سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات سیدعلیرضا شفیعی مطهر

سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات سیدعلیرضا شفیعی مطهر

با جور و جمود و جهل باید جنگید
تا پاک شود جهان از این هرسه پلید
یا ریشه هر سه را بباید خشکاند
یا سرخ به خون خویش باید غلتید

بایگانی

۲۸ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۷ ثبت شده است


هر پگاه نو با یک نگاه نو

 

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 929)

 

  «نیروی رویش» و «تکاپوی پویش»

 

بیاییم چون «جذرِ پویَنده» و «بذرِ رویَنده» باشیم،

که اگر ما را به جای «سریرِ افلاک»،به «زیرِ خاک» هم دفن کنند،

«دوباره بروییم» و «هماره ره بپوییم».

«نیروی رویش» و «تکاپوی پویش»،

باید در «ژرفای نهاد» و «زوایای استعداد» هر انسان باشد.

میرایی انسان، «روندی نهانی» و «فرایندی پنهانی» است ،

که نه از «بیرونِ جهان»،که از «درونِ جان» آغاز می شود.

کسی «هماره پگاهِ پایایی را می شاید»،

که «همواره راهِ پویایی را بپیماید».

اگر عاقلانه به سوی «ارزندگی نشتابیم»،

عارفانه «جاودانگی را درنمی یابیم».

در غیر این صورت در این «خزانِ بیهودگی» و «زمستانِ آلودگی»،

 «چون برگ می پوسیم» و «لبِ مرگ را می بوسیم»!

 

#شفیعی_مطهر

---------------------------

جذر: بیخ، ریشه، اصل

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۷:۱۳
سید علیرضا شفیعی مطهر


رسالت معلم در تربیت نسل فردا -قسمت چهارم

 

#شفیعی_مطهر 

 

اهمیت تربیت در دوران جوانی 

اجازه دهید برای تغییر ذائقه هم که شده بحثم را با تمثیلی شیرین از گنجینه نوشین ادب پارسی پی بگیرم .

روزی شیری ، گرگی و روباهی به شکار رفتند . آن ها گاوی و گوسفندی و خرگوشی شکار کردند . شیر از گرگ خواست که کار تقسیم را بر عهده گیرد . گرگ بر حسب بزرگی صید و صیّاد ، گاو را سهمیه شیر ، گوسفند را برای خود و خرگوش را سهم روباه تعیین کرد . شیر مغرور و دیکتاتور خشمگین شده ، به گرگ حمله کرد و او را درید و جسدش را در گوشه ای انداخت . آن گاه از روباه خواست تا لاشه ها را تقسیم کند . روباه ( که فهمیده بود توانایی حق گویی و اجرای عدالت را ندارد ، ریاکارانه و منافقانه) گفت :

گاو مخصوص ناهار سلطان ، گوسفند ویژه شام سلطان و خرگوش برای صبحانه سلطان باشد . 

شیر مغرورانه پوزخندی زد و ضمن تحسین روباه از او پرسید : 

این گونه تقسیم کردن را از که آموختی؟ 

روباه ضمن اشاره به جسد پاره پاره گرگ گفت : از او !!

  نمی دانم عزیزان به یاد دارند چند سال پیش آقای کیارستمی فیلمی ساخته بودند به نام " مشق شب" . در این فیلم کودکان نسبت به رفتار پدر و مادر و سایر مسائل از جمله مشق و تکلیف شب اظهار نظر می کردند . زیرکی کودکان در پاسخ دادن مقبول نما و دیگرپسندانه بسیار مشهود بود . در صحنه ای از این فیلم از کودکی سوال شد : 

آیا مشق شب را بیشتر دوست داری یا کارتون را ؟ 

کودک که احساس می کرد باید مصاحبه گر ( معلم یا بزرگسال) را خشنود سازد ، می کوشید پاسخی دهد که مورد پسند او باشد . (یعنی با ریا و تظاهر) گفت: مشق شب را بیشتر دوست دارم !  

و مصاحبه گر هم او را تشویق می کرد.( یعنی او را تحسین می کرد که آفرین ! خوب بلدی تظاهر کنی!) در واقع ریا و دروغ را به او یاد می دهیم و او را تشویق می کنیم که خودش نباشد ، بلکه مثل ما بیندیشد و خودش را مخفی کند .

از این رو محصول چنین تربیتی منجر بدان می شود که هنگامی که می خواهید لزوم اطاعت را به کودکان بقبولانید ، بی آن که متوجه باشید، به دلایلی که برای متقاعد ساختن آن ها می آورید ، زور ، چاپلوسی ، وعده و وعید را اضافه می کنید . در نتیجه کودکان وانمود می کنند که با دلایل شما متقاعد شده اند و به محض آن که شما متوجه اطاعت یا نافرمانی کودکان می شوید ، به خوبی می فهمند که فرمانبرداری برای آن ها مفید و سرکشی مضر است . 

  در اینجا سخنم را با بحثی کوتاه درباره ارزش و اهمیت تربیت در دوران جوانی به پایان می برم.

امام موسی کاظم(ع) در این باره می فرمایند:

 “ من تعلم فی شبابه کان بمنزله الرسم فی الحجر ، و من تعلم و هو کبیر کان بمنزله الکتاب علی وجه الماء.”

(بحارالانوار، ج 1، ص 222)

    امام کاظم (ع) فرمود :  کسی که در جوانی دانش بیاموزد، مانند نوشته ای بر سنگ در ذهن او ثابت می ماند و کسی که در سن پیری چیزی را یاد بگیرد، دانش او مانند نوشته روی آب بی ثبات است.

 

ادامه  دارد....

 

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۶:۵۷
سید علیرضا شفیعی مطهر


هر پگاه نو با یک نگاه نو

 

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 928)

 

«خودارزی» و «خردورزی» 

 

وقتی «بدون اراده» از مادر «زاده» می شویم،

 «ما می گرییم»،ولی «همه می خندند».

بیاییم «زندگی را با مدیریّت» و «ارزندگی را با عقلانیّت»، 

چُنان «سامان» و «سازمان» دهیم،

که به گاهِ «ریزشِ برگ» و «یورشِ مرگ»، 

«ما شادمانه بخندیم» و «همه اندوهگنانه بگریند»!

انسانی به «سپهر می ارزد»،که به همه «مهر می ورزد».

ارزش هر انسان به اندازه «خدمتی شایسته» است که با «معرفتی بایسته»

نسبت به همه «انسان ها» در همه «زمین ها و زمان ها» عرضه می کند. 

«خَیرُالنّاسِ اَنفَعُهُم لِلنّاسِ»(پیامبر اکرم«ص»)

بیاییم چون «مهرِ فروزان» بر سینه «سپهرِ دوران»،

سخاوتمندانه «بدرخشیم» و به جهان بشری «نور و نوا بخشیم»

و بدین گونه در «پهنای زمین» و در «درازای زمان»، 

تا «بی کرانه بشاییم» و «جاودانه بپاییم» ! 

 «رارِ ماناییِ نام» و «رمزِ پایاییِ فرنام»،

در «خودارزی» و «خردورزی» است.

 

#شفیعی_مطهر

-----------------------------------

خودارزی: خودارزشمندی،احساس کرامت نفس

نوا: سر و سامان، اسباب معاش، رونق و نیکویی حال

بشاییم: شایسته باشیم،سزاوار و لایق باشیم

فرنام: عنوان،لقب

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۵:۵۹
سید علیرضا شفیعی مطهر


رسالت معلم در تربیت نسل فردا /3

 

#شفیعی_مطهر

 

حافظ نیز این نغمه را چنین می سراید :

