سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات سیدعلیرضا شفیعی مطهر

سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات سیدعلیرضا شفیعی مطهر

با جور و جمود و جهل باید جنگید
تا پاک شود جهان از این هرسه پلید
یا ریشه هر سه را بباید خشکاند
یا سرخ به خون خویش باید غلتید

بایگانی

۲۵ مطلب در مهر ۱۳۹۹ ثبت شده است

 #طنزسیاهنمایی.94

کی بازرگانو می شناسه؟!

گفت: شما فرماندار تهران را می شناسی؟

گفتم: نه! آیا خودت ایشان را می شناسی؟

گفت : نه،از بیشتر تهرانی ها هم پرسیدم،نمی شناختند! و اما تو مهندس بازرگان را می شناسی؟

گفتم: کدام ایرانی هست که ایشان را نشناسد؟ هر کس ایران و انقلاب را بشناسد،ایشان را هم می شناسد! حالا بگو قضیه چیست؟

گفت:فرماندار تهران دلیل مخالفت با مصوّبۀ شورای شهر تهران برای تغییر نام خیابان سازمان آب به «مهندس مهدی بازرگان» را ناشناس بودن ایشان دانسته اند!

گفتم: شاید شوخی کرده! حالا نظر تو چیست؟

گفت: من راه حل پیدا کردم. چون بازرگان را خیلی ها نمی شناسند،آقای فرماندار را که همه می شناسند!! ایشان را به عنوان معرِّفِ آقای بازرگان معرّفی می کنیم!!

بچه بودم. روزی پدرم گفت: برو دکان مشدی حسن یه پاکت سیگار نسیه بگیر و بیار!

گفتم: یه نشونی بده که بدونه نمی خوام خودم بکشم!

گفت: بگو به اون نشونی که خودم هم اومدم ،سیگار نسیه بهم ندادی،حالا یه پاکت سیگار نسیه بده!!

گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟!

#شفیعی_مطهر

کانال رسمی گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۹ ، ۰۳:۱۸
سید علیرضا شفیعی مطهر

شگرد کودکانه!

قصّه های شهر هرت.قصّۀ 102

#شفیعی_مطهر

ژنرال چنگیز میرزا رئیس سازمان امنیّت هردمبیل مردی خشن،بی رحم و خون ریز بود. هرگاه در هر گوشۀ شهر هرت هر جنبشی اعتراضی که سربرمی کشید،او با شدّت خشونت هر حرکتی را سرکوب می کرد . او به خاطر همین خوش خدمتی ها جوایز و مدال های متعدّدی از اعلی حضرت دریافت می کرد. 

روزی خبر رسید که تعداد زیادی از زندانیان سیاسی و عقیدتی که به جرم روشنگری به زندان هایی طولانی محکوم شده بودند،در نیمه شب گذشته از زندان و شکنجه گاه تحت امر ژنرال چنگیزمیرزا گریخته اند!

خبر برای هردمبیل و ژنرال چنگیزمیرزا بسیار تلخ و تکان دهنده بود! هردمبیل به محض دریافت این خبر فوراً او را احضار کرد و دربارۀ علّت این رویداد تلخ از او توضیح خواست. خبر برای هردمبیل وقتی تلخ تر شد و بر نگرانی او افزود که فهمید یکی از خواهرزاده های چنگیزمیرزا جزو زندانیان فراری است! جالب اینجاست که  چنگیزمیرزا به قدری بی رحم و چاپلوس بود،که خود پسرخواهر خود را لوداده و دستور بازداشتش را داده بود!

بنابراین نام چنگیزمیرزا به عنوان نفر اول لیست مظنونان بود. به دنبال افشای این خبر،طیف وسیع آزادیخواهان و روشنفکران به شدّت در شهر شایع کردند که خود چنگیزمیرزا باعث گریختن زندانیان شده است. لذا هردمبیل رسیدگی به این پرونده را در اختیار قاضی القضات شهر هرت قرار داد. او با احضار سربازان و نگهبانان زندان تک تک آنان را مورد بازجویی های سخت قرار داد.  

یکی از سربازان پس از تحمّل شکنجه های سخت ناگزیر مسئلۀ مهمّی را افشا کرد. او در بازجویی اعتراف کرد که در شب حادثه نامه ای با مُهر و امضای چنگیزمیرزا به دست ما رسید که در آن به ما دستور داده بودند زندانیان بند امنیّتی را برای یک هواخوری یک ساعته به حیاط زندان بفرستیم.ما پس از اجرای این دستور وقتی برای برگرداندن آنان به بند به حیاط رفتیم،هیچ اثری از زندانیان نبود! وقتی کنجکاوی کردیم فهمیدیم همۀ آنان از طریق تونلی که در کنار دیوار حیاط کنده شده بود گریخته اند!

هردمبیل پس از دریافت این خبر فوراً دستور بازداشت،محاکمه و تیرباران ژنرال چنگیزمیرزا را صادر کرد! ژنرال چنگیز میرزا در همان دادگاه فرمایشی که با کمک خودش هزاران نفر بی گناه را محکوم به اعدام کرده بودند،سریعاً محاکمه شد و هر چه برای نجات خود دلیل و دستاویزی مطرح کرد،هیچ یک را از او نپذیرفتند و بنا به دستور هردمبیل حکم اعدامش را صادر کردند.

طبق معمول شهر هرت روز اجرای حکم اعدام همۀ مردم شهر هرت برای تماشای آن فراخوانده شدند. وقتی دستور آتش توسّط فرمانده صادر شد و صدای رگبار گلوله ها در فضای شهر هرت پیچید،نوجوانی در بین جمعیّت در گوش برادرش که در کنارش بود،چیزی گفت. سپس هر دو خندیدند!

وقتی به خانه برگشتند،پدرشان از او پرسید: 

در گوش برادرت چه گفتی که هر دو خندیدید؟ 

نوجوان در  آغاز کوشید از پاسخ طفره برود،ولی وقتی اصرار پدر را دید،راز مهمّی را افشا کرد!

او گفت: نامۀ کذایی با مهر و امضای چنگیزمیرزا را او و دوست همشاگردیش تهیّه کردند و آن شب به نگهبانان زندان تحویل دادند و موجب آزادی همۀ زندانیان بی گناه شدند.آن تونل را نیز طیّ یک ماه هر دو با کمک همدیگر کندیم.وقتی کامل شد،طرح را اجرا و زندانیان را به محلّ تونل راهنمایی کردیم!

تیرباران چنگیزمیرزا شاید تنها مورد اعدامی بود که دل مردم ستمدیدۀ شهر هرت را شاد می کرد .چون او قاتل بسیاری از جوانان روشنفکر شهر هرت بود!

بدین گونه زیرکی دو نوجوان توانست هم یک جلّاد ضدِّ مردمی را به سزای جنایت هایش برساند و هم موجب آزادی زندانیان سیاسی شود.این شگرد کودکانه ثابت کرد که دستگاه های امنیّتی استکباری و استبدادی را علی رغم همۀ پیچیدگی ها می توان با کمی هوشیاری به زانو درآورد و عوامفریبان خائن را فریب داد!!

کانال رسمی گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۹ ، ۰۴:۲۷
سید علیرضا شفیعی مطهر

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد1510 )

«زنده جانی» یا «زندگانی»؟!

 زنده آن نیست که «نَفَس می کَشَد» و رنجِ «قَفَس می چَشَد».

چه «بسیارند آنان که زنده جانی» می کنند 

و چه «کم شمارند آنان که زندگانی» می کنند!

«آزادی،راه نَفَس» است و «نقّادی،روزنی بر سقف این قَفَس»!

نمی توان «باد را از وزیدن» و «بامداد را از دَمیدن» بازداشت.

«آن به هر گاه می وَزَد» و «این به هر پگاه می دَمَد» .

خودکامه ای که از مردم،«آزادی را می گیرد» و «نقّادی را نمی پذیرد»،

در حقیقت نه تنها «گاه تفرُّس»،که «راه تنفُّس» را می بندد!

#شفیعی_مطهر

------------------------------------ 

دَمیدن: طلوع کردن،پدیدارشدن،روییدن

تفرُّس: به فراست دریافتن،با زیرکی فهمیدن

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مهر ۹۹ ، ۰۳:۵۵
سید علیرضا شفیعی مطهر

#طنزسیاهنمایی .93

باد مجانی!

گفت: «مُمَیّز» یعنی چه؟

گفتم: «مُمَیّز» اسم فاعل از باب تفعیل عربی یعنی جداکننده،برتری دهنده  و «مُمَیّزی» یعنی رسیدگی و وارسی ، و مصدرش «تمییز» مصدر باب تفعیل عربی و به معنی بازشناختن،بازدانستن،جداکردن،شناخت،شناسایی است. حالا چه شده که رفتی در کار ادبیّات؟

گفت: پس کسی که بخواهد آثار ادبی،علمی،هنری و ...را تشخیص دهد،باید قدرت علمی و هنری و تشخیص او از همه پدیدآورندگان آثار بیشتر باشد.

گفتم: آری،بدیهی است.

گفت: اگر در زمان و مکان سعدی ،حافظ،فردوسی،مولانا،نظامی،ویکتورهوگو و....نهادی مثل وزارت ارشاد برای ممیّزی کتاب ها بود،آیا آثار آنان منتشر می شد و امروز به دست ما می رسید؟ 

راننده یکی از مسولان بلند پایه تعریف می کرد : 

روزی داشتیم با ایشون به اجلاس سران می رفتیم که گفتن :

راست میگن اوضاع مملکت خرابه !

گفتم :چطور جناب؟

ایشان با لحن متفکّرانه ای گفت: 

وقتی آپاراتی، بادمجون هم بفروشه، دیگه مشخّّصه که .....

خیلی به خودم فشار آوردم بفهمم که چی گفته،طاقت نیاوردم گفتم: 

از کجا فهمیدید قربان؟

ایشون با همون لحن به بیرون اشاره کردن و فرمودن:

پشت آپارتی نوشته: باد مجانی موجود است!

 تازه فهمیدم دکترای جعلی چه به روز مملکت آورده !

البتّه مُمیزهای ارشاد قطعاً شخصیّت های باسوادی هستند. ولی اگر یک دکتر این جوری بین آنان باشد،می دانی چه بلایی بر سر علم و فرهنگ کشور می آید؟!

گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟

#شفیعی_مطهر

کانال رسمی گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مهر ۹۹ ، ۰۳:۳۱
سید علیرضا شفیعی مطهر

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1509)

«قُلّابی» یا «انقلابی»؟!

 قطارِ «شهر بازی» با همۀ «تُرک تازی»، 

ساعت ها و روزها «راه می پیماید» و «گذرگاه می گشاید»،

.ولی نه به «مقصدی» می رسد و نه به «مقصودی»!

...و چه «شباهتی تام» و «وجاهتی تمام» دارند،

«کودکان ساده» با «مردمان بی اراده»،

مردمی «بی ریشه» و بدون «اندیشه» ،

که با «نام برنامه»،ولی به «کام خودکامه»،

«انقلاب» را «انتخاب» می کنند.

هر دو بر «قطاری سوارند»،که «اقطاری ندارند».

گویی هر دو قطار،چه «قُلّابی» و چه «انقلابی»،

بر «مداری مدَوّر» و «پَرگاری مُکرَّر» می چرخند.

هر دو دلخوش اند که «سُرعت را می افزایند»،

ولی غافل اند که «فُرصت را می فرسایند»!

#شفیعی_مطهر

---------------------------------

اقطار: اقلیم،سرزمین،ناحیه و کرانه

پَرگار: آلتی دوشاخه برای اندازه گیری کشیدن دایره

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مهر ۹۹ ، ۰۵:۱۶
سید علیرضا شفیعی مطهر