سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات سیدعلیرضا شفیعی مطهر

سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات سیدعلیرضا شفیعی مطهر

با جور و جمود و جهل باید جنگید
تا پاک شود جهان از این هرسه پلید
یا ریشه هر سه را بباید خشکاند
یا سرخ به خون خویش باید غلتید

بایگانی

فقط برای مصرف داخلی! قصه های شهر هرت.قّصّۀ 163

جمعه, ۲۳ ارديبهشت ۱۴۰۱، ۰۵:۳۵ ق.ظ

فقط برای مصرف داخلی!

قصه های شهر هرت.قّصّۀ 163

شفیعی مطهر

زمانی شارل شرلی مستشار فرنگی اعلی حضرت هردمبیل هوس کرد سفری به صفحات غرب شهر هرت داشته باشد و ببیند در کشور چه خبر است. شبی در هتل شهرک «زاوه» خوابیده بود. ناگهان با صدای انفجاری مهیب از خواب پرید. او فکر کرد دشمن شهر را بمباران می کند. وحشت زده بپاخاست و نزد مدیر هتل رفت تا علّت صدا را بفهمد.ولی با کمال شگفتی دید مدیر و همۀ کارکنان هتل با خیال راحت در حال استراحت هستند. گویی هیچ خبری نشده است. شرلی مدیر هتل را بیدار کرد و علّت صدای انفجار و نیز علّت بی تفاوتی آنان را پرسید. مدیر هتل گفت:

این صدا سال هاست به طور متناوب و هفتگی بر اثر شلّیک توپ هوایی در این شهر به گوش می رسد. کسی علّت آن را نمی داند. ما از بچّگی به صدای آن عادت کرده ایم .

شرلی با شنیدن این سخنان بر شگفتی اش افزوده شد. صبر کرد تا صبح پس از صرف صبحانه به دیدار فرماندار شهر رفت و موضوع را با او در میان گذاشت. فرماندار نیز چیزی بیش از مدیر هتل نمی دانست! شرلی حیرت زده پرسید:

بالاخره شما به عنوان فرماندار نمی دانی این صدا از کجاست؟

فرماندار پاسخ داد: می دانم از داخل پادگان این شهر توپ هوایی شلّیک می کنند ولی علّتش را نمی دانم.

شرلی یک راست به سوی پادگان رفت. فرمانده پادگان نیز علّت واقعی شلّیک توپ را نمی دانست ،ولی انجام آن را بر اساس فرمان مقامات بالا اعلام کرد.

شرلی روزهای متوالی با سلسله مقامات زنجیره ای نظامی دیدار کرد و علّت این کار را از یک یک آنان پرسید تا به دربار اعلی حضرت هردمبیل ختم شد!

ناگزیر روزی با کسب اجازه  خدمت اعلی حضرت هردمبیل شرفیاب شد و ماجرای شلّیک وحشتناک توپ در سحرگاه یک شب در شهر زاوه را برای شاه تعریف کرد و در نهایت علّت این کار را از شاه پرسید. با کمال تعجّب شاه نیز از علّت واقعی و تاریخچۀ آن اظهار بی اطّلاعی کرد،ولی گفت از زمان شاه فقید این کار صورت می گرفته و ما نیز احتمال دادیم این کار یک آیین ملّی است!

شرلی پس از گفتگو با شاه به سراغ افراد کهنسال قدیمی رفت. نهایتاً به او گفتند پیرترین فرد آگاه و دانشمند شهر استاد حکیم است. او را یافت و و قضیه را از او پرسید. او برایش این گونه شرح داد:

در حدود صد سال پیش رودخانۀ پرآبی از وسط شهر زاوه می گذشت و همۀ شهر هرت را مشروب می کرد. هزاران هکتار جنگل داشتیم و ده ها هزار کشاورز همۀ زمین های کشاورزی را می کاشتند و همه چیز فراوان بود. ناگهان سلطان کشور مجاور تصمیم گرفت بر روی رودخانۀ مزبور سدّی بزند. ما دیدیم اگر این سد ساخته شود،نه تنها همۀ زمین های زاوه ،بلکه همۀ سرزمین های شهر هرت خشک و همۀ کشاورزان بیکار می شوند. بنابراین اعلی حضرت ابوالهردمبیل شاه فقید ،سلطان کشور همسایه را تهدید کرد که در صورت احداث این سد و جلوگیری از جریان آب رودخانه به داخل شهر هرت،به آن کشور حمله خواهد کرد.از آن تاریخ به فرمان شاه فقید هر هفته برای قدرت نمایی و تهدید دشمن توپی هوایی شلّیک می کنیم،تا دشمن بترسد و حساب کارش را بکند! 

شرلی پرسید: خب! تهدید این شلّیک توپ هوایی کار خود را کرد؟ یعنی دشمن از ساختن سد منصرف شد؟

حکیم بزرگ پاسخ داد: نه! ابداً! آنان بی خیال همچنان به سرعت عملیّات سدسازی را ادامه دادند و امروزه محصولات کشور خود را به همۀ دنیا صادر می کنند و از کشورهای ثروتمند دنیا هستند. ولی شهر هرت از آن زمان روز به روز خشک تر و ویران تر می شود و فقر و بیکاری و بزهکاری دارد بنیان های کشور را ویران می کند. 

شرلی پرسید: چرا اعلی حضرت شاه فقید تهدید خود را عملی نکرد؟

حکیم بزرگ پاسخ داد: با کدام پشتوانۀ مردمی؟ فقط تنها کاری که هنوز ادامه دارد همان تهدید توخالی شلّیک هفتگی توپ هوایی است!

شرلی پرسید: آیا دشمن از این تهدید نترسید؟ و کار سدسازی را متوقّف نکرد؟

حکیم خندید و پاسخ داد: آنان خود می دانند ما توان جنگیدن و حمله به خاک آنان را نداریم!

شرلی پرسید: پس شلّیک هفتگی توپ هوایی پس از صد سال چه فایده ای  دارد؟

حکیم بزرگ پاسخ داد: پسرجان! این گونه تهدیدها فقط مصرف داخلی دارد!! آن سوی مرزها حتّی صدای شلّیک توپ را هم نمی شنوند! هنوز پس از گذشت سه نسل داریم وعدۀ نابودی دشمن و تخریب سد را به مردم خود می دهیم! ولی ما هر روز فقیرتر و آنان ثروتمندتر و مرفّه تر می شوند!

حالا برو دنبال کارت!!

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱/۰۲/۲۳
سید علیرضا شفیعی مطهر

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی