سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات سیدعلیرضا شفیعی مطهر

سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات سیدعلیرضا شفیعی مطهر

با جور و جمود و جهل باید جنگید
تا پاک شود جهان از این هرسه پلید
یا ریشه هر سه را بباید خشکاند
یا سرخ به خون خویش باید غلتید

بایگانی

مذهب هردمبیلی! قصّه های شهر هرت.قصّۀ 174

جمعه, ۳۰ دی ۱۴۰۱، ۰۷:۴۹ ق.ظ

مذهب هردمبیلی!

قصّه های شهر هرت.قصّۀ 174

شفیعی مطهر

روزی وزیر خزانه داری دربار هردمبیلی به محضر اعلی حضرت شرفیاب شد تا مسئلۀ

مهمّی را به شرف عرض ملوکانه برساند. پس از اذن دخول و کسب اجازۀ محرمانه

بودن موضوع گزارش، معلوم شد که کفگیر خزانه به تهِ دیگ خورده و سکّه ای در

خزانه نمانده تا صرف عیّاشی های شاهزادگان شود.

هردمبیل فوراً صدراعظم و شارل شرلی مستشار سیلگنایی را به حضور طلبید و

راهکار تامین مالی خواست.

پس از مدّتی کنگاش سرانجام به این نتیجه رسیدند که چون همۀ راه حل های

عوامفریبانۀ تامین مالی مرسوم دیگر نخ نما شده و باید راهی تازه جست،بنابراین

قرار شد این دفعه از باورهای مذهبی مردم مایه بگذارند.

بدین گونه شبی اعلام کردند که برهمن اعظم خواب نما شده که در خرابه ای نزدیک

کاخ سلطنتی، مدفن برهمن بزرگ پیشوای آنان قرار دارد. از فردای آن روز همۀ بوق

های تبلیغاتی به کار افتاد و چنان قشقرقّی بپاکردند که در مدّت کوتاهی گنبد و

بارگاهی در آن جا بناکردند.

از آن پس بیمارستان ها و درمانگاه ها خلوت شد و هر ساده دل و خرافاتی برای

درمان هر درد و بیماری اعم از کچلی،کوری،دل درد،ووو...سیل بیماران روانۀ این مرقد

مقدّس شدند و هر چه داشتند نذر مرقد مقدّس برهمن بزرگ می کردند.

پس از مدّتی در میانۀ صحن محلّی برای کبوتران ساختند. هر کبوترباز کبوتران خود را

وقف حرم می کرد و در ایام پر ترافیک زوار میلیون ها سکّه برای متولّیان حرم نثار می

کردند . در مکان های مختلف برای کبوتران گندم ریخته می شد . در هر مکان

قفسی هایی پر از کبوتر گذاشتند که زوار با پرداخت ده سکّه پرنده ای را خریده و

آزاد می کردند. اکثر زوار بیش از یکی دوتا و گاه تا صد کبوتر هم می خریدند . برخی

هم به تعداد فرزندان کبوتر آزاد می کردند . زوّار نادان نمی دانستند که این کبوتران

جَلدند و بجز حریم حرم جایی نمی روند .

گندم را در بسته های 200 گرمی به مبلغ پنج سکّه می فروختند .خادمانی هم دایم

در حال جارو کردن و جمع آوری گندم ها بودند . تا زوّار گندم روی زمین نبینند و هرچه

زودتر گندم خریداری کنند .

این تنها درآمد زایی کبوترانی است که تا به حال به فکر کسی خطور نمی کرده و

نمی کرد.

یکی دیگر از برنامه های عوامفریبانۀ هردمبیلیان دریافت صد سکّه بابت تکاندن غبار

فرش های حرم بر روی تابوت اموات شهر هرت بود که باعث آمرزش امواتشان گردد!

کاسبی بعدی مقدّس نماهای درباری هردمبیل، فروش گورهای طبقاتی حرم و صحن

و سایر زمین های اطراف به صاحبان اموات بود.

***********

روزی حکیم شهر هرت گذری داشت به این مرقد مقدّس! وقتی این فجایع را به نام

تدیّن و تقدُّس دید،آه از نهاد برکشید و روی به دوستانش کرد و گفت:

اشاعۀ این خرافات نشانۀ کم کاری ماست.اگر ما روشنگری کرده بودیم،امروز شاهد

این فجایع نبودیم.

یکی از شاگردان استاد حکیم با نقل رویدادی گفت:

استاد! این جا شهر هرت است! شهری که در هر گوشۀ تاریک آن باید شمع آگاهی

افروخت و پرچم بیداری افراخت!

مهم ترین درسی که می شود از تاریخ این مملکت گرفت،این است که مردم درسی

از تاریخ نمی گیرند.

روزی در جاده، پلیس شهر هرت جلوی ماشینی را می گیرد و می گوید:

شما از صبح تا حالا اوّلین نفری هستی که کمربندت را بسته ای، ۱۰۰سکّۀ زرّین

جایزه به شما تعلّق می گیرد ! با آن می خواهی چه کار کنی؟!

مرد می گوید: با آن می روم گواهی نامه می گیرم!

زنش می گوید : نه! جناب سروان، شوهرم هر وقت مواد مصرف می کند، پرت و پلا

زیاد می گوید!

بچه از عقب می گوید:‌

چی شد؟ ما را دستگیر کردند؟ من که گفتم ماشین دزدی، کار خوبی نیست؟!

صدایی از صندوق عقب می گوید: چی شد؟! از مرز رد شدیم؟!

دانلود رایگان کتاب ها و دیگر آثار این قلم در کانال گزین گویه های مطهر

https://t.me/nedayemotahar

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱/۱۰/۳۰
سید علیرضا شفیعی مطهر

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی