«فروریختن» و «برانگیختن»!فرگرد1840
هر پگاه نو با یک نگاه نو
«فروریختن» و «برانگیختن»!فرگرد1840
☘️🌺🍃🌸☘️🌺🍃🌸☘️🌺🍃🌸
در «فصل پاییز زندگی» و در «اصل برگریز فرسایندگی»،
«مرگ سرد» چون «برگ زرد»،
ما را «پاک می ریزد» و با «خاک می آمیزد»!
اگر امروز چون«برگ و بار فرومی ریزیم»،فردا در «بهار بپامی خیزیم»!
«مولانا» این «حکیم مانا»،در این «جمالِ جُمَل» و «غزالِ غزل»،
چه «زیبا می سراید» و «گویا می فرماید»:
به روز مرگ چو تابوت من روان باشد
گمان مبر که مرا درد این جهان باشد
برای من مگری و مگو دریغ دریغ
به دوغ دیو درافتی دریغ آن باشد
جنازهام چو ببینی مگو فراق فراق
مرا وصال و ملاقات آن زمان باشد
مرا به گور سپاری مگو وداع وداع
که گور پرده جمعیّت جنان باشد
فروشدن چو بدیدی برآمدن بنگر
غروب، شمس و قمر را چرا زیان باشد
تو را غروب نماید ولی شروق بود
لحد چو حبس نماید خلاص جان باشد
کدام دانه فرورفت در زمین که نرست؟
چرا به دانه انسانت این گمان باشد؟
کدام دلو فرورفت و پُر برون نامد؟
ز چاه یوسف جان را چرا فغان باشد؟
دهان چو بستی از این سوی آن طرف بگشا
که های هوی تو در جوِّ لامکان باشد
شفیعی مطهر
☘️🌺🍃🌸☘️🌺🍃🌸☘️🌺🍃🌸
جمال: زیبایی،خوبی،خوشگلی
جُمَل: همه و همگی،ج جمله