سال ها دل طلب جام جم از ما می کرد 

وانچه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد

گوهری کز صدف کون و مکان بیرون بود 

طلب از گمشدگان لب دریا می کرد

بیدلی در همه اوقات خدا با او بود 

او نمی دیدش و از دور خدایا می کرد

دستمایه ما از این بحث این است که از نظر اسلام و عموم اندیشمندان انسان شناس ، انسان موجودی است به لحاظ سرشتی فعال و به لحاظ اخلاقی خوب و پاک . آدمی آزاد و مختار آفریده شده است و در جهان هستی ، خود را به فعل در می آورد . حتی خدا هم او را در انتخاب عقیده آزاد گذاشته و اندیشه ای را به او تحمیل نکرده است : 

لا اِکراهَ فِی الدّینِ قَد تَبََّیَنَ الرُّشدُ مِنَ الغَیّ...(بقره)

فَاَلهَمها فُجورَها وَ تَقویها قَد اَفلَحَ مَن زَکّیها وَ قد خابَ مَن دَسّیها .

اصیل ترین و مطمئن ترین معلم و مربی بشر ، درون مایه های خود اوست .زیرا قوانین جاودانگی ، حیات طیّبه و جوهره الهی در طبیعت بشر به ودیعه نهاده شده است و بر اثر رجعت به این منبع است که می توان به تربیت صحیح دست یافت .

 روزی عارف بزرگ " خواجه عبدالله انصاری" به همراه یکی از مریدان خویش از جاده ای گذر می کرد . مریدی به رسم ادب پشت سر خواجه در حرکت بود که خواجه خطاب به وی گفت : 

ای پسر ! پشت سر من راه مرو ! 

مرید پیش خود گفت : خطا کردم ! شاید خواجه را میل سخن گفتن با من باشد . پس به سمت راست خواجه شتافت و از این سوی به راه افتاد . لحظه ای بعد خواجه گفت :

 ای پسر ! از سمت راست من راه مرو . 

مرید با خود گفت : خطا کردم . چه سمت راست بزرگان جایگاه مریدان ارشد است . پس از سمت چپ خواجه قدم در راه نهاد . لختی گذشت و خواجه گفت :

ای پسر ! از سمت چپ من راه مرو .

مرید بر خود نهیب زد : باز هم خطا کردم . چه من باید پیشاپیش خواجه بروم تا هم راه را بر او باز کنم و هم مانع تابش اشعه خورشید بر رخسارش گردم .  و سپس چنین کرد . اما اندکی بعد خواجه برای مرتبه چهارم او را به خود خواند و گفت :

ای پسر ! پیشاپیش من راه مرو .

مرید حیران از این که چه کند ، به خواجه گفت : نه پشت سر شما ، نه سمت راست و چپ و نه پیشاپیش ، پس از کدام سمت حرکت کنم ؟

خواجه گفت : ای پسر ! راه خویش دریاب و از آن سوی برو ! 

( رسائل خواجه عبدالله انصاری)

خواجه عبدالله با این رهنمود ، مرید مقلّد خود را به  کار خلّاق و ابتکار و اشتیاق فرا می خواند .

تربیت به یک معنی نوعی تغییر طبیعت آدمی است و به معنای دیگر تبعیت از طبیعت در معنای وسیع آن است . میان آدم طبیعی که در حالت طبیعی به سر می برد و انسان طبیعی که به صورت اجتماعی زندگی می کند ، تفاوت بسیار است .یکی ساخته و پرداخته " طبیعت " است و دیگری ساخته و پرداخته " اجتماع " است . هدف آموزش و پرورش تجدید ساختمان طبیعت آدمی است . اما این تجدید بنا باید بر طبق قوانین طبیعت و با تکیه بر قابلیت های فطری فرد انجام پذیرد . تربیت هر کس باید مبتنی بر درون مایه های نامتعیّن و نا همتای خویش صورت گیرد .

