سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات سیدعلیرضا شفیعی مطهر

سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات سیدعلیرضا شفیعی مطهر

با جور و جمود و جهل باید جنگید
تا پاک شود جهان از این هرسه پلید
یا ریشه هر سه را بباید خشکاند
یا سرخ به خون خویش باید غلتید

بایگانی

#طنزسیاهنمایی .101 غلط های آمریکا!!

دوشنبه, ۲۱ مهر ۱۳۹۹، ۰۴:۲۸ ق.ظ

 

#طنزسیاهنمایی .101

غلط های آمریکا!!

گفت: آیا آمریکا سرانجام می تواند غلطی بکند یا نه؟ 

گفتم: البتّه آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند!

گفت: ولی ظاهراً خیلی غلط ها کرده و می کند!

گفتم: مثلاً چه غلطی کرده؟

گفت: مثلاً ارزش ریال پول ملّی ما را چهل هزار برابر کاهش داده،یعنی هزینه های زندگی ما را چهل هزار برابر کرده ،ما جز شعار دادن «مرگ بر آمریکا» چه کرده ایم؟

چوپانی تعریف می کرد:
سال ها پیش من و چوپان دیگری به نام فتح اله که همسن پدر من بود، گله روستا را به چرا می بردیم. مرز ده ما با ده مجاور یک رودخانه پر آب بود.
بین دو ده از سالیان دور بر سر ورود گوسفندان به مراتع یکدیگر اختلاف زیادی بود که گاه به زد و خورد هم می کشید.

یک روز از سر غفلت گله ما از رودخانه گذشت و به مراتع دشمن رسید. ناگهان هیکل درشت و غضبناک غضنفر چوپان آن ده نمایان شد. گله ما را مصادره کرد و گفت: 

یکی از شما بیاید این ور آب تا گله را آزاد کنم. 

ما از نیّت اصلی اش آگاه بودیم. فتح اله به من گفت: تو برو. 

من گفتم: می ترسم مرا کتک بزند. 

فتح اله گفت: خودش و هفت جدّش غلط می کند حتّی اگر نگاه چپی به تو کند.
القصّه من لرزان لرزان از رود گذشتم و به نزد غضنفر رسیدم .ناگهان مرا گرفت و چوبش را به علامت زدن بالا برد. فتح اله از آن سوی رود داد زد و گفت: 

اگر مردی و تخم پدرتی بزنش تا ببینی چه سرت بیاورم.
غضنفر ترکه گز را چنان به پای من زد که جیغ من به هفت آسمان رسید. غضنفر رو به فتح اله کرد و گفت: دیدی زدمش و تو هیچ غلطی نکردی.
فتح اله گفت: فلان فلان .... اگر یک بار دیگر بزنیش دودمانت را ریشه کن می کنم. 

این بار غضنفز چنان با ترکه به پشت من کوبید که خون از پوستم بیرون زد. و گفت:

بفرما بازم زدمش.
فتح اله این بار گفت: فلان فلان شده قرمسا....
نخیر من دیدم اگر رجز خوانی فتح اله ادامه پیدا کند، غضنفر مرا نابود خواهد کرد. شروع کردم به التماس که ببخش. غلط کردم و تعهد می دهم دیگر گله وارد مراتع شما نشود.
غضنفر آخرین ترکه را البتّه کمی آرام تر بر کفل من کوبید و رفت. من، دست و پا و پشت شکسته گلّه را راندم و به نزد فتح اله آمدم.
داشتم بی هوش می شدم که شنیدم فتح اله می گفت: 

به روح پدرم قسم، اگر یک بار دیگر از این غلط ها می کرد و تو را کتک می زد، مادرش را به عزایش می نشاندم. 

من از هوش رفتم...
حالا حکایت روحانی و ترامپ است و ملّت بیچارۀ ایران.

گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟!

#شفیعی_مطهر

کانال رسمی گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۰۷/۲۱
سید علیرضا شفیعی مطهر

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی