابراین سالروز بعثت پیامبر اکرم(ص) 

نه تنها روز برانگیخته شدن این بشیر بشر نیست ، 

و مبعث نه تنها گلی است که در حرا شکفت 

و عطر « دلاویز » و گلبرگ « رنگ آمیز» آن 

تا ظهور « قائم امامت» و « قیام قیامت » ، 

« تاریخ زمان » را « عطرآگین» و« جغرافیای زمین» را،« رنگین کرد»؛ 

بلکه این رویداد عظیم یادآور برانگیخته شدن همه ما انسان هاست برای انجام ماموریت خود. 

آری مبعث چشمه ای بود که از فراز حرا « جوشید» 

و زلال آن بر بستر تاریخ « خروشید» 

و بوستان های مکرمت را « کرامت »بخشید و گلستان های سعادت را «طراوت ». 

 اکنون ما در این روز بشکوه ضمن عرض تبریک 

به همه « باورمندان رسالت» و « رهپویان نبوت »، 

از خداوند حکیم مسئلت داریم که ما را دست گیرد 

و در شناخت و انجام رسالتمان یاریمان فرماید .

                                               در کسب رضای حق موفق باشید

                                                       #شفیعی_مطهر

 

برای دیدن دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید : @amotahar

 


 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۹:۲۹
سید علیرضا شفیعی مطهر

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(263

 

 قناعت و مناعت


من انسان هایی را بر « بلندای چکاد مناعت » دیدم 

که در « صفای قلل قناعت » ایستاده اند. 

زیرا توانگری نه در « داشتن مال و منال » و « انباشتن آمال »،

که در « احساس بی نیازی » و « حواس کارسازی » است .

  توانگرترین انسان ها کسانی اند 

که از « طمع بکاهند» و از دیگران « پشیزی نخواهند »! 
  

سعدی،« سراینده ارزش ها » و « ستاینده دانش ها »،قناعت را چنین می ستاید:

آن که را خیمه به صحرای قناعت زده اند

گر جهان زلزله گیرد غم ویرانی نیست

قناعت « غنایی بی پایان » است و « دریایی بی کران »!

قناعت،« دژی محکم » است و « قلعه ای مستحکم » 

در برابر « سموم آز » و « هجوم نیاز »!

قناعت ،« زنگارهای تعلق » را از « سیمای جان » « می زداید » 

و « زنجیرهای تملق » را از « دست و پای زبان » « می گشاید »!

زینهار! مباد که « قناعت را فروگذاریم»!

 و دل به « دنائت سپاریم »!

 

#شفیعی_مطهر

----------------------------------------------------------------

چکاد: سر کوه،بالای کوه،قله

مناعت : محکم و استواربودن،پایداری و استقامت،بلندنظری و عُلُو طبع

حواس : جمع«حاسه»،نیروی نفسانی که اشیاء را درک می کند

کارسازی : کارگشایی،مشکل گشایی

پشیز : پولک،پول خُرد فلزی کم ارزش،پول سیاه،سکه مسین کم ارزش زمان ساسانیان

 غنا :  توانگری،بی نیازی

دژ : قلعه،حصار

سَموم : باد گرم،باد زهرآگین

دنائت : فرومایه شدن،پست و ذلیل شدن،پستی،فرومایگی،پست فطرتی

 

برای دیدن دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید : @amotahar


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۷:۵۶
سید علیرضا شفیعی مطهر

 رسالت معلم در تربیت نسل فردا -قسمت چهارم و آخر

#شفیعی_مطهر

اهمیت تربیت در دوران جوانی 

  در اینجا سخنم را با بحثی کوتاه درباره ارزش و اهمیت تربیت در دوران جوانی به پایان می برم.

امام موسی کاظم(ع) در این باره می فرمایند:

 “ من تعلم فی شبابه کان بمنزله الرسم فی الحجر ، و من تعلم و هو کبیر کان بمنزله الکتاب علی وجه الماء.”

(بحارالانوار، ج 1، ص 222)

    امام کاظم (ع) فرمود :  کسی که در جوانی دانش بیاموزد، مانند نوشته ای بر سنگ در ذهن او ثابت می ماند و کسی که در سن پیری چیزی را یاد بگیرد، دانش او مانند نوشته روی آب بی ثبات است.


    نکته های این بیان


    1- بهار زندگی انسان، فصل جوانی است که ارزش آن را بسیاری از انسان ها نمی دانند. 

علی (ع) فرمود: دو چیز است که قدر و قیمت آ ن را نمی دانند مگر وقتی که آن دو را از دست بدهند؛ یکی جوانی و دیگری سلامتی .

” شیئان لایعرف فضلهما الامن فقدهما : الشباب والعافیه”

( غررالحکم، شماره 5764)


   2- یکی از ویژگی های دوران جوانی تربیت پذیری بیشتر است . 

علی(ع) فرمود: دل و روح جوان مانند زمین آماده است که هر بذری در آن بیفشانی رشد می کند، 

“ انما القلب الحدث کالارض الخالیه ما القی فیها من شی قبلته.”

(نهج البلاغه، نامه ۳۱)
    هر که در خردی اش ادب نکنند
    در بزرگی فلاح از او برخاست
    چوب تر را چنان که خواهی پیچ
    نشود خشک جز به آتش راست


   3- فصل جوانی ، مانند همه فصول زندگی انسان محدود و موقت است، پیش از این که برف پیری بر سر و روی انسان ببارد، باید این فصل زودگذر را غنیمت شمرد.

 پیامبر اکرم(ص) به ابوذر فرمود : فرصت جوانی را پیش از آ ن که پیری فرا برسد، غنیمت شمار .

 “ شبابک قبل هرمک”

( مستدرک الوسائل، ج 12، ص 140)

    4- در فرهنگ اسلامی، جوانی نعمت است و از چنان اهمیتی برخوردار است که خداوند متعال در روز قیامت از این نعمت ارزشمند می پرسد که جوانی خویش را در چه کاری صرف کردی؟ 

پیامبر(ص) : “و عن شبابه فیما ابلاه”

(بحارالانوار، ج 7، ص 258)

   5- از بهره مندی هایی که جوان باید در فصل جوانی داشته باشد، یادگیری و انباشت معلومات است.
    -6 اگر چه یادگیری و به دنبال دانش رفتن مربوط به دوره و زمان خاصی نیست و انسان باید زگهواره تا گور دانش بجوید، ولی مناسب ترین دوران فراگیری دوره جوانی است .
   7- از ویژگی های یادگیری در دوره جوانی ماندگاری است. همان طور که نقش بر سنگ ماندگار است، دانش نیز در ذهن جوان ثابت می ماند. 

علی(ع: )” العلم فی الصغر کالنقش فی الحجر”

(بحارالانوار، ج۱ ، ص۲۲۴)
  8- اندام با نشاط و توانایی های مختلف جسمی موجب می شود تا قابلیت های جوان را در فعالیت های جسمی و فکری ، مادی و معنوی افزایش بدهد.(تقوی،سیدرضا)

در پایان ضمن عرض تبریک مجدد این ایام از درگاه خداوند متعال برای همه شما عزیزان ارجمند عمری با عزت همراه با سلامت و موفقیت مسئلت دارم . سخنم را با دو بیت مناسب حال از مولوی حسن ختام می بخشم:

گفت:صحبت های خود کوته کنید     

  پند را در جان و در دل ره کنید

گر کمالم با کمال انکار نیست       

  ور نیم این زحمت و آزار چیست؟

 

برای مطالعه دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید : @amotahar
   

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۹:۱۴
سید علیرضا شفیعی مطهر

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(262



شکست شیشه دل را مگو صدایی نیست!


من دل را چنان لطیف و ظریف دیدم 

که می توان با « نسیم نگاهی » و در « لحظه کوتاهی » آن را شکست؛ 

در حالی که « دلِ شکسته » و « پازلِ گسسته »

با گذشت سال ها نه « آرام می گیرد » و نه « التیام می پذیرد » ! 

« صائب تبریزی » در « بیت دل انگیزی » چنین می سراید:

شکست شیشه دل را مگو صدایی نیست

که این صدا به قیامت بلند خواهد شد  

دل « بیان لال گفتن » است و « زبان زلال شکفتن »!

دل،پلی از رنگین کمان « تابناک » است،افراشته « از خاک تا افلاک »!

دل شاخه ای از « شور » است بر بلندای درخت « شعور »!

دل تجلی گاه سایه روشن « وصال » است در آسمان « خیال »!

دل روزنه ای به « خَلوَتِ خورشید » است و پنجره ای به « جَلوَتِ نور امید »!

دل دریچه ای از « بَرَهوت تنهایی » است به « مَلَکوت خدایی »!

دل « برای اهل دلالت،دلیل » است و « برای اهل جلالت،جلیل ».

دل « خانه خدا »است و « آشیانه آشنا ».

دل برای اهل دل « ولایی والا »است و « بلایی بالا »!

دل،گلی لطیف است که با « آذر آهی » و « نسیم نگاهی » پرپر می شود.

بپرهیزیم از « شکستن دل ها»  و « گسستن محفل ها »!