هر کسی را سیرتی بنهاده ایم     

   هر کسی را اصطلاحی داده ایم   

(مولوی)

هرگاه  آدمی را به جای این که برای خودش تربیت کنند ، او را برای " دیگران " پرورش دهند و هر گاه آدمی را به جای این که بر اساس طرحی که در درون دارد ، از برون طرح ریزی کنند ، مرز میان " تربیت طبیعی" و " تربیت عاریه ای" متمایز می گردد. هر گاه آدمی را بدون انتخاب ، میل ، اراده و هوشیاری ، او را با عادات شرطی شده ، تقویت های دگرانگیخته ، اهداف دگرساخته و کشش های دگرکشاننده ، راهی برنامه ها و اهداف تربیتی بنمایند ، مرز میان " تربیت طبیعی" و " تربیت تصنعی" آغاز می گردد .

هر گاه به جای کاربرد " روش های طبیعی " ، " حالات طبیعی" ، " نقش های طبیعی" ، رفتارها ، تجربه ها ، برخوردها ، الگوها و " آموزش های طبیعی" ، از روش ها و رفتارهای قالبی و کلیشه ای استفاده کنیم ، آن گاه مرز میان تربیت طبیعی و تربیت کلیشه ای مشخص تر می گردد .

هر گاه  "تبلیغات بیرونی " بر " ترغیب های درونی " غلبه یافت ، 

هرگاه " طرح های بیرونی " بر " طرح های درونی " تسلّط یافت ، 

هرگاه " مشوّق های بیرونی " بر " خودانگیختگی های درونی" چیره شد ، 

هر گاه " توبیخ های بیرونی " بر " احساس گناه درونی " برتری یافت ،

هرگاه تراکم اطلاعات و آگاهی های بیرونی ، معرفت و بصیرت درونی را پوشش داد 

، هرگاه آموزش های بیرونی بر فهم درونی سایه افکند ، 

هرگاه " دینی کردن " بر " دینی شدن " سبقت گرفت ، 

واگذاری نقش به جای نقش پذیری نشست ، 

" یاد دادن " جایگزین " یادگیری " شد و " تربیت کردن " مانع " تربیت شدن " گشت ، 

آن گاه است که فاصله مرز میان تربیت درونی(طبیعی) و تربیت برونی(تصنّعی) پر رنگ تر و عمیق تر می گردد . 

(تربیت طبیعی در مقابل تربیت عاریه ای ، دکتر عبدالعظیم کریمی)  

ادامه دارد...

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۹:۰۵
سید علیرضا شفیعی مطهر

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

 

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 927)

 

«مهر و آفرین» یا «نفرت و نفرین»؟!

 

    «هنرِ دوست داشتن» و همه را «نیک انگاشتن»،

نه تنها در دوست داشتنِ «دوستانِ صمیمی» و «یارانِ قدیمی» است،

بل که در مهرورزیدن نسبت به «مخالفانِ خویش» و «دشمنانِ بداندیش» است . 

عشق، یعنی افشاندنِ بذرِ «مهر و آفرین» در سرزمینِ «نفرت و نفرین». 

عشق یعنی به آتش کشیدن «جنگلِ دل» برای برافروختن «شمعِ یک محفل».  

خورشید،«چشمه نور» است و «سرچشمه نار»،

نمی تواند که در«نار نسوزد» و «نور نیفروزد»!

انسان های بزرگ نیز نمی توانند ««نیَرزَند» و «مِهر نَوَرزَند».

انسان های «آزاده و هوشیار» و «بزرگ و بزرگوار» را 

گویی از «گِلِ ایثار»آفریده اند و «دلِ همیشه بهار» دارند

«پیامِ رفتاری» و «کلامِ گفتاری» اینان به بشریّت این است:

«دریادلی» را از «دلِ دریا» «بجوی» نه از دلِ «جوی»!

 

#شفیعی_مطهر

------------------------------------

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۶:۰۸
سید علیرضا شفیعی مطهر

 رسالت معلم در تربیت نسل فردا /2

#شفیعی_مطهر

عزیزان من !

راز نهفته و درد نگفته این مطالب عنایت بیشتر شما را می طلبد . در اینجا من از همه شما خواهش می کنم از وجدان خود سوال کنیم : 

ما به عنوان پدر ، مادر و معلم و استاد آیا تا کنون نکوشیده ایم تا تندیس ایده آل و الگوی مثالی و اسوه خیالی تربیتی خود را بر فرزندان و شاگردان و دانشجویان خود تحمیل و تطبیق کنیم ؟ 

آیا اجازه داده ایم تا کودکان ، نوجوانان ، جوانان و یا حتی دوستان و آشنایان ما ، هویت و شخصیت حقیقی و واقعی خود را بدون ریا و تظاهر بنمایانند ؟ 

آیا انصافاً ما از ارائه تصویر شفاف و روشن هویت و شخصیت افراد و احتمالاً نازیبا ، ولی واقعی خوشمان می آید ؟ یا از تصویر ریاکارانه و تعارف آمیز و زیبا ، اما غیر واقعی و دروغ ؟!

ژان پیاژه می گوید : " هر گونه اقدامی که تفکر کودک را از مسیر طبیعی اش منحرف سازد ، پاسخ کودک را به تصنع و تظاهر تبدیل می کند .

شاعری می سراید که :

ای خسته درون تو نهالی است       

  کز هستی آن تو را کمالی است

ای سایه نشین هر درختی          

  بنشین به کنار خویش لختی

استاد مطهری بر این باور است که : معلم باید اندیشیدن را بیاموزد ، نه اندیشه را .

بنابراین القای اندیشه بدون تحریک انگیزه ، کودک را به اتخاذ یکی از دو مواضع زیر ناگزیر می کند :   

۱ - جبهه گیری می کند و با همه القاکنندگان می ستیزد و گستاخ و لجباز می شود .

۲ - در صورت عدم توانایی ، به ریا کاری و تظاهر توسل جسته ، ظاهراً تسلیم و مطیع می شود ، اما می آموزد که باید منافقانه دارای دو چهره متضاد آشکار و نهان باشد . این روش در مورد بزرگسالان نیز صدق می کند .    

 سعدی می گوید :

دلایل قوی باید و معنوی       

  نه رگ های گردن به حجت قوی

تا انگیزه و عطش درونی برای فهم حقیقت نباشد ، القای تحمیلی آن نتیجه معکوس می دهد .

آب کم جو تشنگی آور به دست        

   تا بجوشد آبت از بالا و پست

استاد محمد تقی جعفری معتقد است :

وظیفه اساسی تعلیم و تربیت در حیات معقول این است که از راه آگاهی صحیح از وضع روانی انسان های مورد تعلیم و تربیت ، هر حقیقتی شایسته که برای فراگیری القا می شود ، باید به گونه ای باشد که متعلّم یا متربّی آن حقیقت را جزو پدیده های ذات خویش احساس کند . اگر غیر از این باشد و حقایق مطرح شده بیرون از ذات او باشد (عاریه ای) تدریجاً آن را سرکوب کرده و مانند لوحه ناخودآگاه و بی اختیاری خواهد بود که هر لحظه یک قلم بیگانه خطی یا شکلی روی آن بکشد .(حیات معقول)

امانوئل کانت می گوید: هرگونه برنامه تربیتی که با طبیعت و ذات کودک همخوانی نداشته باشد ، منجر به شکست است . (تعلیم و تربیت)

دکارت نیز بر این باور است که : شکی نیست که آنچه طبیعت به من می آموزد ، حقیقتی را در بر دارد .

ژان ژاک روسو بر این باور تاکید می کند که : اگر آدمی طبیعتاً خوب است ، مادام که چیزی از خارج وی را به فساد نکشانده است ، همچنان خوب باقی می ماند .

جالب تر از نظر روسو، نظر صائب و استوار اسلام در این باره است . پیامبر اکرم (ص) فرمایش معروف و جالبی در باره فطرت نیکوی انسان دارند :

کل مولود یولد علی الفطره فابواه یهودانه او ینصرانه او یمجسانه .

هر نوزادی بر فطرت توحید خود متولد می شود . این پدران و مادران ( بزرگسالان ، عوامل خارجی) هستند که این ها را تغییر می دهند و او را به گرایش های دیگر می کشانند .

