سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات سیدعلیرضا شفیعی مطهر

سخن مطهر

بخشی از مقالات،سروده ها،روزنوشت ها و تالیفات سیدعلیرضا شفیعی مطهر

با جور و جمود و جهل باید جنگید
تا پاک شود جهان از این هرسه پلید
یا ریشه هر سه را بباید خشکاند
یا سرخ به خون خویش باید غلتید

بایگانی

۲۹ مطلب در مرداد ۱۳۹۹ ثبت شده است

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد1489

«آتش انگل» و «جان جنگل»!

آن گاه که «آتش انگل» به «جان جنگل» می افتد

و «لول آتش» چون «غول سرکش» ،

«تمام سبزینه» را به «کام کینه» فرومی بَرَد،

ما نمی توانیم با «دست خالی» این «سرمست خیالی» را  

«رام» و «آرام» و این «هار» را «مهار» کنیم.

اگر«فرمانِ آتش بس»را نمی توانیم،

فرونشاندنِ«طغیان یک قَبَس» را که می توانیم.

آیا نمی توانیم به یک «نونهال»،«هال» بخشیم ؟!

و به یک «درخت در حال رویِش»،«بخت پویِش»؟!

هر گاه هر «فاجعۀ شر»،بُنیانِ «جامعۀ بشر» را مورد تهدید قرار دهد،

نه تنها هر «ورجاوند فرهیخته»،که هر «شهروند برانگیخته»،

باید در برابرِ هر «کُنشِ پلید» چُنان «واکُنش مفید» انجام دهد،

که اگر هر کس با هر گونه «اَمَل»،همان گونه «عمل» کند،

همۀ «نابسامانی ها به سامان» و همۀ «پریشانی ها به شایان» برسد.

#شفیعی_مطهر

-----------------------------------

انگل: پارازیت، میکرب، ویروس ،طفیلی، گدا، مفتخوار، مفتخور

لول: بی شرم،بی حیا 

هار:سگ گزنده که گرفتار بیماری هاری باشد، جانور درنده

قَبَس: شعله و پارۀ آتش

هال: قرار، آرامش ، صبر.

اَمَل:امید،آرزو

هال: قرار ،آرام،آرامش،صبر و شکیبایی

شایان : سزاوار، شایسته 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ مرداد ۹۹ ، ۰۴:۵۱
سید علیرضا شفیعی مطهر

 #طنزسیاهنمایی/71

تلفن ارزان!!

گفت: آقای ظریف برای چه کاری این همه راه رفته تا روسیه؟ 

گفتم: لابد برای مذاکره با پوتین!

گفت: ولی پوتین با او دیدار حضوری نداشته. یک ساعت تلفنی صحبت کردند.

گفتم:خب،بالاخره مذاکره کردند!

گفت:اگر قرار بود تلفنی مذاکره کنند،مگر از تهران نمی شد؟

گفتم: چه می دانم؟تو چه فکر می کنی؟

گفت: فکر کنم فقط رفته آنجا که هم هزینه تلفن برایش داخلی حساب شود و هم نکند مثل گلولۀ توپ فتحعلی شاه صدایش به مسکو نرسد! 

می گویند در زمان فتحعلی شاه قاجار توپی ساختند و به سمت سن پترزبورگ شلیک کردند ! توپ در جا ترکید و عده ای سرباز و خدمه از بین رفتند. فتحعلی شاه گفت : چه شد که چنین شد ؟! 

در پاسخ گفتند: اعلیحضرتا ، اینجا این همه خرابی به بار آورد ! ببینید در سن پترزبورگ چه قیامتی شده !!

آقای ظریف هم فکر کرده وقتی گلولۀ توپ با این قدرت از تهران به روسیه نرسد،صدای ضعیف او چطور به آن جا می رسد؟!

گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟

#شفیعی_مطهر

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۹۹ ، ۰۶:۲۸
سید علیرضا شفیعی مطهر

هر پگاه نو با یک نگاه نو

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1488

«گُنگی خواب دیده» با «جُنگی از ایده»!

در این «عصر اتُم» و در «جهان سوم»،

روشنفکران چون «گُنگی خواب دیده» اند با «جُنگی از ایده»! 

روشنفکران در «برج عاج» اند و مردم در «دُرج اِعوِجاج»!

نه اینان را «رای گفتن» است و نه آنان را «یارای شنُفتن»! 

اینان «بشیر لال»اند و «اسیر استدلال» 

و آنان «فکری خفته» دارند و «ذکری آشفته»!

اینان «اهل ادب» اند و آنان در «جهل مرکّب»!

اینان در «جزیرۀ ایده آل»اند و آنان اسیر «جیرۀ حال»!

اینان باید «زبان توده» و «بیان ستوده» را بیاموزند

و آنان «راز دادخواهی» و «نیاز به آگاهی»را!

بر مولانا «درود»،که چه زیبا «سرود»:

 من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر
من عاجزم ز گفتن و خلق از شنیدنش

#شفیعی_مطهر

----------------------------------- 

جُنگ: دفتر بزرگ،کشتی،سفینه

رای: اندیشه،فکر،عقل،عقیده،تدبیر،عزم 

دُرج: صندوقچه،جعبۀ کوچک

اِعوِجاج: پیچیدگی،کجی

یارای: توان،نیرو،جرات

بشیر: مژده دهنده ،بشارت دهنده

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ مرداد ۹۹ ، ۰۶:۰۸
سید علیرضا شفیعی مطهر

 #طنزسیاهنمایی/70

استخوان تحریم لای زخم ایران!

گفت:می دانی که در آمریکا بیشتر نظرسنجی ها بر پیروزی جو بایدن بر دونالد ترامپ تاکید دارد؟

گفتم: برای ما چه فرق و اهمّیّتی دارد؟

گفت: اتّفاقاً خیلی مهم است.اگر جو بایدن رئیس جمهور شود،آمریکا به برجام برمی گردد،تحریم های ایران لغو می شود!

گفتم: این خبر خوبی برای ملّت ایران است!

گفت: حالا چه کسی دلش برای ملّت ایران سوخته؟من نگران کاسبان تحریم!! هستم که منافعشان در تحریم و ....است!  این ها همیشه می خواهند استخوانی لای زخم ملّت باشد تا بار خود را ببندند! 

گفتم:استخوان لای زخم دیگر چیست؟

گفت:

قصّابی هنگام کار با ساتور ،دستش را برید و خون زیادی از زخمش می چکید. همسایه ها جمع شدند و او را نزد حکیم باشی که دکتر شهرشان بود بردند.

حکیم بعد از ضد عفونی زخم، خواست آن را ببندد که متوجّه شد لای زخم قصّاب ، استخوان کوچکی مانده است، خواست آن را بیرون بکشد، اما پشیمان شد، و با همان حالت زخم دست قصّاب را بست و به او گفت :
زخمت خیلی عمیق است و باید یک روز در میان نزد من بیایی تا زخمت را پانسمان کنم.

از آن روز به بعد ، قصّاب هر روز مقداری گوشت با خود می برد و با مبلغی به حکیم باشی می داد و حکیم هم همان کار همیشگی را می کرد ، اما زخم قصّاب خوب نشد که نشد.

مدّتی به همین منوال گذشت، تا این که روزی حکیم برای مداوای بیماری،از شهر خارج شد و چند روزی به سفر رفت و از آنجایی که پسرش طبابت را از او یاد گرفته بود، به جای او بیماران را مداوا می کرد .

آن روز هم طبق معمول همیشه ، قصّاب نزد حکیم رفت و حکیم باشی دست او را مداوا کرد و پس از ضد عفونی می خواست پانسمان کند که متوجّه استخوان لای زخم شد و آن را بیرون کشید و زخم را بست و به قصّاب گفت :
به زودی زخمت بهبود پیدا می کند .

دو روز بعد قصّاب خوشحال نزد پسر حکیم آمد و به او گفت :
تو بهتر از پدرت مداوا می کنی ،زخم من امروز خیلی بهتر است .

پسر حکیم هم بار دیگر زخم را ضدعفونی کرد و بست و به قصّاب گفت:
از فردا نیازی نیست که نزد من بیایی.