 

#شفیعی_مطهر

-----------------------------------

التیام : بهبودیافتن زخم

جَلوَت : جلوه ،آشکارساختن،نمایاندن

بَرَهوت : بیابان گرم وبی آب و علف

دلالت : راهنمایی،برهان و دلیل آوردن

جلالت : بزرگ شدن،بزرگواری،عظمت و شکوه

ولا : محبت و دوستی،خویشی

والا: بلند،بالا،بلندمرتبه

بلا : غم و اندوه،رنج،آزمایش در نعمت یا محنت

آذر: آتش

 

برای دیدن دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید : @amotahar


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۷:۱۲
سید علیرضا شفیعی مطهر

رسالت معلم در تربیت نسل فردا /3

 

#شفیعی_مطهر

دستمایه ما از این بحث این است که از نظر اسلام و عموم اندیشمندان انسان شناس ، انسان موجودی است به لحاظ سرشتی فعال و به لحاظ اخلاقی خوب و پاک . آدمی آزاد و مختار آفریده شده است و در جهان هستی ، خود را به فعل در می آورد . حتی خدا هم او را در انتخاب عقیده آزاد گذاشته و اندیشه ای را به او تحمیل نکرده است : 

لا اکراه فی الدین قد تبین الرشد من الغی...(بقره)

فالهمها فجورها و تقویها قد افلح من زکیها و قد خاب من دسیها .

اصیل ترین و مطمئن ترین معلم و مربی بشر ، درون مایه های خود اوست .زیرا قوانین جاودانگی ، حیات طیبه و جوهره الهی در طبیعت بشر به ودیعه نهاده شده است و بر اثر رجعت به این منبع است که می توان به تربیت صحیح دست یافت .

 روزی عارف بزرگ " خواجه عبدالله انصاری" به همراه یکی از مریدان خویش از جاده ای گذر می کرد . مریدی به رسم ادب پشت سر خواجه در حرکت بود که خواجه خطاب به وی گفت : 

ای پسر ! پشت سر من راه مرو ! 

مرید پیش خود گفت : خطا کردم ! شاید خواجه را میل سخن گفتن با من باشد . پس به سمت راست خواجه شتافت و از این سوی به راه افتاد . لحظه ای بعد خواجه گفت :

 ای پسر ! از سمت راست من راه مرو . 

مرید با خود گفت : خطا کردم . چه سمت راست بزرگان جایگاه مریدان ارشد است . پس از سمت چپ خواجه قدم در راه نهاد . لختی گذشت و خواجه گفت :

ای پسر ! از سمت چپ من راه مرو .

مرید بر خود نهیب زد : باز هم خطا کردم . چه من باید پیشاپیش خواجه بروم تا هم راه را بر او باز کنم و هم مانع تابش اشعه خورشید بر رخسارش گردم .  و سپس چنین کرد . اما اندکی بعد خواجه برای مرتبه چهارم او را به خود خواند و گفت :

ای پسر ! پیشاپیش من راه مرو .

مرید حیران از این که چه کند ، به خواجه گفت : نه پشت سر شما ، نه سمت راست و چپ و نه پیشاپیش ، پس از کدام سمت حرکت کنم ؟

خواجه گفت : ای پسر ! راه خویش دریاب و از آن سوی برو ! 

( رسائل خواجه عبدالله انصاری)

خواجه عبدالله با این رهنمود ، مرید مقلد خود را به  کار خلاق و ابتکار و اشتیاق فرا می خواند .

تربیت به یک معنی نوعی تغییر طبیعت آدمی است و به معنای دیگر تبعیت از طبیعت در معنای وسیع آن است . میان آدم طبیعی که در حالت طبیعی به سر می برد و انسان طبیعی که به صورت اجتماعی زندگی می کند ، تفاوت بسیار است .یکی ساخته و پرداخته " طبیعت " است و دیگری ساخته و پرداخته " اجتماع " است . هدف آموزش و پرورش تجدید ساختمان طبیعت آدمی است . اما این تجدید بنا باید بر طبق قوانین طبیعت و با تکیه بر قابلیت های فطری فرد انجام پذیرد . تربیت هر کس باید مبتنی بر درون مایه های نامتعین و نا همتای خویش صورت گیرد .

هر کسی را سیرتی بنهاده ایم     

   هر کسی را اصطلاحی داده ایم   

(مولوی)

هرگاه  آدمی را به جای این که برای خودش تربیت کنند ، او را برای " دیگران " پرورش دهند و هر گاه آدمی را به جای این که براساس طرحی که در درون دارد ، از برون طرح ریزی کنند ، مرز میان " تربیت طبیعی" و " تربیت عاریه ای" متمایز می گردد. هر گاه آدمی را بدون انتخاب ، میل ، اراده و هوشیاری ، او را با عادات شرطی شده ، تقویت های دگرانگیخته ، اهداف دگرساخته و کشش های دگرکشاننده ، راهی برنامه ها و اهداف تربیتی بنمایند ، مرز میان " تربیت طبیعی" و " تربیت تصنعی" آغاز می گردد .

