سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات سیدعلیرضا شفیعی مطهر

سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات سیدعلیرضا شفیعی مطهر

با جور و جمود و جهل باید جنگید
تا پاک شود جهان از این هرسه پلید
یا ریشه هر سه را بباید خشکاند
یا سرخ به خون خویش باید غلتید

بایگانی

۳۱ مطلب در فروردين ۱۳۹۹ ثبت شده است

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد ویژۀ نیمۀ شعبان)   

 

«قانونِ انسانی» یا «افیونِ شیطانی»؟!

 

من «آیینی مرسوم تر از سلام» و «دینی مظلوم تر از اسلام» ندیدم! 

دینی که آمده بود تا از هر «زاده»،یک «آزاده» بسازد

و از «سرنوشت زمین»،«بهشت برین»!

ولی در «درازای زمان» و در «پهنای زمین»،

چه خودکامگانی با «تیغ آخته» بر «ستیغ آن تاخته»،

و این «لباس کرامت» را به «تلبیس لئامت» آلودند .

 خلفایی «خودکامه» با «عمّامه»

و شاهانی با «تاج»،«تاراج» کردند !

راهِبانی با «ریشِ ریایی»،«ریشۀ شکوفایی» را زدند

و طالِبانی با «تیشۀ تباهی»،«اندیشۀ الهی» را!

جاه طلبانی از این «قانونِ انسانی»،«افیونِ شیطانی» ساختند

و صاحب منصبانی از «مُجیر عزّت و آزادگی»،«زنجیر ذلّت و بردگی» پرداختند! 

به جای «داد»،«بیداد» را نشاندند

و به جای «انتقاد»،«انقیاد» را!

بر سر «راه سداد»،«چاه انسداد» کَندَند

و «شکوفاییِ استعداد» را با «میراییِ وِداد» خشکاندند!

از «فرشتۀ عدالت»،«رشتۀ ضلالت» باقی گذاردند

و از  «نماد فضیلت»،«عناد رذیلت» را!

«آزادگان را اسیر» کردند و «آزادگی را تحقیر» !

«چاپلوس ها را به قدر رساندند» و «دستبوس ها را بر صدر نشاندند»!

«روایت را تحریف» کردند و «درایت را تضعیف» ،

تا بتوانند بر «تفکُّر بتازند» و «تحجُّر را بنوازند»!

وااسفا که «یارانی را با فریب» و «بسیارانی را با تخریب»، 

«با جفا راندند» و «به انزوا کشاندند»!

ولی با همۀ این «مصائب»،فرزانگانی «صائب»،

 هنوز چون «شمعی می سوزند» و «جمعی را می افروزند» 

و در برابر ستم نه تنها با «سرمایه»،که از «سر،مایه» می گذارند !

اینان با «ستم می ستیزند» و با «ستمگر درمی آویزند»؛

زیرا بر این باورند که در «مکتب احرار» و «مذهب انتظار»

«پیروزی غایی» و «بهروزی نهایی»،

با «حقداران» و «حقیقت مداران» است!

#شفیعی_مطهر

----------------------------------

افیون: تریاک،شیرۀ خشخاش

آخته: برکشیده،برافراشته،بیرون کشیده

ستیغ: قلّۀ کوه ،راست ایستاده مانند ستون

مُجیر: فریادرس،پناه دهنده

سداد: راست و درست بودن،به راه راست بودن،راستی و درستی،استقامت،درستکاری

انسداد: بسته شدن،بندشدن،بندآمدن

وِداد: دوستی،محبت،دوست داشتن

صائب: راست و درست،حق و رسا

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ فروردين ۹۹ ، ۰۵:۴۵
سید علیرضا شفیعی مطهر

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1446)   

 

هر چه «پیرتر»،«بصیرتر»!

 

«روند پیری» و «فرایند زمینگیری»، 

«وجاهتی تام» و «شباهتی تمام» دارد

با «کوهنوردی» و «جهانگردی»!