چند روزی گذشت و حکیم از سفر برگشت، وقتی همسرش سفره را پهن کرد،
متوجّه شد که غذایش گوشت ندارد و فقط بادنجان و کدو در آن است.
با تعجّب گفت : این غذا چرا گوشت ندارد؟
همسرش گفت : تو که رفتی پسرمان هم گوشتی نخریده.
حکیم با تعجّب از پسر سوال کرد : مگر قصّاب نزد تو نیامد ؟
پسر حکیم با خوشحالی گفت : چرا پدر ، آمد، و من زخمش را بستم و استخوانی که لای آن مانده بود را بیرون کشیدم، مطمئن باشید کارم را خوب انجام داده‌ام .

حکیم آهی کشید و روی دستش زد و گفت : از قدیم گفته بودند : "نکرده کار ، نبر به کار " پس به همین دلیل غذای امشب ما گوشت ندارد. من خودم استخوان را از لای زخم بیرون نکرده بودم ، تا قصّاب هر روز نزد من آمده و مقداری گوشت برایمان بیاورد.

حالا حکایت جماعتی است در کشور ما که می خواهند استخوان تحریم همواره لای زخم این ملّت باقی باشد، تا آن ها به کسب و کار و تجارت خود مشغول باشند و ملّت مظلوم هم مدام زجر و عذاب بکشند.
گفتم:باز هم #سیاهنمایی کردی؟

#شفیعی_مطهر

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۹۹ ، ۰۵:۲۲
سید علیرضا شفیعی مطهر

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1487

تو «همدردی» یا تو «هم دردی»!

آن که «سودش در ندیدن» و «آسودنش در نفهمیدن» است،

هرگز «بهشت خیالی وهم» را به «سرنوشت عالی فهم» نمی فروشد.

منافع او در «چریدن علوفۀ وهم» است،نه در «چیدن شکوفۀ فهم»! 

او از هر «شمع فروزان» و «جمع خروشان» می هراسد.

هیچ «سخن نغز نکو» نمی تواند در«آهن مغز او» اثر گذارد.

او برای جامعه «هم درد» است،نه «همدرد»!

#شفیعی_مطهر

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۹۹ ، ۰۶:۳۹
سید علیرضا شفیعی مطهر

#طنزسیاهنمایی/ 69

قصّۀ دراز اختلاس!

گفت: در جریان محاکمۀ برخی از اختلاسگران نسبتاً محترم!! معلوم می شود که آنان سال ها اختلاس می کرده اند،ولی هیچ کس آن را اعلام نکرده است. مگر شترسواری دولّا دولّا هم می شود؟ چرا پس از این همه سال حالا این مفاسد و دزدی های کلان را اعلام می کنند؟ چرا از روز اول جلوی آن ها را نمی گیرند؟!

گفتم:چه می دانم! شاید حالا فهمیده اند!

گفت: روزی یک دزد با یک نابینا یک کاسه آلوچه خریدند و با هم قرار گذاشتند دو تا دو تا بخورند تا تمام شود.

وسط کار نابینا مچ دزد را گرفت و به او گفت:  تو چرا مُشت مُشت می خوری؟
دزد گفت: تو که کوری از کجا متوجّه شدی که من مُشت مُشت می خورم؟
نابینا گفت: از آنجا که من چهار تا چهار تا می خورم و تو صدایت در نمی آید!
گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟!

#شفیعی_مطهر

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۹۹ ، ۰۴:۳۱
سید علیرضا شفیعی مطهر

درماندگی آموخته شده!

قصه های شهر هرت / قصه 93

#شفیعی_مطهر

زمانی به اعلی حضرت هردمبیل فرمانروای قَدَرقُدرت شهر هرت خبر دادند که در ولایت فرنگ دانشمندی مبتکر پیدا شده که دارویی ساخته که هر کس بخورد ،تا شش ساعت از گفتن دروغ ناتوان می شود و ناگزیر هر چه را می داند،صادقانه بیان می کند. هر دمبیل فوراً به صدراعظم دستور داد آن دانشمند را به شهر هرت فراخوانند تا با ساختن آن دارو و خوراندن آن به مخالفان هردمبیل، بتوانند آن ها وادار به اعتراف کنند و آنان ناگزیر همۀ اطّلاعات مربوط به گروه و همفکران خود را افشا کنند.

بلافاصله دستور اعلی حضرت اجرا شد و بزودی دانشمند طبق فرمان مقداری از آن دارو را ساخته و به اعلی حضرت تقدیم کرد.

هردمبیل برای تست آن دارو مقداری از آن دارو را خورد . پس از لحظاتی بی اختیار با صدای بلند شروع به سخنرانی کرد.
او ضمن بیان اعترافاتی جالب ،در بیان مکنونات قلبی خود گفت:

- همه باید به من احترام بگذارند، ولی کسی نباید توقّع احترام از م داشته باشد!!!

- همه باید از من تعریف و تمجید کنند، ولی کسی نباید از من انتظار تائید و تحسین داشته باشد!!!

- همه باید بدانند من بسیار مهم و با شخصیت ام و در اوج علم و آگاهی  قرار دارم و هیچ کس مثل من نیست!!!

- همه باید درک کنند که حرف های من صد در صد منطقی و علمی و حساب شده  است و باید همه آن را بپذیرند؛درحالی که هیچ کس مثل من نیست!!!

-هر وقت عصبانی شوم و دیگران را سبک کنم و سرشان داد و فریاد بکشم ؛حق دارم، ولی هیچ کس چنین حقی ندارد !!!!

- همه باید یقین داشته باشند که من فردی یگانه و ویژه هستم و کمتر کسی را خدا این گونه آفریده است !!!

-همه باید در مقابلم متواضع باشند و گفتار مرا نصب العین خود قرار دهند و از آن تخطّی نکنند ،ولی من کسی را قابل این کار نمی دانم!

-هیچ کس حق ندارد از من انتقاد کند یا به من پیشنهاد دهد و آنچه گفتم، دقیقا و مو به مو باید اجرا شود!!!!

در حالی که اعلی حضرت یک ریز مشغول بیان اعترافات و علنی کردن مکنونات قلبی خود بود،خبرنگار زیرکی همه بیانات اعلی حضرت را ثبت و ضبط کرد و برای انتشار در اختیار رسانه های حقیقی و مجازی قرار داد.

عصر آن روز عین نطق اعلی حضرت از طریق همۀ رسانه های خارجی به طور علنی و از رسانه های داخلی فیلترشده به طور مخفیانه پخش و منتشر شد. 

وقتی خبر انتشار این نطق به دانشمند خارجی رسید،فریادی وحشتناک برکشید و گفت:

ای وای!! همین امروز همه مردم بپامی خیزند و رژیم اعلی حضرت هردمبیل را سرنگون می کنند!

ولی شگفتی و تعجّب آن دانشمند وقتی به نهایت رسید که فهمید متن خبر کاملا به اطّلاع عموم مردم رسیده،ولی هیچ اتّفاقی نیفتاده است!!

بنابراین نزد صدراعظم رفت و علّت عدم حسّاسیّت مردم را از او پرسید و گفت: 

اگر یک در صد از این اعترافات توسّط یکی از رهبران فرنگ منتشر شود و به گوش شهروندان فرنگ برسد،دیگر لحظه ای به آن رهبر و سیاستمدار امان نمی دهند و فوراً ناچار به استعفا یا برکناری می شود!ولی من تعجّب می کنم که چطور مردم شهر هرت همۀ این اعترافات هردمبیل را شنیدند و هیچ واکنشی نشان ندادند!

صدراعظم پاسخ داد:

مردم ما بر اثر تکرار این گونه خبرها بتدریج خنثی و بی تفاوت شده اند! گوششان از این خبرها پُر است! مردم ما مبتلا به یک بیماری شده اند به نام «درماندگی آموخته شده»! 

در هند برای تربیت فیل کوچک آن را با رشته ای به درختی می بندند. او می‌کوشد خودش را آزاد کند، ولی از آنجا که به اندازه کافی قوی نیست نمی‌تواند طناب را شُل کند یا بگسلد. پس از چندین بار سعی کردن و نتوانستن، فیل شرایط را می‌پذیرد. بعدها که فیل به اندازۀ کافی بزرگ و قدرتمند شد نیز سعی نمی‌کند خودش را رها کند، اگرچه به آسانی می‌تواند طناب را پاره کند. فیل آموخته و پذیرفته است که هرگز به تنهایی نمی‌تواند خود را آزاد کند ؛بنابراین هرگز سعی نمی‌کند؛ چرا که می‌ پندارد آزادی غیر ممکن است.
 درماندگی آموخته شده یکی از جالب‌ترین رفتارهایی است که نه تنها در انسان بلکه در حیوانات هم مشاهده شده است. آقای مارتین سلیگمن، روانشناس آمریکایی با ارائه این نظریه به شهرت جهانی رسید.

بنابراین مردم شهر هرت با خوگرفتن با این بیماری هر ظلم و تبعیضی را تحمُّل می کنند .معمولاً تعداد اندکی از روشنفکران به این خبرها حسّاسیّت نشان داده و اعتراض می کنند. ما هم ضمن تکذیب خبر،آن عدّه را با زور و زندان و گاهی اعدام سرکوب می کنیم! دیگر صدایی از کسی درنمی آید!

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۹ ، ۰۴:۲۲
سید علیرضا شفیعی مطهر

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1486) 

«مدیر تغییر» یا «اسیر تقدیر»؟!

هر انسان دو «زاد» و «میلاد» دارد.

نخست از «مادرِ خویش» و دگربار در «باورِ خویش».

آن «عادی» است و این،«ارادی»!

آن که به جای «تولّد دیگر» به «توالُدِ بیشتر»می اندیشد،

از هم اکنون «در حال مُردن»است و «استقبال از جان سپُردن» . 

هر انسان یا «مدیرِ تغییر» است یا «اسیرِ تقدیر»!

آن که نمی تواند خود«سرشتش را با تغییر بنگارد»،

ناگزیر«سرنوشتش را به تقدیر می سپارد».

همۀ ما می توانیم با «میلادی تازه» و با «استعدادی بی اندازه»

از خویش انسانی بسازیم که «باید بود» و «شاید ستود»!

#شفیعی_مطهر

----------------------------------

توالُد: از یکدیگر زادن ،بسیار فرزند آوردن 

شاید:شایسته است،(شاید ستود:شایستۀ ستودن است)

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۹۹ ، ۰۵:۵۱
سید علیرضا شفیعی مطهر

  #طنزسیاهنمایی/68

نقش کلیدی مدیر!

گفت: خداوند چرا ما ملّت ایران را این قدر فقیر و درمانده و درگیر فساد و اختلاس و اعتیاد و...آفرید؟

گفتم: اتّفاقاً بر عکس! ما ملّت ایران یک درصد جمعیت دنیا را داریم، ولی خداوند نزدیک به ده درصد منابع و ذخائر زیرزمینی جهان را برای ما آفریده و در اختیار ما قرار داده است.  

گفت: پس یک شهروند ایرانی می تواند و باید ده برابر یک شهروند جهانی از رفاه،آسایش،سلامت و بهداشت جسم و روان،آموزش و پرورش و مسکن و....برخوردار باشد!ولی چرا حدود نصف جمعیت ایران زیر خطِّ فقر بسرمی برند؟

گفتم: امروز کشورهایی را غنی و ثروتمند می دانند که مدیرانی زیرک و شایسته دارند،گرچه فاقد منابع و ذخائر زیرزمینی باشند و کشورهایی را فقیر می نامند که مدیرانی ناشایسته و بی کفایت بر آنان فرمان می رانند،گر چه دارای بیشترین منابع و ذخایر باشند!

گفت: پس همۀ مشکل ما مدیران ما هستند؟! خداوند سایۀ بلندپایۀ این مدیران را از سر ما کم کم،کم نکند!!

گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟! 

#شفیعی_مطهر

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مرداد ۹۹ ، ۰۵:۳۱
سید علیرضا شفیعی مطهر