هر گاه به جای کاربرد " روش های طبیعی " ، " حالات طبیعی" ، " نقش های طبیعی" ، رفتارها ، تجربه ها ، برخوردها ، الگوها و " آموزش های طبیعی" ، از روش ها و رفتارهای قالبی و کلیشه ای استفاده کنیم ، آن گاه مرز میان تربیت طبیعی و تربیت کلیشه ای مشخص تر می گردد .

هر گاه  "تبلیغات بیرونی " بر " ترغیب های درونی " غلبه یافت ، 

هرگاه " طرح های بیرونی " بر " طرح های درونی " تسلط یافت ، 

هرگاه " مشوق های بیرونی " بر " خودانگیختگی های درونی" چیره شد ، 

هر گاه " توبیخ های بیرونی " بر " احساس گناه درونی " برتری یافت ،

هرگاه تراکم اطلاعات و آگاهی های بیرونی ، معرفت و بصیرت درونی را پوشش داد 

، هرگاه آموزش های بیرونی بر فهم درونی سایه افکند ، 

هرگاه " دینی کردن " بر " دینی شدن " سبقت گرفت ، 

واگذاری نقش به جای نقش پذیری نشست ، 

" یاد دادن " جایگزین " یادگیری " شد و " تربیت کردن " مانع " تربیت شدن " گشت ، 

آن گاه است که فاصله مرز میان تربیت درونی(طبیعی) و تربیت برونی(تصنعی) پر رنگ تر و عمیق تر می گردد . 

(تربیت طبیعی در مقابل تربیت عاریه ای ، دکتر عبدالعظیم کریمی)  

اجازه دهید برای تغییر ذائقه هم که شده بحثم را با تمثیلی شیرین از گنجینه نوشین ادب پارسی پی بگیرم .

روزی شیری ، گرگی و روباهی به شکار رفتند . آن ها گاوی و گوسفندی و خرگوشی شکار کردند . شیر از گرگ خواست که کار تقسیم را بر عهده گیرد . گرگ بر حسب بزرگی صید و صیاد ، گاو را سهمیه شیر ، گوسفند را برای خود و خرگوش را سهم روباه تعیین کرد . شیر مغرور و دیکتاتور خشمگین شده ، به گرگ حمله کرد و او را درید و جسدش را در گوشه ای انداخت . آن گاه از روباه خواست تا لاشه ها را تقسیم کند . روباه ( که فهمیده بود توانایی حق گویی و اجرای عدالت را ندارد ، ریاکارانه و منافقانه) گفت :

گاو مخصوص ناهار سلطان ، گوسفند ویژه شام سلطان و خرگوش برای صبحانه سلطان باشد . 

شیر مغرورانه پوزخندی زد و ضمن تحسین روباه از او پرسید : 

این گونه تقسیم کردن را از که آموختی؟ 

روباه ضمن اشاره به جسد پاره پاره گرگ گفت : از او !!

  نمی دانم عزیزان به یاد دارند چند سال پیش آقای کیارستمی فیلمی ساخته بودند به نام " مشق شب" . در این فیلم کودکان نسبت به رفتار پدر و مادر و سایر مسائل از جمله مشق و تکلیف شب اظهار نظر می کردند . زیرکی کودکان در پاسخ دادن مقبول نما و دیگرپسندانه بسیار مشهود بود . در صحنه ای از این فیلم از کودکی سوال شد : 

آیا مشق شب را بیشتر دوست داری یا کارتون را ؟ 

کودک که احساس می کرد باید مصاحبه گر ( معلم یا بزرگسال) را خشنود سازد ، می کوشید پاسخی دهد که مورد پسند او باشد . (یعنی با ریا و تظاهر) گفت: مشق شب را بیشتر دوست دارم !  

و مصاحبه گر هم او را تشویق می کرد.( یعنی او را تحسین می کرد که آفرین ! خوب بلدی تظاهر کنی!) در واقع ریا و دروغ را به او یاد می دهیم و او را تشویق می کنیم که خودش نباشد ، بلکه مثل ما بیندیشد و خودش را مخفی کند .

از این رو محصول چنین تربیتی منجر بدان می شود که هنگامی که می خواهید لزوم اطاعت را به کودکان بقبولانید ، بی آن که متوجه باشید، به دلایلی که برای متقاعد ساختن آن ها می آورید ، زور ، چاپلوسی ، وعده و وعید را اضافه می کنید . در نتیجه کودکان وانمود می کنند که با دلایل شما متقاعد شده اند و به محض آن که شما متوجه اطاعت یا نافرمانی کودکان می شوید ، به خوبی می فهمند که فرمانبرداری برای آن ها مفید و سرکشی مضر است .  

....ادامه دارد 

برای مطالعه دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید : @amotahar

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۲:۵۸
سید علیرضا شفیعی مطهر