سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات سیدعلیرضا شفیعی مطهر

سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات سیدعلیرضا شفیعی مطهر

با جور و جمود و جهل باید جنگید
تا پاک شود جهان از این هرسه پلید
یا ریشه هر سه را بباید خشکاند
یا سرخ به خون خویش باید غلتید

بایگانی

۵۸ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۵ ثبت شده است

معرفت و عقلانیت 

 

    #خاطره_هاومخاطره_ها

#شفیعی_مطهر

گفت : دعاکردن نیز نیاز به معرفت و عقلانیت دارد.

گفتم : البته همه کردارها و گفتارهای انسان باید با بهره گیری از عقلانیت و معرفت باشد. اما منظور شما از نیاز دعا به عقلانیت چیست؟

  گفت : می خواهم روایتی برایت بخوانم.

 گفتم : گوش می کنم.

گفت : پیامبر مهربان که همواره جویای احوال مسلمانان می‌شد، شنید یکی از یارانش بیمار شده است. پس به عیادت او رفت و کنار بسترش نشست و احوال پرسی کرد. بیمار گفت: در نماز مغرب که با شما به جماعت خواندم، شما سوره «قارعه» را خواندی. تحت تأثیر قرار گرفتم و عرض کردم: خدایا! اگر من در پیشگاه تو گنهکار هستم و می‌خواهی مرا عذاب کنی، در همین دنیا مرا عذاب کن. اینک می‌بینی که گرفتار بیماری هستم. پیامبر اکرم(ص)  فرمود: درست نگفتی. باید بگویی:

رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیَا حَسَنَةً وَفِی الآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ؛

پروردگارا! هم در دنیا و هم در آخرت به من پاداش بده و مرا از عذاب دوزخ حفظ کن. (بقره:201)

آن‌گاه پیامبر برای وی دعا کرد و او بهبود یافت.                

    (سفینة‌البحار، ج1، ص 208)

 گفتم : اتفاقا من هم درباره این نکته خاطره ای جالب دارم . 

                               ... و یک خاطره

   در سال های ۶۸- ۱۳۶۷ من به عنوان مدیر کل آموزش و پرورش کهکیلویه و بویراحمد در خدمت فرهنگیان آن استان بودم . ماه رمضان آغاز شده بود . من در برنامه های ویژه سحر و افطار رادیو یاسوج صدا و نام فردی به نام آقای دکتر ریاضی می شنیدم . این نام ، یادآور نام یکی از استادان من در دهه ۱۳۵۰ بود .

   روزی خبرنگار صدا و سیمای یاسوج برای مصاحبه با من به دفتر کارم آمده بود . فرصت را مغتنم شمردم و از ایشان پرسیدم :

  این آقای دکتر ریاضی کیست که اخیرا نام او را در برخی برنامه ها می شنوم؟ 

   سپس استاد قدیمی خود را که به همین نام بود، معرفی کردم و گفتم : می خواهم بدانم آیا ایشان همان استاد من است ، یا نه؟

  ایشان گفت : من همین الان کار را آسان می کنم . شما اجازه دهید با همین تلفن شماره ایشان را می گیرم و خودتان با ایشان صحبت کنید.

  خبرنگار مزبور فورا شماره دفتر رادیو را گرفت و پس از فراخواندن آقای دکتر ریاضی گوشی را به من داد.

  من به محض آغاز سخن تا خود را معرفی کردم، آقای دکتر ریاضی شروع کرد به خواندن شعری که من در همان دوران دانشجویی سروده و در کلاس خوانده بودم. من در ضمن خوشحالی از یافتن دوست و استاد قدیمی خود، از حافظه شگرف ایشان شگفت زده شدم.

   شایان یادآوری است در همان سال های دهه ۱۳۵۰ من شعر « منتظر اما مبارز» را ( متن کامل شعر در وب نامه مدارا هست) تازه سروده بودم . روزی این شعر را در کلاس این استاد ادبیات خواندم . استاد ضمن تشویق بسیار از من خواست تا اجازه دهم این شعر توسط دانشکده چاپ و توزیع شود . من گفتم : استاد! محتوای این شعر سیاسی است و برای ما و شما گرفتاری ایجاد می کنند . اما ایشان با اصرار دفتر مرا گرفت و زیر این شعر خطاب به رئیس دانشکده نوشت:

 این شعر جنبه انسانی و اجتماعی دارد و لازم است چاپ و بین دانشجویان توزیع شود .( هنوز آن دفتر و عین دست خط استاد را دارم.)