زیرا انسان هر چه بیشتر «گره های راه را می گشاید» 

و «گریوه های جانکاه را می پیماید»،

«نیروهایش کاسته»،ولی «آرزوهایش پیراسته» می شود.

کوهنورد بر «بلندای کوه» ، «شیدای شکوه» است.

 هر چه «جایگاهش رفیع تر»،«اُفُق دیدش،وسیع تر»!

انسان نیز هر چه «پیرتر»،«بصیرتر»!

شکوه انسان نه به «پیلتَنی»،که به «فروتَنی» است؛

زیرا «شُکوهِ آبشار» بر سیمای «نَستوهِ کوهسار»،

به خاطر این است که «با غرور می ستیزد» و «با سُرور فرومی ریزد» ! 

او برای رسیدن به «مام دریا» و «تمام تمنّا» نیک می داند

که راه «پیوستن به امواج دریاها»،«رستن از رواج رویاها»است!

#شفیعی_مطهر

--------------------------------- 

وجاهت:خوبرویی،زیبایی

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۹۹ ، ۰۴:۵۲
سید علیرضا شفیعی مطهر

 #سیاهنمایی/37

کووید-20

گفت: دیشب جناب کروناویروس اومد به خوابم!

گفتم: خب،چی گفتین با هم؟

گفت: ازش پرسیدم تو چرا بیشتر قربانی هاتو  از کشورهای اروپایی و آمریکا و چین می گیری؟!در خاورمیانه کمتر مرگ و میر از کرونا داریم.

پاسخ داد: آخه کووید-20تشریف بردن خاورمیانه!

پرسیدم: کووید-20 دیگه چیه؟

پاسخ داد: کووید-20داداش بزرگمه ! از من قوی تره! کار او برادرکشی است ! خاورمیانه از این لحاظ خودکفاست ! اینا این قدر خودشون همدیگه رو می کشن که دیگه نیازی به کووید-19 ندارن! تازه اگر بعضی ها هم از کرونا جان سالم به دَربِبرَن، با مختصر سیل و زلزله و انفجار و آتش سوزی و...به قدری کشت و کشتار میشه که دیگه نیاز به حضور من نیست! 

میگن شاه خودکامه ای از پزشکی پرسید: تا حالا چند نفر را کشته ای؟!

پزشک پاسخ  داد:قربان! 300هزار نفر کمتر از شما!!

گفتم: باز هم#سیاهنمایی کردی؟!

#شفیعی_مطهر

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ فروردين ۹۹ ، ۰۵:۰۳
سید علیرضا شفیعی مطهر

هر پگاه نو با یک نگاه نو

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1445

«یک سینه سخن» و «صد گنجینه مِحَن»

 

چه «هویّتی ژرف» و «شخصیّتی شگرف» دارند،

انسان هایی که «یک سینه سخن» و «صد گنجینه مِحَن» دارند،

ولی در برابر «افراد احمق»،که تنها خود را «برحق» می پندارند،

«مسکوت می نشینند» و «سکوت را برمی گزینند»!

اینان «صد تحلیل برای گفتن» دارند و «هزار دلیل برای برآشُفتن»،

ولی چون نه «گوشی برای شنُفتن» می یابند و نه «هوشی برای شکفتن»،

بنابراین با «کمال تیزهوشی»،«روال خاموشی» را برمی گزینند.

دردآورتر این که این «سامانۀ درایت» را «نشانۀ رضایت» می پندارند.

«انسان های خردورز» در رویارویی با «نادان های هرز»،

در برابر «توهین،زهرنوش»اند و در برابر «نفرین،خاموش»!

بیاییم «انگار کینه» و «زنگار سینه» را بزداییم

و بر «خزانۀ تامُّل» و «آستانۀ تحمُّل» بیفزاییم!

#شفیعی_مطهر

------------------------------------

مِحَن: اندوه ها،غم ها،بلاها،جمع محنت

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ فروردين ۹۹ ، ۰۵:۲۴
سید علیرضا شفیعی مطهر

 #سیاهنمایی/ 36

دروغ سیزده!!

