سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات سیدعلیرضا شفیعی مطهر

سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات سیدعلیرضا شفیعی مطهر

با جور و جمود و جهل باید جنگید
تا پاک شود جهان از این هرسه پلید
یا ریشه هر سه را بباید خشکاند
یا سرخ به خون خویش باید غلتید

بایگانی

۲۵ مطلب در مهر ۱۳۹۹ ثبت شده است

هر پگاه نو با یک نگاه نو

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1515)

قُفل و کلید!

در جهان از «دیرباز»،هیچ «قُفلساز»،

قُفلی بدون «کلید» ،«تولید» نمی کند.

بنابراین در زندگی «بشر» در هر عرصۀ «خیر و شر»،

هیچ گونه «سختی» و «شوربختی» نیست،

که راه حلّی «خردمندانه» و «کُنجکاوانه» نداشته باشد.

پس هر «بُن بست راهی به بهروزی» دارد  

و هر «شکست،گذرگاهی به پیروزی»!

هر «گرۀ کور را می توان گشود» و هر «گریوۀ دور را می توان پیمود»!

بیاییم با هر «بُن بست بستیزیم» و پس از هر «شکست برخیزیم»!

#شفیعی_مطهر

-----------------------------------

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مهر ۹۹ ، ۰۴:۳۱
سید علیرضا شفیعی مطهر

 #طنزسیاهنمایی. 100

حقوق برابرتر!!

گفت: مسلمانی به شعار است یا رفتار؟!

گفتم: بدیهی است به رفتار است.

گفت: نمایندگان ایران ۲۰۰ میلیون تومان حق مسکن و خودروی دناپلاس خارج از نوبت به صورت اقساطی می گیرند،ولی نمایندگان مجلس سوئد آپارتمان ۴۵ متری و کارت مترو!!!
در حالی که مردم عادی ایران برای خرید چنین خودروی اولاً باید در قرعه‌کشی شرکت کنند، ثانیاً مدت‌ها در نوبت بمانند و ثالثاً پول آن را نیز همزمان با تحویل، تمام و کمال پرداخت کنند.
 مجلس سوئد فقط سه خودرو دارد برای مناسبت‌های رسمی .

 حقوق نمایندگان ۴۰۰۰۰ کرون سوئد است کمتر از حقوق یک معلم ساده.

برای رفت و آمد، کارت بلیت اتوبوس و غیره سالیانه به آن ها داده می‌شود. فقط به نمایندگانی آپارتمان مسکونی داده می‌شود که ساکن استکهلم نبوده باشند.

آپارتمان ۴۵ مترمربعی بدون اتاق خواب جداگانه. 

نماینده دستیار ندارد، منشی ندارد، خودش برنامه‌های کاری خود را تنظیم می‌کند و تلفن‌هایش را جواب می‌دهد.

هیچ گونه پرداخت حقوق مادام‌العمر ندارند بلکه فقط تا دو سال بعد از پایان دوره نمایندگی به شرط این که ثابت کنند که به دنبال کار بوده‌اند می‌توانند تا وقتی کار گیر بیاورند معادل ۸۵ درصد حقوق نمایندگی‌شان را دریافت کنند.

حالا اگر مسلمانی به رفتار است،رفتار نمایندگان کدام کشور اسلامی تر است؟ 

اگر شرکت خودروسازی دناپلاس به مردم اجحاف کند و مردم از مجلس دادخواهی کنند،این نمایندگان وامدار شرکت آیا می توانند از حقوق مردم خود دفاع کنند؟

علاوه بر آن مگر همۀ شهروندان ایرانی دارای حقوق برابر نیستند؟

گفتم: بله،همه دارای حقوق برابرند،ولی نمایندگان مجلس انقلابی!! برابرترند!!!

گفت: حالا من #سیاهنمایی می کنم یا تو؟!

گفتم: ضمناً تو باید بدانی آیا شان نماینده اجازه می دهد خودروی او مثل خودروی ما باشد؟

گفت: گداهه جلومو گرفت گفت: داداش، داری هزارتومن به من کمک کنی؟ 

گفتم: پسر، تو جوونی ،چار ستون بدنت سالمه، واقعاً «شان» تو همینه که واسه هزارتومن به هر کس و ناکسی رو بزنی؟
گفت: راست میگی، دمت گرم. داداش، «شان» من هزاری نیست! داری پنج هزار تومن به من کمک کنی؟

گفتم: دیدی؟ باز هم تو #سیاهنمایی کردی؟

#شفیعی_مطهر

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مهر ۹۹ ، ۰۶:۳۵
سید علیرضا شفیعی مطهر

چه فرمان یزدان چه فرمان سلطان!

قصه شهر هرت.قصه 103

#شفیعی_مطهر

روزی اعلی حضرت هردمبیل، شرلی مستشار سیلگنایی را به حضور طلبید و به او گفت: 

شرلی جان! درست است که من هر فرمانی می دهم،همه به ضرب و زور عوامل دربار خواه ناخواه کم و بیش انجام می شود.ولی معلوم است هیچ کس با میل و رغبت نه مرا دوست دارد و نه فرمانم را اطاعت می کند. سازمان های اطّلاعاتی خارجی محرمانه به من هشدار داده اند که ملّت دارند به سرعت رو به نافرمانی مدنی و براندازی نظام سلطنتی ما پیش می روند ! حالا چه کنیم؟

شرلی پاسخ داد: قربان! تنها راه و بهترین شگرد استمرار حکومت و اطاعت کورکورانۀ مردم از سلطان، مایه گذاشتن از دین و مذهب است. مردم سخن خدا و سخن هر کس را که نمایندۀ خدا بپندارند، کورکورانه اطاعت می کنند. بنابراین باید شعاری بسازیم با رنگ و لعاب مذهبی و در آن موضوعِ اطاعت از سلطان را به مثابه اطاعت از خدا جابیندازیم.

هردمبیل پرسید: چطوری؟ چه کسانی می توانند این برنامه را اجرا کنند؟

شرلی گفت: علمای دینی فقط!

هردمبیل گفت: تا آنجایی که من می دانم علمای راستین دین گوش به حرف ما نمی دهند. فقط سخن خدا و معصومان برایشان حجّت و لازم الاجراست.

شرلی گفت: اعلی حضرتا! من هم می دانم این را؛ ولی ما باید یک آخوند درباری پیدا کنیم و با پروپاگاندای خودمان موقعیّت او را در اذهان مردم جا بیندازیم. بعد از او فتوا بگیریم که اطاعت از سلطان،اطاعت از یزدان است.

هردمبیل گفت: پس هر چه زودتر چنین آخوندی را برایم پیدا کن. هر چه هم پول و امکانات خواست برایش مهیّا کن.فعلاً مرخّصی!

شرلی از خدمت هردمبیل مرخّص شد و سه ماه بعد به همراه یک آخوند ریش دراز با عمّامه ای بزرگ وارد دربار شد.وقتی به حضور سلطان باریافت،به عرض رسانید:

قربان! مشدی شعبانعلی از چوپانان روستای زورآباد است. ظرف سه ماه گذشته درس های لازم را آموخته و حالا کاملاً می تواند نقش یک ملّای واقعی را بازی کند.بنابراین دستور فرمایید فردا طیِّ مراسمی از ورود ایشان به عنوان یک عالم ربّانی استقبال کنیم و کم کم موقعیّت او را در اذهان مردم جابیندازیم تا فتوایش در ذهن مردم عین فرمان خدا پذیرفته شود و ما بتوانیم حکم «السّلطانُ ظلّ الله» را از زبان ایشان منتشر کنیم و بر کرسی بنشانیم!

بدین ترتیب دربار هردمبیل با بهره گیری از همۀ امکانات تا توانستند با بوق و کرنا از یک چوپان،شخصیّت یک ملّای قُلّابی و انقلابی ساختند. همۀ عوامل زور و زر و تزویر تا توانستند در بادکنکِ شخصیّتِ کاذبِ آخوندِ درباری دمیدند،تا موسم بهره برداری از این ملّای دروغین فرارسید. هر روز به بهانه های گوناگون سخنانی کوتاه از قول این آخوند تصنّعی را بر در و دیوار شهر می نوشتند و می کوشیدند تا از او شخصیّتی کاریزماتیک بسازند.

سرانجام روزی در مراسمی با حضور همۀ درباریان و نظامیان و خانواده هایشان این آخوند سفارشی بر فراز منبر رفت و حکم «السّلطانُ ظلّ الله»را به عنوان  اصلی اساسی و دینی مطرح کرد و اطاعت مطلق از سلطان را تنها راه ورود به بهشت دانست. او هر گونه پرسش و انتقاد از سلطان  را گناه و موجب خشم خدا معرّفی کرد و اصل  «چه فرمان  یزدان چه فرمان سلطان» را بالاترین قانون کشور دانست.

سال ها بر این منوال گذشت. کم کم مشدی شعبانعلی هم که  حالا برای خودش کسی شده بود و دم و دستگاه و کاخ و گارد ویژه و حرمسرایی راه انداخته بود،هوای قدرت طلبی بر سرش زد و گاه حرف های گُنده تر از دهان خود می زد. 

روزی در کاخ مهمان هردمبیل بود. نگاهش به دختر زیبای سلطان افتاد!نه یک دل که صد دل عاشق او شد. فردای آن روز از طریق صدراعظم از دختر شاه خواستگاری کرد! هردمبیل از این درخواست گستاخانه برآشفت و گفت: 

دختر من کجا و این چوپان بی سروپا کجا؟ این ما بودیم که بر بادکنک او دمیدیم. حالا کارش به جایی رسیده که داماد سلطان شود؟ 

 به او بگو که تو همۀ دم و دستگاه خودت را از ما داری. اگر ما بر بادکنک تو ندمیده بودیم ، تو الان همان چوپان دهاتی بودی.

وقتی صدراعظم پیام سلطان را به شعبانعلی رسانید،او هم در پاسخ گفت: اگر من برای تجلیل دروغین تو حدیث جعلی نمی ساختم،مردم تا کنون تو را سرنگون کرده بودند.

وقتی هردمبیل این پاسخ گستاخانه را شنید،با صدراعظم مشورت کرد که حالا که این چوپان برای ما شاخ شده با او چه کنیم؟

صدراعظم پاسخ داد:

اعلی حضرتا! حالا اگر او وامدار ماست،ما هم وامدار او هستیم. باید به گونه ای با او کنار بیاییم.هر دو به همدیگر نان قرض داده ایم.

صدراعظم سپس این تمثیل قدیمی را برای سلطان خواند که:

�بازرگانی اموال زیادی از مردم را بالاکشیده و خورده بود. طلبکاران برای وصول طلب به او فشار می آوردند. روزی با وکیلی مشورت کرد. وکیل به او گفت:

من شگردی به تو یاد می دهم تا از شرِّ همۀ طلبکاران نجات یابی. ولی به شرطی که ده میلیون دینار به من حقّ الوکاله بدهی.

بازرگان پذیرفت. وکیل به او یاد داد از فردا هر طلبکاری از تو طلب خود را مطالبه کرد،تو در جوابش بگو:بع!بع!! آنان تو را دیوانه می پندارند و دست از سر تو می کشند.

بازرگان چنین کرد و در مدت کوتاهی همۀ طلبکاران نومیدانه از دریافت طلب خود منصرف شدند و او را رها کردند.

حالا نوبت حقّ الوکالۀ وکیل بود. وکیل نزد او رفت و گفت :

جالا که با این شگرد من از شرّ همۀ طلبکاران نجات یافتی ،حقّ الوکالۀ مرا بده!

بازرگان در پاسخ گفت: بع بع!! 

وکیل گفت: با همه بع بع! با من هم بع بع؟!

بازرگان گفت: با تو هم بع بع!!

وکیل گفت :من تو را از این مهلکه نجات دادم. 

بازرگان گفت: بع بع!

وکیل ناگزیر دست از پا درازتر برگشت و با خود گفت:

خودم کردم که لعنت بر خودم باد!

حالا اعلی حضرتا! ما در بادکنک او دمیده ایم .او هم در بادکنک ما! حالا راهش ستیزه نیست. باید این درخواستش را بپذیریم و گرنه ما را رسوا می کند.

هردمبیل ناگزیر با وجود مخالفت همسر و دخترش او را به زور به خانه مشدی شعبانعلی فرستاد.پس از چند روز دختر گریه کنان برگشت و نزد پدر رفت و گفت :

من نمی توانم این چوپان بی سروپا را تحمّل کنم.

هردمبیل گفت: دخترم!چاره ای نداریم! خودم کردم که لعنت بر خودم باد! 

کانال رسمی گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ مهر ۹۹ ، ۰۴:۱۱
سید علیرضا شفیعی مطهر

 هر پگاه نو با یک نگاه نو

«زیستنِ با عزّت» یا «گریستنِ با ذلت»؟!

#شفیعی_مطهر

  عاشورایی دیگر «گذشت» و داغی دیگر بر دل ها «گذاشت»!

 عاشورا قلّه ای است «بسی بلند» و «بسیار شکوهمند»، 

که از «دیرباز»،همچنان «سرافراز» بر بلندای تاریخ بشر ایستاده 

و در «رود پویایی» ، «سرود پایایی» را 

با «خروش خون» در «گوش گردون» زمزمه می کند. 

از این «قُلّۀ رفیع رفعت» دو خط موازی تا «دامنۀ وسیع قیامت» کشیده اند: 

یکی «خطِّ سبز عزّت» و دیگری «شطِّ سرخ شهادت» . 

زیست طیّبۀ هر «انسان زاده» و «مسلمان آزاده» 

بر روی یکی از این دو خطِّ «ثار و ایثار»،«استمرار» دارد ، 

یعنی اگر می تواند در «خطِّ سبز عزّت می زیَد» 

و گر نه در «شطِّ سرخ شهادت می میرد» ....

و راه سوم با «زاری زیستن» است و با «خواری گریستن»!

   در این دو خطِّ سبز و سرخ - عزّت و شهادت - 

نه «رنگی از ریا» دیده می شود و نه «نیرنگی از جفا» . 

در زیستِ طیّبه نه «تعلّق به ناسوت» راه دارد و نه «تملّق به طاغوت».

  تکلّف گر نباشد خوش توان زیست          

تعلّق گر نباشد خوش توان مُرد

  انسان های عاشورایی نه «زر و زور را برمی تابند» 

و نه به «سوی تزویر می شتابند». 

از این «می گریزندم و با آن نمی ستیزندم. 

  اینان تا «شور حسینی» در دل و «شعور حسینی» را در سر دارند، 

این «شعار حسینی» را بر لب دارند:

  تا می توان در خاک و خون خُفت        

   چون می توان خواری پذیرفت؟

   یا زندگی با فخر و عزّت          

  یا مرگ با عزّ شهادت

  تا می توان با سادگی مُرد            

کی می توان شرمندگی بُرد؟

   آزاد مردان «جبهۀ عاشورا» و آزاد زنان «حماسۀ کربلا»، 

در راه «نابودی یزید زمین» و «خشنودی حسین زمان»، 

هر «جفایی را جمیل» می بینند و هر «تلخی را تجلیل» . 

   حضرت زینب (س) در پاسخ یزید در تحلیل واقعۀ عاشورا می فرماید:

« ما رایتُ الّا جمیلاً » .

  «منطق حال» و نزبان قال» برای این شیرزنان و شیرمردان حسینی این است:

  گر شب پره خونم از گلو می ریزد         

  هر صبح شکوه شب فرو می ریزد

  تا منطق تو زور و زبان شمشیر است        

  خون از من و از تو آبرو می ریزد

کربلا درس حرکت در جاده آینده است.


تصوّر کنید در جبهه کسی برای رسیدن به هدف ایثار کند و روی مین برود و جان ببازد تا افراد دیگر از آن جا عبور کنند و به مقصد برسند؛ ولی بعد از شهادت او آن ها به جای این که راه را ادامه دهند، تا به هدف برسند، بنشینند و فقط برای او گریه کنند!

