سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات سیدعلیرضا شفیعی مطهر

سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات سیدعلیرضا شفیعی مطهر

با جور و جمود و جهل باید جنگید
تا پاک شود جهان از این هرسه پلید
یا ریشه هر سه را بباید خشکاند
یا سرخ به خون خویش باید غلتید

بایگانی

۵۰ مطلب در شهریور ۱۳۹۵ ثبت شده است

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(385)  

 

هر « بن بست، سیاه تر »،« راه، کوتاه تر » 

 

Картинки по запросу

 

من  « دهان تنگ هر تونل » و « دهانه شبرنگ هر مشکل »  را  

« فریادگرِ این حقیقت » و  « پرده دَرِ این واقعیت » دیدم که

 همیشه در هر « بن بستی سیاه »،« راهی کوتاه » می توان یافت، 

حتی در دل « صخره سنگ ها » و با « گره ها و آژنگ ها ».

بنابراین « اراده های پولادین » و « عَرّاده های آهنین »

نه « شکست می شناسند» و نه از « بن بست می هراسند »!

 

#شفیعی_مطهر

----------------------

 شبرنگ : تاریک و تیره ،سیاه

آژنگ : چین و چروک،چین و شکن

عَرّاده : منجنیق ،یکی از آلات جنگی در قدیم که با آن سنگ پرتاب می کردند

 

شما را چشم در راهیم در کانال زیر:

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ شهریور ۹۵ ، ۰۵:۰۸
سید علیرضا شفیعی مطهر

 شما چقدر به چشمان خود اطمینان دارید؟ 

#شفیعی_مطهر

شما چقدر به چشمان خود اطمینان دارید؟ آیا آنچه را که چشمانتان می بیند، باور می کنید؟آیا از ترفندهایی که امروزه به وسیله فتوشاپ انجام می دهند ،چقدر آگاهی دارید؟البته دیدن با چشم(عین الیقین) مطمئن ترین طریق شناخت است.اما با این ترفندهای جدید این مطمئن ترین ابزار شناخت نیز مورد تردید قرار گرفته است. من نمی گویم این مطمئن ترین وسیله شناخت را هم از دست بدهید یا به آن بدگمان شوید . بلکه می خواهم این حقیقت را با شما مطرح کنم که  خیلی هم آنچه را که چشمتان می بیند ، باور نکنید . بلکه درصدی -هرچند اندک- احتمال خطا بدهید.

     می گویند : یکی از فلاسفه در کنار راننده خود نشسته بود .سر یک چهار راه وقتی چراغ راهنمایی سبز شد، راننده حرکت کرد.ولی راننده دیگری از سوی دیگر به علت تخلف با او تصادف کرد. پس از آمدن پلیس هر دو مدعی بودند که پس از سبز شدن چراغ حرکت کرده اند. شاهدی نیز جز این فیلسوف حضور نداشت. وقتی از او شهادت خواستند، بنا به مشرب فکری خود این گونه شهادت داد :

   " چشم های من چراغ را سبز می دیدند!!"

    اکنون برای آزمایش صحت یا خطای دید خود تصاویر زیر را ببینید و قبل خواندن زیرنویس آن تشخیص خود را بیان کنید . سپس تشخیص خود را با زیر نویس مقایسه کنید.

 

real or fake

به وسیله برنامه های کامپیوتری عکس ها را به صورتی می شود تغییر داد که شما

در واقعی بودن آن ها شک نکنید ..

در سال های گذشته عکس های زیادی از این قبیل متنشر شده

که بدون شک مدت زیادی باعث بحث و تبادل نظر بوده ..مثلا اخیرا صحبت از پیدا شدن

موجودی هست که بی شباهت به یکی از مجسمه های تخت جمشید نیست.

 


 

روزنامه ایران صفحه حوادث تاریخ ٢٠/۵/١٣٨٧ مرداد ماه

پیداشدن لاشه هیولاى دریایى در سواحل امریکا، پژوهشگران را متحیر کرده است. این حیوان، بدنى بدون مو و پوست چرمى با دندان هایى تیز و چیزى شبیه یک منقار دارد. کارشناسان درتلاشند تا این هیولاى دریایى را شناسایى کنند.


اهورا فره وشی: بسیارخوب! اگر باز هم ما کمی شکیبایی کنیم و با نگاهی عمیق به این موضوع بپردازیم ،خواهیم دید که در ٢۵٠٠ سال پیش ما نمونه ای از این هیولا را در تخت جمشید داشته ایم و مجسمه ای بزرگ از آن در تخت جمشید وجود دارد. از نظر شباهتی که بسیار شباهت به این موجود کشف شده دارد. هم از نظر منقار و هم از نظر دست های این موجود. آیا این موجود در ایران بوده

چرا در تخت جمشید چنین مجسمه ای وجود دارد؟

____________ _________ ______

 

 ولی خیلی از عکس هایی که طی

چندین سال گذشته دیدیم از واقعیت برخوردار نبوده و عده ای هم مانند نمونه بالا کاملا واقعی بوده اند .

 این ها نمونه هایی از این عکس ها هستند :

____________ _________ _________ ________

عنکبوت عراقی


واقعی

____________ ____

 

تسونامی در تایلند


ساختگی

____________ _________ __

 

نمایش نیروی هوایی امریکا


ساختگی

____________ _________ __

 

بزرگ ترین سگ دنیا


ساختگی

____________ _________ __

 

بزرگ ترین گربه جهان


واقعی

____________ ____

 

شکل  گرفتن ابرها به صورت دست خداوند


ساختگی

____________ _________ __

 

خواهرهای دوقلوی سیاه و سفید


واقعی

____________ ____

 

کشف اسکلت یک غول در خاور میانه


ساختگی

____________ _________ __

 

آهوی زال(سفید مو)


واقعی

____________ ____

 

پنهان شدن در داشبرد ماشین


واقعی

____________ ____

 

دورگه ای از انسان و حیوان


ساختگی

____________ _________ __

 

نقاشی کف خیابان


واقعی

____________ ____

 

لاشه پری دریایی


ساختگی

____________ _________ __

بزرگ ترین خرگوش دنیا


واقعی

____________ ____

 

حمله جوجه تیغی به سگ


واقعی

____________ ____

 

ماهی گیری جرج بوش در توفان و سیل


ساختگی

____________ _________ __

 

غروب آفتاب در قطب شمال


ساختگی

____________ _________ __

 

مار شکارچی(از داخل آب)


واقعی

____________ ____

 

توریستی بر بالای برج های دوقلو در 11 سپتامبر


ساختگی

____________ _________ __

 

معماری عجیب


واقعی

____________ ____

 

گربه غول پیکر


 

ساختگی

____________ _________ __

 

کفش عجیب و غریب


واقعی

____________ ____

 

حمله کوسه  به هلیکوپتر


ساختگی

____________ _________ __

 

تمساح غول پیکر


واقعی

____________ ____

 

آتش سوزی در جنگل


واقعی

____________ ____

 

پول های کشف شده از یه قاچاقچی


واقعی

____________ ____

 

توفان شن در عراق


واقعی

____________ ____

غبار فضایی به شکل چشم انسان


واقعی

____________ _________ __

 

جدیدترین چراغ راهنمایی برای سر چهارراه ها


واقعی

____________ ____

منبع :(fariba-روزنه)

 

 

شما را چشم در راهیم در کانال زیر:

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۹۵ ، ۱۲:۰۲
سید علیرضا شفیعی مطهر

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(384)  

 

« نگاه خردارزی  » و « راه اندیشه ورزی »!

 

 

 من این « حقیقت ناب » و این « واقعیت چون آفتاب » را 

در گستره ای به گستردگی « زندگی بشر » و در عرصه « نقد و نظر » 

و نیز در قلمروی به « درازای زمان » و « پهنای زمین » دیدم 

که بیشتر ملت ها را با بهره گیری از « تحریک احساسات » و « ترویج خرافات » 

می توان به « زیر سلطه » و « مهمیز سیطره » درآورد ؛ 

اما از « راه اندیشه ورزی » و با « نگاه خردارزی  »

نه می توان « رادمردی » را « رام » کرد و نه « آزادمردی » را « آرام ». 

 

#شفیعی_مطهر

--------------------------

خردارزی : ارزشمندشمردن عقل و خرد

 

شما را چشم در راهیم در کانال زیر:

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۹۵ ، ۰۷:۲۳
سید علیرضا شفیعی مطهر

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(383)  

 

  « آیه رحمت » یا « مایه زحمت »؟


 Картинки по запросу

 

من قلب محمد(ص) را « پرجمعیت ترین شهر دنیا » 

و « پُررحمت ترین نهر مصفّا » دیدم. 

در آن شهر سُفره ای گسترده بودند 

ُپر از « لُقمه های لُقمانی » و « جُرعه های جنانی »؛ 

سفره ای به گستره طول تاریخ زمان و عرض جغرافیای زمین.

بر سر آن سفره « بی رنگ » و عاری از « رنگ نیرنگ » 

همه انسان ها از هر « نژاد و رنگ » 

و با هر « فکر و فرهنگ » نشسته بودند 

و « لُقمه های مالامال رَافت » می خوردند 

و « جُرعه های زُلال رَحمت » می نوشیدند.  

اما دریغ و افسوس! « فَقیهان مُتحَجِّر» 

و « سَفیهان تاجر » دست به دست هم دادند

و برای جهان بشریت از این « آیه های رحمت » 

، « مایه های زحمت » ساختند! 

از آن پس غروب شد روزی که « وفا »،« سرمایه بقا » بود 

و « جفا » ، « مایه فنا »!

« عفّت » « زَر » بود و « غیرت » ، « زره »؛

اما « زَر » را با « زور » بردند و « زره » را با « تزویر »!

« شهامت » ، « شراری در دل » بود 

و « شجاعت » ، « شوری در سر ».

« شهامت » را « شناعت » شناختند و « شجاعت » را « جسارت »!

« شرار » را با « شرارت » خاموش کردند و « شور » را با « شَرّ »!

« نماز »ها با « خشوع و خشیت » بود و « راز و نیاز » ها  با « عطر عصمت »!

« خَشیَت » را به « خُشونت » کشیدند و « « عصمت » را به « عصیان »!

 « شرافت » ، « شناسنامه » بود و « شهادت »،« پایان نامه »!

اما گُلِ « شرافت » را با « هجومِ  شقاوت » پَرپَر کردند 

و غنچه « شهادت » را با « سموم شماتت »!

...و اما اکنون « غُل و بند » ، « گُل لبخند » را از ساقه لب ها « ربوده »

و عجوزه غم در غمخانه دل ها « غنوده » است.

تنها « راز شکوفایی بصارت » و « رمز رهایی از اسارت » 

« گذشت از جهالت » است و « بازگشت به اصالت ».

 

#شفیعی_مطهر

-----------------------

 جنان : بهشت،جمع جنّت

 

شما را چشم در راهیم در کانال زیر:

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۹۵ ، ۰۷:۵۶
سید علیرضا شفیعی مطهر

 وقتی دین باوری در چنبره خردستیزی اسیر می شود


 #شفیعی_مطهر


   دین، مهم ترین و نیرومندترین عامل رفاه و رستگاری بشر است؛ اما هنگامی که انسان از عقلانیت خدادادی خود فاصله می گیرد، همین عامل رشد و رشاد به سهمگین ترین عامل انحطاط و بدبختی تبدیل می شود. به دیگر سخن گرایش به دین هم اگر از روی تفکر، تعقل و اندیشمندی نباشد، به ضد خود بدل می شود.

 خبر زیر را بخوانید و بر شوربختی و شقاوت انسان خردستیز ، آن هم در قلب سرزمین توسعه و تمدن یعنی آمریکا بگریید:

بزرگ ترین خودکشی دسته جمعی تاریخ به فرمان یک رهبر مذهبی!


جیم جونز رهبر یک فرقه مذهبی است که با افکار پوچ و عقب افتاده خود جان مردم را به بازی گرفت. به طور کلی فرقه های مذهبی ایدئولوژیک همواره تلخ ترین صحنه ها را در تاریخ بشر ساخته اند و اکثر اوقات مایه ننگ تاریخ یک کشور بوده اند. 

   جیمز جونز مردی از ایالت ایندیانا با دادن وعده برابری «سیاه» و «سفید» عده ای از مردم را به دنبال خود کشید. 

دو دلیل زیر بیشترین تاثیر را در اعتماد مردم به حرف های وی داشته است:

1 - دهه شصت و اوایل هفتاد اوج نژادپرستی های امریکا بود .

2- مردم از توهمات و عواقب جنگ ویتنام خسته بودند. 

جونز هم مثل تمامی رهبران ایدئولوژیک در جهان در بی هویتی و سردرگمی مردم, خود را مطرح کرد و از خود هویت ساخت و به عبارت دیگر از اب گل آلود ماهی گرفت و خود را عنوان کرد.