گفت: راستی میدونی دروغ سیزدۀ امسال چی بود؟

گفتم:  ایران و دروغ؟!در ایران از قدیم دروغ زشت ترین گناه شمرده می شده ،بنابراین کسی دروغ نمیگه!

گفت: آقا رو باش!علّت این که دروغی به نام «دروغ سیزده» مشخّص نشد،اینه که از بس دروغ های بزرگ  گفته شده، هیچ کس نمی تونه بزرگ ترین دروغ رو انتخاب کنه! 

میگن یکی داشت می رفت به یک میتینگ انتخاباتی. بهش گفتن: 

مبادا دروغ های این کاندایداها رو باور کنی ها! 

گفت: خودم اِندِ دروغگوهام! 

وقتی برگشت ازش پرسیدن: خب،کاندیدا چی گفت؟ 

جواب داد: واقعاً تحت تاثیر قول هاش قرار گرفتم! 

پرسیدن:یعنی قولاشو باور کردی؟

جواب داد: آخه این قدر قشنگ دروغ می گفت که آدم حیفش می اومد باور نکنه!!

گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟ 

#شفیعی_مطهر

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ فروردين ۹۹ ، ۰۶:۱۶
سید علیرضا شفیعی مطهر

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

 

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1444

 

«دید نقّادی» و «تردید انتقادی»

 

کسانی که از یک «رسانۀ ویژه» و «سامانۀ آویژه» 

«تغذیۀ فکری» و «تزکیۀ ذکری» می شوند،

یا با «توصیۀ خواص»، تنها «کتاب های خاص» را می خوانند، 

و راه ورود نظریات افراد «سبزکیش» و «دگراندیش» را به ذهن می بندند،

ناگزیر به «رُباتی اجیر» با «حرکاتی اثرپذیر» تبدیل می شوند. 

کسی که در «دیار توحُّش» تنها «یک چکُّش»دارد،

همۀ «تاریخ» را «میخ» می بیند!

انسان باید «ریشه ای پایا» و «اندیشه ای پویا» داشته باشد.

هر «سخن را بشنود» و هر «دهن را بنگرد»،

و با «دید نقّادی» و «تردید انتقادی» آن را ارزیابی کند؛

سپس با «بهترین فن»،«برترین سخن» را بپذیرد. 

«تفکُّر،اندیشه را می پالاید» و «تحجُّر،ریشه را می فرساید».

#شفیعی_مطهر

---------------------------

سامانه : جهاز، دستگاه ، نظام، سیستم ،الگو

آویژه: ویژه،خاص

پالایش: تصفیه،صاف کردن

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ فروردين ۹۹ ، ۰۴:۵۹
سید علیرضا شفیعی مطهر

 سیاستمداری یا «قُلُپ»مداری؟!

قصه های شهر هرت/قصه 82

 #شفیعی_مطهر

روزی روزگاری اعلی حضرت هردمبیل فرمانروای ابدمدّت شهر هرت دستور داد تا خراج یک سال مملکت را به دانه های درشت الماس و مروارید تبدیل کنند و به نزدش بیاورند.

وقتی صندوقچه جواهرات را خدمت ایشان آوردند،در آن را باز کرد. برق جواهرات گرانبها چشم همه حاضران را می زد. او فرمان داد تا در ساحل دریا تخت و بارگاهی آماده کنند.

وقتی سور و سات آماده شد،او مست از قدرت و ثروت بر اریکۀ شاهی تکیه زد و درِ صندوقچه جواهرات را باز کرد و درشت ترین دانۀ مروارید را برداشت و با تمام توان به سوی دریا پرتاب کرد. از برخورد دانۀ مروارید با آب دریای آرام،صدای «قُلُپّی» به گوش رسید. او ذوق کنان همۀ درباریان را به شنیدن صدای زیبای قُلُپ فراخواند. سپس بلافاصله دومین دانۀ مروارید را برداشت و به سوی دریا پرتاب کرد . با شنیدن صدای قُلُپ مثل بچه ها شروع کرد به خندیدن و ذوق کردن!

درباریان با وجود ترس و هراس شدید از سلطان و با وجود حاکمیّت روحیّۀ چاپلوسی و ریاکاری نمی توانستند تلف شدن مروارید ها و جواهرات گرانبها را با چشم ببینند و هیچ نگویند.لذا صدراعظم با کمال پوزش و با لحنی ملتمسانه گفت:

اعلی حضرتا! قربانت گردم!هر یک از این دانه های جواهرات خراج یک سال یکی از اصناف مملکت است.حیف است شما این چنین آن ها را به دریا می ریزید و از بین می برید.

هردمبیل کمی ابروهایش را درهم کشید و با لحنی پرخاشگرانه گفت:

احمق بی ذوق هنرنشناس! مگر صدای به این گوشنوازی قُلُپ را نمی شنوی؟هر قُلُپ یک دنیا لذّت دارد. تو هنرشناس نیستی! تو موسیقی گوشنواز صدای قُلُپ را درک نمی کنی!

هردمبیل این جمله را گفت و شروع کرد به ریختن همۀ دانه های جواهرات به دریا!

*************

حال برخی از سخنان سیاستمداران ما مخصوصاً دربارۀ سیاست خارجی که فقط مصرف داخلی دارد،دقیقاً شبیه شنیدن صدای «قُلُپ» است؛یعنی فقط گوینده از آن لذّت می برد و عوام را دلخوش می کند،غافل از آن که هزینۀ سنگین این سخنان احساساتی و عوام فریبانه در درازمدت از جیب این ملّت مظلوم پرداخت می شود!

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ فروردين ۹۹ ، ۰۶:۳۵
سید علیرضا شفیعی مطهر

 #سیاهنمایی/ 35

ما چقدر خوش بودیم و نمی دونستیم!!

گفت: دیشب فرشتۀ عذاب رو در خواب دیدم! به من گفت: با بلای جدیدمون کروناویروس حال می کنید؟ 

بهش گفتم: تو رو خدا این بلای جدیدتون رو رفع کنید.ما قول میدیم دیگه از هیچ بلایی دیگه گلایه نکنیم و غُرنزنیم ! دیگه نه از سیل می نالیم،نه از زلزله! نه درباره سقوط هواپیما و جان باختن 176 بیگناه چیزی میگیم،نه درباره افزایش 300درصدی بنزین! نه درباره اختلاس ها نِق می زنیم،نه از فساد دستگاه اداری! نه از...

فرشته گفت: فعلا یه مدتی مزۀ سخت تر از سخت رو بچشید؛ تا قدر رفاه و خوشی های گذشته رو بدونید! 

تا رفتم بگم کدوم خوشی های گذشته،که ناگهان عیال با داد و بیداد از خواب بیدارم کرد و که: چته توی خواب هذیان میگی؟ 

من یاد یه حکایت جالبی افتادم.میگن مرید فقیر و بدبختی روزی از شدت نداری پیش شیخ رفت و گفت: 

یا شیخ،از زندگی خسته شدم و چند بار فکر خودکشی به ذهنم آمده ، دستم به دامنت.

شیخ گفت: عایا مشکلی پیش آمدستی ؟؟

مرید فقیر گفت: از روی زن و بچه هایم خجالت می کشم، با زن، شش فرزند قد و نیم قد، مادر و خواهرم در یک اتاق کوچک مخروبه زندگی می کنیم و با هر نم باران ،سقف چکه می کند و این قدر اتاقمون کوچیک و تنگه که هر موقع که می خوابیم پای زنم تو دهن من و پای من تو دهن کودکانم .من این وضع را نمی تونم تحمُّل کنم!

شیخ پرسید: از مال دنیا چه داری؟

مرید گفت: همه دار و ندارم یک گاو، یک خر، دو بز، سه گوسفند، چهار مرغ و یک خروس است.

شیخ گفت: من به یک شرط به تو کمک می کنم و آن اینه که قول بدهی هرچه گفتم انجام بدهی.

مرید که چاره ای نداشت، ناگزیر شرط را پذیرفت و قول داد.

شیخ گفت: امشب وقتی خواستید بخوابید باید گاو را هم به داخل اتاق ببری.

مرید برآشفت که: یا شیخ ، من به تو میگم که اتاق آنقدر کوچیکه که حتی من و خانواده ام نیز در آن جا نمی گیریم. تو چگونه می خواهی که گاو را هم به اتاق ببرم؟

شیخ گفت: فراموش نکن که قول داده ای هر چه گفتم انجام دهی وگرنه نباید از من انتظار کمک داشته باشی.

صبح روز بعد، مرید پریشان نزد شیخ رفت و گفت: دیشب تا چشمانم گرم شد گاو به قدری اذیت کرد که هیچ یک نتونستیم بخوابیم.

شیخ یک بار دیگر قول روستایی را به او یادآوری کرد و گفت: 

امشب علاوه بر گاو، باید خر را نیز به داخل اتاق ببری!

مرید فقیر هر روز در حالی که اشک از چشماش جاری بود ،باز می گشت و برای شکایت از وضع خود نزد شیخ می رفت ، و شیخ دستور می داد که یکی دیگر از حیوانات را نیز به داخل اتاق ببرد .تا این که همه حیوانات همخانه روستایی و خانواده اش شدند.

روز آخر روستایی با چشمانی گود افتاده و سراپای زخمی و لباس پاره نزد شیخ رفت و گفت: خاک بر سرت شیخ! با این کمک کردنت!

شیخ دستی به ریش و پشم خود کشید و گفت: 

دورۀ سختی ها به پایان رسیده و به زودی گشایشی که می خواستی حاصل خواهد شد.

پس از آن به روستایی گفت که: شب گاو را از اتاق بیرون ببر.

ماجرا در جهت معکوس تکرار شد و هر روز که روستایی نزد شیخ می رفت، به او می گفت که یکی دیگر از حیوانات را از اتاق خارج کند تا این که آخرین حیوان، خروس رو نیز بیرون برد.

روز بعد وقتی روستایی نزد شیخ رفت، شیخ از وضع او سوال کرد و مرید گفت:

خداوند روح پدرت را نورانی کند یا شیخ ، پس از مدّت ها، دیشب خواب راحتی کردیم به راستی نمی دانم به چه زبانی از تو تشکر کنم!ما چقدر خوش بودیم و نمی دونستیم!

مرید این قدر خوشحال شد که از فرط شادی جان به جان آفرین تسلیم کرد!

گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟

#شفیعی_مطهر

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ فروردين ۹۹ ، ۰۵:۲۴
سید علیرضا شفیعی مطهر

مقالۀ پوچ!! 

(شوخی سیزده به در،به جای دروغ سیزده به در)

#شفیعی_مطهر

توجه!! توجه!!

این مقاله به کلی پوچ و بی محتوا است! مطلقاً نخوانید!

خوانندۀ عزیز! این مقاله اصلاً ارزش خواندن ندارد.بی خود وقت ارزشمند خود را هدر نده! عمر خویش را تلف نکن!

این همه کتاب و مقاله و مطلب خوب و خواندنی و مفید در فضای حقیقی و مجازی وجود دارد. آن ها را بخوان که برایت فایده ای داشته باشد. همین کانال «گاه گویه های مطهر» پر از مطالب مفید و خواندنی است. پر از فرگردهای مجموعۀ « #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب » است. آن ها را بخوان که به دردت بخورد. اصلاً هر چه می خواهی بخوان! فقط این یک مقاله را نخوان! همین یکی را نخوان! فهمیدی؟!

باز داری می خوانی؟ این مقاله هیچ فایده ای ندارد!هیچ حرف تازه ای در برندارد!از این مقاله نمی شود حتی یک چیز تازه یاد گرفت!تا همین جا هم که خوانده ای،آیا چیزی گیرت آمده که باز هم می خوانی؟ لااقل بقیّه را نخوان!

عزیزم!با شما هستم! خواهش می کنم وقت خود را صرف مطالعۀ مطلب مفیدی بکن! مثلا در همین کانال «گاه گویه ها» غیر از فرگردها ،«قصّه های شیرین و طنز شهر هرت» را بخوان! قصّه، نمی خواهی؟ طنزهای سیاسی- فکاهی «#سیاهنمایی» را بخوان!

راستی خواهر!برادر! با شما هستم!مثل این که سرِ لجبازی  داری!بله! با شما هستم! شما را می گویم!داری لجبازی می کنی؟ده ها مطلب آموزنده و مفید در همین فضای مجازی و حقیقی هست. همه را رها کرده ای و داری این مقالۀ پوچ و بی ارزش را می خوانی!بابا! ول کن! نخوان!عزیزم! نخوان!! اِ اِ اِ نخوان!

اگر خیلی مشتاق خواندن هستی ،مطالب مرا هم در کانال گاه گویه ها دوست نداری، نداشته باش. برو کانال دیگر من،«مویه های موج» که از پر است از مطالب برگزیده فضای مجازی! برو آن ها بخوان که برایت سودی داشته باشد!من خیر شما را می خواهم که این قدر اصرار دارم وقتت را اینجا تلف نکنی!

حالا چرا اصرار داری همه را رها کنی و این یکی را که نباید بخوانی،می خوانی؟

واقعاً راست می گویند:«اَلاِنسانُ حَریص عَلی مامُنِع» .

انسان نسبت بر هر چیزی که منعش می کنند، حریص می شود!

خب! حالا که تا اینجای مقالۀ پوچ را خواندی و صداقت من برایت ثابت شد که از این مقاله چیزی عایدت نمی شود،پس همین جا خواندن را قطع کن و برو سراغ یک مطلب دیگر! من می ترسم تا آخر مقاله که وقتت را تلف کردی،تازه از من بستانکار هم بشوی که من وقتت را تلف کرده ام! خودت شاهد باش که من از ابتدا گفتم که این مقاله،پوچ و بی ارزش است! خودت با لجبازی خواندن این را ادامه دادی! پس به من انتقاد نکن چرا مطلب پوچ و بی ارزش می نویسی؟ ببین این خودت هستی که دنبال مطالب بی ارزش می روی!

پس تا همین جا که خواندی، بس کن! چی؟ بس نمی کنی؟ باز هم می خوانی؟اصلاً گوش به حرف نمی دهی؟

حالا که این قدر لجبازی می کنی و باز هم می خوانی،بدان من لجبازتر از شما هستم! راست می گویی حالا بخوان! بفرما !بخوان !!

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ فروردين ۹۹ ، ۱۶:۳۱
سید علیرضا شفیعی مطهر

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

 

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1443

 

«زبان لال» و «بیان زُلال»

 

با «زبان لال» نیز می توان «بیان زلال» داشت،

زیرا «صداقت» یک «لیاقت» است.

«حق جویی» و «راست گویی»، 

نمادی از صداقت در «پرتو بیان» و «قلمرو زبان» است.

در حالی که صداقت «نوری عالی» و «شعوری متعالی» است،

که باید فارغ از همۀ «دام های شرّ» در همۀ «اندام های بشر» تبلور یابد.

آن گاه که صداقت به عنوان یک «خوی اصیل» 

در وجود یک «حقگوی نبیل» نهادینه شود،

از زبانش ،«گفتار صادقانه» و از دلش،«رفتار مخلصانه» می تراود.

صداقتش،«ساختاری» است و در همه اعضایش،«جاری» .

«رفتارش،گفتارش را تایید» می کند و «گفتارش بر رفتارش تاکید»می نماید.

#شفیعی_مطهر

------------------------------------------ 

نبیل: نجیب، هوشیار،دانا، شریف

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ فروردين ۹۹ ، ۰۵:۲۳
سید علیرضا شفیعی مطهر