  .... و اکنون در اربعین عظیم ترین و طولانی ترین روز تاریخ - عاشورای حسینی - «زمین بر آسمان می نازد» و «خاک بر افلاک سربرمی افرازد» 

و با نمایش شکوه این حماسه بانگ می زند و این فریاد را سر می دهد:

 نکوتر بتاب امشب ای روی ماه      

  که روشن کنی روی این بزمگاه

بسا شمع رخشندۀ تابناک      

  ز باد خــوادث فرو مُرده پاک

 بتاب ای مه امشب که افلاکیان      

ببینند جانبازی خاکیان

  .. ما با «دلی پرخون» و «رویی گلگون»، 

ضمن عرض تسلیت این واقعۀ جانگداز عالم بشری به همه «آزادگان زمین» و «حقجویان زمان» ،

موفّقیّت روز افزون همگان در پویش راه عزّت و کرامت حسینی را از درگاه خداوند متعال مسئلت داریم و با پیامی کوتاه و تکان دهنده از سرور شهیدان (ع) سخن را به پایان می رسانیم:

النَّاسُ عَبِیدُ الدُّنْیَا، والدِّینُ لَعقٌ عَلَى أَلْسِنَتِهِمْ یَحُوطُونَهُ ما دَرَّتْ مَعَایِشُهُمْ، فَإذا مُحِّصُوا بِالْبَلَاءِ قَلَّ الدَّیّانُونَ.

مردم بندگان دنیا هستند و دین لقلقۀ زبان‌شان است، تا زمانی که آسایش‌شان برقرار باشد، گرد آن می‌چرخند و آن‌گاه که با آزمایش غربال شوند، دینداران اندک خواهند بود. (بحار الأنوار، ج ۴۴، ص ۳۸۳)

       باید با «قامتی راست» برای برپایی «قیامتی بپاخاست» و راه این رهرو راستین را ادامه داد. 

حسین، از ما «زیستنِ با عزّت» می خواهد ، نه «گریستنِ با ذلت» !
 

شما را چشم در راهیم در کانال زیر:

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مهر ۹۹ ، ۰۶:۳۱
سید علیرضا شفیعی مطهر

  #طنزسیاهنمایی.99

 بگم یا نگم؟!

گفت: احمدی نژاد خطاب به آنجلینا جولی نوشته: 

با هم می توانیم شرایط را اصلاح کنیم.

گفتم: خب،چه اشکالی دارد؟

گفت: بگم ؟ بگم؟ یا نگم؟!

گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟

#شفیعی_مطهر

کانال رسمی گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar


 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مهر ۹۹ ، ۰۴:۱۴
سید علیرضا شفیعی مطهر

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1514)

«حُرمت عشق» و «حُرّیّت عاشقان»

انسانِ عاشق برای هر کاری «به نُدرت»،«به قُدرت» نیاز دارد؛

زیرا عشق «غریزه ای شَوَند» است با «انگیزه ای نیرومَند» ،

که از پسِ هر «کاری بزرگ» و «ابتکاری ستُرگ» برمی آید.

کسانی به قُدرت «نیاز دارند» که آن را ابزارِ «تاخت و تاز می پندارند»،

اینان خود «زارند» و می خواهند دیگران را «بیازارند».

بیاییم «حُرمت عشق را پاس داریم» و «حُرّیّت عاشقان را سپاس گزاریم»!

#شفیعی_مطهر

--------------------------------- 

شَوَند:باعث و سبب و ماده ٔ هر چیز

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۹۹ ، ۰۳:۵۸
سید علیرضا شفیعی مطهر

 #طنزسیاهنمایی.98

آتش بس در قفقاز!

گفت: سازمان ملل می کوشد بین آذربایجان و ارمنستان آتش بس برقرار کند.

گفتم: خیلی خوب است. ولی به شرطی که طرفین توصیۀ سازمان ملل را بپذیرند،که متاسّفانه نمی پذیرند.

گفت: من طرحی دارم که به موجب آن اگر سازمان ملل هشدار دهد:
در صورت ادامه جنگ هر دو کشور را به ایران پس می دهد و ادارۀ هر دو کشور را به آقای روحانی می سپارد !!

گفتم: خب،چه می شود؟
گفت:  در آن صورت هر دو کشور
قدر عافیت را می فهمند و ضمن اعلام آتش بس فوری روزی ۱۰۰ بار از هم عذرخواهی می کنند!

گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟

#شفیعی_مطهر

 

کانال رسمی گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مهر ۹۹ ، ۰۳:۱۹
سید علیرضا شفیعی مطهر

 #طنزسیاهنمایی. 97
 
پیشمرگ ملّت!

گفت: شنیدم واکسن آنفلوانزا و قرص های فاوپیراویر را که محرمانه از چین وارد شده، اول بین مقامات و از ما بهتران و نمایندگان مجلس توزیع کرده اند!
گفتم: این که از مصادیق تبعیض است.
گفت: شاید برای تست واکسن به گروهی فداکار نیاز داشته اند،مقامات و نمایندگان چون برآمده از تودۀ مردم اند!! داوطلبانه خواسته اند که اگر این قرص و واکسن مشکلی ایجاد می کند،این ها (دور از جانشان!!) پیشمرگ ملّت بشوند! اشکالی دارد؟
می گویند در زمان شاه فرماندار یک شهر در سالروز 21 فروردین روز رفع خطر از شاه ،شیخی را به زور مجبور کرد که به منبر برود و به جان شاه دعا کند. شیخ هم ناگزیر پذیرفت،ولی چنین دعا کرد:
خدایا! از عمر فرماندار ما بکاه و بر عمر شاه بیفزا!
حالا هم باید از خدا بخواهیم از عمر برخی از این «از ما بهتران» بکاهد و بر عمر ملّت بیفزاید!
گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟

 
#شفیعی_مطهر


کانال رسمی گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مهر ۹۹ ، ۰۸:۴۱
سید علیرضا شفیعی مطهر

#طنزسیاهنمایی .96

عبور از کرونا!


گفت: آقای رئیس جمهور می فرمایند: از کرونا هم عبور می کنیم. درست است که خواهی نخواهی عبور می کنیم،ولی مهم این است که افقی عبور می کنیم یا عمودی!
گفتم :ایشان تاکید کرده نگران نباشد!
گفت: هر وقت روحانی می فرمایند «نگران نباشید»،من یاد پدرم می افتم که با کمربند دنبالم می دوید و می گفت: وایسا کاریت ندارم!

طرف به ملّانصرالدّین گفت: کی بدهی منو می‌دی؟

گفت :دارم می‌رم بیابون،اگر تخم خار پیدا کنم .همون جا می کارم. سال دیگه سر می زنم،اگر پشم گوسفند گیر کنه بهش، پشم رو می فروشم، به قیمت خوب بخرن، بدهی رو میدم.

گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟!

#شفیعی_مطهر

چشم به راه شما در کانال گاه گویه های مطهر هستیم

  https://t.me/amotahar

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ مهر ۹۹ ، ۰۵:۳۷
سید علیرضا شفیعی مطهر

هر پگاه نو با یک نگاه نو

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1511 )

«نهفته هایی نهانی» و «ناگفته هایی پنهانی»

هر انسان، حقیقت خویش را نه در «گفته های شگرفش»،

که در «نهفته های ژرفش» نگه می دارد.

او «نهفته هایی نهانی» دارد و «ناگفته هایی پنهانی»،

که از «گفتنش ناتوان» است و از «نهفتنش نالان».

برای «شناختِ» هر کس نخست باید بر او «تاخت»؛

زیرا ذاتِ هر کس قُلّکی «دربسته» است که تا «شکسته» نشود،

«درونش شکار» و «اندرونش آشکار» نمی شود!

«ظرف ها ناهمگون»اند و «ظرفیّت ها گوناگون».

در این «کارزار»،کار کسی «زار» است،

که نمی تواند«آستانۀ تحمّل را زایش» و «پیمانۀ تامُّل را افزایش» دهد!

انسان های بزرگ برای بیانِ «ناگفته ها» و «نهفته ها»،

«سقفِ آسمان را کوتاه» و «سقیفۀ جهان را جانکاه» می دانند.

#شفیعی_مطهر

---------------------------- 

سقیفه: سایبان،صفّۀ پوشیده

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مهر ۹۹ ، ۰۵:۱۶
سید علیرضا شفیعی مطهر