  ضمنا خطاب به دانشجویان گفت : من به امام زمان(عج) اعتقاد داشتم ، اما با شنیدن این شعر اعتقادم صد چندان شد.

    البته پس از کلاس دوستان مرا از چاپ و انتشار آن به علت احتمال گرفتاری منع می کردند ، ولی من در شب متن این شعر طوبلانی را روی چندین صفحه کاغذ A4 بازنویسی کردم و صبح روز بعد شعر را با نام مستعار « ع . ر . تنها » جهت چاپ به دانشکده دادم . آنان نیز با همین نام در تیراژی وسیع چاپ و بین همه دانشجویان منتشر کردند.

  بعدا این شعر توسط انتشارت شفق قم به مدیریت آقای تقی انصاریاتن چاپ شد؛ ولی ساواک ، ناشر کتاب این شعر( آقای تقی انصاریان ) را باز خواست می کند که شاعر این شعر را معرفی کند،  ایشان یک نسخه از همین پلی کپی را ارائه می کند و می گوید که شاعر را نمی شناسد و منبع کتاب " منتظر اما مبارز " همین پلی کپی است.

  گفت : دنباله خاطرات یاسوج چه شد؟ 

گفتم : آن روز هر دو اظهار علاقه کردیم به دیدار یکدیگر برویم . البته من به خاطر رعایت احترام استادی به اتفاق معاونان اداره کل به دیدار ایشان در مرکز صدا و سیمای یاسوج رفتم .

   به محض رو به رو شدن با ایشان دستم را دراز کردم تا با ایشان دست دهم و روبوسی کنم ، با کمال تعجب دیدم دست راست ایشان از مچ قطع شده است!

  ایشان خود شگفتی مرا دریافت و گفت بنشینید تا ماجرای قطع دست خود را برایتان بگویم . سپس توضیح داد :

   سال گذشته در چنین ایامی در ماه مبارک رمضان من در جایی نشسته بودم . در دل خود با خدای خود راز و نیاز می کردم . از جمله از خدا خواستم که اگر من در دنیا گناهانی دارم ، مجازاتش را در همین دنیا ببینم که در آخرت مشکل عذاب اخروی نداشته باشم. پس از این راز و نیاز به اتفاق دوستان برخاستیم و به یک مینی بوس سوار شدیم . بین راه همان گونه که با دوست بغل دستی مشغول صحبت بودم  و دست راستم از پنجره بیرون بود . ناگهان دستم بین دیواره مینی بوس و تیر چراغ برق قرار گرفت و له شد. مرا از آنجا به بیمارستان بردند و در نهایت چاره کار قطع دست شد. من این عذاب دنیوی را بدل از عذاب اخروی می دانم که خود از خدا خواسته بودم .

   در اینجا من به استاد گفتم: استاد ! رحمت و رافت خدا بیش از آن است که بنده گنهکار را عفو نکند . آیا نمی شد شما وقتی از خدا انتقال عذاب آخرت را به دنیا خواستید ، از خدای رحمان و رحیم ، بخشش گناه را درخواست می کردید؟

 ایشان ضمن تایید عرض من گفتند

آن موقع چنین شعور و معرفتی نداشتم که این گونه دعا کنم . 

-----------------------------------

برای دیدن دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید : 

telegram.me/amotahar

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۰:۲۴
سید علیرضا شفیعی مطهر

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(273

 

تلفیق « صنعت روز » با « سنت دیروز »


من عظیم ترین « بنیان های سنت » را 

در کنار بزرگ ترین « پایگاه های صنعت » دیدم.

 من این « گام بلند » و « اقدام شکوهمند » را 

از « آفرینش فِکر » و « بینش بِکر » مردم ژاپن یافتم.

من مردم ژاپن را « شگفت آورترین » و « سنت باورترین » مردم گیتی دیدم ؛

زیرا اینان با تلفیق دو « پَدیده نوین » و « تَنیده دیرین » ،

یعنی « سنت دیروز » و « صنعت روز »

« تمدُنی بِشکوه » را با « بُنی انبوه » بنیان نهاده اند.  

 بنابراین هر « کُهَن » ، « کُهنه » نیست!

 

#شفیعی_مطهر
 ------------------------------------

بِکر : اول هر چیز،تازه و دست نخورده

تلفیق : دو چیز را به هم آوردن،پیوندزدن،آراستن و با هم جورکردن

تنیده : بافته شده، تابیده شده

بِشکوه : باشکوه،با شوکت و هیبت

بُن :بیخ،بنیاد،پایان،بیخ چیزی،ریشه

--------------------------------------------

رای دیدن دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید : 

telegram.me/amotahar

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۷:۲۱
سید علیرضا شفیعی مطهر

مردمی مسکین

بر فراز کوهی زرین 

 #شفیعی_مطهر

  در میان رویدادهای گوناگون، خبری کوتاه توجه مرا جلب کرد: 
 
« صادرات خاک حاصلخیز ایران به قطر »
 
عبدالله سهرابی که در جریان یک کنفرانس خبری در دوحه سخن می گفت، تاکید کرد:
 قرارداد واردات خاک از ایران نهایی شده است.
سفیر ایران در دوحه گفت: بر اساس قراردادی که نهایی شده است، دولت قطر به منظور افزایش تولیدات کشاورزی خود مقادیر فراوان خاک حاصلخیز از ایران وارد می کند.

به گزارش فارس سفیر ایران در دوحه گفت :قطر به منظور افزایش تولیدات کشاروزی خود و تامین امنیت غذایی مقادیر فراوان خاک حاصلخیز از ایران وارد خواهد کرد.

بر اساس گزارش پایگاه خبری پنینسولا وی گفت :
تاکنون بیش از 40 قرارداد و یادداشت تفاهم بین دوحه و تهران به امضاء‌ رسیده است.

سهرابی همچنین از سرمایه گذاری قطر در میدان های گازی ایران و تاسیسات مایع سازی گاز استقبال کرد و گفت انتظار می رود حجم مبادلات دو کشور به 10 میلیارد دلار برسد.
(منبع : پارسینه ) 
 
   نمی دانم چرا با خواندن این خبر ، روایتی جالب از امام علی(ع) در ذهنم تداعی شد. ایشان بر این باور حتمی و سنت الهی پای می فشرند که :
 مردمی که با داشتن آب و زمین گرسنه باشند، از رحمت خدا دور اند.
  سرزمین پهناور و پر برکت ایران با داشتن تقریبا یک درصد جمعیت جهان، بیش از ۱۸ درصد گاز جهان ، بیش از ۱۰ درصد نفت جهان و جمعا بیش از ۷ درصد منابع و ذخائر طبیعی و زیر زمینی جهان را در اختیار دارد. علاوه بر آن خاکی پهناور و حاصلخیز و داشتن چهار فصل در تمام ایام سال را بر آن بیفزایید. 
به دیگر سخن اگر مدیران و مردم جامعه ما بتوانند نعمت های الهی و امکانات خدادادی را از صورت بالقوه ، بالفعل درآورند ، هر شهروند ایرانی باید و شاید که ۷ برابر یک شهروند جهانی ، رفاه، رستگاری، سلامت و آسایش داشته باشد.
  اکنون با نیم نگاهی اندک ،کشور بسیار کوچک قطر را از نظر بگذرانید. کشوری که برای توسعه کشاورزی خود حتی خاک را هم باید از ایران وارد کند!!
 

قطر پیش به سوی آینده

کشور قطر نسبت به جمعیتش جزو ثروتمندترین کشورهای دنیا محسوب می‌شود. این کشور در سال 2001 بر اساس معیارهای بانک جهانی جزو 10 کشور ثروتمند دنیا محسوب گردید. قطری‌ها همچنین دارای رشد اقتصادی بسیار سریعی هستند و از این لحاظ نیز جزو شاخص‌ترین کشورهای جهان هستند ...

برای مردم قطر بسیاری از خدمات اجتماعی نظیر استفاده از برق و آب شربی که توسط دستگاه‌های عظیم آب شیرین‌کن تولید می‌شوند، رایگان است. حتی برای مکالمات تلفنی هم قطری‌ها تعرفه‌های بسیار پایینی دارند. آن‌ها برای خانه ساختن نیز تسهیلات بسیار قابل توجهی را دریافت می‌کنند که نمونه آن را در کمتر نقطه‌ای از دنیا می‌توان دید. در مجموع درآمد بالا و جمعیت کم موجب شده که تا سطح زندگی در این کشور در حدی باشد که حتی بعضاً برای اروپایی‌ها نیز جذاب است.

ذخایر نفت قطر در مقایسه با کشورهای بزرگ صادرکننده نفت چندان زیاد نیست. مجموع ظرفیت ذخایری که تاکنون در این کشور کشف شده تنها 7/3 میلیارد بشکه است. 

برای مقایسه بد نیست بدانید که رقم موجود در این زمینه در عربستان 8/261 میلیارد بشکه، در امارات 97/8 میلیارد بشکه، در عراق 5/112 میلیارد بشکه و در کویت 5/96 میلیارد بشکه است. اما ذخایر گاز قطر پس از روسیه و ایران سومین ذخایر بزرگ دنیا را در اختیار دارند. 

طی سالیان اخیر تلاش‌های وسیعی را برای تجهیز و گسترش صنایع گاز و تولید محصولات جانبی آن آغاز کرده‌اند. این امر موجب شده تا آن‌ها در بهره برداری از ذخایر مشترک خویش با ایران بسیار موفق‌تر و سریع‌تر از رقبای ایرانی خویش عمل نمایند. شهر صنعتی راس لافان (Laffan Ras) که در شمال دوحه، پایتخت تأسیس شده است، بزرگ‌ترین تأسیسات مایع‌کننده گاز را در دنیا در اختیار دارد ...

تلاش قطری‌ها برای افزایش تولید محصولات جانبی نفت و گاز و صنایع پتروشیمی قابل توجه است. رشد صنایع پتروشیمی قابل توجه است. رشد صنایع پتروشیمی این کشور حتی در میان کشورهای عربی هم مثال‌زدنی است. ظرفیت تولید کود شیمیایی در قطر به سرعت رشد یافته و به چند برابر دهه 80 رسیده است ...

نشانه‌های رشد تکنولوژیکی و اقتصادی را در همه جای کشور کوچک قطر می‌توان دید. سیستم تلفن در این کشور دیجیتالی شده و حتی میزان گسترش تلفن همراه در آن‌جا از کشوری مانند آلمان هم بیشتر است. 

شبکه راه‌ها نیز بسیار مدرن بوده و دائماً هم در حال گسترش است. فرودگاه جدیدی نیز در حال ساخت است که از سال 2005 می تواند سالانه 5 میلیون نفررا جا‌به‌جا کند.

(اطلاعات مربوط به قطر از کتاب« آیا به از این نمی توان بود؟» ، نوشته این نگارنده ، ج ۱ ،ص ۵۱ نقل شده است.)

برای دیدن دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید : 

telegram.me/amotahar

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۶:۴۵
سید علیرضا شفیعی مطهر

  آیا ما برای دموکراسی هم به غرب نیازمندیم ؟ 


زمانی "جرج بوش "رئیس جمهور آمریکا می گفت : 

"ما می دانیم که دموکراسی تنها راهی است که به جایگاه انسان ها احترام می گذارد و با آ ن ها با مساوات رفتار می کند . ما از تجربیات آموخته ایم که دولت های دموکرات تنها قادر خواهند بود صلح و ثبات را برقرار سازند ."

 ما مردم مسلمان آیا برا ی استقرار یک حکومت دموکراسی هم به غربی ها نیازمندیم؟ آیا ما در آموزه های دینی و سوابق حکومت اسلامی در عصر حاکمیت حضرت پیامبر اکرم(ص) و حضرت امیرالمومنین علی(ع) پدیده ای به نام یا محتوای دموکراسی نداشته ایم ؟

گذشته از بیانات فراوان امام خمینی(ره) و استاد مطهری - نظریه پرداز مسلم اسلامی - که به لزوم دموکراسی تصریح می کنند .در اینجا فقط یک مورد از استاد مطهری به عنوان شاهد مثال ذکر می کنم :

"امیرالمومنین(ع) با خوارج در منتهی درجه آزادی و دموکراسی رفتار کرد . او خلیفه است و آن ها رعیتش . هرگونه اعمال سیاستی برایش مقدور بود . اما او زندانشان نکرد و شلاقشان نزد  و حتی سهمیه آنان را از بیت المال قطع نکرد . به آن ها نیز همچون سایر افراد می نگریست . این مطلب در تاریخ زندگی علی (ع) عجیب نیست . اما چیزی است که در دنیا کم تر نمونه دارد . آن ها در همه جا در اظهار عقیده آزاد بودند  و حضرت خودش و اصحابش با عقیده آزاد با آنان رو به رو می شدند  و صحبت می کردند . طرفین استدلال می کردند . استدلال یکدیگر را جواب می گفتند . 

شاید این مقدار آزادی در دنیا بی سابقه باشد که حکومتی با مخالفین خود تا این درجه با دموکراسی رفتار کرده باشد . می آمدند در مسجد و در سخنرانی و خطابه علی (ع) پارازیت ایجاد می کردند . 

روزی امیرالمومنین (ع) بر منبر بود . مردی آمد و سوالی کرد . علی(ع) بالبدیهه جواب گفت . یکی از بین مردم فریاد زد :"قاتله الله ما افقهه". "خدا بکشد این مرد را! چقدر دانشمند است !" دیگران خواستند متعرضش شوند . اما علی (ع) فرمود : رهایش کنید . او به من تنها فحش داد !!"

                                     (جاذبه و دافعه علی علیه السلام- صص ۱۴۴-۱۴۳)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۰:۱۴
سید علیرضا شفیعی مطهر

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(271

 

 « دیوان بدیل » یا « سلیمان اصیل »؟!


من « سلطانی صبور » و « سلیمانی فکور » را دیدم 

که « دیوان روزگار » و « دیوانگان تبه کار » ،

« نگین نگارینه » و « خاتم خُسروانه » را 

از او « ربوده » و آینه ارزش ها را « آلوده » بودند!

بدین گونه معنای واژه ها « وارونه » و مفهوم هنجارها « واژگونه » شد. 

در این « عصر عجیب » و « فرمانروایی فریب » 

تنها انسان های « ژرف نگر » و « شگرف اثر » می توانستند 

« سلیمان اصیل » را از « دیوان بدیل » بازشناسند . 

 شناخت « سیمای نهفته » و « غبارگرفته » حقیقت

 در میان هزاران « چهره قلابی » و « شبه انقلابی »

« کاری »، « دشوار » است و « ابتکاری » ،« ماندگار »!

 

#شفیعی_مطهر
 ---------------------------------------

سلیمان : پیامبر و پادشاه مقتدر بنی اسرائیل(970 - 935 .ق.م) که خداوند باد را مسخر او ساخت و زبان حیوانات را درک می کرد. وی انگشتری داشت که اسم اعظم بر آن نقش بوده وبه واسطه آن بر آدمی و پری و وحش و پرندگان فرمانروایی می کرد. از این رو از مُلک،حشمت و انگشتر سلیمان در ادبیات پارسی بسیار یاد شده است.

نگین : سنگ قیمتی که بر روی انگشتر نصب می کنند

نگارینه : رنگین،نقشدار

 خاتم : انگشتر ،نگین،مُهر،پایان،عاقبت هر چیز

خُسروانه : شاهانه،مانند خُسروان

ژرف : گود،عمیق 

ژرف نگر : ژرف بین،کسی که در امری غوررسی کند و پایان آن را بنگرد

شگرف : عجیب،طُرفه،نیکو و خوش آیند،کمیاب و بی نظیر در خوبی و زیبایی

بدیل : عوض،جانشین

--------------------------------------------

برای دیدن دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید : telegram.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۷:۴۵
سید علیرضا شفیعی مطهر

 « واپس » یا « دلواپس »؟! 

 

گفت : آیا دلوایسان دغدغه منافع شخصی خود را دارند،یا منافع جامعه و کشور را؟!

گفتم: چه عرض کنم؟ خودشان می گویند دلوایس آینده کشورند؟

گفت : آیا اینان با عدد،رقم،منطق،حساب و کتاب هم آشنایی دارند؟ یا فقط اهل شعاردادن و بوق سالاری اند؟

گفتم: من معمولا کمتر از اینان استدلال و منطق و ارقام و آمار دیدم؛بلکه بیشتر با شعارهای احساسی برخورد می کنند! اما من بر این باورم که اگر ما گزاره ای یا داعیه ای را می خواهیم مطرح کنیم ،حتما باید مبتنی بر استدلال و اعداد وارقام باشد.

گفت : اتفاقا من اعدادی از مقایسه هزینه هایی قبل و بعد از تحریم ها را بیان کنم تا هر منصف اهل منطق و استدلال بتواند وجدان خود را حاکم کند و با استنتاج از آن حقیقت مطلب را دریابد.

گفتم : سراپا گوشم برای شنیدن.

گفت: فقط یک نمونه آماری نقل می کنم. تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل!

ما قبل از تحریم ها برای اجرای ده فاز برداشت از منابع گازی مشترک ایران و قطر از فاز یک تا 10،جمعا حدود 13 میلیارد دلار هزینه کرده ایم.

در حالی که اجرای ده فاز بعدی حدودا 51 میلیارد دلار برای ما هزینه در بر داشته است!

یعنی ما از رهگذر تحریم ها تقریبا 4 برابر بیشتر از جیب این ملت مظلوم ناگزیر هزینه کرده ایم!

مسئول تحمیل این خسارت های ده ها میلیارد دلاری به ملت کیست؟!

آیا وجدانی هست که متاثر شود؟!

آیا اینان از کاروان فرهنگ وتمدن « واپس » مانده اند یا « دلواپس »؟!!

فاعتبروا یا اولی الابصار!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۱:۲۹
سید علیرضا شفیعی مطهر

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(269

 

پویایی و پایایی


 
من موفقیت را « پگاهی آژمان » و « راهی بی پایان » دیدم. 

در این مسیر، اصل فقط « رفتن است »، نه « رسیدن ». 

انسان ،نه « میوه ای کال » است،که با رسیدن از درخت بیفتد، 

بلکه « پوینده راه کمال » و « جوینده وصال » است ؛

در « راهی بی پایان » و در « دریایی بی کران »!  

در پویش راه « موفقیت و آرزو »،« تلاش و تکاپو » ، 

نه « فصلی گذرا » که « اصلی مانا » است!

 « تلاش و کوشش » و « رشد و رویش »

فرایندی است « مبتنی بر شعور» که « از گهواره تا گور » باید آن را پی گرفت.

در « پویش این راه » و « رویش این گیاه »، 

« آنی درنگ » به « زیانی آذرنگ » می انجامد. 

در پویش مسیر موفقیت،انسان ها چونان « موجی پویا » و « فوجی پایا » هستند،

که « پایایی » آنان در « پویایی » است 

و « میرایی » آنان در « ایستایی »!!

...و اقبال لاهوری این « حکمت ستوده » را چه « زیبا سروده »:

ما زنده از آنیم که آرام نداریم

موجیم که آسودگی ما عدم ماست

 

#شفیعی_مطهر

------------------------------------

آژمان : بی زمان،ابدی

آذرنگ : روشن 

فوج : جماعت،گروه،دسته

پایا : پایدار،پاینده،جاوید،ثابت

میرایی: مرگ

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۷:۲۵
سید علیرضا شفیعی مطهر

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(268)  

 

  « مصمم برخیز » و « با ستم بستیز!»


من در « طول تاریخ زمان » و « عرض جغرافیای زمین » 

چه بسیار « پایان های تلخ و سیاه » 

را برای « حاکمان خودکامه دُژآگاه » دیدم. 

 « پایان های تلخ و تباه » برای « خودکامگان خودخواه »

در « کام خودکامگان، پژوین » است و در « جام ملت ها،شیرین »!

« سرشت معلوم » و « سرنوشت محتوم » هر خودکامه ،

« سقوط سیاه » و « هبوط جانکاه » است؛

اما « هزینه این هبوط » و « سوگینه این سقوط » 

بر عهده « مردم حقیر و سربه زیر » و « ملت های ستم پذیر » است! 

خوی « ستم پذیری و عافیت جویی » ،

زمینه ساز « ستمگری و زورگویی » است.

پس « مصمم برخیز » و « با ستم بستیز!»

 

#شفیعی_مطهر

--------------------------------------------------

دُژآگاه : بداندیش،بددل،بدخو،تندخو،نادان و بی تربیت

پَژوین : چرکین،چرک آلود،پلید

سرشت : خوی،نهاد،طینت،فطرت

هبوط : فرودآمدن

سوگینه : مصیبت و ماتم،آیین سوگواری،اندوه گزاری

------------------------------

برای دیدن دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید : @amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۲:۰۰
سید علیرضا شفیعی مطهر

زادروز فرخنده امام حسین (ع) مبارک باد ! 

#شفیعی_مطهر

    "الا ترون ان الحق لا یعمل به*و ان الباطل لا یتناهی عنه*

فلیرقب المومن فی لقاء ربه حقا حقا*فانی لا اری الموت الا السعاده* 

و لا الحیاه مع الظالمین الا برما*

       آیا نمی بینید که به سخن حق عمل نمی شود؟ و از انجام باطل جلوگیری نمی گردد؟ پس دز چنین وضعی حقیقتا روح مومن مشتاق پرواز به سوی پروردگارش است. 

بنابر این من اینک در مرگ جز سعادت و نیکبختی نمی بینم . و زندگی با ستمگران را جز نکبت و شوربختی نمی دانم ! 

      حسین(ع) ای سردار « سپاه سپیده» ! و ای سالار« به خون تپیده» !

       ای طلایه دار سرخ « شفق » و طلیعه سپید « فلق » !

       زنگار انحراف اموی را با فواره خون جوانانت « زدودی » 

و شعر بلند شهادت را با گلواژه های ایثار« سرودی » .

      تو با خون یارانت فراخنای افلاک را « ستاره باران » کردی 

و پهنای خاک را « گلباران » .

      دریا را در « وسعت » تحقیر کردی و آسمان را در « رفعت » .

     سپیده را در « عصمت » به پیکار خواندی و سپیدار را در « حشمت » .

     سرو را در« قامت » خجل کردی و کوه را در « استقامت ».

     چشمه سار را « ایثار آموختی م و ایثار را با « ثار آمیختی » .

     حجم وسیع کلمات را در ستایش خود به « تنگنا » کشاندی

و واژه ها را به « ژرفنا ».

    تراوش نوش سخنانت شهد را « شرمنده» کرد و سخنوران را « بنده ».

    جهاد آزادی بخش تو ستمدیدگان را« عزت بخشید »

و ستمگران را « زهر ذلت چشانید» .

    « شیفتگان شراب وصل را شهد شهادت» نوشانیدی 

و ، فریفتگان سراب جهل را شرنگ مرگ » .

     با نبرد شکوهمند خود « مستکبران را ذلیل » کردی 

و « مستضعفان را جلیل » .

     « زندگی با ذلت » را مرگ دانستی و « مرگ با عزت » را زندگی .

     حیات جاودانه را در آینه مرگ شرافتمندانه « یافتی » 

و مشتاقانه به سویش « شتافتی » .

     زندگی را پیکار در راه اندیشه نامیدی؛

  اندیشه ای که ریشه در کوثر رلال داشته، 

زلال وحی « می نوشد » و کلام رب « می نیوشد» .

    «  قائدین را الهام » می بخشی و « قاعدین را قیام ».

      بر شهیدان« سرور»ی و بر سروران ،« رهبر» .

      ای اسوه پاسداران و ای الگوی سرداران !

       روز ولادت تو روز پاسدار است و شهادت تو جلوه گاه ایثار .

              فرخنده زاد روز امام حسین علیه السلام خجسته باد !

-------------------------------

برای دیدن دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید : @amotahar

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۰:۵۵
سید علیرضا شفیعی مطهر

فرهنگ آموزی کار کیست؟  

 

#شفیعی_مطهر

 

  گفتم: امروز خیلی خسته شدم.

  گفت : مگر چه کرده ای؟

 گفتم : در اتوبوس و مترو همه راه را ایستاده بودم.

 گفت : مگر جوان تر از تو نبود که برخیزد و جایش را به تو دهد.

گفتم : چرا ! ولی حالا دیگر کسی به فکر احترام بزرگ تر ها نیست. این حرف ها مال قدیم بود.

گفت : خودت همین حالا اگر نشسته باشی و بزرگ تر از تو بیاید، آیا جایت را به او می دهی؟

گفتم : اتفاقا علت ایستادن من همین قضیه بود . من در آغاز خط سوار شدم و در جای مناسبی نشستم . در یکی از ایستگاه ها مرد مسنی با کیف و مقداری اثاثیه سوار شد و ایستادن برایش مشکل بود و کسی هم به او اعتنایی نمی کرد. من برخاستم و جایم را به او دادم.

گفت: جوان تر از تو هم در بین نشسته ها بود؟

گفتم" خیلی!!

گفت: پس چرا تو برخاستی؟ اولویت با جوان ترها بود .

 گفتم : اگر من که ادعای پختگی و ادب و فرهنگ می کنم، این کار مودبانه را انجام ندهم، آیا می توانم از جوان ترها چنین انتظاری و توقعی داشته باشم؟

گفت: نه ، والله !!

گفتم : می گویند روزی آبراهام لینکلن ـ رئیس جمهور معروف آمریکا - با یکی از دوستانش در یکی از روستاها گردش می کردند. در حین قدم زدن مردی روستایی و کشاورز را می بینند که سخت مشغول کشاورزی است و به اطراف خود اعتنایی ندارد. لینکلن به مرد کشاورز سلام می کند . کشاورز نیز پاسخی می دهد و همچنان به کار خود مشغول می شود . دوست لینکلن به او می گوید:

  از شما که رئیس جمهور هستید، زیبنده نیست که به یک دهاتی بی سواد سلام کنید. این وظیفه مردم است که به شما سلام و شما را احترام کنند .

  لینکلن می گوید : آیا سلام کردن ، نشانه بی سوادی و بی ادبی است ، یا علامت ادب و سواد؟!

پاسخ می دهد: بدیهی است که این کار نشانه ادب و فرهنگ است.

 لینکلن می گوید: پس من بافرهنگ و باسواد ، سلام نکنم و از یک بی سواد انتظار داشته باشم این کار را انجام دهد؟!

گفت : اتفاقا می گویند روزی عیسی(ع) به حواریون گفت:

من خواهش و حاجتی دارم،اگر قول می دهید آن را برآورید ،بگویم؟

حواریون گفتند:هر چه امر کنی، اطاعت می کنیم.

عیسی از جا حرکت کرد و پاهای یکایک آن ها را شست .حواریون در خود احساس ناراحتی می کردند،ولی چون  قول داده بودند خواهش عیسی را بپذیرند،تسلیم شدند. عیسی پای همه را شست.همین که کار به انجام رسید،حواریون گفتند:

تو معلم ما هستی،شایسته این بود که ما پای تو را می شستیم ، نه تو پای ما را.

عیسی فرمود: این کار را کردم برای این که به شما بفهمانم که از همه مردم سزاوارتر به این که خدمت مردم را به عهده بگیرد، عالم است. این کار را کردم تا تواضع کرده باشم و شما عملا درس تواضع را فرا گیرید و بعد به مردم عملا آموزش دهید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۱:۴۹
سید علیرضا شفیعی مطهر