   وعده سرزمین موعود را داد و با سخنرانی در کلیسای خودش (موسوم به معبد مردم) و همین طور در کالیفرنیا تعداد زیادی از مردم را دور خود جمع کرد و حتی در یکی از سخنرانی هایش چنین گفت: 

    "اگر وجود خدا را در من ببینید، اشکالی ندارد". 

   و از زاویه  دیگر می توان چنین دید که کشیش جونز ادعای خدایی می کرده.

در سخرانی های بعدی خود قدم های فراتری برداشت و عنوان کرد: 

امریکا دیگر جای ماندن ما نیست و ما باید به سرزمین موعودی مهاجرت کنیم که نه دغدغه  مالی داشته باشیم و نه از بمب اتمی بترسیم. 

و در نتیجه یک روز همه را به دور خود جمع کرد و فرمان هجرت داد, هجرت به عمق جنگل های گویانا (کشوری کوچک در امریکای جنوبی).

بلافاصله بعد رفتن به جنگل های گوانا, شهر رویاهای خود و یا همان سرزمین موعود را ساخت و نامش را "جونز تاون" گذاشت . و شروع به فرستادن تصاویر ویدیویی گرفته شده از این شهر به امریکا کرد تا مردم بیشتری را به سمت خود بکشد.

هنوز ده الی یازده ماه از ساخته شدن شهر نگذشته بود که گزارش هایی از "جونز تاون" به امریکا رسید که در آن نشان می داد کسانی که قصد خروج از شهر را دارند، علاوه بر این که اجازه این کار را دریافت نمی کنند ،بلکه شکنجه هم می شوند و در ادامه این گزارش ها بستگان کسانی که به گوانا رفته بودند، دست به دامن مقامات سیاسی امریکا شدند. بعد از این تقاضاهای دسته جمعی دولت امریکا یک سناتور به نام "رایان" به همراه تعدادی از خبرنگاران را به "جونز تاون" فرستاد.

بعد از ورود بی سر و صدای رایان و همراهانش به این شهر عده ا ی نزد رایان رفتند تا مقدمات فرارشان را فراهم کند. وقتی این خبر به گوش جونز رسید ، بلافاصله دستور قتل آن ها را داد (رایان, خبرنگاران و مراجعه کنندگان به سناتور). سی دقیقه بعد این کشته شدن ها، جونز، مردم را جمع کرد و این چنین گفت: 

  «اول کودکان و بعد خودتان سیانور بخورید تا با هم بمیریم». 

 یک الی دو ساعت بعد از شهر رویاهای جونز، 1900 جنازه باقی مانده بود.










 

 

شما را چشم در راهیم در کانال زیر:

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ شهریور ۹۵ ، ۱۰:۰۷
سید علیرضا شفیعی مطهر

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(382) 

 

نه « در امان »  و نه « با ایمان »!

Картинки по запросу

 

من دو کودک « ناهمگون » را دیدم از دو قشر « گوناگون »؛ 

یکی « مغرور از داشته ها »! 

و دیگری « رنجور از نداشته ها »! 

اما هیچ یک را خوشبخت ندیدم؛ 

زیرا تا هنگامی که در جامعه « گرسنه ای بی خانمان » 

و « برهنه ای سرگردان » باشد، 

  نه کسی « در امان » است و نه کسی « با ایمان »! 

 

#شفیعی_مطهر

 

شما را چشم در راهیم در کانال زیر:

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ شهریور ۹۵ ، ۰۵:۴۴
سید علیرضا شفیعی مطهر

عید قربان ، اوج عشق و عرفان

 

#شفیعی_مطهر

 

عید قربان نه یک روز ، که یک راز است . 

راز این روز ، «خود » دادن و «خدا »دیدن است .

آنان که زلال سپیده را در جام سحر می نوشند ، زمزمه خلوت یار را از زمزم ساغر می نیوشند .

با حبیب عارفانه راز می گویند و عاشقانه نیاز می جویند . 

بر آستان آفتاب و آستانه محراب ، سبد سبد ستاره شوق می بارند و سبو سبو باده عشق می گسارند. 

شام را با قیام به بام (بامداد) می رسانند و بام را با صیام ، به شام .

شام را با شعف می آغازند و بام را با هدف . 

به گاه ملال با دل رام و ضمیر آرام در پرنیان آرامش می آرامند و در هنگام اشتغال ،برای تلاش معاش می خرامند. 

شبانگاهان در چشمه سار مهتاب تن می شویند و از نهال نماز ، یاسمن نیاز می بویند .

در «میقات» اخلاص ، لباس وابستگی را از بر می کنند و «احرام» وارستگی را به بر می کنند . 

در زلال « زمزم » شوق وضو می سازند و در آذر آرزو می گدازند . 

اگر اعتکاف در «کعبه» حجاز را نمی توانند ، «طواف » کعبه راز را می دانند . 

کعبه حجاز را از سنگ وگل می دانند و کعبه راز را از جان و دل . 

آن کعبه ساخته ابراهیم خلیل است و این پرداخته رب جلیل . 

حاجیان ، خانه خدا را می طلبند و اینان خدای خانه را . 

آنان با ناز می روند و اینان با پرواز . 

 «مروه» معرفت را با «سعی» و همت از جفای جان می پیرایند و به «صفا»ی جانان می آرایند . 

از قصور خود ناخرسند اند و به «تقصیر» پای بند . 

این گونه اند که «سعی» شان مشکور است و «ذنب»شان مغفور . 

در وقوف ، واقف می شوند و در «عرفات» ، عارف . 

در «مشعر» ، شعور را تکریم می کنند و «شعائر» را تعظیم .

(ذلِکَ وَ مَن یُعظِّم شَعائرالله فَاِنّها مِن تَقوَی القُلوب –حجّ ،33)

در «منا»ی یار ، دل را از مونای اغیار می زدایند و به مینای دلدار می آرایند . 

از زاری و ذلت در برابر طاغوت ننگ دارند و بر اهریمنان زور و زر و تزویر سنگ می بارند . 

شیطان را رجیم می دانند و یزدان را ، رحیم .

در قربانگاه نیاز ، حرص و آز را سر می برند و کرکس نفس هوسباز را ، پر .

با قربانی این شاهین از غُربت زمین می رهند و به قُربت ربّ العالَمین می رسند . 

در عرصه ملکوت ، پر و بال می افشانند و در حریم لاهوت ، بال را هم وبال می دانند 

. طعم زندگی را از ملاحت فکر می گیرند و طعام را از حلاوت ذکر . 

با این ، عشق را در می یابند و با آن به سوی معشوق می شتابند . 

عروس فکرشان برخاسته از باور بکر است و آراسته به زیور ذکر . 

هستی را با نگاه نماز می نگرند و با قلم راز می نگارند . 

در نگاهشان نماز ، سرور سپیده است و نور دیده . 

با نماز می زایند و با نماز می زیند . 

با نماز جان می گیرند و با نماز می میرند .

"قُل اِنََّ صَلوتی وَ نُسُکی وَ مَحیایَ وَ مَماتی لِلّه رَبّ العالَمین " 

در نماز از غُربت دنیا می نالند و برای «قُربَه اِلَی الله »می بالند .

از نماز پر و بال می گیرند و شور و حال . 

این بال و حال ، پروانه خروج از فرش است و عروج بر عرش .

عشق آمد و شد چو خونم اندر رگ و پوست

تا کرد مرا تهی و پر کرد ز دوست

اجزای وجودم همگی دوست گرفت

نامی است ز من بر من و باقی همه اوست

مسلمان حج گزار که در «میقات» وارستگی ، لباس وابستگی را از تن کنده و دل را از عطر دلدار آکنده ، جان را در زلال عشق جانان شسته ، کعبه عشق را نه با پای گل ، که با بال دل« طواف» کرده ، با «سعی»خود از «صفا»ی جان به «مروه» جانان پر کشیده ، اینک در «منا»ی عرفان ، اسماعیل جان را «قربان » و «شیاطین»روزگار را «سنگباران» می کند .

حج ، آیینه تمام نمای اسلام است و لحظه لحظه آن دارای پیام است .

حج ، یافتن «آمال » است و روی برتافتن از «امیال».

هویت انسان چون«صفر»، هیچ و پوچ است . 

در حج ، خدای احد و واحد است که به این صفرها هویت می بخشد . 

«صفر»ها بدون «یک»، هیچ اند و با «یک=خدا»همه چیز .

حج ، کندن است و آکندن . 

کندن دِل از گِل و آکندن جان با زُلال جانان .

حج از انسان وابسته ، مسلمان وارسته می سازد .

حج ، زنجیرهای وابستگی را از پر و بال می گشاید و او را برای اوج گرفتن در آسمان پاکی ها می آراید .

در عرفات ، نهال عرفان به برگ و بار می نشیند و انسان را به تامُّل می نشاند .

در عرفات ، خون سبز عرفان در رگ های سرخ انسان سرود سپید ایمان می سراید .

حج گزار در محراب عبادت یار ، عبودیت قامت دلدار را قامت می بندد و قائمه حیات را به اقامه مناجات می پیوندد . 

در «منی» ، رشته وابستگی حج گزار به دنیا باریک تر و به خدا نزدیک تر می شود . 

در «مشعر»، شور و شعور را به هم می آمیزد و آبشاری از عشق و عرفان بر دشت دل فرو می ریزد . 

حج گزار در قربانگاه منی ، نه تنها گلوی حرص و آز ، که آرزوی نفس دغلباز را نیز می برد .   

عید فرخند قربان ، اوج عشق و عرفان بر شما و همه آزادگان جهان مبارک باد .

 

شما را چشم در راهیم در کانال زیر:

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ شهریور ۹۵ ، ۱۸:۰۵
سید علیرضا شفیعی مطهر

 

 

                                وضوی جان!

 

#شفیعی_مطهر

 

              در محضر دوست جز مُطهّر نروند

                با قلبِ سیاه و دامنِ تَر  نروند

                 باید تن و جان شست وضو یعنی این

                  با یک دل و با عشق دو دلبر نروند

 

                                             

شما را چشم در راهیم در کانال زیر:

 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

       

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ شهریور ۹۵ ، ۰۷:۵۴
سید علیرضا شفیعی مطهر

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(381) 


« صخره های کوه » مقهور « اراده های نستوه » 

 

 

   در نبرد سخت بین « اراده های پولادین » و « صخره های سنگین»

این اراده « انسان های استوار » و تصمیم « سختی ستیزان پایدار » است

که بر « صخره های سخت » و « تیرگی های بخت » چیره می شود.

« صخره های کوه » در برابر « اراده های نستوه » 

چون « موم »،« نرم » می شوند و چون « سَموم »، « گرم »!

این « انسان های ساده » و « ناتوان های بی اراده » اند

که « مقهور خواری ها » و « رنجور دشواری ها » می شوند.

 

#شفیعی_مطهر

----------------------- 

سَموم : باد گرم،باد زهرآگین،باد گرم و خفقان آور

 

این کانال تلگرامی چشم به راه نگاه پویشگر شماست:

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ شهریور ۹۵ ، ۰۴:۴۲
سید علیرضا شفیعی مطهر

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(380)  

 

« نخستین کار » و « بهترین ابتکار »! 

 

Картинки по запросу

 

من گردبادی « ویرانگر » را دیدم همراه با « غرّش تُندر » .

  « کارش توفندگی » بود و « کوله بارش ،روزمرّگی » ! 

این « توفان سیاه » با « طغیان تباه »،

« دار سرب و سراب » و « دیار قاب و نقاب » را در بر گرفته ، 

همه جوانه های جوانمردی را « می خَست »

و نهال های مهربانی را « درهم می شکست »؛ 

« مُل های محبّت » را بر « خاک می ریخت »

و « گُل های انسانیت » را با « خاشاک درمی آمیخت».  

« پایایی شب » و « دیرپایی تب »، 

« حال هر گونه پویایی را از هر پوینده »

و  « مجال هر گونه جویایی را از هر جوینده » گرفته،

 هر « پوینده را مایوس » و هر « جوینده را با رخوت مانوس » کرده است!

بنابراین در این « دار و دیار»،« نخستین کار » و « بهترین ابتکار »،

« زدودن غبار نومیدی » و « پالودن این پلیدی »

از « سیمای اذهان » و « تنگنای زمان » است. 

 

#شفیعی_مطهر

-----------------------------

دار : خانه،سرای،جایی که در آن سکونت کنند

دیار : خانه ها، مساکن، شهر، سرزمین (ج دار)

خَستن : زخمی کردن، مجروح کردن، آزردن

تُندر: رعد، غرّش ابر ،آسمان غرّش

پالودن : صاف کردن،پاک کردن،پاک کردن از آلودگی 

 

نگاهتان را چشم انتظاریم در کانال زیر:

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۹۵ ، ۰۸:۳۱
سید علیرضا شفیعی مطهر