امام علی (ع) می فرمایند :

خداوند پیامبران خود را برانگیخت و پیاپی بین مردم فزستاد تا بشر را به ادای پیمان فطرت وادارند و نعمت های فراموش شده خدا را یادآوری کنند و با فعالیت های تبلیغی خود نیروهای نهفته و استعدادهای پنهان مردم را برانگیخته و به کار اندازند . (نهج البلاغه)

عارف رومی مولوی را نیز در این باب سخنی است نغز و شیرین :

هزار سخن بگوی تا از درون مصدّقی نباشد ، سود ندارد . همچنان که درختی را تا ریشه اش در خاک نباشد ، اگر هزار سیلاب بر او ریزی ، سود ندارد . آنجا باید ریشه ای باشد تا آب مدد او شود . و اگر همه عالم را نور گیرد ، تا در چشم نوری نباشد ، هرگز نور را نبیند . اکنون اصل ، آن قابلیت است که در نفس است . 

(فیه ما فیه ، ص ۲۶)

علی (ع) تعبیری عمیق تر و رساتر و گویاتر برای تبیین این موضوع دارند :

العقل عقلان ، مطبوع و مسموع ، و لا تنفع المسموع ما لم یکن المطبوع ، کما لا ینفع نور الشمس و نور العین ممنوع .

(عین الیقین ، فیض کاشانی ، ص۲۴۳)

ایشان در حکمت ۳۰۴ نهج البلاغه پا را از این فراتر نهاده می فرمایند:

عبادت را هم نباید بر روح و روان تحمیل کرد ، بلکه باید به اصطلاح مراقب بود با نرمی و با نرمش عبادت را بر روح وارد کرد .

در جستن جام جم جهان پیمودم        

  روزی ننشستم و شبی نغنودم

ز استاد چو وصف جام جم بشنودم        

  خود جام جهان نمای جم من بودم

حافظ نیز این نغمه را چنین می سراید :

سال ها دل طلب جام جم از ما می کرد 

وانچه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد

گوهری کز صدف کون و مکان بیرون بود 

طلب از گمشدگان لب دریا می کرد

بیدلی در همه اوقات خدا با او بود 

او نمی دیدش و از دور خدایا می کرد 

...ادامه دارد ...

 

برای مطالعه دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید : @amotahar

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۰:۳۶
سید علیرضا شفیعی مطهر

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

 

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 926)

 

«زندانیِ حاد» یا «قُربانیِ بیداد»؟!

 


   زندان، نه جایی است برای «رنجه» و «شکنجه» ؛

بلکه درمانگاهی است برای «برخورداری از درمانِ بیمار» و «بیداری وجدانِ بزهکار».

زندان ،«ایستگاهِ هشیاری» و «آموزشگاهِ بیداری» است،

برای انسان هایی است که «هویّت باخته»اند و «شخصیّت ناشناخته».

زندان،نه «آزمونِ اِرعابی»،که «کانون بازیابی» است، 

برای افرادی که «فطرتِ انسانی» و «طینتِ آسمانی» خود را گُم کرده اند!

«روحِ رنجیده» و «روانِ تکیده» زندانی

نه «بایسته نفرت و نفرین»،که «شایسته محبّت و تسکین» است. 

«زندانیِ حاد»،«قربانیِ بیداد» است.

این «جوامعِ بیمار» و «فجایعِ غمبار» اند،

که از «شهروندان سبزکیش» و «رادمندانِ نیک اندیش»،

«کرامتِ انسانی» و «سلامتِ نفسانی» را

«بی رحمانه می رُبایند» و آن را «ناعادلانه می آلایند».

پس هر «زندانی» احتمالاً یک «قربانی» است،

بنابراین «پیش از مجازات» و «بیش از مکافات»،

به «محبّتِ رحمانی» و «تربیتِ انسانی» نیازمند است. 

 یک «جامعه عدالت پرور» با «حکومتی دادگر»،

حتّی از «شهروندانِ کور»،«ورجاوندانِ فکور» می سازد!

 بروندادِ زندان ها باید «فطرت های فرهیخته» باشد و «طینت های برانگیخته»،

نه «بیعارانِ خودفروخته» و «بزهکارانِ کارآموخته»!

 

#شفیعی_مطهر

--------------------------------

 حادّ: تند و تیز،بیماری مقابل مزمن 

رنجه : آزرده،رنجیده،دلتنگ،دل آزرده

اِرعاب: ترساندن،(واژه عربی است،ولی در عربی نیامده.تنها در فارسی به کار می رود)

تکیده: لاغر،باریک،ضعیف 

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۶:۵۳
سید علیرضا شفیعی مطهر

 هر پگاه نو با یک نگاه نو

 

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 598

 

«آزمونِ انتظار» یا «قانونِ بهار» 

 

               ویژه نیمه شعبان 

من چون «مکتب انتظار» و «مذهب ایثار» را دیدم ، دانستم:

با جور و جمود و جـــهل باید جنگید
تاپاک شودجهان از این هرسه پلید
یا ریشه هر سه را بباید خشـــکاند
یا سرخ به خون خویــش باید غلتید  

 

من در «قاب انتظار»، «سیمای زیبای عشق و امیدِ بهار» را دیدم و فهمیدم:

بنیان کاخ هستــــــی انســــان پاکــــزاد          

  بر عدل و عقل و علم بنا می توان نهاد

 با این سه«عین»بکن ریشه سه«جیم»

جور و جمود و جهل سه عفــریت بدنهاد  

 

من در «قاموس انتظار ظهور»، «صد اقیانوس سرشار نور» را دیدم و آگاه شدم که:

من قطره ام اما به سر سودای اقــــیانوس دارم

من واژه ام اما به دل صد دفــــتر قامــــوس دارم

در عرصه اندیشه می رزمم سلاحم کِلک و کاغذ

در ظلمت جور و جمود و جهل یک فــــانوس دارم 

 

من «منتظر ظهور» و «چشم به راه نور» را دیدم 

که چونان شمع «می سوخت» ، اما هماره و همیشه «نور می افروخت» . 

مشتاقانه به او گفتم:

بسوز امروز ای قُقنوس مظلوم

که از سوز تو عــدل و داد خیزد

به فـــــردا از دل خاکــــستر تو

هــــزاران خوشـــه فریاد خیزد 

 

 من «آزمونِ انتظار» را «قانونِ بهار» دیدم و یقین کردم که:

حتی اگر «حجمِ عظیمِ ظُلمت» و «هَجمه حجیم ضلالت» 

در «تمام طول شب»،حتی «به نام مقبول مذهب» 

از هر «حنجره باریک» و «پنجره تاریک» فریاد برآورد: مرگ بر آفتاب!!  ...

اما آفتاب طلوع خواهد کرد به «گاهِ خویش» و از «بارگاهِ خویش»!

سحر گه هر مناره داد می زد

طلــــوع نور را فـــــریاد می زد

همین فریاد را شــــمع دل من

همه شب بر سر بیداد می زد

فرخنده زادروز «مُنجی حق باوران» و «رهبر ستم ستیزان» تاریخ 

بر همه «انسان های امیدوار» و «منتظران بهار» مبارک باد! 

 

#شفیعی_مطهر

---------------------------------

کِلک: نی،قلم نی،قلم

قُقنوس: مرغی افسانه ای که در پایان عمر هزارساله خود در هیزم افروخته خود می سوزد و فرزندش از خاکستر او برمی خیزد

هَجمه: هجوم،حمله

حجیم: دارای حجم،بزرگ حجم،ستبر،ضخیم

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۵:۵۳
سید علیرضا شفیعی مطهر


 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

 

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 925)

 

  بوسه؛«شورِ شوق» و «سرورِ ذوق»!


 

    بوسه «ژرف ترین بیانِ احساس» و «شگرف ترین زبانِ سپاس» است.   

عشق و عاطفه چون «فوجی جوشان» و «موجی خروشان» ، 

از «دریای جان» به سوی «سیمای جانان» روی می آورد

و همه«بود» و «وجودِ» عاشق را 

با «کمالِ طلب» بر «زلالِ لب» می نشانَد.

بوسه ،«شراره ای از شَرَر» و «نظاره ای از نَظَر» است،

که از «خرمنِ آتشِ خُفته» و «گُلخَنِ عطشِ نهُفته» زبانه می کشد ، 

و «لبِ دلدار» را با داغی «تبِ یار» می گدازد!

بوسه،«شورِ شوق» و «سرورِ ذوق» است،

که همه «التهابِ جان» را به «جنابِ جانان»می بخشد.

بوسه،«حرارتِ آغوش» و «اشارتِ خاموش» را 

در «کوره لب ها» و  در «تنوره شب ها»می گدازد.

«بوسه مادرِ خرسند» بر «گونه فرزندِ دلبند» ،

نه «کِرِشمه خیال»،که «چشمه زلال» است.

از «چَشم این چشمه» و «کَشِ این کِرِشمه» ،

«زلالِ مهر می جوشد» و «خالِ چهر را می نوشد».

بوسه،گاه «آژوی مقدَّس» است و گاه از «روی هَوَس» است.

مباد که این «آژوی مقدَّس» بر «دستانِ هر کس و ناکس» بنشیند.

بوسه،وسیله «نیل به درگاهِ قُدّوسی» است،

نه «میل به بارگاهِ دستبوسی»!

 

#شفیعی_مطهر

----------------------------

شراره: جرقّه،ریزه آتش که به هوا بپرد

شَرَر: جرقه ها

نظاره: نگریستن،نظرکردن

گُلخَن: آتشخانه،تون،آتشخانه حمام

جناب: آستانه،درگاه

کَش: بغل،سینه،تهیگاه

کِرِشمه: ناز،غمزه،اشاره با چشم و ابرو

آژو: کوشش،همت و غیرت(واژه اوستایی) 

نَیل: رسیدن به مطلوب، به دست آوردن مطلوب،رسیدن به مراد و مقصود

قُدّوس: پاک و منزّه از هر عیب و نقص،یکی از نام های باری تعالی

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۶:۴۳
سید علیرضا شفیعی مطهر

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

 

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 924)

 

«فُرصت ها» و «نُصرت ها»!

 


ارزشِ وجودیِ «تحویلِ سال»، ایجادِ «تحوُّل در حال» است.

 با تحویل سال نو «دفتری سپید» و کتابی «انباشته از امید»،

با ۳۶۵ «برگِ نِهِشته» و «گلبرگِ نانِوشته»پیش روی هر انسان است، 

که او «هر روز و همیشه» باید با «قلمِ اندیشه»، 

برگی از آن را «رَستاد بنگارد» و به دستِ «باد بسپارد».  

از عمر بشر «لحظه ای کوتاه» و «لمحه ای بیگاه» نمی گذرد،

مگر این که با خود «فُرصتی زرّین» و «نُصرتی بی جایگزین»را می بَرَد.

«تختِ زمین،بستر» است و «درختِ زمان،بارور»،

این درخت هر «لحظه ای میوه ای» دارد و هر «لَمحه ای، نیوه ای»،

«میوه ها را باید چید» و «نیوه ها را باید شنید». 

 «آنی درنگ»،«خُسرانی شرنگ» به دنبال دارد.

باید «فُرصت ها را غنیمت شمُرد»

و «نُصرت ها را بابصیرت بُرد»!

 

#شفیعی_مطهر

 --------------------------------- 

نُصرت:یاری کردن،یاری،پیروزی

نِهِشتن: نهادن،گذاشتن،نصب کردن، رسوب دادن

رَستاد: راستاد،وظیفه،مستمرّی،راتب،جیره

نیوه: خروش،ناله،گریه،نوحه

لَمحه: یک بار نگریستن،چشم به زدن

شَرَنگ:سم،زهر،هر چیز تلخ،حنظل

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۵:۲۳
سید علیرضا شفیعی مطهر